ghodrat
داره كولاك ميكنه!
پست: 568
عضو شده در: 13 بهمن 1384
محل سکونت: کنار دوستان
امتياز: 5469
|
عنوان: چيستانهاي فكري (شامل صدوپنجاه ودوچیستان) |
|
|
چيستانهاي فكري (شامل صدوپنجاه ودوچیستان)
1- زني را در خيابان ديدم كه پسربچه اي را به دنبال داشت. از او پرسيدم: اين پسر با توچه نسبتي دارد؟ گفت: «او پسرِ پسرم است، برادر شوهرم» ، چطور چنين چيزي ممكن است؟
2-از ميان تعدادي زن و مرد برهنه، چگونه مي توان آدم و حوا را شناخت؟
3-شخصي تخم مرغ را دانه اي 70 ريال خريد و دانه اي 50 ريال فروخت و سرانجام ميليونر شد! چطور چنين چيزي ممكن است؟
4-حكم اعدام متهمي را صادر مي كنند و مضمون «بخشش لازم نيست، اعدامش كنيد.» را به امضا، دادستان مي رسانند. پس از امضاء دادستان، مأمور اجراي حكم، با تغييري در مضمون، جمله را به صورتي در مي آورد كه جلو اعدام متهم را مي گيرد، او چه تغييري در جمله بوجود مي آورد؟
5-اين عبارت را درست بخوانيد: گندم فروشا، ارزن آمد نخود آمد ماش فرستاديم برنجش مده، برنجش بده.
6-مي دانيم كه در بهشت هر چه بخورند دفع نمي شود، در جهان مادي كداميك از مثالها و شواهد را مي توان يافت كه با آن امر همسان باشد؟
7-منظور از «كانت واز بود» چيست؟
8-شخصي براي نخستين بار سوار يك خودروي «فولكس واگون» شد و بسوي شهري حركت كرد، درميان راه خودروي او خراب شد ناچار ماشين را به كنار جاده هدايت كردو كاپوت ماشين را بالا زد، ولي با كمال تعجب ديد نه ازموتور خبري هست، نه از سيلندر و نه چيز ديگر چطور چنين چيزي ممكن است؟
9-چراغ راهنمايي و رانندگي كه روبروي خيابان است قرمز است، افسر راهنمايي هم در آنجا ايستاده است، با اينحال راننده اي از چراغ قرمز مي گذرد و كسي مزاحم او نمي شود. چطور چنين چيزي ممكن است؟
10-در اتاقي يك زن و شوهر نشسته اند. يكنفر هم در حال خواندن نماز است، نفر چهارم هم روزه دارد. به ناگهان مردي از در وارد مي شود، با واردشدنِ او، اين زن و شوهر به هم حرام مي شوند. نماز آن شخص و روزه نفر چهارم هم باطل مي گردد. چطور چنين چيزي ممكن است؟
11-آدرويش، خداداده سه تا ميش. يكي شيرش حلال و گوشتش حرام، يكي گوشتش حلال و شيرش حرام و سومي هم گوشتش حرام، هم شيرش.
12-آمد و رفت، آمد و نرفت، زائيد و نمرد، نزائيد و مرد!
13-جملات زير، مصداق چه حكايتي هستند؟ « برو، اگر نيامده، بگو بيايد. رفتم، نيامده بود، گفتم: بيايد، چرا نيامد؟ حتماً آمده كه نيامده است. اگر نيامده بود مي آمد.»
14-شخصي دريك اتاق به ابعاد 5×20×20 متر، خودش را با يك ريسمان دومتري از سقف آويزان مي كند و دار مي زند. وقتي به در اتاق او مي آيند و مي بينند از او صدايي شنيده نمي شود، نگران مي شوند و در را مي شكنند با كمال تعجب مي بينند، او از سقف خودش را دار زده است و در اتاق را از درون قفل كرده و كليد را در جيبش گذاشته است. با اينكه ميز، صندلي، نردبام يا چيز ديگري در اتاق نبوده است، او چگونه خود را دار زده است؟
15-شخصي چگونه – بدون استفاده از هواپيما- خود را دو ساعته به مشهد مي رساند؟
16-حضرت آدم و حوا شش چيز در بهشت آوردند كه هر يك از آنها منشأ چيزي شد، آن شش چيز كدامند؟
17-كسانيكه رَحِمِ مادر را نديده اند 9 نفرند، آن 9 نفر چه كساني هستند؟
18-اكنون چهار تن از پيامبران زنده هستند، آن چهارتن كدامند؟
19-از حضرت علي (ع) پرسيدند:
واجب و واجبتر چيست؟ نزديك و نزديكتر كدامند؟ عجيب و عجيب تر چيست؟ سخت و سخت تر چيست؟ اگر شما بوديد چه جوابي مي داديد؟ حضرت علي چه جوابي داد؟
