maxpal97
سَرور ماست!
پست: 855
عضو شده در: 23 مرداد 1384
محل سکونت: شیراز
امتياز: 8010
|
عنوان: انگیزه ، هدف و ... روح |
|
|
بسم الله الرحمن الرحیم
این تکه رو آخر نوشته هام اضاف کردم . این بحث هایی رو که در زیر میخونید مجموعه ای هست جزئ دست نوشته های خودم که با رنج فراوان جمع کردم . من واقعا خسته شدم تا این ها رو تونستم بنویسم و بعد تایپ کنم . ابتدا یه مقدمه کوچک از بحثمون رو مینویسم .
هر کسی می خواد انسانی رو وادار به رفتاری کنه طبیعتا ابتدا برای او انگیزه ای درست میکنه .
با این انگیزه که حالا یا در وجود کسی تشکیل میدنش و یا تقویتش میکنن در وجود کسی او را وادار میکنن به انجام یه رفتاری .
حالا چقدر موفق باشن آدم ها بستگی به پذیرش و بستگی به مهارتی که برای ایجاد این انگیزه لازم هست و بستگی به ضرورت ها و زمینه ها هست که هر کدوم بجای خودشون قابل تامل و بررسی هستند .
سئوال این هست که آیا ما میتونیم هر آدمی رو به هر کاری وادار بکنیم ؟
ظاهرا اینجور دیده می شه که هر آدمی رو میشه به هر کاری وادار کرد . زمینه های لازم رو در وجود اون پیدا میکنیم . انگیزه لازم رو در دلش به وسائط مختلف قرار می دهیم و او را به انجام اون کار وادار میکنیم . انگار بعضی از رفتار ها یه مقدار ساده تر میشه براش انگیزه ساخت و انگار بعضی از رفتار ها سخت تر
مثلا بعضی ها مووندن چه جوری بچه خودشون رو به نماز خوندن وادار بکنن. بعضی ها مووندن خودشون رو باید به ترک سیگار عادت بدن یا دل بکنن از این عادت .
ولی به هر حال این انگیزه سازی یک عملیاتی هست که انجام می گیره . آیا هر کسی رو میشه به هر انگیزه ای باتوجه به این که حالا بعضی هاش سخته و بعضی هاش آسون وادار کرد که داشته باشن این انگیزه رو بعد کار انجام بدن آیا قلب آدمی یه ظرف خالیه که هر چی دلت بخواد میتونی توش بریزی و هر بذری که خواستی توش بریزی و متناسب با اون بذر برداشت کنی . یا خود قلب آدم هم یه ساختار و مکانیزم خاصی داره و اون خودشو به ما تحمیل میکنه و ما با این انسان دیگه نمیتونیم هر کاری که خواستیم انجام بدیم .
یکی از قوائد کار با دل آدمی که ظرف انگیزه هاست رو مقدمه این حرفمون قرار بدیم .
حالا از این قوائد زیاد هستن که در دل آدمی در اون فضایی که انسان انگیزه هاش شکل میگیرن و تصمیم سازی میشن حاکمیت دارن این قوائد . بخوایم مثال بزنیم تو هر زمینی نمیشه هر بذری رو کاشت . میگن این منطقه بیشتر گردو میده و یا ...
دل آدمی هم برای خودش قوائدی داره . البته همه دلها هم با هم فرق میکنه . مثل اینکه به سرزمین ها وقتی نگاه میکنی تفاوت هایی با هم دارن .
این قوائد ما رو یه مقدار محدود میکنن و از طرفی هم میان عامل موفقیت آدم میشن .
چکار کنیم بیشتر برداشت کنیم ، راحت تر و سهل تر به نتیجه برسیم . وقتی به دل آدم ها نگاه میشه که انگیزه های مختلفی می شه درشون ایجاد کرد ( البته با محدودیت های مختلفی که موجود هست ) یکی از سئوال هایی که منجر میشه به درک یه قائده این هست که
آیا در دل انسان محوریتی میشه تصور کرد که اگر اون نقطه محوری تحریک بشه تمامی ابعاد ، غرفه ها و شاخه ها علایق انسان و ... جهت پیدا کنن و یا راه بیفتن و رشد بکنن .
آیا ما هستیم و این انگیزه های متنوع و متعددی که هیچ کدوم با هم ارتباط خاصی ندارن
یه انگیزه داریم گرسنگی که اون جای خودش رو داره و یه انگیزه تشنگی که بعضی مواقع میگه ما هم هستیم و .... خلاصه چند تا انگیزه که با هم ارتباطی نداشته باشن .
یا اینکه اینا یه شبکه در هم تنیده هستند که از نقطه محوری که شما شروع بکنید همه انگیزه ها را به نوبت و به اندازه کافی فعال کردی و راهشون انداختی . دل آدمی آیا نیازی به همچین محوریتی داره یا همچین ماژولی درش ساخته شده . میشه یه جایی رو انگشت گذاشت در روح انسان . نمیشه بالاخره روح رو از نظر جسمی نشون داد از نظر معنای عرض میکنم . و بعد بگیم از اینجا که شروع کردیم از اول شروع کردیم . محور حیات قلب آدمی این نقطه هست و بقیه انگیزه ها ذیل و زیر سایه فعالیت این محور فعال میشن .
