كنترل پنل             جستجو               پرسشهای متداول            .:: آخرین پست‌های انجمن ::.            لیست اعضا            مدیران سایت             درجات        ورود
فهرست انجمن‌ها -> فروم‌بلاگ‌هاي اعضا -> فروم​بلاگ Ghodrat
پاسخ دادن به این موضوع
چيستانهاي فكري (شامل صدوپنجاه ودوچیستان)
پست تاریخ: پنج‌شنبه 1 دی 1390 - 18:52    
ghodrat
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 568
عضو شده در: 13 بهمن 1384
محل سکونت: کنار دوستان
iran.gif


امتياز: 5469

عنوان: چيستانهاي فكري (شامل صدوپنجاه ودوچیستان) خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

چيستانهاي فكري (شامل صدوپنجاه ودوچیستان)
1- زني را در خيابان ديدم كه پسربچه اي را به دنبال داشت. از او پرسيدم: اين پسر با توچه نسبتي دارد؟ گفت: «او پسرِ پسرم است، برادر شوهرم» ، چطور چنين چيزي ممكن است؟
2-از ميان تعدادي زن و مرد برهنه، چگونه مي توان آدم و حوا را شناخت؟
3-شخصي تخم مرغ را دانه اي 70 ريال خريد و دانه اي 50 ريال فروخت و سرانجام ميليونر شد! چطور چنين چيزي ممكن است؟
4-حكم اعدام متهمي را صادر مي كنند و مضمون «بخشش لازم نيست، اعدامش كنيد.» را به امضا، دادستان مي رسانند. پس از امضاء دادستان، مأمور اجراي حكم، با تغييري در مضمون، جمله را به صورتي در مي آورد كه جلو اعدام متهم را مي گيرد، او چه تغييري در جمله بوجود مي آورد؟
5-اين عبارت را درست بخوانيد: گندم فروشا، ارزن آمد نخود آمد ماش فرستاديم برنجش مده، برنجش بده.
6-مي دانيم كه در بهشت هر چه بخورند دفع نمي شود، در جهان مادي كداميك از مثالها و شواهد را مي توان يافت كه با آن امر همسان باشد؟
7-منظور از «كانت واز بود» چيست؟
8-شخصي براي نخستين بار سوار يك خودروي «فولكس واگون» شد و بسوي شهري حركت كرد، درميان راه خودروي او خراب شد ناچار ماشين را به كنار جاده هدايت كردو كاپوت ماشين را بالا زد، ولي با كمال تعجب ديد نه ازموتور خبري هست، نه از سيلندر و نه چيز ديگر چطور چنين چيزي ممكن است؟
9-چراغ راهنمايي و رانندگي كه روبروي خيابان است قرمز است، افسر راهنمايي هم در آنجا ايستاده است، با اينحال راننده اي از چراغ قرمز مي گذرد و كسي مزاحم او نمي شود. چطور چنين چيزي ممكن است؟
10-در اتاقي يك زن و شوهر نشسته اند. يكنفر هم در حال خواندن نماز است، نفر چهارم هم روزه دارد. به ناگهان مردي از در وارد مي شود، با واردشدنِ او، اين زن و شوهر به هم حرام مي شوند. نماز آن شخص و روزه نفر چهارم هم باطل مي گردد. چطور چنين چيزي ممكن است؟
11-آدرويش، خداداده سه تا ميش. يكي شيرش حلال و گوشتش حرام، يكي گوشتش حلال و شيرش حرام و سومي هم گوشتش حرام، هم شيرش.
12-آمد و رفت، آمد و نرفت، زائيد و نمرد، نزائيد و مرد!
13-جملات زير، مصداق چه حكايتي هستند؟ « برو، اگر نيامده، بگو بيايد. رفتم، نيامده بود، گفتم: بيايد، چرا نيامد؟ حتماً آمده كه نيامده است. اگر نيامده بود مي آمد.»
14-شخصي دريك اتاق به ابعاد 5×20×20 متر، خودش را با يك ريسمان دومتري از سقف آويزان مي كند و دار مي زند. وقتي به در اتاق او مي آيند و مي بينند از او صدايي شنيده نمي شود، نگران مي شوند و در را مي شكنند با كمال تعجب مي بينند، او از سقف خودش را دار زده است و در اتاق را از درون قفل كرده و كليد را در جيبش گذاشته است. با اينكه ميز، صندلي، نردبام يا چيز ديگري در اتاق نبوده است، او چگونه خود را دار زده است؟
15-شخصي چگونه – بدون استفاده از هواپيما- خود را دو ساعته به مشهد مي رساند؟
16-حضرت آدم و حوا شش چيز در بهشت آوردند كه هر يك از آنها منشأ چيزي شد، آن شش چيز كدامند؟
17-كسانيكه رَحِمِ مادر را نديده اند 9 نفرند، آن 9 نفر چه كساني هستند؟
18-اكنون چهار تن از پيامبران زنده هستند، آن چهارتن كدامند؟
19-از حضرت علي (ع) پرسيدند:
واجب و واجبتر چيست؟ نزديك و نزديكتر كدامند؟ عجيب و عجيب تر چيست؟ سخت و سخت تر چيست؟ اگر شما بوديد چه جوابي مي داديد؟ حضرت علي چه جوابي داد؟
20-كيوان به مهماني رفت. او مي دانست دعوت شدگانِ به مهماني بر دو گروهند: راستگو و دروغگو. اما هيچيك از آنان را نمي شناخت. از مردي پرسيد: دروغگو هستي يا راستگو؟ كيوان پاسخ آن مرد را گرفت. پس از دو نفر ديگر پرسيد كه آن مرد چه پاسخي داد. يكي از آنان گفت كه او دروغگوست و ديگري پاسخ داد كه او راستگوست. كيوان از پاسخ اين دو نفر فهميد كه كداميك از اين دو نفر راستگو و كداميك دروغگو هستند. او چگونه فهميد؟
21-سه نفر سياهپوست و سه نفر سفيد پوست مي خواهند با قايقي كه بيش از دو نفر گنجايش ندارد از رودخانه اي بگذرند. سفيدپوستها رانندگي قايق را بلدند اما يكي از سياهپوستها رانندگي قايق را نمي داند. اگر تعداد سياهپوستها بيش از سفيدپوستها باشد آنها را خواهند خورد. مثلاً نمي توان دو نفر سياهپوست و يك سپيد پوست راتنها كنار هم گذاشت. اما سپيد پوستها آدمخوار نيستند و اگر تعدادشان زيادتر از سياه پوستها باشد با آنها كاري نخواهد داشت. چگونه مي توان اين گروه شش نفري را از رودخانه عبود داد، بدون اينكه به هيچيك از آنان آسيبي رسد؟
22-جملات زير را درست بخوانيد: «زني زني زني زني خوشش آمد» ، «سربازي سربازي سربازي سربازي را كُشت»
23-شخصي مدت هفت شب در مهمانخانه اي منزل مي كند و چون پول نقد براي پرداختِ كرايه مهمانخانه را ندارد، قرار مي گذارد از هفت حلقه بهم پيوسته طلا كه بهمراه دارد، هر شب يكي از آنها را به جاي كرايه به مهمانخانه دار بپردازد. اما مي خواهد بيش از يكبار آن حلقه ها را از هم نگسلد. چطور چنين چيزي ممكن است؟
24-منظور از «خروس بيوه» چيست؟
25-شخصي در حين خواندن نماز ميت، به هنگام سجده، ناگهان سرش به لبه تابوت مي خورد پيشانيش مي شكند و خون پيشاني او به كفن مرده غسل داده شده مي خورد و آنرا نجس مي كند. حالا اين سوال پيش مي آيد كه آيا بايد مرده را دوباره غسل داد يا بايد كفنش را عوض كرد يا چاره ديگري انديشيد؟
26-خداوند متعال چه ميخورد، چه مي پوشد و چقدر توانايي دارد؟
27-منظور از جمله «شيخ الحديد مال جديد الاصم شما بود» چيست؟
28-منظور از عبارت شوخي وار «اِوري بادي خربا بوزه ايتينگ كُنه پا لَرزِشم سي تينگ كُنه» چيست؟
29-از شخصي خواستند خودش را معرفي كند، اين شخص شكسته نَفسي كرده، خودش را كوچكتر از آنچه بود معرفي كرد و گفت: من «ميرزا نيم من بوق بن پشم اندر پانزده» هستم! نام او چه بوده است؟
30-آن چيست كه با اينكه سه تاست، يكي است و با اينكه يكي است سه تاست
31-آن چيست كه پر وخاليش يك وزن دارد؟
32-من يك سكّه كوچك را در چاهي عميق مي اندازم، آنگاه در عرض يك دقيقه مي روم در مي آورم، چطور چنين چيزي ممكن است؟
33-رضا از طبقه دهم ساختماني به زمين افتاد ولي نمرد. چطور چنين چيزي ممكن است؟
34-يكنفر اهل منطق به شهري وارد شد و تصميم گرفت نزد سلماني برود و سروصورتش را اصلاح كند. آن شهر دو سلماني بيشتر نداشت. وقتي مرد بسراغ نخستين سلماني رفت، او را با سر وصورتي آشفته و پرپشت و موهايي ژوليده و نامرتب و هنگامي كه به سراغ دومين سلماني رفت، او را با موهايي بسيار مرتب و ريشي تراشيده يافت. لذا تصميم گرفت نزد نخستين سلماني برود و سروصورتش را بپيرايد. چرا او چنين تصميمي گرفت؟
35-چرا شكارچي به هنگام شكار، يك چشمش را مي بندد؟
36-جزاير «لانگرهانس» در كجا هستند؟
37-وجه تشابه «سنگگ سوخته» ، «آدم غرق شده» و «زن آبستن» چيست؟
38-زنداني داراي دو در است، يكي در آزادي و ديگري دَرِ اعدام. اين زندان داراي دو زندانبان است كه يكي از آنها راستگو و ديگري دروغگوست. خودِ زندانبانان همديگر را به خوبي مي شناسند. در اين زندان مردي محبوس است كه نمي داند كداميك از زندانبانان راستگو، و كداميك دروغگو است؟ به او اجازه مي دهند، از هر يك از زندانبانان كه دلش مي خواهد سؤالي بكند و از پاسخ طرف مقابل بفهمد در آزادي كدام است تا از آن خارج شود. پرسشي كه او بايد بكند تا به آزادي او بينجامد چيست؟
39-اين جمله را درست بخوانيد: « كور مرد شلغم خورد.»