20-كيوان به مهماني رفت. او مي دانست دعوت شدگانِ به مهماني بر دو گروهند: راستگو و دروغگو. اما هيچيك از آنان را نمي شناخت. از مردي پرسيد: دروغگو هستي يا راستگو؟ كيوان پاسخ آن مرد را گرفت. پس از دو نفر ديگر پرسيد كه آن مرد چه پاسخي داد. يكي از آنان گفت كه او دروغگوست و ديگري پاسخ داد كه او راستگوست. كيوان از پاسخ اين دو نفر فهميد كه كداميك از اين دو نفر راستگو و كداميك دروغگو هستند. او چگونه فهميد؟
21-سه نفر سياهپوست و سه نفر سفيد پوست مي خواهند با قايقي كه بيش از دو نفر گنجايش ندارد از رودخانه اي بگذرند. سفيدپوستها رانندگي قايق را بلدند اما يكي از سياهپوستها رانندگي قايق را نمي داند. اگر تعداد سياهپوستها بيش از سفيدپوستها باشد آنها را خواهند خورد. مثلاً نمي توان دو نفر سياهپوست و يك سپيد پوست راتنها كنار هم گذاشت. اما سپيد پوستها آدمخوار نيستند و اگر تعدادشان زيادتر از سياه پوستها باشد با آنها كاري نخواهد داشت. چگونه مي توان اين گروه شش نفري را از رودخانه عبود داد، بدون اينكه به هيچيك از آنان آسيبي رسد؟
22-جملات زير را درست بخوانيد: «زني زني زني زني خوشش آمد» ، «سربازي سربازي سربازي سربازي را كُشت»
23-شخصي مدت هفت شب در مهمانخانه اي منزل مي كند و چون پول نقد براي پرداختِ كرايه مهمانخانه را ندارد، قرار مي گذارد از هفت حلقه بهم پيوسته طلا كه بهمراه دارد، هر شب يكي از آنها را به جاي كرايه به مهمانخانه دار بپردازد. اما مي خواهد بيش از يكبار آن حلقه ها را از هم نگسلد. چطور چنين چيزي ممكن است؟
24-منظور از «خروس بيوه» چيست؟
25-شخصي در حين خواندن نماز ميت، به هنگام سجده، ناگهان سرش به لبه تابوت مي خورد پيشانيش مي شكند و خون پيشاني او به كفن مرده غسل داده شده مي خورد و آنرا نجس مي كند. حالا اين سوال پيش مي آيد كه آيا بايد مرده را دوباره غسل داد يا بايد كفنش را عوض كرد يا چاره ديگري انديشيد؟
26-خداوند متعال چه ميخورد، چه مي پوشد و چقدر توانايي دارد؟
27-منظور از جمله «شيخ الحديد مال جديد الاصم شما بود» چيست؟
28-منظور از عبارت شوخي وار «اِوري بادي خربا بوزه ايتينگ كُنه پا لَرزِشم سي تينگ كُنه» چيست؟
29-از شخصي خواستند خودش را معرفي كند، اين شخص شكسته نَفسي كرده، خودش را كوچكتر از آنچه بود معرفي كرد و گفت: من «ميرزا نيم من بوق بن پشم اندر پانزده» هستم! نام او چه بوده است؟
30-آن چيست كه با اينكه سه تاست، يكي است و با اينكه يكي است سه تاست
31-آن چيست كه پر وخاليش يك وزن دارد؟
32-من يك سكّه كوچك را در چاهي عميق مي اندازم، آنگاه در عرض يك دقيقه مي روم در مي آورم، چطور چنين چيزي ممكن است؟
33-رضا از طبقه دهم ساختماني به زمين افتاد ولي نمرد. چطور چنين چيزي ممكن است؟
34-يكنفر اهل منطق به شهري وارد شد و تصميم گرفت نزد سلماني برود و سروصورتش را اصلاح كند. آن شهر دو سلماني بيشتر نداشت. وقتي مرد بسراغ نخستين سلماني رفت، او را با سر وصورتي آشفته و پرپشت و موهايي ژوليده و نامرتب و هنگامي كه به سراغ دومين سلماني رفت، او را با موهايي بسيار مرتب و ريشي تراشيده يافت. لذا تصميم گرفت نزد نخستين سلماني برود و سروصورتش را بپيرايد. چرا او چنين تصميمي گرفت؟
35-چرا شكارچي به هنگام شكار، يك چشمش را مي بندد؟
36-جزاير «لانگرهانس» در كجا هستند؟
37-وجه تشابه «سنگگ سوخته» ، «آدم غرق شده» و «زن آبستن» چيست؟
38-زنداني داراي دو در است، يكي در آزادي و ديگري دَرِ اعدام. اين زندان داراي دو زندانبان است كه يكي از آنها راستگو و ديگري دروغگوست. خودِ زندانبانان همديگر را به خوبي مي شناسند. در اين زندان مردي محبوس است كه نمي داند كداميك از زندانبانان راستگو، و كداميك دروغگو است؟ به او اجازه مي دهند، از هر يك از زندانبانان كه دلش مي خواهد سؤالي بكند و از پاسخ طرف مقابل بفهمد در آزادي كدام است تا از آن خارج شود. پرسشي كه او بايد بكند تا به آزادي او بينجامد چيست؟
39-اين جمله را درست بخوانيد: « كور مرد شلغم خورد.»
