ghodrat
داره كولاك ميكنه!
پست: 568
عضو شده در: 13 بهمن 1384
محل سکونت: کنار دوستان
امتياز: 5469
|
عنوان: آقا دیب داری؟ |
|
|
یارو زبونش می گرفته، می ره داروخونه می گه: آقا دیب داری؟
> کارمند داروخونه می گه: دیب دیگه چیه؟
> یارو جواب می ده: دیب دیگه. این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره.
> کارمنده می گه: والا ما تا حالا دیب نشنیدیم. چی هست این دیب؟
> یارو می گه: بابا دیب، دیب!
> طرف میبینه نمی فهمه، می ره به رئیس داروخونه می گه.
> اون میآد می پرسه: چی میخوای عزیزم؟
> یارو می گه: دیب!
> رئیس می پرسه: دیب دیگه چیه؟
> یارو می گه: بابا دیب دیگه. این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره.
> رئیس داروخونه می گه: تو مطمئنی که اسمش دیبه؟
> یارو می گه: آره بابا. خودم دائم مصرف دارم. شما نمیدونید دیب چیه؟
> رئیس هم هر کاری میکنه، نمی تونه سر در بیاره و کلافه می شه...
> یکی از کارمندای داروخونه میآد جلو و می گه: یکی از بچههای داروخونه مثل
> همین آقا زبونش میگیره. فکر کنم بفهمه این چی میخواد. اما الان شیفتش
> نیست.
> رئیس داروخونه که خیلی مشتاق شده بود بفهمه دیب چیه، گفت: اشکال نداره.
> یکی بره دنبالش، سریع برش داره بیارتش.
> میرن اون کارمنده رو میارن. وقتی می رسه، از یارو میپرسه: چی می خوای؟
> یارو می گه: دیب!
> کارمنده می گه: دیب؟
> یارو: آره.
> کارمنه می گه: که این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره؟
> یارو: آره.
> کارمند: داریم! چطور نفهمیدن تو چی می خوای؟!
> همه خیلی خوشحال شدن که بالاخره فهمیدن یارو چی می خواد. کارمنده سریع می
> ره توی انبار و دیب رو میذاره توی یه كیسه نایلون مشکی و میاره می ده به
> یارو و اونم می ره پی کارش.
> همه جمع می شن دور اون کارمند و با کنجکاوی میپرسن: چی میخواست این؟
> کارمنده می گه: دیب!
> میپرسن: دیب؟ دیب دیگه چیه؟
> می گه: بابا همون که این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره!
> رئیس شاکی می شه و می گه: اینجوری فایده نداره. برو یه دونه دیب ور دار
> بیار ببینیم دیب چیه؟
> کارمنده می گه: تموم شد. آخرین دیب رو دادم به این بابا رفت!!!
> .
> دلم خنك شد، موندین تو خماری!
از گروه سايه |
|