یه مشاعره کوچولویه دیگه (البته ایندفه یکم بزرگتر )

sooraty

سال گذشته بین اعضا مشاعره کوچولویه بزرگی داشتیم خیلی از اعضا هم شرکت کرده بودن پیش خودم گفتم شاید بد نباشه یه مشاعره البته ایندفه بزرگش رو داشته باشیم پس خودم با چند بیت از خواجه ( حافظ شیرازی) که خودم خیلی ارادت نسبت بهش دارم شروع می کنم ( شمع اول با من 8) )

وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به

به شمشیرم زد و با کس نگفتم
که راز دوست از دشمن نهان به

دلا دائم گدای کوی او باش
به حکم آنک دولت جاودان به ___ به چاپ بعضی نسخ جدید ( به حکم آنکه دولت جاودان به )
تا ببینیم شمع دوم رو کی رو شن می کنه . . . . Question

Hamid

ممنون sooraty, جان، كار خيلي جالبي هست، اميدوارم همه دوستان استفاده و استقبال كنن.
اين هم شمع دوم:

هر كجا محرم شدي، دست از خيانت باز دار ●۞●۞●۞●۞● چون بسا محرم كه با يك نقطه مجرم مي‌شود!
Embarassed

حالا "دال" بديد... Razz

ali

دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی....یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی

sooraty

واي برمن كه ديوانه بودم
من به خاك سياهش نشاندم

واي بر من كه من كشتم او را
من به آغوش گورش كشاندم

(دو بيت از شعر هاي فروغ )
م نبود ؟

libero

من باهارم تو زمين
من زمينم تو درخت
من درختم تو باهار

(احمد شاملو)

"ر" بدید

sooraty

روز اول پيش خود گفتم
ديگرش هرگز نخواهم ديد

روز دوم باز ميگفتم
ليك با اندوه و با ترديد

روز سوم هم گذشت اما
بر سر پيمان خود بودم

ظلمت زندان مرا ميكشت
باز زندانبان خود بودم

***م***

libero

می توان در بین دل ها خانه کرد
می توان غم را ز خود بیگانه کرد
می توان هم مثل باران پاک بود
می توان پر فایده چون خاک بود
Razz

"د"

sooraty

دست از طلب ندارم تا کام من براید
یا جان رسد به جانان یا جان ز تن دراید

د

بزنم به تخته ( Mr. Green

البته يواش ميزنم كه تخته لپر نشه Mr. Green

) بچه ها خيلي كم شركت مي كنن

libero

درد عشق منو تو دردی حقیره
ببین اون کنج خرابه های شهرو
که داره کودکی از سرما میمیره

" ه "

maxpal97

هر که از سر سرور آگاه شد
عشق بازان را چراغ راه شد

جاده حیرت بسی پر پیچ بود
لطف ساقی بود و باقی هیچ بود

گفت پیغمبر که ادخال سرور
قی قلوب المومنین اما به نور

نور یعنی انتشار روشنی
تا بساط ظلم را بر هم زنی