40-جهانگردي توسط قبيله اي وحشي دستگير شد. اما به او اجازه داده شد تا جمله اي بگويد.ولي بدين شرط كه اگر جمله او صحت داشته باشد او را در روغن جوشان بسوزانند و اگر غلط باشد، با تيرزهرآگين مورد هدف قرار دهند. جهانگرد هوشيار با كمي فكر پاسخ داد كه موجب نجات او از مرگ شد. به نظر شما پاسخ او چه بود؟
41-دو مرد نسبت به هم، دايي وخواهر زاده اند. يعني اولي دايي دومي و خواهر زاده اوست، دومي نيز دائي اولي و خواهرزاده وي مي باشد. چطور چنين چيزي ممكن است
42-دختر پادشاهي از پدر خود ميخواهد، كه او را تنها به كسي شوهر دهد كه بتواند به پرسشهاي منظوم او پاسخ گويد، بزرگان و اميرزادگان، همه از پاسخ گفتن درمي مانند و سرخود رادر اين راه برباد ميدهند. تا آنكه دلاك كچلي در پاسخگويي به پرسشهاي دختر پادشاه توفيق حاصل مي كند. پرسشهاي آن دختر چنين بود:
من اگر آهوي شده به كوهها بگريزم، چه مي كني؟ 2- من اگر مشتي دانه شده، برزمين ريختم، چه مي كني؟ 3- من اگر گُلي شده بر كوهها رُستم، چه مي كني؟ 4- من اگرسيبي شده به درون صندوقي رفتم، چه مي كني؟ پاسخ آن دلاك كچل چه بود؟
43-در يك انبار، تعدادي كيسه حبوبات هست كه در درون آنها نخود، لوبيا، عدس، ماش، باقلا و ... وجود دارد. در صورتي كه نام هيچيك از حبوبات روي كيسه ها نوشته نشده باشد، و علامت مشخصّه يا نمونه آنها هم روي كيسه هانباشد، دَرِ كيسه ها نيز باز نباشد تا بدانيم در داخل آنها چيست. و از سوي هيچكدام را در جاي مشخصي نگذاشته باشيم تا جاي آنها پيدا باشد. اما هرگاه اراده كنيم، مي توانيم كيسه محتوي حبوبات مورد نظر خود را از ميان كيسه هاي ديگر جدا كنيم. چطور چنين چيزي ممكن است؟
44-پاسباني از كنار خانه اي مي گذشت. صداي جيغ و داد و فريادي را شنيد. بي اختيار بسوي آن خانه رفت و در را گشود. درهمين حال شنيد كه يكي فرياد مي كِشَد: علي مرا مكش. پاسبان سراسيمه وارد خانه شدو يكراست به سوي اتاقي كه از آن سروصدا شنيده مي شد رفت. ديد جسد خون الودي روي زمين افتاده و پنج نفر دور آن جمع شده اند. با اينكه آلت قتاله اي در دست هيچيك از آنان نبود و نام آنان نيز روي لباسشان نوشته نشده بود وپاسبان هم هيچيك از آن پنج نفر را نمي شناخت، معذلك از ميان آنان، قاتل را بزودي شناخت او را دستگير كرده با خود به كلانتري برد. پاسخ دهيد پاسبان روي چه قرائني قاتل را شناخت؟
45-خري با بار از روي پلي مي گذشت. ناگهان پل خراب شد و خر با بارش به درون رودخانه سقوط كرد، بطوريكه علاوه بر خر بارش نيز خيس شد. پس از چند دقيقه، پشت خر شروع به سوختن كرد. بار او چه بود كه اينچنين شد؟
46-شخصي هر روز مجبور است به طبقه بيست و دوم آپارتماني برود. با اينكه همه طبقات ساختمان آسانسور داشته، برق هم قطع نيست و آسانسور هم سالم است، ولي او هر روز تا طبقه پانزدهم با آسانسور مي رود و بقيه را با پلّه. چرا؟
47-زن و شوهري با هم به حمام رفتند. ناگهان گاز حمام آنها را خفه كرد. وقتي ديگران با خبر شدند. درصدد بيرون آوردن آنها از حمام برآمدند. اما چون هر دوي آنها برهنه بودند، يكنفر بايد وارد حمام شده، روي آنها را با پارچه اي بپوشاند. اين شخص چه كسي مي تواند باشد تا به آندو نامحرم نباشد؟
48-شخصي مي خواهد به روستايي برود. بر سر راهش دو قبيله هستند كه يكي از آنها افرادش راستگو، و ديگري افرادش دروغگو هستند. آن شخص در راه به يكنفر مي رسد و مي خواهد راه درستِ ده را از او بپرسد. ولي نمي داند كه او جزو قبيله راستگوهاست يا دروغگوها! چه چيزي بايد از او بپرسد، تا با توجه به پاسخ طرف، راه صحيح ده را پيدا كند؟
49-شخصي به حاكمي توهين كرد. حاكم او را موردغضب قرار داد و تهديد به مرگ كرد. اما از بس او التماس كرد، يك درجه برايش تخفيف قائل شد. لذا رو به متهم كرد و گفت: «حق داري يك جمله بگويي، اگر راست بود ترا آتش خواهم زد واگر دروغ بود، ترا به دريا خواهم افكند.» آن مرد جمله اي گفت كه سبب خلاصش شد و از مرگ رهايي يافت، او چه جمله اي گفت؟
50-شخص پولداري، يك نفر را براي پاسداري از خود وخانه اش استخدام مي كند و با او قرار مي گذارد، از بابت نگهداري خود و خانه اش، شبي ... مقدار به وي بپردازد. اتفاقاً شخص پولدار قصد سفر مكه مي كند. شبي كه قرار بود فرداي آن روز عازم مكّه شود، نگهبانش در خواب مي بيند كه آن مرد سوار هواپيما شد و هواپيما پس از برخاستن از روي باند فرودگاه، منفجر گرديد. فرداي آن روز،هنگامي كه مرد- چمدان به دست- به سوي هواپيما حركت مي كند، نگهبانش از رفتن او مانع مي شود. مرد پولدار هر قدر اصرار مي ورزد و مي گويد: حتماً بايد به سفر حج بروم، ليكن نگهبانش آنقدر جلوي او را مي گيرد تا مسافران همه سوار هواپيما شده و هواپيما فرودگاه را ترك مي گويد. لحظه اي پس از پرواز از فرودگاه، هواپيما در آسمان منفجر مي شود و همه مسافرانش كشته مي شوند. وقتي مرد پولدار قضيه را مي بيند شگفت زده مي شود و از نگهبان مي پرسد: تو از كجا مي دانستي هواپيما منفجر خواهد شد؟ پاسدار مي گويد: من ديشب عين اين قضيه را درخواب ديدم! پولدار كه اين سخن را شنيد با اينكه نگهبان جانش را نجات داده بود، ليكن گفت: تو به درد من نمي خوري! و او را بيرون كرد. علّت اين تصميم او را بنويسيد.