40-جهانگردي توسط قبيله اي وحشي دستگير شد. اما به او اجازه داده شد تا جمله اي بگويد.ولي بدين شرط كه اگر جمله او صحت داشته باشد او را در روغن جوشان بسوزانند و اگر غلط باشد، با تيرزهرآگين مورد هدف قرار دهند. جهانگرد هوشيار با كمي فكر پاسخ داد كه موجب نجات او از مرگ شد. به نظر شما پاسخ او چه بود؟
41-دو مرد نسبت به هم، دايي وخواهر زاده اند. يعني اولي دايي دومي و خواهر زاده اوست، دومي نيز دائي اولي و خواهرزاده وي مي باشد. چطور چنين چيزي ممكن است
42-دختر پادشاهي از پدر خود ميخواهد، كه او را تنها به كسي شوهر دهد كه بتواند به پرسشهاي منظوم او پاسخ گويد، بزرگان و اميرزادگان، همه از پاسخ گفتن درمي مانند و سرخود رادر اين راه برباد ميدهند. تا آنكه دلاك كچلي در پاسخگويي به پرسشهاي دختر پادشاه توفيق حاصل مي كند. پرسشهاي آن دختر چنين بود:
من اگر آهوي شده به كوهها بگريزم، چه مي كني؟ 2- من اگر مشتي دانه شده، برزمين ريختم، چه مي كني؟ 3- من اگر گُلي شده بر كوهها رُستم، چه مي كني؟ 4- من اگرسيبي شده به درون صندوقي رفتم، چه مي كني؟ پاسخ آن دلاك كچل چه بود؟
43-در يك انبار، تعدادي كيسه حبوبات هست كه در درون آنها نخود، لوبيا، عدس، ماش، باقلا و ... وجود دارد. در صورتي كه نام هيچيك از حبوبات روي كيسه ها نوشته نشده باشد، و علامت مشخصّه يا نمونه آنها هم روي كيسه هانباشد، دَرِ كيسه ها نيز باز نباشد تا بدانيم در داخل آنها چيست. و از سوي هيچكدام را در جاي مشخصي نگذاشته باشيم تا جاي آنها پيدا باشد. اما هرگاه اراده كنيم، مي توانيم كيسه محتوي حبوبات مورد نظر خود را از ميان كيسه هاي ديگر جدا كنيم. چطور چنين چيزي ممكن است؟
44-پاسباني از كنار خانه اي مي گذشت. صداي جيغ و داد و فريادي را شنيد. بي اختيار بسوي آن خانه رفت و در را گشود. درهمين حال شنيد كه يكي فرياد مي كِشَد: علي مرا مكش. پاسبان سراسيمه وارد خانه شدو يكراست به سوي اتاقي كه از آن سروصدا شنيده مي شد رفت. ديد جسد خون الودي روي زمين افتاده و پنج نفر دور آن جمع شده اند. با اينكه آلت قتاله اي در دست هيچيك از آنان نبود و نام آنان نيز روي لباسشان نوشته نشده بود وپاسبان هم هيچيك از آن پنج نفر را نمي شناخت، معذلك از ميان آنان، قاتل را بزودي شناخت او را دستگير كرده با خود به كلانتري برد. پاسخ دهيد پاسبان روي چه قرائني قاتل را شناخت؟
45-خري با بار از روي پلي مي گذشت. ناگهان پل خراب شد و خر با بارش به درون رودخانه سقوط كرد، بطوريكه علاوه بر خر بارش نيز خيس شد. پس از چند دقيقه، پشت خر شروع به سوختن كرد. بار او چه بود كه اينچنين شد؟
46-شخصي هر روز مجبور است به طبقه بيست و دوم آپارتماني برود. با اينكه همه طبقات ساختمان آسانسور داشته، برق هم قطع نيست و آسانسور هم سالم است، ولي او هر روز تا طبقه پانزدهم با آسانسور مي رود و بقيه را با پلّه. چرا؟
47-زن و شوهري با هم به حمام رفتند. ناگهان گاز حمام آنها را خفه كرد. وقتي ديگران با خبر شدند. درصدد بيرون آوردن آنها از حمام برآمدند. اما چون هر دوي آنها برهنه بودند، يكنفر بايد وارد حمام شده، روي آنها را با پارچه اي بپوشاند. اين شخص چه كسي مي تواند باشد تا به آندو نامحرم نباشد؟
48-شخصي مي خواهد به روستايي برود. بر سر راهش دو قبيله هستند كه يكي از آنها افرادش راستگو، و ديگري افرادش دروغگو هستند. آن شخص در راه به يكنفر مي رسد و مي خواهد راه درستِ ده را از او بپرسد. ولي نمي داند كه او جزو قبيله راستگوهاست يا دروغگوها! چه چيزي بايد از او بپرسد، تا با توجه به پاسخ طرف، راه صحيح ده را پيدا كند؟
49-شخصي به حاكمي توهين كرد. حاكم او را موردغضب قرار داد و تهديد به مرگ كرد. اما از بس او التماس كرد، يك درجه برايش تخفيف قائل شد. لذا رو به متهم كرد و گفت: «حق داري يك جمله بگويي، اگر راست بود ترا آتش خواهم زد واگر دروغ بود، ترا به دريا خواهم افكند.» آن مرد جمله اي گفت كه سبب خلاصش شد و از مرگ رهايي يافت، او چه جمله اي گفت؟
50-شخص پولداري، يك نفر را براي پاسداري از خود وخانه اش استخدام مي كند و با او قرار مي گذارد، از بابت نگهداري خود و خانه اش، شبي ... مقدار به وي بپردازد. اتفاقاً شخص پولدار قصد سفر مكه مي كند. شبي كه قرار بود فرداي آن روز عازم مكّه شود، نگهبانش در خواب مي بيند كه آن مرد سوار هواپيما شد و هواپيما پس از برخاستن از روي باند فرودگاه، منفجر گرديد. فرداي آن روز،هنگامي كه مرد- چمدان به دست- به سوي هواپيما حركت مي كند، نگهبانش از رفتن او مانع مي شود. مرد پولدار هر قدر اصرار مي ورزد و مي گويد: حتماً بايد به سفر حج بروم، ليكن نگهبانش آنقدر جلوي او را مي گيرد تا مسافران همه سوار هواپيما شده و هواپيما فرودگاه را ترك مي گويد. لحظه اي پس از پرواز از فرودگاه، هواپيما در آسمان منفجر مي شود و همه مسافرانش كشته مي شوند. وقتي مرد پولدار قضيه را مي بيند شگفت زده مي شود و از نگهبان مي پرسد: تو از كجا مي دانستي هواپيما منفجر خواهد شد؟ پاسدار مي گويد: من ديشب عين اين قضيه را درخواب ديدم! پولدار كه اين سخن را شنيد با اينكه نگهبان جانش را نجات داده بود، ليكن گفت: تو به درد من نمي خوري! و او را بيرون كرد. علّت اين تصميم او را بنويسيد.
51-از كسي پرسيدند: از ميان تنقلات، كداميك را دوست داري؟ پاسخ داد: راندن مرغ و مادر بره. او چه چيزي را بيشتر دوست مي داشت؟
52-مردي از راهي مي گذشت. ناگهان به اسكلت مرده اي برخورد. كنجكاويش تحريك شد تا بداند اين اسكلت متعلّق به مرد است يا زن؟ او از كجا بفهمد اسكلت چه جنسيتي دارد؟
53-فرق كچل با مودار چيست؟
54-دو برادر را به دادگاه احضار كردند. رئيس دادگاه از آنان پرسيد: شما برادر هستيد؟ گفتند: آري، گفت: پدر شما يكي است؟ گفتند: بلي، گفت: مادرتان هم يكي است؟ گفتند: آري بعد كه به شناسنامة آنان نگاه كرد گفت: شما هر دو در دوازدهم تير 1340 خورشيدي متولد شده ايد، پس حتماً دوقلو هستيد؟ گفتند: خير! چطور چنين چيزي ممكن است. در حاليكه آنان دروغ نگفته اند؟
55-فرق صندوقدار، دزد، گندم و سياست چيست؟
56-باغي باغبان سختگيري دارد كه هر كس مي خواهد وارد باغش شود با گفتن واژه «نه»، مانع ورود او به باغ مي شود. اما مردي زرنگ و هوشيار، باگفتن جمله اي، از باغبان اجازه ورود به باغ را مي گيرد. او چه مي پرسد كه باغبان با وجود گفتن واژه نه به او اجازه ورود به باغ را مي دهد؟
57-چگونه مردي توانست برادر زن خود شود؟
58-آن نام شهر است، كه اگر حرفِ اولش را بردارند، نام شخصي مي شود. اگر دو حرفِ اولش را بردارند. لقب يكي از پيامبران مي گردد. و اگر سه حرفِ اولش را بردارند، يك وسيله جنگي است، و اگر چهار حرفِ اولش را بردارند، واحد پول يكي از كشورهاست؟
59-عبارت زير را بخوانيد: « كشمشمشير كشمشير »
60-يكنفر به قهوه خانه رفت و يك چايي خواست. قهوه چي يك چايي برايش آورد. مرد پس از چند دقيقه، با رفيقش مشغول صحبت شد. آنگاه متوجه شد مگسي در استكان چائيش افتاده است. قهوه چي را صدا كرد و از او خواست تا چايي را برده، عوض كند. قهوه چي چايي را برد و پس از چند دقيقه، يك چايي بازگرداند. مشتري پس از نوشيدن جرعه اي از چاي، قهوه چي را احضار كرد و بدو گفت: چرا چائي مرا عوض نكردي و همان را آوردي؟ او از كجا فهميد قهوه چي چايي را عوض نكرده است؟
61-پادشاهي درچهل كشور قلمرو داشت، و از هر يك از آن كشورها، سالانه يك كيسه زر خراج مي گرفت. يك سال از چهل كشور، چهل كيسه زر براي او فرستادند؛ ولي جاسوسانش اطلاع دادن كه درميان كيسه ها، كيسه اي هست كه سكه هايش نقره اند اما روكش طلا دارند! پادشاه از اين سخن برآشفت و دستور داد تنها با يكبار وزن كردن، بدانند كداميك از اين كيسه ها، محتوي سكه هاي نقره اي روكش دار است؟ با توجه به اينكه شكل، اندازه و حجم سكه ها و كيكسه ها همه يكسان بود وزن يك سكه نيز قبلاً مشخص شده بود؟
62-شخصي از طبقه هفتم ساختماني به پايين پرتاب شد. در حال جان دادن بود كه پليس بالاي سرش آمد و پرسيد: چه كسي ترا به پايين پرتاب كرد؟ مرد به آرامي گفت: بهرام! بلافاصله، پليس با آسانسور به طبقه بالا رفت و بدون اينكه بهرام را بشناسد، او را از ميان افراد مستقر در طبقة هفتم شناخت. پس او را دستگير كرد و با خود به كلانتري برد. پليس بهرام را از كجا شناخت؟
63-سه دانشمند بسيار گرانقدر، كه يك نفرشان رياضيداني ارزشمند، ديگري فيزيكداني صاحب نام و سومي پزشكي متخصص بود، سوار بالني شدند. بالن روانه فضا گرديد. پس از چندي متوجه شدند كه بالن سوراخ كوچكي پيدا كرده و تحمل وزن آن سه تن را ندارد. ناچار تصميم گرفتند، براي نجات جان دو نفر بقيه، يك نفر را فدا كرده به پايين پرتاب كنند. پس از انديشيدن و تبادل نظر، يكي از سه نفر را به پايين پرتاب كردند و دو نفر بقيه از مرگ حتمي رستند. كداميك از اين سه تن به پايين پرتاب شدند؟
64- يك نفر با تفنگ به سوي پرنده اي تيري انداخت و او را نقش بر زمين ساخت. پرنده بلافاصله درگذشت. حالا از كجا بدانيم بچه اي كه در پرنده در شكم دارد حلال است يا حرام؟
65-سخت است سنگ نيست، چهار پا دارد شتر نيست، تخم مي گذارد پرنده نيست.