خوب خیلی ها ممکنه این محور رو منکر بشن و یا از نقطه دیگه ای دیگران رو مجبور کنن که مثلا آقا لباس میخوای بخری بیا من بهت لباس نشون میدم . بیا من انگیزه برات بسازم این مدل لباس رو بخر .بیا من انگیزه برات بسازم اینجور زندگی رو داشته باش . با محور کار ندارن ئ اصلا برا مهم نیست و می خواد پول خودش رو در بیاره . این فعلا براش مهمه که شما این لباسی که اورده تو بازار بخری . برات یه انگیزه ای درست میکنه . مثلا نیگاه میکنه تو بازار چی مده و چه زمینه هایی برای مد جدید وجود داره و از همون استفاده میکنه و برات انگیزه می سازه :
نتیجه هم میگیره
بله نتیجه هم میگیره . خیلی از انگیزه ها رو در وجود انسان میشه دزست کرد اون محدودیت هایی که هست خیلی وقت ها خودشون رو سریع نشون نمیدن .
ما میگیم آقا آدم با این جور در نمیاد . میگن یعنی چی جور در نمیاد . ایناها ما انگیزه درست کردیم جواب هم گرفتیم و دارن اینکارو میکنن .
اونوقت ما دیگه میگذاریم به قضاوت تاریخ و میگیم بگذار ازش یه چند نسل از این گرایش های آدم ها بگذره . اونوقت می بینید که انسان ها سرشو ن به سنگ خواهد خورد و چطور در درون احساس تلاشی میکنند و متلاشی میشوند . بله میشه خیلی از انگیزه ها رو بدون توجه به اون نقطه محوری در وجود انسان درست کرد . ولی این انسان بیچاره میشه . چون پراکنده میشه و اون اتحاد و یکپارچگی خودشون رو از دست میدن . نه اینکه از اون نقطه محوری شروع بکنید بهتر نتیجه می گیرید . از اون نقطه محوری شروع نکنید این انسان رو بیچاره کردید . ( البته ما خودمون بیچاره ترینم ) اون حیاتی که خدا برای ما در نظر گرفته که عزیز دلم من میخوام تو اینجوری زندگی کنی تا در اثر این زندگی ممنون من بشی و هی به سمت من بیای ماها اصلا تجربه نمیکنیم در اثر این گرفتاری ها .
خوب چون بحثمون انسان شناسی نیست و مقدماتی صحبت کردیم به عنوان ادعا من چند تا چیز رو مطرح میکنم
قلب آدمی گرایش های مختلفی رو میشه درش ایجاد کرد ( گرایش های آسمانی و زمینی ) زمینه های این گرایشها مثل یک شبکه هستند . به هم مرتبط هستند و مرکزیت هم دارن . ( این ادعای اول ماست )
ادعای دومی هم که میخوایم بیان کنیم اینه که اگر این مرکزیت گرایشها ( که حالا شما در بالا بهش توجه کردید ) تحریک بشه و شما هی به صورت موردی به اون برسید شما این انسان رو بیچاره و متلاشی کردید . ( از درون ) به وحدت نمیرسه .
انگیزه پیدا میکنه ، کار انجام میده ، و لی سیراب نمیشه . مثل آدم تشنه ای که تشنش میشه و هی آب می خوره ولی سیراب نمیشه . انگیزه داره یه کاری هم انجام میده ولی سیر نمیشه .
یه درجه ای از افسردگی ها ( بیماری قرن ) مال اونایی هست که به موفقیت هایی می رسند مثل اونهایی که کنکور میدن و از اون عبور میکنن و به دانشگاه راه پیدا میکنن . سال اول و دوم حالشون رو بپرسید . کم کم دچار یه مشکل افسردگی میشن . .. ( در ایران )
- چرا ؟
انگیزه پیدا کرده عمل هم انجام داده ولی سیرش نمیکنه .
- که چی حالا ؟
سرش رو کلاه گذاشتین و وادارش کردین به انجام یه کاری بدون تحریک اون نقطه محوری اومدیم یه انگیزه ای رو به صورت مقطعی منفک از اون انگیزه درونیش و منفک از اون سرچشمه وجود خودش یه انگیزه ای براش ساختیم و وادارش کردیم به یه رفتاری
بالاخره چون یه زمینه ای و زمانه ای بود موفق شدیم به این کار . دستمریضاد به این کارتون ....
حالا تحویل بگیرید ... پدرشو در آوردید .
حالا برای اینکه افسرده نشه بیا یه کاری دیگه بکنیم :
یه انگیزه مقطعی دیگه بدون توجه به اون نقطه محوری براش بساز و بعد سرش رو با اون کلاه بزار تا این یکی یادش بره .
چرا می فرماید دنیا مثل آب دریا میمونه که هر چی بخوری سیر نمیشی .
چون آدم بخواد بره طرف دنیا ، ( انگیزه درست کنه ) باید این انگیزه رو منفک از اون انگیزه های درونیش درست بکنه . باید این انگیزه رو منقطع از اون انگیزه های درونیش درست بکنه ؟
تا بتونه دنیا رو دوست داشته باشه بره طرفش . باید یه بخش هایی از این شبکه هم آهنگ رو خاموش بکنه ( مثل حب جاودانگی رو باید خاموش کنه تا بتونه اونو دوست داشته باشه )
وقتی دوست داشت میره میخوره سیر نمیشه . تا آخر عمر میدوه به هیچ جا نمیرسه . بهترین راه برای مشغول کردن اینجورر آدم ها که از انگیزه های مقطعی استفاده میکنند محرومیت هست . محرومیت اینجور آدم ها رو سر پا نگه میداره . محرومیت و ممنوعیت موجب میشه که اینا هیچ وقت نفهمند خودشونو ....
تا همین محرومیت رو داشته باشید . واقعا دستم دیگه درد گرفت . |
|