51-از كسي پرسيدند: از ميان تنقلات، كداميك را دوست داري؟ پاسخ داد: راندن مرغ و مادر بره. او چه چيزي را بيشتر دوست مي داشت؟
52-مردي از راهي مي گذشت. ناگهان به اسكلت مرده اي برخورد. كنجكاويش تحريك شد تا بداند اين اسكلت متعلّق به مرد است يا زن؟ او از كجا بفهمد اسكلت چه جنسيتي دارد؟
53-فرق كچل با مودار چيست؟
54-دو برادر را به دادگاه احضار كردند. رئيس دادگاه از آنان پرسيد: شما برادر هستيد؟ گفتند: آري، گفت: پدر شما يكي است؟ گفتند: بلي، گفت: مادرتان هم يكي است؟ گفتند: آري بعد كه به شناسنامة آنان نگاه كرد گفت: شما هر دو در دوازدهم تير 1340 خورشيدي متولد شده ايد، پس حتماً دوقلو هستيد؟ گفتند: خير! چطور چنين چيزي ممكن است. در حاليكه آنان دروغ نگفته اند؟
55-فرق صندوقدار، دزد، گندم و سياست چيست؟
56-باغي باغبان سختگيري دارد كه هر كس مي خواهد وارد باغش شود با گفتن واژه «نه»، مانع ورود او به باغ مي شود. اما مردي زرنگ و هوشيار، باگفتن جمله اي، از باغبان اجازه ورود به باغ را مي گيرد. او چه مي پرسد كه باغبان با وجود گفتن واژه نه به او اجازه ورود به باغ را مي دهد؟
57-چگونه مردي توانست برادر زن خود شود؟
58-آن نام شهر است، كه اگر حرفِ اولش را بردارند، نام شخصي مي شود. اگر دو حرفِ اولش را بردارند. لقب يكي از پيامبران مي گردد. و اگر سه حرفِ اولش را بردارند، يك وسيله جنگي است، و اگر چهار حرفِ اولش را بردارند، واحد پول يكي از كشورهاست؟
59-عبارت زير را بخوانيد: « كشمشمشير كشمشير »
60-يكنفر به قهوه خانه رفت و يك چايي خواست. قهوه چي يك چايي برايش آورد. مرد پس از چند دقيقه، با رفيقش مشغول صحبت شد. آنگاه متوجه شد مگسي در استكان چائيش افتاده است. قهوه چي را صدا كرد و از او خواست تا چايي را برده، عوض كند. قهوه چي چايي را برد و پس از چند دقيقه، يك چايي بازگرداند. مشتري پس از نوشيدن جرعه اي از چاي، قهوه چي را احضار كرد و بدو گفت: چرا چائي مرا عوض نكردي و همان را آوردي؟ او از كجا فهميد قهوه چي چايي را عوض نكرده است؟
61-پادشاهي درچهل كشور قلمرو داشت، و از هر يك از آن كشورها، سالانه يك كيسه زر خراج مي گرفت. يك سال از چهل كشور، چهل كيسه زر براي او فرستادند؛ ولي جاسوسانش اطلاع دادن كه درميان كيسه ها، كيسه اي هست كه سكه هايش نقره اند اما روكش طلا دارند! پادشاه از اين سخن برآشفت و دستور داد تنها با يكبار وزن كردن، بدانند كداميك از اين كيسه ها، محتوي سكه هاي نقره اي روكش دار است؟ با توجه به اينكه شكل، اندازه و حجم سكه ها و كيكسه ها همه يكسان بود وزن يك سكه نيز قبلاً مشخص شده بود؟
62-شخصي از طبقه هفتم ساختماني به پايين پرتاب شد. در حال جان دادن بود كه پليس بالاي سرش آمد و پرسيد: چه كسي ترا به پايين پرتاب كرد؟ مرد به آرامي گفت: بهرام! بلافاصله، پليس با آسانسور به طبقه بالا رفت و بدون اينكه بهرام را بشناسد، او را از ميان افراد مستقر در طبقة هفتم شناخت. پس او را دستگير كرد و با خود به كلانتري برد. پليس بهرام را از كجا شناخت؟
63-سه دانشمند بسيار گرانقدر، كه يك نفرشان رياضيداني ارزشمند، ديگري فيزيكداني صاحب نام و سومي پزشكي متخصص بود، سوار بالني شدند. بالن روانه فضا گرديد. پس از چندي متوجه شدند كه بالن سوراخ كوچكي پيدا كرده و تحمل وزن آن سه تن را ندارد. ناچار تصميم گرفتند، براي نجات جان دو نفر بقيه، يك نفر را فدا كرده به پايين پرتاب كنند. پس از انديشيدن و تبادل نظر، يكي از سه نفر را به پايين پرتاب كردند و دو نفر بقيه از مرگ حتمي رستند. كداميك از اين سه تن به پايين پرتاب شدند؟
64- يك نفر با تفنگ به سوي پرنده اي تيري انداخت و او را نقش بر زمين ساخت. پرنده بلافاصله درگذشت. حالا از كجا بدانيم بچه اي كه در پرنده در شكم دارد حلال است يا حرام؟
65-سخت است سنگ نيست، چهار پا دارد شتر نيست، تخم مي گذارد پرنده نيست.