66-از دختري پرسيدند: اسمت چيست؟ گفت: دو سال و شش ماه. اسم او چه بوده است؟
67-دو نفر به حمام ميروند. در حمام يا وارد خزينه مي شوند و يا در زير دوش قرار مي گيرند. با اينحال، يكي از آنها خيس مي شود و ديگري خيس نمي شود. چطور چنين چيزي ممكن است؟
68-شخصي هنگام خواب، دوساعت را كه هر دو سالم بوده و هر دو دقيق كار مي كرده است ميزان مي كند و بالاي سرش مي گذارد. صبح فردا كه از خواب بر مي خيزد مي بيند يكي از ساعتها، از ساعت ديگر يك ربع عقب تر است. در حاليكه هر دو ساعت مشغول كار بوده اند، چطور چنين چيزي ممكن است؟
69-گِرد است و گردو نيست؛ زرد است زردآلو نيست؛ شير است درنده نيست؛ شمشير است و بُرنده نيست!
70-مادري براي دختران و پسرانش كه پنج نفر بودند، در زنبيل 5 سيب آورد و گفت: هر كدام از شما يك سيب برداريد، بطوريكه يك سيب هم توي زنبيل بماند. چگونه چنين چيزي ممكن است؟
71-چه تفاوت آشكاري بين مس، كُرُم، طلا و آهن وجود دارد؟
72-باغي 7 دَرِ تو در تو دارد. اگر هنگام خروج از هر در ميوه هايي را كه چيده ايم نصف كنند و هنگام خروج از در آخر، يك عدد ميوه در سبد باقي بماند، تعداد ميوه هاي سبد، در بخش مركزي باغ چند عدد بوده است؟
73-يك استاد دانشگاه سه جمجمه را روي ميز مي گذارد و با سه مُهره امتحان خاصي را با اين جمجمه ها انجام مي دهد. ابتدا مهره ها را در گوش چپ يكي از جمجمه ها مي كند و از گوش ديگرش بيرون مي آورد. آنگاه مي خواهد مهره دوم را در هر يك از دو گوش جمجمه دوم فرو كند، هر كار مي كند نمي شود. اما مهره سوم را كه در گوش جمجمه سومي مي كند، هر كاري مي كند بيرون آورده نمي شود. مي خواهيم بدانيم او از ميان اين سه جمجمه، كداميك را برتر مي شمارد و انتخاب مي كند؟
74-شخصي در يك شب باراني، زنش را به قصد كشتن سوار خودرو خود مي كند و از خانه بيرون مي بَرَد. پس از ارتكاب جرم، به خانه باز مي گردد و اتومبيلش را كاملاً مي شويد تا گِل و خون و همه آثار ديگر جُرم را از آن محو و نابود سازد. با توجه به اينكه جز آن شب، در هيچ شب ديگري باران نمي باريده است، وقتي پليس از ماجرا خبردار مي شود، به قصد تحقيق پيرامون اين موضوع، به خانه او مي آيند. از او مي پرسند: آيا تو در آن شب باراني بيرون رفته بودي؟ قاتل مي گويد: نه آنگاه پليس مي گويد كليد (سويچ) ماشينت را بما بده ببينيم. پس از گرفتن سويچ، به گاراژ مي روند و همينكه ماشين را روشن مي كنند، مي فهمند قتل كار همان مرد بوده است! شما بگوئيد پليس از كجا فهميد، قضيه قتل كار او بوده است؟
75-چگونه مي توانيم تخم مرغ پخته را از خام تشخيص دهيم؟
-76«ايوب» بي پدر را بنشان كنار « مسافر بيمار» ، ببين نتيجه چه مي شود؟
-77 پدراحمد مي تواند يك اتوبوس پر از مسافر، يا يك كاميون پر از بار را با يك دست نگهدارد، چگونه؟
-78 فرق چيني و ژاپني در چيست؟
-79شش دوست كه به سينما رفته اند، شش صندلي را كه تشكيل يك رديف را داده است اشغال مي كنند. جواد دور از فرهاد نشسته و در دو طرفش، دو نفر قرار دارند كه با دو نفري كه اطراف فرهاد نشسته اند متفاوت مي باشند. احمد و محمود هم دركنار يكديگر قرار گرفته اند و حسين دور از جواد است. آيا با اين حساب، صندلي يوسف در كنار راهروي ورودي اين رديف قرار گرفته است؟
-80 روي شيشه يك آرايشگاه، نام آن با حروف درشت و به خط نستعليق نوشته شده است. صندلي مشتريها پشت به شيشه در ورودي و روبروي آيينه قرار دارد. يك مشتري كه در حال اصلاح سر و صورت است، از راه آيينه روبرو، نوشته روي شيشه را مشاهده مي كند، حال بگوئيد ببينم، او نوشته روي شيشه را چگونه مي بيند، برعكس يا به طور عادي؟
-81 هم فرشته است، هم پادشاه و هم سرزمين.
-82 يك روستايي به همسايه خود بهنگام بهار يك كيسه پر از گندم قرض داد كه چهار پا بلندي و شش پا دور آن بود. بهنگام خرمن، آن همسايه، دو كيسه پر از گندم براي پرداختِ دين خود ره آن روستايي داد كه بلندي هر يك از كيسه ها چهارپا بود، اما دور هر يك از دو كيسه، نصف دوره كيسه آن روستايي- يعني هر كدام سه پا- بود. با اين حساب آيا آن همسايه، بدهي خود را تمام و كمال بدان روستايي پرداخته است يا خير؟
-83 آورده اند كه يكي از خلفاي عباسي، مي خواست يكي از سه تن دوستان خود را كه به آنها اعتماد كامل داشت، وزير خود كند، ولي نمي دانست كداميك از آن سه نفر باهوشتر است. لذا روزي آنها را احضار نمود و گفت: «چنانكه مي بينيد سه سيب سرخ» و دو سيب سفيد، در اين ظرف درمقابل خود دارم. چشمهاي شما را بسته، سيبي روي سر هر يك از شما مي گذارم و بعد چشمان شما را باز مي كنم، بطوريكه هر يك از شما، سيبي را كه روي سر دو نفر ديگر است مي توانيد ببيند، ولي سيبي را كه روي سر خودتان است نمي توانيد ببينيد، هر كدام از شما كه زودتر حدس زد، سيبي كه روي سرش است چه رنگي دارد، او را وزير خود خواهم كرد. پس از آنكه چشمان آنها را بسته و سه سيب سرخ و سفيد روي سرشان گذاشت و چشمان آنان را باز كرد، از آن سه نفر، جعفر و موسي متحير مانده نتوانستند جواب درستي بدهند؛ اما صادق ثابت كرد كه از ديگران باهوشتر است و پس از لحظه اي درنگ گفت: سيبي كه روي سر من است سرخ مي باشد. صادق از كجا فهميد سيبي كه روي سرش گذاشته شده سرخ است؟
-84 از ميان ورقِ بازي، بايد سيزده ورق را بدين ترتيب بيرون آورد:
يك لو، دولو، سه لو، چهارلو، پنج لو، شش لو، هفت لو، هشت لو، نه لو، ده لو، سرباز، بي بي، شاه. حالا بايد اين سيزده ورق را طوري روي هم گذاشت كه اگر مرتباً يك ورق را به زمين بيندازيم و يك ورق رازير دست بگذاريم، به ترتيب همان اوراقي كه برشمرديم بيرون بيايد! چطور چنين چيزي ممكن است؟
-85 مردي با همسرش در خيابان قدم مي زد. ناگهان بفكرش رسيد كه كاري ضروري دارد! بنابراين تصميم گرفت ا زهمسرش خداحافظي كرده، به دنبال كار خود برود. پس رو به زنش كرد و گفت: خداحافظ، خواهرِ عزيز! ، با اينكه طرف مقابل همسر او بوده، چرا او اينگونه خداحافظي كرد؟
-86 هم نام شهري است، هم نام گياهي
-87 هم جَوَند آنرا و هم شهري بُوَد
-88 شعري بنويسيد كه واژه ها چهار زبان در آن بكار رفته باشد!
-89 اين مصراع را بخوانيد: پيشلطيفطلعتشقيمتمنشكستهشد
-90 يك چراغ نفتي داريم كه فتيله اش كوتاه است ونفت به فتيله آن نمي رسد. از سويي مقدار نفت ما هم كم است ودسترسي به نفت نداريم. با اين وضع، چگونه مي توانيم چراغ را روشن كنيم؟
-91 مي دانيم هر جانوري را به شكلي خاص رام مي كنند. مثلاً اسبِ وحشي را با سواري گرفتن و شلاق زدن و خسته كردن رام مي سازند يا گاوِ وحشي را با دواندن و خسته كردن و بستن در يكجا و ... اكنون بگوئيد مار را چگونه رام مي كنند؟
-92 نام چند جانور را بنويسيد كه برعكس آنها هم خودشان باشند!
-93 نام چند جانور را بنويسيد كه برعكس آنها معنا داشته باشد!
-94 آيا شنها آواز مي خوانند؟ آيا در جهان جايي وجود دارد كه شنهايش ناقوس كليسا سردهند؟
-95 مخوف ترين گودال عالم كدام است؟
-96 منوچهر، به خواهر كوچكترش پروين گفت: تو، اگر يك تومان از پول خودت را به من بدهي، پول من دو برابر پول تو خواهد شد! پروين پاسخ داد: اگر تو از پول خودت يك تومان به من بدهي، پولهاي هر دومان مساوي خواهد شد؟ هر يك از آنها در آ‎غاز چند تومان داشتند؟ براي حل اين چيستان، نبايد از قلم و كاغذ استفاده شود!
-97 آيا مي دانيد كه بزرگترين و كوچكترين كشورهاي جهان كدامند؟
-98 بزرگترين جزيره دنيا كدامست
-99 آيا مي دانيد سردترين نقطه روي زمين در كجاست؟
-100 مردي روزي دوبار از كوچه اي كه در آن ده درخت وجود دارد مي گذرد. اگر او يك ماه تمام از اين كوچه عبور كند، جمعاً چند درخت را در آنجا خواهد ديد؟
-101 خرگوشي دوسال از عمرش را پشت سر مي گذارد، اكنون او چه مي شود؟
-102 نام كدام پرنده اي است كه اگر برعكسش كنيم، نام پرنده ديگر مي شود؟
-103 چگونه مي توان بانگاه كردن به پرنده اي كه درحال پرواز است، پي برد كه آن پرنده، حلال گوشت است يا حرام گوشت؟
-104 دو كشور را كه اختلاف نامشان تنها در لفظ «يه» است ، نام ببريد
-105 هم نام شهري است، هم زيور پا.
