glasy_heart
داره كولاك ميكنه!
پست: 191
عضو شده در: 12 آذر 1389
محل سکونت: زیــــر چــــــــتر خــــــــــدا
امتياز: 1928
|
عنوان: سرگذشت |
|
|
سرگذشتم را چه کس داند ؟ چرا برای از نو ساختن من بهانه ای نیست ؟چرا نگاهش تنم را نمی لرزاند چرا میداند و باز گویی نمیداند من کیستم ؟نمیدانم. او کیست قطعا خدا داند
چه میگویم؟خدا داند ،چرا اینگونه ؟آن هم خدا،
من کجا ایستاده ام چه کسی مرا مینگرد زاویه دیدش درست است؟
شما رو به مقدساتتون صدایش کنید من حتم دارم او خواهد شنید ....
خودم؟؟؟چرا صدایم گرفته؟؟آن هم برای او.
این چیست؟خط دل است،بی وزن قافیه ،تفسیرش را خودش داند.
صحبت از دل به میان امد دور از رسم مهمانی است دست خالی برود....
ای دل تا کی ؟به کدامین جرم؟چه منظوره؟؟؟
ای دل پروایت را خریدارم ،به قیمت نبودنت در سینه...
ای دل مهربان به دل نگیر این را گه گویم، کاش سنگی بیش نبودی؟
نه نه حکمتش را خودش داند ،بگویید من تسلیمم
ای دل خوابیده ای؟؟؟
تمام دردهایت را خریدارم بی درنگ،او راضی باشد...
نازت را میکشم بگویید راضی باشد....
صدایش نکنید نگاه میکند،خودم میگویم،بروید کنار نگاهش نافذ است...
تنم می لرزد ،خدا!!!خدا جون!!!دو دو ستت دارم ....
تو نیز مرا دوست میداری؟حق است نداشته باشی.
اما ببین برگشته ام،ببین تنم میلرزد،دستم سرد شده دیگر حس ندارد
بگو مرا بخشیده ای ؟به یاد گناه هایی که به یاد ندارم
چرا ساکتی؟در دنیا سکوت به رضایت ماند،اینجا نیز اینگونه است؟
من اشتباه میکنم درسته؟؟؟دیگر تنم نمیلرزد لبخندت دوای من بود...
خدایا اجازه هست؟؟میخواهم به اندازه تموم سکوت هایی که اطرافم را فرا گرفته بود
به اندازه نبودت در جای جای زندگیم
به اندازه نگاه های گرم بی جوابت
فریادی گرم نصیبت کنم ؟؟؟فریادی که از روی عشق است نه خشم
سکوت کردی؟درسته؟
خدایا خدایا
به اندازه شوقت برای برگشتن بنده گنه کارت ،دوستت دارم.
************************************************** |
|