66-از دختري پرسيدند: اسمت چيست؟ گفت: دو سال و شش ماه. اسم او چه بوده است؟
67-دو نفر به حمام ميروند. در حمام يا وارد خزينه مي شوند و يا در زير دوش قرار مي گيرند. با اينحال، يكي از آنها خيس مي شود و ديگري خيس نمي شود. چطور چنين چيزي ممكن است؟
68-شخصي هنگام خواب، دوساعت را كه هر دو سالم بوده و هر دو دقيق كار مي كرده است ميزان مي كند و بالاي سرش مي گذارد. صبح فردا كه از خواب بر مي خيزد مي بيند يكي از ساعتها، از ساعت ديگر يك ربع عقب تر است. در حاليكه هر دو ساعت مشغول كار بوده اند، چطور چنين چيزي ممكن است؟
69-گِرد است و گردو نيست؛ زرد است زردآلو نيست؛ شير است درنده نيست؛ شمشير است و بُرنده نيست!
70-مادري براي دختران و پسرانش كه پنج نفر بودند، در زنبيل 5 سيب آورد و گفت: هر كدام از شما يك سيب برداريد، بطوريكه يك سيب هم توي زنبيل بماند. چگونه چنين چيزي ممكن است؟
71-چه تفاوت آشكاري بين مس، كُرُم، طلا و آهن وجود دارد؟
72-باغي 7 دَرِ تو در تو دارد. اگر هنگام خروج از هر در ميوه هايي را كه چيده ايم نصف كنند و هنگام خروج از در آخر، يك عدد ميوه در سبد باقي بماند، تعداد ميوه هاي سبد، در بخش مركزي باغ چند عدد بوده است؟
73-يك استاد دانشگاه سه جمجمه را روي ميز مي گذارد و با سه مُهره امتحان خاصي را با اين جمجمه ها انجام مي دهد. ابتدا مهره ها را در گوش چپ يكي از جمجمه ها مي كند و از گوش ديگرش بيرون مي آورد. آنگاه مي خواهد مهره دوم را در هر يك از دو گوش جمجمه دوم فرو كند، هر كار مي كند نمي شود. اما مهره سوم را كه در گوش جمجمه سومي مي كند، هر كاري مي كند بيرون آورده نمي شود. مي خواهيم بدانيم او از ميان اين سه جمجمه، كداميك را برتر مي شمارد و انتخاب مي كند؟
74-شخصي در يك شب باراني، زنش را به قصد كشتن سوار خودرو خود مي كند و از خانه بيرون مي بَرَد. پس از ارتكاب جرم، به خانه باز مي گردد و اتومبيلش را كاملاً مي شويد تا گِل و خون و همه آثار ديگر جُرم را از آن محو و نابود سازد. با توجه به اينكه جز آن شب، در هيچ شب ديگري باران نمي باريده است، وقتي پليس از ماجرا خبردار مي شود، به قصد تحقيق پيرامون اين موضوع، به خانه او مي آيند. از او مي پرسند: آيا تو در آن شب باراني بيرون رفته بودي؟ قاتل مي گويد: نه آنگاه پليس مي گويد كليد (سويچ) ماشينت را بما بده ببينيم. پس از گرفتن سويچ، به گاراژ مي روند و همينكه ماشين را روشن مي كنند، مي فهمند قتل كار همان مرد بوده است! شما بگوئيد پليس از كجا فهميد، قضيه قتل كار او بوده است؟
75-چگونه مي توانيم تخم مرغ پخته را از خام تشخيص دهيم؟
-76«ايوب» بي پدر را بنشان كنار « مسافر بيمار» ، ببين نتيجه چه مي شود؟
-77 پدراحمد مي تواند يك اتوبوس پر از مسافر، يا يك كاميون پر از بار را با يك دست نگهدارد، چگونه؟
-78 فرق چيني و ژاپني در چيست؟
-79شش دوست كه به سينما رفته اند، شش صندلي را كه تشكيل يك رديف را داده است اشغال مي كنند. جواد دور از فرهاد نشسته و در دو طرفش، دو نفر قرار دارند كه با دو نفري كه اطراف فرهاد نشسته اند متفاوت مي باشند. احمد و محمود هم دركنار يكديگر قرار گرفته اند و حسين دور از جواد است. آيا با اين حساب، صندلي يوسف در كنار راهروي ورودي اين رديف قرار گرفته است؟
-80 روي شيشه يك آرايشگاه، نام آن با حروف درشت و به خط نستعليق نوشته شده است. صندلي مشتريها پشت به شيشه در ورودي و روبروي آيينه قرار دارد. يك مشتري كه در حال اصلاح سر و صورت است، از راه آيينه روبرو، نوشته روي شيشه را مشاهده مي كند، حال بگوئيد ببينم، او نوشته روي شيشه را چگونه مي بيند، برعكس يا به طور عادي؟
-81 هم فرشته است، هم پادشاه و هم سرزمين.