-106 شخصي با وجودداشتن همسر، همسرِ ديگري اختيار كرد. خدا از كار او خشنود بود، اما محمد و علي و فاطمه، از كار او ناراضي بودند. چطور چنين چيزي ممكن است؟
-107 هم نام خياباني است درتهران، هم نام بازاري در همان شهر و هم نام پادگاني؟
-108 نام چه شهري است كه سه حرف اولش يكي از حشرات، دو حرف دوم و سومش، نام يكي از پايتختهاي باستاني و چهار حرف آخرش داستان بلند است؟
-109 نام چه شهري است كه دو حرف اولش كشنده است، حرف دوم و سومش واحد وزن است و سه حرف آخرش نوعي خوراكي است؟
-110 نام چه شهري است كه چهار حرف اولش نام يك پرنده و چهار حرف آخرش محل كسب و كار است و اگر حروف چهارم و پنجم آنرا برداريم، يكي از كشورهاي آسيايي است؟
-111 هم در نانوايي است، و هم نام بندري از بنادر ايران؟
-112 هم در بيابان پراكنده است، وهم نام بندري است در جنوب ايران؟
-113 نام چند شهر را كه سه حرف اولشان نام جانوري باشد بنويسيد؟
-114 ده و ده بيست مي شه، پنجاه تا به آن اضافه كني يازده مي شه! چطور چنين چيزي ممكن است؟
-115 از صفر تا صد چند تا 9 وجود دارد؟
-116 نام چند وسيله در خودرو را كه نام چهار دختر ايراني است بنويسيد
-117 نام پنج وسيله را در خودرو كه نام پنج حيوان در آن نهفته است بنويسيد
-118 از واژه هاي رديف دوم، كداميك را با ذكر دليل، به جاي علامت سؤال در رديف اول بايد گذاشت؟
مد-كار-علوم-مسموم-كاردار-؟
شكر-كوتاه- استقلال-قايقران-سهامدار-سلام
-119 اولين و آخرين سوره نازل شده قرآن كدامند؟
-120 نخستين كسي كه دانه تسبيح را درست كرد كه بود؟
-121 در كتاب «عجائب احكام اميرالمؤمنين» از «اصبغ بن نباته» روايت كنند كه ابن كوا عرض كرد: يا امير المؤمنين ، به من خبر ده از كسيكه در شب و روز كور است، و ا زكسي كه در شب و روز روشن است، و از كسي كه در شب كور است و در روز روشن، و از كسيكه در شب روشن است و در روز كور است. حضرت چه پاسخي داد؟
-122 «شيخ صدوق» قدس سره، در خصال و عيون و علل حديث كند، كه مرد شامي از اميرالمؤمنين سؤال كرد: چند نفر از انبيا به عربي تكلّم كردند و چند نفر آنان خفته كرده به دنيا آمدند و چند نفرشان دو اسم داشته اند و اول كسي كه شعر گفت و از كيفيت كشتي نوح (ع)؟ حضرت چه پاسخي دادند؟
-123 اگر دو را از ده كم كنيم، نُه مي شود! چطور چنين چيزي ممكن است؟
-124 منظور از اين بيت عربي چيست؟ عليّ ححسم كجزتنعم
-125 آن چيست كه مي بيني و نمي خري، مي خري و نمي پوشي، مي پوشي و نمي بيني؟
-126 چگونه مي توان از يخ آتش ساخت؟
-127 پدر و مادري داراي يك پسر و دختر هستند. دختر آنها با پسري ازدواج مي كند و ثمره اين ازدواج يك پسر مي شود و پسرشان با يك دختر ازدواج مي كند و ثمره پيوندشان يك دختر مي شود. حال بگوئيد در اين مجموعه خانوداگي، چند پدر، چند مادر، چند پسر و چند دختر وجود دارد؟
-128 يك زن و شوهر با هم سوار اتوبوسي مي شوند. ناگهان زنِ آن مرد مي رود و با راننده اتوبوس، روبوسي مي كند، شوهر آن زن، براي آنكه ترديد مسافران اتوبوس را برطرف كند، رو به آنان كرده، مي گويد، برادر زن راننده، دايي عيال بنده است! آن راننده با آن زن چه نسبتي داشته است؟
-129 اگر سه روز قبل از يك روز به جمعه مانده باشد، پس فرداي آن روز، چه روزي مي شود؟
-130 در روزگار گذشته، شاهزاده اي چيستاني گفته و عهد كرده بود كه هركس جواب چيستان او را بدهد، وي همسر آن مرد خواهد شد: چيستان اين بود: نه در دارد، نه ديوار و حصاري شنيدم گنبدي بر روي داري در آن گنبد بود لشكر هزاري بنازم قدرت پروردگاري
-131 اگر روي تابلويي نوشته شده باشد «بابك خيس» ، در آئينه روبروي اين نوشته، آنرا چگونه مي خوانيم؟
-132 چه تعداد نقطه در قرآن به كار برده شده است؟
-133 قرآن كريم داراي چند حرف است؟
-134 قرآن كريم داراي چند كلمه است؟
-135 نام قرآن چند بار در قرآن آمده است؟
-136كدام سوره قرآن، تعداد كلماتش برابر با تعداد سوره هاي قرآن است؟
-137 كدام سوره قرآن، همنام يكي از شهرهاي ايران است؟
-138 سوره هايي در قرآن هست كه اگر نام آنها را برعكس كنيم، به همان صورت خوانده مس شود، آن سوره ها كدامند؟
-139 نام كدام سوره قرآن است كه كه اگر حرف اولش را برداريم، نام يكي از سوره هاي قرآن خواهد شد؟
-140 كدام آيه است كه در يك سوره 31 مرتبه تكرار شده است؟
-141كدام آيه قرآن است كه از هر طرف به يك شكل خوانده مي شود؟
-142آيه اي كه «پنج وقت نمازهاي يوميه» در آن آمده است، در كدام سوره قرار دارد و چه آيه اي است؟
143-نام كدام پيامبر، بيشتر از ديگر پيامبران و چندبار در قرآن ذكر شده است؟
144-كدام كلمه است كه در تمام سوره هاي قرآن بيان شده است؟
145-رودهايي كه در قرآن ازآنها نام برده شده كدامند؟
146-جملاتي بنويسيد، كه اگر برعكسشان كنيد، دوباره خودشان شوند.
147-اگر سفيدپوستي در درياي سرخ يا درياي سياه شنا كند چه خواهد شد؟
148-عقربه هاي ساعت نما و دقيقه نما در ساعت، طي يك شبانه روز، چند بار با هم در زاويه 180 درجه تشكيل خواهند داد؟
149-شخصي لنگه جورابهاي خود را از مدتي پيش به اينطرف در صندوقي انداخته و اينك در آن صندوق، 25 لنگه جوراب سفيد و 25 لنگه جوراب سياه جمع شده است. حالا بهنگام شب، كه برق نيز قطع شده است، آن شخص به يك جفت جوراب نيازمند است و چون چراغ پيدا نكرده، در تاريكي به اتاقي كه صندوق جورابها در آنجاست رفته و در همان تاريكي مي خواهد براي خود يك جفت جوراب انتخاب نمايد، كه هر دو سفيد يا سياه باشند! آيا مي توانيد بگوئيد كه چند لنگه جوراب بايد از آن صندوق برداشته، با خود به روشنايي ببرد، كه بطور يقين و در ميان آنها يك جفت يكرنگ، يعني هر دو سفيد ياهر دو سياه باشد؟
150-شخصي در هر يك از دو دست خود چند قطعه پول دارد. عده قطعات يكي از دستها زوج، و عدة قطعات دست ديگر فرد است. مي خواهيم بدانيم آنكه عدد زوج است در كدام دست قرار دارد
151-اگر هر اسم (يا هر واژه اي دلخواه ديگري را) به حساب ابجد، بدل به اعداد كنيم و آن عدد را مضاعف سازيم (يعني دو برابر كنيم) و يك برآن بيفزائيم و مجموع را در ده ضرب كنيم و بيست بيست طرح نمائيم، باقيمانده را در يازده ضرب كنيم، صد و ده مي شود كه مطابق اسم «علي» است؛ و اگر آنرا در عشر 130 كه اسم «عمر» است (عشر آن 13 مي شود) ضرب كنيم، مطابق اسم «عمر» مي شود و اگر در 15 ضرب كنيم، مطابق اسم «عيسي» مي شود و اگر آنرا در عشر 92 كه اسم «محمد» است ضرب كنيم، مطابق اسم محمد مي شود.
152-آيا يك نفر مي تواند ساعت هشت صبح با هواپيما از بندر ولادي وُستُك در شرق روسيه و كنار اقيانوس آرام حركت كند و ساعت هشت صبح همان روز در فرودگاه مسكو بر زمين بنشيند؟
Question
حالا کی جواب کدامها را بلده بگه

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: جمعه 2 دی 1390 - 14:48    
yaskan
شروع فعاليت
شروع فعاليت


پست: 39
عضو شده در: 30 اردیبهشت 1390
محل سکونت: ساوه
blank.gif


امتياز: 357

عنوان: پاسخ به «چيستانهاي فكري (شامل صدوپنجاه ودوچیستان)» خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

جواب چيستان‌ها

1-تنها در صورتي ممكن است که دو دوست، هر يك با مادر شوهر مرده يا مطلقه ديگري ازدواج كنند و هريك از آن مادران پسري بدنيا آورند. اين پسر براي زن ديگر، حكم پسرِ پسر و برادرِ شوهر را دارد
2-آدم و حوا ناف ندارند. زيرا آنان از شكم مادر متولد نشده اند كه نيازي به بند ناف و ناف داشته باشند! آدم از بهشت آمد و حوا نيز از پهلوي آدم خلق شده است
3-او نخست ميلياردر بود، اما در اثر زيانهاي پي در پي بخشي از دارائيش را از دست داده و ميليونر شد
4-مأمور ويرگول را از جلو كلمه «نيست» بر مي دارد و جلو كلمه «بخشش» مي گذارد، بدين ترتيب: «بخشش، لازم نيست اعدامش كنيد
5-عبارت اينگونه خوانده مي شود: «گندم فروشا، ار، زني آمد، نه خود آمد ماش (ما او را) فرستاديم، به رنجش مده، برنجش بده.»
