meysam
شروع فعاليت
پست: 38
عضو شده در: 25 مرداد 1384
محل سکونت: saveh
امتياز: 349
|
عنوان: پنج تا لطيفه ديگه از ملا |
|
|
ملا و فايده ماه
از ملا پرسيدند آفتاب مفيدتر است يا ماه؟ ملا جواب داد: مطلب به اين واضحي كه پرسيدن ندارد، آفتاب روز روشن بيرون ميآيد كه وجودش چندان مفيد نيست ولي ماه شبهاي تاريك را روشن ميكند معلوم است كه نفعش هزار برابر آفتاب است.
وصيت ملا
ملا به دوستانش وصيت كرد كه پس از مرگ قبر او را با سنگ و آجر نسازند. پرسيدند: چرا؟ گفت: ميخواهم روز قيامت كه سر از قبر بر ميدارم از اين حيث در عذاب نبوده و به راحتي برخيزم.
احتياج به آمدن شما نيست
زن ملا را دلدرد شديدي عارض شد ملا براي آوردن طبيب رفت و چون به كوچه رسيد زنش از پنجره گفت: درددلم آرام شد طبيب لازم نيست. ملا به حرف او گوش نداده و به خانه طبيب رفته و او را از درون بيرون كشيد و گفت: زن مرا دلدرد شديدي عارض شده بود و من براي بردن شما ميآمدم زنم از پنجره صدا زد كه در دلم آرام شد ديگر حاجت به طبيب نيست لذا من آمدن به شما اطلاع بدهم كه به آمدن شما احتياجي نيست.
خوابم پريد
ملا بعد زا نصف شب از خانه خارج شده و در كوچهها ميگشت داروغه به او رسيد و پرسيد: ملا اين وقت شب در كوچهها چه ميكني؟ گفت: خان داروغه خدا مبتلايت نكند سر شب خوابم پريده و چند ساعت است هرچه ميگردم به گردش نميرسم.
شهادت دروغ
شخصي به ملا بيست دينار پول داد كه نزد قاضي شهادت بدهد كه صد خروار گندم از ديگري ميخواهد. چون در محضر قاضي حاضر شدند و آن شخص ادعاي خود را بيان نمود نوبت شهادت ملا رسيد. گفت: شهادت ميدهم كه اين شخص صد خروار جو از طرف ميخواهد. قاضي گفت او ادعاي گندم ميكند و تو شهادت جو ميدهي؟ گفت: با من قرار گذاشته شهادت بدهم شهادت گندم و جو طي نكرده است. |
|