-82 يك روستايي به همسايه خود بهنگام بهار يك كيسه پر از گندم قرض داد كه چهار پا بلندي و شش پا دور آن بود. بهنگام خرمن، آن همسايه، دو كيسه پر از گندم براي پرداختِ دين خود ره آن روستايي داد كه بلندي هر يك از كيسه ها چهارپا بود، اما دور هر يك از دو كيسه، نصف دوره كيسه آن روستايي- يعني هر كدام سه پا- بود. با اين حساب آيا آن همسايه، بدهي خود را تمام و كمال بدان روستايي پرداخته است يا خير؟
-83 آورده اند كه يكي از خلفاي عباسي، مي خواست يكي از سه تن دوستان خود را كه به آنها اعتماد كامل داشت، وزير خود كند، ولي نمي دانست كداميك از آن سه نفر باهوشتر است. لذا روزي آنها را احضار نمود و گفت: «چنانكه مي بينيد سه سيب سرخ» و دو سيب سفيد، در اين ظرف درمقابل خود دارم. چشمهاي شما را بسته، سيبي روي سر هر يك از شما مي گذارم و بعد چشمان شما را باز مي كنم، بطوريكه هر يك از شما، سيبي را كه روي سر دو نفر ديگر است مي توانيد ببيند، ولي سيبي را كه روي سر خودتان است نمي توانيد ببينيد، هر كدام از شما كه زودتر حدس زد، سيبي كه روي سرش است چه رنگي دارد، او را وزير خود خواهم كرد. پس از آنكه چشمان آنها را بسته و سه سيب سرخ و سفيد روي سرشان گذاشت و چشمان آنان را باز كرد، از آن سه نفر، جعفر و موسي متحير مانده نتوانستند جواب درستي بدهند؛ اما صادق ثابت كرد كه از ديگران باهوشتر است و پس از لحظه اي درنگ گفت: سيبي كه روي سر من است سرخ مي باشد. صادق از كجا فهميد سيبي كه روي سرش گذاشته شده سرخ است؟
-84 از ميان ورقِ بازي، بايد سيزده ورق را بدين ترتيب بيرون آورد:
يك لو، دولو، سه لو، چهارلو، پنج لو، شش لو، هفت لو، هشت لو، نه لو، ده لو، سرباز، بي بي، شاه. حالا بايد اين سيزده ورق را طوري روي هم گذاشت كه اگر مرتباً يك ورق را به زمين بيندازيم و يك ورق رازير دست بگذاريم، به ترتيب همان اوراقي كه برشمرديم بيرون بيايد! چطور چنين چيزي ممكن است؟
-85 مردي با همسرش در خيابان قدم مي زد. ناگهان بفكرش رسيد كه كاري ضروري دارد! بنابراين تصميم گرفت ا زهمسرش خداحافظي كرده، به دنبال كار خود برود. پس رو به زنش كرد و گفت: خداحافظ، خواهرِ عزيز! ، با اينكه طرف مقابل همسر او بوده، چرا او اينگونه خداحافظي كرد؟
-86 هم نام شهري است، هم نام گياهي
-87 هم جَوَند آنرا و هم شهري بُوَد
-88 شعري بنويسيد كه واژه ها چهار زبان در آن بكار رفته باشد!
-89 اين مصراع را بخوانيد: پيشلطيفطلعتشقيمتمنشكستهشد
-90 يك چراغ نفتي داريم كه فتيله اش كوتاه است ونفت به فتيله آن نمي رسد. از سويي مقدار نفت ما هم كم است ودسترسي به نفت نداريم. با اين وضع، چگونه مي توانيم چراغ را روشن كنيم؟
-91 مي دانيم هر جانوري را به شكلي خاص رام مي كنند. مثلاً اسبِ وحشي را با سواري گرفتن و شلاق زدن و خسته كردن رام مي سازند يا گاوِ وحشي را با دواندن و خسته كردن و بستن در يكجا و ... اكنون بگوئيد مار را چگونه رام مي كنند؟
-92 نام چند جانور را بنويسيد كه برعكس آنها هم خودشان باشند!
-93 نام چند جانور را بنويسيد كه برعكس آنها معنا داشته باشد!