6-بچه در شكم مادر
7-يعني: «بود، بود، بود» زيرا «كانت» در عربي به معني «بود» و «واز» در زبان انگليسي به معني «بود» و بود نيز در زبان پارسي به معني بود است
8-زيرا موتور فولكس واگن در عقب آنست نه در جلو
9-آن راننده پياده بوده است، بنابراين افسر راهنمايي كاري باو ندارد
10-مردي كه ناگهان وارد مي شود، شوهر پيشين آن زن بوده كه بيش از چهار سال بدون اطلاع او را ترك گفته و از خود خبري به جاي نگذاشته است. بنابراين، آن زن پس از گذشت چهار سال انتظار، بتصور اينكه شوهرش از دنيا رفته، با اجازه حاكم شرع طلاق مي گيرد و با مرد دومي ازدواج م يكند و از ميراث باقيمانده شوهرش، سهمي در اختيار كسي مي گذارد تا برايش نماز بخواند، پولي نيز به نفر چهارم مي دهد تا براي او روزه بگيرد. پس از بازگشت او، شوهر دوم به او حرام مي شود و چون آدم زنده وكيل و وصي نمي خواهد، روزه و نماز آندو نيز باطل مي گردد
11-اولي مادر است كه شيرش حلال و گوشتش حرام است، دومي همسر است كه گوشتش حلال و شيرش براي شوهر حرام است و سومي خواهر است كه هم شيرش براي برادر حرام است و هم گوشتش
12-آنكه آمد و رفت «عُمر» است، آنكه آمد و نرفت، «تجربه» و «قرآن» است. انكه زائيد و نمرد، «حضرت مهدي عج» و حضرت خضر هستند نزائيد و مرد، حضرت آدم است
13-سه نفر دزد هستند كه يكي از آنان در كوچه كشيك مي كشد و دو نفرشان از ديوار خانه بالا مي روند و وارد خانه مي شوند. يكي از آنان در صندوقخانه مشغول جمع آوري اثاث است و دومي مشغول انتقال اثاث به خيابان، آنكه كشيك مي دهد، به دزد دوم مي گويد: برو، اگر صاحبخانه نيامده بود، بگو دزد سوم بيايد. دزد دومي مي گويد: «رفتم نيامده بود، گفتم بيايد» كشيك دهنده مي گويد: «پس چرا نيامد؟ حتماً (صاحبخانه) آمده كه (دزد سوم) نيامده است! اگر (صاحبخانه) نيامده بود، (دزد سوم) مي آمد
14-پيش از خودكشي، تعدادي قالب يخ به درون اتاق مي آورد، آنها را روي هم و زير پا مي گذارد و با استفاده از آنها طناب را به سقف وصل مي كند و به گردن خود مي اندازد. آنگاه يخها كم كم آب مي شوند و از پايين در اتاق به بيرون تراوش مي كنند بطوريكه هنگام حضور ديگران اثري از يخها نبوده و همين امر موجبات شگفتي آنان را فراهم مي سازد
15 -آن شخص از ماشين يا قطار يا وسيله ديگري (غير از هواپيما) براي سفر استفاده مي كند، در حاليكه دو ساعت به مچ خود بسته يا در جيب خود گذاشته بود.
16- 1- عصاي موسي (ع) 2- انگشتر حضرت سلميان (ع) 3- چهار برگ درخت كه با آن حضرت آدم و حوا ستر عورت كرده بودند. يكي از برگها را آهوي خُتَن خورد كه از آن مشك به عمل آمد. برگ دوم را گاو دريايي خورد كه از آن عنبر بدست آمد. سومين برگ را كرم خورد كه ابريشم از اوست و چهارمين برگ را زنبور خورد كه عسل حاصل آنست
17-1- حضرت آدم (ع) 2- حضرت حوا 3- گوسفند ابراهيم (ع) 4- عصاي موسي (ع) 5- خفاشي كه حضرت عيسي (ع) ساخت 6- نافه صالح 7- بنا به قولي، ماري كه شيطان را وارد بهشت كرد 8- كلاغي كه كفن هابيل رابه قابيل داد 9- شيطان لعين
18-1- حضرت خضر 2- حضرت الياس كه در زمين است 3- حضرت ادريس 4- حضرت عيسي كه در آسمان است
19-حضرت علي (ع) فرمود: 1- واجب اطاعت از خدا و واجبتر از آن ترك گناه است 2- نزديك قيامت و نزديكتر از آن مرگ است 3- عجيب دنيا و عجيب تر از آن محبت دنياست 4- سخت قبر است و از آن سخت تر، دست خالي به قبر رفتن است
20-كسي كه گفته بود : «او گفت كه دروغگوست» دروغگو بوده است. زيرا هيچكس نمي گويد: من دروغگو هستم. در ضمن گوينده براي راستگو جلو دادن خود، سعي مي كرده ديگران را دروغگو قلمداد كند و آنكه گفته «او گفت كه راستگوست» خودش راستگو بوده است
21-نخست يك نفر سياهپوست (كه قايقراني بلد نيست) بهمراه يك سپيد پوست به آنسوي رودخانه مي روند. سياهپوست آنطرف رودخانه مي ماند و سفيدپوست قايق را بر مي گرداند. بار دوم يك سياه پوست و يك سفيد به آنسوي رودخانه مي روند سياه پوست پياده مي شود و سفيد پوست بر مي گردد. بار سوم باز هم يكنفر سپيدپوست بهمراه يك سياه پوست به آنسوي آب مي رود، سياه پياده مي شود و سفيد قايق را بر مي گرداند، بار سوم دو سفيد پوست قايق را به آنسوي رودخانه مي برند هر دو پياده مي شوند و يكي از سياهپوستها قايق را بر مي گرداند و براي چهارمين بار يك سياهپوست و يك سفيد پوست باقيمانده به آنسوي رودخانه مي روند و باين ترتيب به هيچيك از آنان آسيبي نمي رسد
22-جملات مزبور اينگونه خوانده مي شوند: «زَني زِنِي زَني زني خوشش آمد» « سَربازي سَرِبازي سُربازي، سَربازي را كشت
23-نخست حلقه سوم را پاره مي كند و شب اول آنرا به مهمانخانه دار مي دهد. شب دوم حلقه اول و دوم را كه بهم پيوسته بود به او مي دهد و حلقه سوم را مي گيرد. شب سوم، حلقه سوم را كه ابتدا جدا كرده بود به مهمانخانه دار مي دهد كه جمعاً سه حلقه مي شود. شب چهارم، چهار حلقه بهم پيوسته را در اختيار صاحب مهمانخانه مي گذارد و دو حلقه بهم پيوسته و يك حلقه جدا( حلقه سوم ) را مي گيرد. در شب پنجم، حلقه سوم را به مهمانخانه دار مي دهد. شب ششم حلقه سومي را مي گيرد و حلقه هاي دوتايي را باو مي دهد و در شب هفتم، حلقه تكي را هم بوي تحويل مي دهد و بدين ترتيب، تنها با يكبار گسستن حلقه ها، كار را به نتيجه مي رساند
24-منظور از خروس بيوه همان «خرس» است، زيرا خروس بي «و» يعني بدون واو خرس مي شود
25-هيچكدام، زيرا نماز ميت اصلاً سجده ندارد تا چنين اتفاقي بيفتد
26-خداوند متعال غم بندگانش را مي خورد، عيب آنان را مي پوشد و قدرتش بي انتهاست
27-با توجه به اينكه معني شيخ «پير» و معني حديد «آهن» و معني جديد «نو» و معني اصم «كَر» است، پس معني جمله مزبور چنين مي شود: «پيراهن مال نوكر شما بود»
28-مي دانيم «اِوري بادي» به زبان انگليسي بمعني «هركس» ، «ايتينگ» بع معني «خوردن» و «سيتينگ» به معني« نشستن» است. پس با اين ترتيب، عبارت فوق مرادف ضرب المثل معروف فارسي «هركه خربزه بخورد بايد پاي لرزش بنشيند» مي باشد
29-مي دانيم «اِوري بادي» به زبان انگليسي بمعني «هركس» ، «ايتينگ» بع معني «خوردن» و «سيتينگ» به معني« نشستن» است. پس با اين ترتيب، عبارت فوق مرادف ضرب المثل معروف فارسي «هركه خربزه بخورد بايد پاي لرزش بنشيند» مي باشد
30-مي دانيم بزرگتر از «ميرزا» ، «آقا» و بزرگتر از «نيم مَن» ، « من» و بزرگتر از «بوق» ، «صور» و بزرگتر از «ابن» ، «پدر» و بلندتر از «پشم» ، «مو» و بزرگتر از «پانزده» ، «سي» است. پس با ان ترتيب. نام شخص مزبور اين بوده است: «آقا من صور پدرموسي» يا به عبارتي «آقا منصور پدر موسي»
31-تثليت مسيحيت يعني «اب» و «ابن» و «روح القدس» است كه هر سه در حقيقت يكي هستند و مراد از يكي سه تاست
32-من كه ادعا نكردم مي روم سكّه را از چاه درمي آورم بلكه گفتم: در عرض يك دقيقه مي روم «در» مي آورم. بنابراين مراد از «در» اينجا در اتاق يا راهرو و امثال آنست
33-زيرا گفتيم رضا از طبقه دهم ساختماني به زمين افتاد «ولي» نمرد. چون «ولي» كه از ساختمان بزمين ينفتاده است تا بميرد
34-زيرا با نگاه كردن به موهاي نخستين سلمان، فهيمد او توسط دومين سلماني كه مردي ناشي بوده سلماني شده است؛ اما سلماني دوم كه موهايي مرتب و منظم داشته، توسط سلماني اول اصلاح شده است. بنابراين تصميم گرفت نزد نخستين سلماني برود و چون شنيده بود «سلماني ها وقتي بيكار مي شوند، سر يكديگر را اصلاح مي كنند»
35-زيرا اگر دو چشمش را ببندد، جايي و كسي را نخواهد ديد و قادر به شكار نخواهد بود
36-در لوزالمعده آدمي
37-وجه تشابه آنها اين است كه هر سه، در نتيجه دير بيرون آوردن بدين روز افتاده اند. سنگگ در اثر دير بيرون آوردن از تنور سوخته شد، غريق در اثر دير بيرون آوردن از آب غرق شده و همينطور زن آبستن
38-به يكي از دربانها نزديك شده، از او مي پرسد: « آقا، اگر من از دربان ديگر بپرسم كه در آزادي كدام است، كدام در را نشان خواهد داد؟» هر دري را كه دربان نشان دهد، مي فهمد آن در، دَرِ اعدام است لذا برعكس عمل كرده، از در ديگر خارج خواهد شد. چرا؟ علتش آن است كه اگر جمله فوق را از دروغگو بپرسد، او چون دروغگوست، بجاي دَرِ آزادي، دَرِ اعدام را نشان خواهد داد لذا او برعكسش كرده، از در ديگر خارج مي شود. و اگر از دربان راستگو بپرسد، چون او راستگوست، عين عبارت دروغِ دروغگو را بيان خواهد كرد و خواهد گفت: اگر از آن شخص (دروغگو) بپرسي فلان در را نشان خواهدداد و چون دروغگو، دَرِ اعدام را بجاي دَرِ آزادي معرفي خواهد كرد و عين گفته او رانيز راستگو تكرار كرده، مرد محبوس آنرا برعكس نموده از در آزادي خارج خواهد شد
39--تلفظ درست كلماتِ جمله چنين است: كور مُرد، شَل، غَم خورد
40-پاسخ داد: «با تير زهرآگين مورد هدف قرار مي گيرم» و بدين ترتيب از مرگ رهايي يافت
41-هر چند كه اين نوع خويشاوندي به ندرت اتفاق مي افتد، ولي غير ممكن نيست. دو مرد را در نظر مي گيريم كه زنشان فوت كرده وهر كدام يك دختر دارند. اولي دختر دومي را به عقد خود در مي آورد و دومي نيز دختر اولي را به زني مي گيرد و آن دو پدر زن يكديگر و در عين حال داماد هم محسوب مي شوند. هر كدام از آنها صاحب پسري مي شوند. اگر كمي فكر كنيم، متوجه خواهيم شد كه هر يك از اين دو پسر نسبت به ديگري هم دايي محسوب مي شوند و هم خواهر زاده
42- دلاك كچل نيز پرسشهايي مطرح كرد كه اين پرسشها در حقيقت، پاسخ پرسشهاي آن درختر بود. او پرسيد 1- اگر من سگي شده آهو را گريزاندم، چه مي كني؟ 2- اگر من خروسي شده دانه ها را برچيدم چه مي كني؟ 3- اگر من باغبان خردسالي شده، گل را چيدم، چه مي كني؟ 4- اگر من دامادي شده، سيب را خوردم و بدن ترا در آغوش گرفتم چه مي كني؟ همينكه پسرك دلاك اين جمله را برزبان راند، دختر پادشاه فريادي كشيده و گفت: آي دايه ها، معماي مرا پيدا كردند و او را به پسر دلاك دادند
43-كيسه ها نايلوني هستند و با نگاه كردن از بيرون، به راحتي ميتوان محتويات درون كيسه ها را تشخيص داد
44-چون مقتول فرياد كشيد: «علي مرا مكش» پاسبان حدس زد كه قاتل بايد مرد باشد، و وقتي وارد اتاق شد، ديد پنج نفر دور جسد حلقه زده اند كه چهار نفرشان زن و يكي از آنها مرد است. لذا براي او يقين حاصل شد كه قاتل بايد همان يك نفر مرد باشد
45-بارش آهك بوده است. زيرا پس از سقوط در آب، آهك با آب تركيب شد و پشت الاغ را پوست كن كرد و سوزاند
46-علتش اينست كه او قدي كوتاه داشته و چون تكمه آسانسور طبقه بيست و دوم كمي بالا قرار داشته است، از دسترس او دور بوده، و او تنها مي توانسته دستِ خود را تا تكمه طبقه 15 دراز كند
47-دو جواب دارد. يكي اينكه، اگر آن مرد زن ديگري دارد، آن زن به هر دوي آنها محرم است. مي تواند داخل حمام شده، روي شوهر و هويش رابپوشاند. در غير اينصورت، اين مأموريت رابايد به يك كودك نابالغ شجاع سپرد – چه پسر باشد و چه دختر فرقي نمي كند
48-بايد از او بپرسد: اگر من از يكي از دوستان و هم قبيله هايت راه ده را بپرسم، كجا را نشان خواهد داد؟» هر پاسخي كه آن شخص داد، راه درست همان است. زيرا، يا آن شخص جزو قبيله راستگوهاست، كه در اين صورت، هم خودش و هم رفيقش راست خواهند گفت و او را منحرف نخواهد كرد. و يا از قبيله دروغگوهاست، كه در اين صورت هم خودش دروغگو مي گويد و هم رفيقش. و چون دروغِ دروغ راست است، به مصداق اصل جبري مثبت = منفي × منفي ، هر چه او بگويد راست است. مثلاً اگر بگويد از جاده الف بايد رفت، راه درست همان جاده الف است
49-گفت: « من در آب غرق مي شوم و مي ميرم !» و به اين ترتيب از مرگ رَست. زيرا اگر پادشاه بخواهد او را در آتش بيفكند، برخلاف گفته او عمل كرده است، زيرا او گفته من مي ميرم و دروغ گفته است «در آتش مي سوزم» اگر راست گفته بود، او را در آتش مي سوزاندند. از سويي نمي تواند او را در دريا هم بيندازد، زيرا در اينصورت بايد او را در آتش بيندازد و خلاف راستگويي او عمل كرده و راستگويي او را دروغ پنداشته است و مطابق آن عمل كرده. در حاليكه اگر مي خواست او را به دريا بيندازد، لازم بود آن شخص دروغ گفته باشد، يعني گفته باشد: مرا آتش خواهي زد
50-به او گفت: تو به درد من نمي خوري، زيرا شبي ك من مي خواستم فردايش به سفر بروم، تو بجاي اينكه نگهباني كني به خواب رفته اي و حتي خواب هم ديده اي. بنابراين كسي كه بجاي پاسداري از جان و مال من، بي تفاوت بخوابد و استراحت كند، به درد من نمي خورد
51-او «كشمش» را بيشتر دوسن مي داشت؛ زيرا راندن مرغ «كيش» و مادر بره «ميش» است كه به اصطلاح عوام «كيشميش» و به اصطلاح علمي «كشمش» خواهد شد
52-اگر اسكلت دندان داشت، دندانهايش را مي شمرد. اگر 32 عدد بود مي فهمد اسكلت متعلّق به مرد است و در غير اينصورت زن. ثانياً دنده هايش را مي شمرد. اگر يك دنده از مردان كمتر داشت، اسكلت متعلّق به زن است راه سوم آنست كه اندام زن ظريفتر و استخوانهايش باريكتر و قدش كوتاهتر است، لذا از اين ويژگيها نيز مي تواند به هويت او پي ببرد
53-كچل اصلاً «فرق» ندارد؛ زيرا مو ندارد كه فرق (فاصله باز شده ميان زلف) داشته باشد
54-زيرا آنان سه قلو بوده اند و دو نفرشان به دادگاه احضار شده بودند
55-صندوقدار كارش «جمع كردن» است، زيرا چيزي بر چيز ديگر مي افزايد. كار دزد «كاستن» است، زيرا پول يا جنسي را از جايي بر مي دارد. كار گندم «ضرب كردن» است، زيرا از يك گندم، چند گندم به دست مي آيد، و كار سياست «تقسيم كردن» است زيرا مردم را به گروهها و دسته هاي متفاوت – با انديشه هاي گوناگون – تقسيم مي كند
56-مي پرسد: «آيا اشكالي ندارد كه من وارد باغ شوم» باغبان مي گويد: نه و او بدون هيچ مانعي به باغ وارد مي شود
57-چندين سال پيش، افرادِ وابسته به پليس پاريس، آدم بينوايي راكه از بالاي «پل شارانتون» توي رودخانه جسته بود تا خودكشي كند، از آب بيرون آوردند. او را به نزديك ترين كلانتري بردند و بازجويي دربارة انگيزه هاي خودكشي، از او شروع شد. مرد بينوا در آغاز ساكت ماند و سرانجام چنين پاسخ داد: خودكشيِ من به علت امور خانوادگي بود. چون افسر پليس اصرار بسيار كرد كه روشنتر سخن بگويد؛ مرد بينوا تصيم گرفت سرنوشت خود را تعريف كند: «من با زن بيوه اي ازدواج كردم كه دختر 18 ساله اي داشت. پس از چندي، پدرم خاطرخواهِ دختر من شد و با او ازدواج كرد، آنوقت او دامادِ م و نادختري من، نامادريم شد پس از آن زن من پسري زائيد كه هم برادر زنِ پدر من و هم به عنوان برادر نامادري من، يعني دائي من بود. نامادريم نيز بچه اي زائيد، كه برادرِ من و در آنِ واحد نوة من بود. در نتيجه، من شوهر زنم و در عين حال نوة او بودم و چون شوهر نامادريِ هركسي، ناپدري او نيز هست، بنابراين، اكنون من برادر زنِ خود هستم! و چنانكه مي بينيد، همة اين چيزها باعث سردرگمي من شده است. زيرا ديگر نمي دانم كيستم؟! به اين سبب بود كه به فكر خودكشي افتادم؛ زيرا در چنين شك و ترديدي، نمي توانم به زندگي ادامه دهم
58-«رامين» است؛ كه اگر حرف اولش را بردارند، نام شخصي يا به عبارت ديگر امين معشوقه «ويس» در اثر معروف «فخر الدين اسعد گرگاني» است. اگر دو حرف اولش رابردارند، تبديل به «امين» مي شود كه لقب پيامبر اكرم است. و اگر سه حرف اولش را بردارند تبديل به «مين» مي شود كه يك وسيله جنگي است. و اگر چهار حرف اولش را بردارند، تبديل به «ين» مي شود كه واحد پول كشور ژاپن است
59-عبارت مزبور چنين خوانده مي شود: كِشَم شمشير، كُشَم شير
60-زيرا چائيش را قبلاً شيرين كرد بود و چون قهوه چي معمولاً چائي را قند پهلو مي آورد، مرد با چشيدن جرعه اي از چاي، فهميد كه قهوه چي چائي را عوض نكرده، بلكه همان چائي را پس از بيرون آوردن مگس، برگردانده است
61-ابتدا چهل كيسه را پشت سر هم رديف كردند: آنگاه از كيسه اول يك سكّه و از كيسة دوم، دو سكّه و از كيسه سوم سه سكّه الي آخر برداشتند، بطوريكه مثلا از كيسه بيستم بيست سكه و از كيسه چهلم، چهل سكّه برداشته شد. جمع سكّه هاي برداشته شده 830 سكّه بود. آنگاه همة سكه ها را وزن كردند. اگر مثلا وزن هر سكه يك مثقال بود، مي بايستي وزن همه سكّه ها 830 مثقال باشد. اگر مثلا ازجمع سكه ها 10 گرم كم بود مي فهميدند كه كيسة اول حاوي سكه هاي تقلبي است و اگر 20 گرم كم بود كيسة دوم الي آخر، بدين ترتيب از كسري وزن سكه ها حدس زدند كه بايد كداميك از كيسه ها داراي سكه هاي نقره اي با روكش طلا باشد و چون نام كشور فرستنده روي كيسه ها نوشته شده بود، پادشاه كشور فرستند را شناخت، و او را سخت مورد مؤاخذه قرار داد
62-از آنجا كه افراد مستقر در طبقه هفتم، همه به جز يكي زن بودند و همان يكنفر مرد قاعدتاً بايد بهرام قاتل آن مرد باشد
63-آنكه چاقتر و وزنش از همه بيشتر بود. و اينكه گفته شده است آنان افراد لايقي بوده انند، نكته انحرافي است وگرنه، وجود هر سة آنان براي جامعه مفيد بود
64-پرنده تخمگذار است و بچّه زا نيست تا بچه اي در شكم داشته باشد
65-لاك پشت
66-اسمش «سيما» بوده است، زيرا دو سال 24 ماه است كه با 6 ماه جمعاً سي ماه يا «سيما» مي شود
67-یكي از آنها زن آبستني بوده كه بچه اي در شكم داشته و دومي بچه اي است در شكم او، بنابراين مادر، زير دوش يا در خزينه خيس مي شود و بچه خيس نميشود
68-زيرا يكي از ساعتها كوكي و ديگري برقي بوده است و هنگاميكه او در خواب ناز بوده، يك ربع برق قطع مي شود ساعت برقي يك ربع از ساعت كوكي عقب ميماند
69-سكه ي دهشاهي سالهاي پيش است كه روي آن عكس شيري مشاهده مي شود
70-يا بچه اي درشكم داشته، و تعداد حاضران بغير از خود او چهارنفر بوده اند و يا اينكه سيبي هم در دست داشته و گفته است، «هركدام از شما يك سيب برداريد» منتها يكي از آنها سيب را از دستش گرفته و چهار نفر بقيه از زنبيل برداشته اند و سرانجام نيز يك سيب در زنبيل مانده است.