-94 آيا شنها آواز مي خوانند؟ آيا در جهان جايي وجود دارد كه شنهايش ناقوس كليسا سردهند؟
-95 مخوف ترين گودال عالم كدام است؟
-96 منوچهر، به خواهر كوچكترش پروين گفت: تو، اگر يك تومان از پول خودت را به من بدهي، پول من دو برابر پول تو خواهد شد! پروين پاسخ داد: اگر تو از پول خودت يك تومان به من بدهي، پولهاي هر دومان مساوي خواهد شد؟ هر يك از آنها در آغاز چند تومان داشتند؟ براي حل اين چيستان، نبايد از قلم و كاغذ استفاده شود!
-97 آيا مي دانيد كه بزرگترين و كوچكترين كشورهاي جهان كدامند؟
-98 بزرگترين جزيره دنيا كدامست
-99 آيا مي دانيد سردترين نقطه روي زمين در كجاست؟
-100 مردي روزي دوبار از كوچه اي كه در آن ده درخت وجود دارد مي گذرد. اگر او يك ماه تمام از اين كوچه عبور كند، جمعاً چند درخت را در آنجا خواهد ديد؟
-101 خرگوشي دوسال از عمرش را پشت سر مي گذارد، اكنون او چه مي شود؟
-102 نام كدام پرنده اي است كه اگر برعكسش كنيم، نام پرنده ديگر مي شود؟
-103 چگونه مي توان بانگاه كردن به پرنده اي كه درحال پرواز است، پي برد كه آن پرنده، حلال گوشت است يا حرام گوشت؟
-104 دو كشور را كه اختلاف نامشان تنها در لفظ «يه» است ، نام ببريد
-105 هم نام شهري است، هم زيور پا.
-106 شخصي با وجودداشتن همسر، همسرِ ديگري اختيار كرد. خدا از كار او خشنود بود، اما محمد و علي و فاطمه، از كار او ناراضي بودند. چطور چنين چيزي ممكن است؟
-107 هم نام خياباني است درتهران، هم نام بازاري در همان شهر و هم نام پادگاني؟
-108 نام چه شهري است كه سه حرف اولش يكي از حشرات، دو حرف دوم و سومش، نام يكي از پايتختهاي باستاني و چهار حرف آخرش داستان بلند است؟
-109 نام چه شهري است كه دو حرف اولش كشنده است، حرف دوم و سومش واحد وزن است و سه حرف آخرش نوعي خوراكي است؟
-110 نام چه شهري است كه چهار حرف اولش نام يك پرنده و چهار حرف آخرش محل كسب و كار است و اگر حروف چهارم و پنجم آنرا برداريم، يكي از كشورهاي آسيايي است؟
-111 هم در نانوايي است، و هم نام بندري از بنادر ايران؟
-112 هم در بيابان پراكنده است، وهم نام بندري است در جنوب ايران؟
-113 نام چند شهر را كه سه حرف اولشان نام جانوري باشد بنويسيد؟
-114 ده و ده بيست مي شه، پنجاه تا به آن اضافه كني يازده مي شه! چطور چنين چيزي ممكن است؟
-115 از صفر تا صد چند تا 9 وجود دارد؟
-116 نام چند وسيله در خودرو را كه نام چهار دختر ايراني است بنويسيد
-117 نام پنج وسيله را در خودرو كه نام پنج حيوان در آن نهفته است بنويسيد
-118 از واژه هاي رديف دوم، كداميك را با ذكر دليل، به جاي علامت سؤال در رديف اول بايد گذاشت؟
مد-كار-علوم-مسموم-كاردار-؟
شكر-كوتاه- استقلال-قايقران-سهامدار-سلام
-119 اولين و آخرين سوره نازل شده قرآن كدامند؟
-120 نخستين كسي كه دانه تسبيح را درست كرد كه بود؟
-121 در كتاب «عجائب احكام اميرالمؤمنين» از «اصبغ بن نباته» روايت كنند كه ابن كوا عرض كرد: يا امير المؤمنين ، به من خبر ده از كسيكه در شب و روز كور است، و ا زكسي كه در شب و روز روشن است، و از كسي كه در شب كور است و در روز روشن، و از كسيكه در شب روشن است و در روز كور است. حضرت چه پاسخي داد؟
-122 «شيخ صدوق» قدس سره، در خصال و عيون و علل حديث كند، كه مرد شامي از اميرالمؤمنين سؤال كرد: چند نفر از انبيا به عربي تكلّم كردند و چند نفر آنان خفته كرده به دنيا آمدند و چند نفرشان دو اسم داشته اند و اول كسي كه شعر گفت و از كيفيت كشتي نوح (ع)؟ حضرت چه پاسخي دادند؟
-123 اگر دو را از ده كم كنيم، نُه مي شود! چطور چنين چيزي ممكن است؟
-124 منظور از اين بيت عربي چيست؟ عليّ ححسم كجزتنعم
-125 آن چيست كه مي بيني و نمي خري، مي خري و نمي پوشي، مي پوشي و نمي بيني؟
-126 چگونه مي توان از يخ آتش ساخت؟
-127 پدر و مادري داراي يك پسر و دختر هستند. دختر آنها با پسري ازدواج مي كند و ثمره اين ازدواج يك پسر مي شود و پسرشان با يك دختر ازدواج مي كند و ثمره پيوندشان يك دختر مي شود. حال بگوئيد در اين مجموعه خانوداگي، چند پدر، چند مادر، چند پسر و چند دختر وجود دارد؟