71-آهن، زيرا ساير فلزات فاقد نقطه هستند و تنها آهن است كه نقطه دارد
72--صد و بيست و هشت عدد. زيرا پس از گذشتن از هفت مرحله نصف شدن، نتيجه به يك مي رسد
73--جمجمه سوم را، زيرا اولي از جمله كساني است كه حرف را از يك گوش مي گرفته و از گوش ديگر در مي كرده است، جمجمه دومي متعلق به كسي است كه حرف به گوشش نمي رفته و سومي. هر حرفي را مي شنيده، درمْخش نگه مي داشته، لذا از آن دو برتر بوده است
74--پس از اينكه پليس ماشين را روشن كرد، متوجه شد برف پاك كن آن روشن است و قاتل از فرط دستپاچگي و شتابزدگي، يادش رفته آنرا خاموش كند و از پاسخي كه او داده بود، فهميد قتل حتما كار خود او بوده است
75-مرغ پخته و خام به يك طريق نمي چرخند. تخم مرغي را بگيريد، آن را روي صفحه اي افقي و صاف گذارده، بچرخانيد. تخم مرغ پخته، بويژه اگر خوب سفت شده باشد، خيلي سريعتر و بيشتر از تخم مرغ خام مي چرخد! در واقع، چرخاندن تخم خام كار مشكلي است. تخم مرغ سفت چنان سريع مي چرخد، كه بشكل بيضي سفيد مسطح و مبهمي ديده مي شود. اگر بتوانيد سرعت دُوُران كافي به آن بدهيد، حتي ممكن است روي انتهاي باريكش برخيزد. علت آن است كه تخم مرغ پخته، برخلاف تخم مرغ خام، مثل يك مجموعه كامل يا جسم سختي دوران ميكند، محتويات آبگونه اي تخم مرغ خام نمي تواند به سرعت، همراه پوست شروع به چرخش كند. لذا مانند ترمز عمل كرده و با لختي خود، در كار چرخيدن پوسته سفت اخلا مي كند، ديگر آنكه موقع ايستادن، تخم مرغ پخته وخام به يك شكل متوقف نمي شوند. اگر به تخم مرغ پخته اي كه در حال چرخيدن است انگشت بزنيد، فوراً از دوران باز مي ايستد، ولي اگر اين كار را با تخم مرغ خام كنيد، پس از برداشتن انگشت، دوباره حركت خود را از سر مي گيرد. محرك اين عمل، نيز همان نيروي لختي است. پس از آنكه پوسته تخم مرغ خام را متوقف كرديد، محتويات ابگونه اي درون آن باز هم به حركت خود ادامه مي دهند. در نتيجه، پس از برداشتن انگشت، دوباره بپوسته را به حركت وا مي دارند. ولي محتويات تخم مرغ پخته با پوست خود متوقف مي شوند
76-پدر به زبان عربي «اب» است بنابراين اگر از ايوب، اب را برداريم، يعني آنرا بي پدر كنيم، يو مي ماند از سويي، مسافر بيمار هم سف مي شود. زيرا اگر «م ا ر» را از واژه «مسافر» كم كنيم، سف مي ماند. پس اگر ايوب بي پدر را كه يو است كنار مسافر بيمار يا سف بنشانيم، يوسف مي شود كه نام يكي از پيامبران و فرزند يعقوب است
77-او مأمور اداره راهنمايي و رانندگي يا پليس راه است كه با اشاره يك دست اتوبوس پر از مسافر يا كاميون پر از بار را نگه مي دارد
78-تفاوت آنها در اين است كه «چيني» مي شكند، اما ژاپني نمي شكند
79-آري، ترتيب نشستن آنها از چپ به راست به قرار زير است: يوسف، جواد، احمد، محمود، فرهاد، حسين
80-مشتري حروف و كلمات روي شيشه را در آيينه روبرو به صورت عادي مشاهده مي كند
81-ملك است، كه اگر فتح ميم و لام باشد به معني فرشته است كه جمع آن ملائكه مي شود. اگر با فتح ميم و كسر لام باشد به معني پادشاه است كه جمع آن ملوك است و اگر با ضم ميم و جزم لام باشد به معني سرزمين و مال و منال غير منقول است كه جمع آن املاك مي باشد
82-دو كيسه گندمي كه در عوض آن يك كيسه براي اداي دين به آن روستايي داده شده است، از نظر وزن و حجم، تقريبا نصف مقدار گندمي است كه دركيسه ي آن روستايي بوده است
83-صادق پيش خود فكر كرد، جعفر مي داند سيبي كه روي سر من است سرخ يا سفيد است، ولي نمي داند روي سر خودش چه رنگ سيبي است اگر سيبي كه روي سر من است سفيد باشد، جعفر فكر خواهد كرد كه اگر سيبي هم كه روي سر اوست سفيد باشد، چون سفيد دو تا بيشتر نيست، موسي فورا رنگ سيبي را كه روي سر خودش هست حدس خواهد زد و خواهد گفت: روي سر من سيب سرخ است ولي چون موسي صدايش در نيامده، پس معلوم مي شود كه سيبي كه روي سر من است (يعني صادق) سفيد نيست. پس حتما سرخ است لذا رو به خليفه كرد و گفت سيبي كه روي سر من است سرخ است و مدلل داشت كه از جعفر و موسي باهوش تر است. لذا به وزارت خليفه انتخاب شد
84-تنها در صورتي ممكن است كه آن سيزده ورق را به ترتيب زي بچينيم : يك لو، بي بي، دولو، هشت لو، سه لو، سرباز، چهارلو، پنج لو، شاه، شش لو، ده لو، هفت لو
85-زيرا نام خواهر زن يا برادر زنش عزيز بوده، بنابراين همسرش «خواهرِعزيز» مي باشد
86-سرخس است كه هم نام گياهي است و هم نام شهري در شمال شرقي استان خراسان
87-سقّز از شهرهاي استان كردستان
88-قال‏َ (عربي) دِ تيچِر (انگليسي) : گاماس، گاماس (ارمني) ، گَ بُرَ (تركي) پا تَختِه (فارسي).............. گفتم (فارسي) نُ نُ ديس سِوِن لِسِن (انگليسي) وِري وِري (انگليسي) سَختِه (فارسي
89-مصراع مزبور چنين خوانده مي شود: پيش لطيفِ طلعتش، قيمتِ من شكسته شد
90-مقداري آب در منبع نفت چراغ مي ريزيم، بطوريكه فتيله چراغ درون آب و نفت قرار گيرد و آنگاه اندكي صبر مي كنيم. چون آب از نفت سنگين تر است، در ته ظرف قرار مي گيرد و نفت روي آن واقع مي شود، بطوريكه فتيله درونِ نفت قرار مي گيرد. آنگاه با زدن كبريت و نزديك كردن آن به سر فتيله، چراغ را به راحتي روشن مي كنيم
91-براي رام كردن «مار»، آنرا برعكس مي كنند، زيرا، برعكس مار ، رام مي شود
92-شپش، كبك، ساس، گرگ
93-فيل (ليف)، خر (رخ)، سگ (گس)، شير (ريش)، خرس (سرخ)، خوك (كوخ)، هُدهُد (دَه دَه)، مور (روم)، مار (رام)، اسب (بَسا)، غاز (زاغ
94-از بيابانهاي خاورميانه، نظير بيابان سينا و حارب هم، داستانهاي افسانه اي از 200 سال پيش به اينطرف شنيده شده اشت، كه خواه ناخواه، در آن موقع، به نظر مردم جنبة ماورالطبيعه داشته است. داستاني كه در اين مورد نقل مي شود اينست كه مي گويند: صومعه اي كه از قرنها پيش زير توفان هاي شن مدفون شده است، هنوز ناقوسهايش صدا مي دهند! مردمي كه از آن نقطه مي گذشتند، هنگامي كه چنين صداي مرموزي را كه در كوهستان نزديك طنين افكن مي شد مي شنيدند، از ترس، بر جاي خشك مي شدند و شتران هم از اين صداي مرموز كه از زيرزمين به گوش مي رسيد، پاهايشان از رفتن باز مي ماند! هر چند اين اظهارات بنظر افسانه مي آيد، اما زوار مسيحي كه از دو قرن پيش بدين طرف، براي زيارت بيت المقدس رفته اند، واقعيت فوق را تاييد كرده اند و آنچه كه تا ديروز، براي مردم جنبة افسانه، خرافات و امثال آنراداشته، اكنون به صورت حقيقي جلوه گر شده است. زوار مسيحي گفته اند: صداي زنگي طولاني و يكنواخت را شنيده اند چنان بنظر مي رسيد، كه گويي «ناقوس» به صدا در آمده است. اما نقطه اي را كه بدان اشاره كرده اند، جاي دورافتاده و بيابان متروكي است هيچ كشيش يا كسي را در آن نزديكي نديده بودند كه بتوان صداي ناقوس را بدانها نسبت داد. از آن تاريح تاكنون، منطقه مزبور را به زبان عربي جبل ناقوس ميگيوند. مسافراني كه در سالهاي اخير بدين نقطه رفته اند، ادعاهاي فوق را قبول ندارند و به كشف جنبة علمي پرداخته و بدين نتيجه رسيده اند، كه آوازي كه به گوش زوار و كاروانيان مي رسيده، چيزي جز صداي شنهاي آوازه خوان نبوده، كه يك سوي كوهستان را از دامنه تا به پايان پوشانيده است. اين بيابان شني، بر اثر بادهاي نيرومند غربي، كه دائماً از بيابان سينا مي ورزد، در اينجا رسوب كرده اند! همينكه باد شروع به وزيدن مي كند، شنهاي مزبور صدايي شبيه ناقوس بر مي آورند
95-مخوف ترين و تاريك ترين گودال عالم، بنام ماريان در اقيانوس آرام قرار دارد كه عمق آن 5/6 ميل (مايل) است بطوريكه اگر بتوانيم كوه اورست را در كف اين گودال قرار دهيم، باز هم به اندازة يك ميل، پايين تر از سطح دريا قرار خواهد گرفت
96-پروين 5 تومان و منوچهر 7 تومان پول داشتند
97-بزرگترين كشور جهان روسيه و كوچكترين كشور جهان ، سان مارينو در اروپاست
98-اگر حقيقتش را بخواهيد، بزرگترين جزيره دنيا، اوراسيا است كه از مجموع قاره هاي اسيا و اروپا تشكيل شده است از آن كه بگذريم، چون افريقا از زمان حف ركانال سوئز به صورت جزيره در آمده است، با مساحتي در حدود 30000000 كيلومترمربع، بزرگترين جزيره جهان است، اما جغرافي دانان گرين لند در امريكاي شمالي را، بزرگترين جزيره دنيا مي دانند