-128 يك زن و شوهر با هم سوار اتوبوسي مي شوند. ناگهان زنِ آن مرد مي رود و با راننده اتوبوس، روبوسي مي كند، شوهر آن زن، براي آنكه ترديد مسافران اتوبوس را برطرف كند، رو به آنان كرده، مي گويد، برادر زن راننده، دايي عيال بنده است! آن راننده با آن زن چه نسبتي داشته است؟
-129 اگر سه روز قبل از يك روز به جمعه مانده باشد، پس فرداي آن روز، چه روزي مي شود؟
-130 در روزگار گذشته، شاهزاده اي چيستاني گفته و عهد كرده بود كه هركس جواب چيستان او را بدهد، وي همسر آن مرد خواهد شد: چيستان اين بود: نه در دارد، نه ديوار و حصاري شنيدم گنبدي بر روي داري در آن گنبد بود لشكر هزاري بنازم قدرت پروردگاري
-131 اگر روي تابلويي نوشته شده باشد «بابك خيس» ، در آئينه روبروي اين نوشته، آنرا چگونه مي خوانيم؟
-132 چه تعداد نقطه در قرآن به كار برده شده است؟
-133 قرآن كريم داراي چند حرف است؟
-134 قرآن كريم داراي چند كلمه است؟
-135 نام قرآن چند بار در قرآن آمده است؟
-136كدام سوره قرآن، تعداد كلماتش برابر با تعداد سوره هاي قرآن است؟
-137 كدام سوره قرآن، همنام يكي از شهرهاي ايران است؟
-138 سوره هايي در قرآن هست كه اگر نام آنها را برعكس كنيم، به همان صورت خوانده مس شود، آن سوره ها كدامند؟
-139 نام كدام سوره قرآن است كه كه اگر حرف اولش را برداريم، نام يكي از سوره هاي قرآن خواهد شد؟
-140 كدام آيه است كه در يك سوره 31 مرتبه تكرار شده است؟
-141كدام آيه قرآن است كه از هر طرف به يك شكل خوانده مي شود؟
-142آيه اي كه «پنج وقت نمازهاي يوميه» در آن آمده است، در كدام سوره قرار دارد و چه آيه اي است؟
143-نام كدام پيامبر، بيشتر از ديگر پيامبران و چندبار در قرآن ذكر شده است؟
144-كدام كلمه است كه در تمام سوره هاي قرآن بيان شده است؟
145-رودهايي كه در قرآن ازآنها نام برده شده كدامند؟
146-جملاتي بنويسيد، كه اگر برعكسشان كنيد، دوباره خودشان شوند.
147-اگر سفيدپوستي در درياي سرخ يا درياي سياه شنا كند چه خواهد شد؟
148-عقربه هاي ساعت نما و دقيقه نما در ساعت، طي يك شبانه روز، چند بار با هم در زاويه 180 درجه تشكيل خواهند داد؟
149-شخصي لنگه جورابهاي خود را از مدتي پيش به اينطرف در صندوقي انداخته و اينك در آن صندوق، 25 لنگه جوراب سفيد و 25 لنگه جوراب سياه جمع شده است. حالا بهنگام شب، كه برق نيز قطع شده است، آن شخص به يك جفت جوراب نيازمند است و چون چراغ پيدا نكرده، در تاريكي به اتاقي كه صندوق جورابها در آنجاست رفته و در همان تاريكي مي خواهد براي خود يك جفت جوراب انتخاب نمايد، كه هر دو سفيد يا سياه باشند! آيا مي توانيد بگوئيد كه چند لنگه جوراب بايد از آن صندوق برداشته، با خود به روشنايي ببرد، كه بطور يقين و در ميان آنها يك جفت يكرنگ، يعني هر دو سفيد ياهر دو سياه باشد؟
150-شخصي در هر يك از دو دست خود چند قطعه پول دارد. عده قطعات يكي از دستها زوج، و عدة قطعات دست ديگر فرد است. مي خواهيم بدانيم آنكه عدد زوج است در كدام دست قرار دارد
151-اگر هر اسم (يا هر واژه اي دلخواه ديگري را) به حساب ابجد، بدل به اعداد كنيم و آن عدد را مضاعف سازيم (يعني دو برابر كنيم) و يك برآن بيفزائيم و مجموع را در ده ضرب كنيم و بيست بيست طرح نمائيم، باقيمانده را در يازده ضرب كنيم، صد و ده مي شود كه مطابق اسم «علي» است؛ و اگر آنرا در عشر 130 كه اسم «عمر» است (عشر آن 13 مي شود) ضرب كنيم، مطابق اسم «عمر» مي شود و اگر در 15 ضرب كنيم، مطابق اسم «عيسي» مي شود و اگر آنرا در عشر 92 كه اسم «محمد» است ضرب كنيم، مطابق اسم محمد مي شود.
152-آيا يك نفر مي تواند ساعت هشت صبح با هواپيما از بندر ولادي وُستُك در شرق روسيه و كنار اقيانوس آرام حركت كند و ساعت هشت صبح همان روز در فرودگاه مسكو بر زمين بنشيند؟
حالا کی جواب کدامها را بلده بگه |
|