99-سردترين نقطه روي زمين، اواميا كن در سيبري است
100-ده درخت را، زيرا هر روز همان درخت را مي بيند و چيزي از آنها كم يا به آنها اضافه نمي شود لذا هر چند بار از آنجا بگذرد، باز همان درختها را خواهد ديد
101-وارد سه سالگي مي شود
102-غاز است كه برعكسش زاغ مي شود
103-اگر پشت سر هم بال مي زد حلال گوشت است مانند كبوتر، گنجشك و كبك، و اگر چند بال مي زد و با بار كردن بالهايش بر روي هوا سوار مي شد، حرام گوشت است مانند كركس، عقاب و لاشخوار
104-كشورهاي مزبور نيجر و نيحريه هستند كه اختلاف نامشان تنها در لفظ يه مي باشد
105-خلخال
106-زيرا محمد و علي فرزندان وي و فاطمه نيز همسر وي مي باشد كه هر سه ازكار او ناراضي بودند
107-عباس آباد
108-كرمان است كه سه حرف اولش «كِرم»، حرف دوم و سومش «رُم» و چهار حرف آخرش «رُمان» است
109-سمنان است، كه دو حرف اولش سَم است، حرف دوم و سومش «مَن» واحد وزن است و سه حرف آخرش «نان» نوعي خوراكي است
110-اردكان است كه چهار حرف اولش «اُردك» نام پرنده اي است؛ چهار حرف آخرش «دكان» محل كسب و كار است و اگر حروف سوم و چهارمش را برداريم، تبديل به «اُردُُن» مي شود كه يكي از كشورهاي آسيايي است
111-خمير
112-ريگ
113-كرمان (كِرِم) ، شيراز (شير) ، اهواز (آهو) ، گرگان (گرگ) ، ساري (سار) ، اسد آباد (اسد) ، قوچان (قوچ) ، شيروان (شير) ، كرمانشاه (كرم
114-ساعتي است كه ده و ده دقيقه را نشان مي دهد كه بيست نيست؛ و اگر پنجاه دقيقه بدان بيفزايي يازده مي شود
115-بيست تا
116-پروانه 2- شمع 3- آينه 4- پيمانه 5- گيت (گيتا)-1
117 – 1-پروانه 2- شترگلو 3- كله گاوي 4- سگدست 5- شغال دست
118-واژه اي سهامدار را، زيرا كلمات رديف اول به ترتيب دو حرفي، سه حرفي، چهارحرفي، پنج حرفي و شش حرفي هستند و رديف آخر يعني جاي علامت سوال بايد هفت حرفي باشد. اما ازميان واژه هاي رديف دوم، كلمات قايقران و سهامدار هر دو هفت حرفي هستند منتها از ميان اين دو واژه نيز بايد واژه ي سهامدار را انتخاب كرد؛ زيرا همة كلمات رديف اول بي نقطه هستند، بنابراين هفتمين واژه نيز، ضمن اينكه بايد هفت حرفي باشد، بايد بدون نقطه نيز باشد و سهامدار واجد چنين ويژگيهايي است
119-بنا به روايات، نخستين سوره نازل شده، بر پيامبر اكرم سوره علق و آخرين سوره نيز سوره نصر بو
120-نخستين كسي كه تسبيح درست كرد صديقه كبري سلام الله عليها است، ك از اُحُد، خاك قبر حضرت حمزه سيدالشهدا گِل ساخت و تسبيح درست كرد و با آن ذكر خدا نمود
121-حضرت علي در پاسخ نوشت: بسم الله الرحمن الرحيم – اما آن چيزي كه مخلوق نيست قرآن است و اما آنچه خدا نمي داند اين است كه شما مي گوئيد براي خدا ولد است «وُ اِنَ اللهَ لَم يُتَخِذْ وُلَداً وُ ما كانُ مُعُهْ مِنُ اللهِ لَمً يْولَدً» و اما آنچه در نزد خدا نيست ظلم است و آن چيزي كه همة آن دهن است آتش مي باشد و آن چيزي كه همة ان بال است باد مي باشد و آن چيزي كه همه آن پا است آب مي باشد و چيزي كه همة آن چشم است شمس مي باشد. اما آن پنج چيزي كه رحم مادر نديده اند و به روي زمين راه يافته اند، آدم، حوا، گوسفند ابراهيم كه براي فداي اسماعيل آمد و عصاي موسي و ناقه صالح است و اما آن كسيكه عشيره نداشت، آدم ابوالبشر است و اما آن چيزي كه نفس مي كشد و روح ندارد، صبح است و اما آن چيزي كه يك مرتبه پرواز كرد كوه طور بود اما مكاني كه يك مرتبه آفتاب بر آن تابيد، قعر رود نيل بود كه موسي عصا را به دريا زد شكافته شد و آفتاب بر ته آن تابيد و اما آن درختي كه سوار تندرو تا صد سال برود ساية آنرا طي نمي كند، شجره طوبي از درختهاي بهشت است و اما آن درختي كه بدون آب نمود كرد، آن درختي بود كه خداي متعال براي يونس مي رويانيد. اما غذاي اهل جنت مثل آن دنيا، جنين در رحم مادر است كه از راه ناف مي خورد و مي آشامد و بزرگ مي شود و چيزي از او دفع نميشود. اما الوان مختلفه از طعامها در يك ظرف بهشتي، كه با هم مخلوط نمي شود، مثل آن دنيا، تخم مرغ است كه سفيدة آن مخلوط با زردة آن نمي شود و هر دو در يك ظرف مي باشد. و اما جارية آنچناني كه از سيب بيرون مي آيد و از سيب چيزي كم نمي شود، مثل آن دنيا، كرم است كه از سيب خارج مي شود و از سيب چيزي كم نمي شود و اما جارية آنچناني كه در دنيا براي دونفر است و در آخرت براي يك نفر، پس آن نخله اي است كه در دنيا مؤمن و كافر از او تناول مي كنند و در آخرت مختص مومن خواهد بود. و اما كليد بهشت كلمه «لا اِلهُ اِلاّ الله مْحُمّداً رُسولُ الله» مي باشد
122-حضرت فرمودند: اما پيغمبراني كه به زبان عربي صحبت كردند پنج نفر بودند: هود، صالح، شعيب، اسماعيل و محمد (ص). اما پيغمبراني كه ختنه شده متولد شدند: آدم ابوالبشر و فرزند او شيث و ادريس و نوح و سام بن نوح و ابراهيم و داود و سليمان و لوط و اسماعيل وموسي و عيسي و محمد بودند و اما پيغمبراني كه دو اسم داشتند شش نفر بودند: يكي يعقوب كه او را اسرائيل الله هم گفته اند خضر كه او را قاليا هم ناميده اند يونس كه او را ذوالنون هم مي ناميدند. ادريس كه او را اخنوخ هم مي گفته اند عيسي كه او را مسيح هم مي گفته اند و سرانجام حضرت محمد كه او را احمد نيز ناميده اند
123-اشكال سرِ خواندن جمله است، بايد جمله مزبور را اينگونه بخوانيم: 1 (يك) گردو را از ده كم كنيم، نه مي شود، كه كاملا صحيح است
124-منظور دوازده امام است كه هر يك با اول نام يا لقبشان مشخص شده اند: علي، حسن، حسين، سجاد، محمدباقر، كاظم، جعفر صادق، رضا، تقي، نقي، عسگري، مهدي
125-كفن
126-ك ظرف نيم كره كوچك را پر از آب كرده در يخچال مي گذاريم تا خوب يخ بزند. آنگاه يخ را طوري جلو آفتاب مي گيريم، تا شعاع آفتاب مستقيماً بر آن بتابد سپس كاغذي را در زير يخ مي گيريم تا بر كاغذ بتابد. سپس آنرا آنقدر جلو و عقب مي بريم، تا نقطه تابش بر صفحه كاغذ بيفتدو پس از چند دقيقه، كاغذ شعله ور مي شود؛ زيرا يخ حالت عدسي را پيدا مي كند
127-سه پدر، سه مادر، سه پسر و سه دختر
128-پدرش بوده، زيرا برادر زن پدر آن زن، دايي او مي شود
129-چهارشنبه است. زيرا روز پيش از جمعه پنجشنبه است سه روز پيش از پنجشنبه، دو شنبه و پس فرداي دوشنبه، چهارشنبه مي باشد
130-بلي خانم كه حرفت راست باشد...............برشتت از دم الماس باشد گمانم مي رسد گويا مَنِ لُر.................كه اين حرف شما «خشخاش» باشد
131-سيخ كباب
132-تعداد «1015030» نقطه در قرآن به كار رفته است
133-قرآن كريم داراي «323671» حرف است
134-قرآن داراي «77701» كلمه است
135-هفتاد بار
136-سوره تكوير تعداد كلماتش برابر با تعداد سوره هاي قرآن، يعني 114 است
137-سوره نور است كه همنام نور يكي از شهرهاي استان مازندران است
138-سوره هاي ليل و تبت است
139-سوره محمد است كه اگر حرف اولش را برداريم سوره حمد مي شود
140-آيه «فَبِاَي آلاءِ رُبِكُما تُكَذِّبان» در سوره «الرحمن» 31 بار تكرار شده است
141-آيه 3 سوره مدثّر يعني «ربك فكبر» مي باشد
142-آيه اي كه پنج وقت نمازهاي يوميه در آن آمده است، در سوره ي «اسراء آية 78» قرار دارد
143-نام حضرت موسي (ع) بيشتر از ديگر پيامبران «136 مرتبه» در قرآن ذكر شده است
144-كلمه «الله»، در تمام سوره هاي قرآن بيان شده است
145-رودهايي كه در قرآن از آنها نام برده شده، عبارتند از: رود نيل در سوره انبيا و رود فرات در سوره هاي فرقان و فاطر
146-مداد دادم ، درك كرد
147-فقط خيس خواهد شد، زيرا درياي سياه و درياي سرخ تنها نام آنهاست، وگرنه آبشان نيز مانند ساير درياها بيرنگ است و تاثيري بر جسم انسان نخواهد داشت
148-چهل و هشت بار
149-اگر آن شخص، فقط سه لنگه جوراب از آن صندوق برداشته، به روشنايي بياورد، بلاشك، دو لنگه از آن سه لنگه يا سفيد است يا سياه، و غير از اين ممكن نيست
150-به وي پيشنهاد كنيد، تعداد سكّه هاي دست راست را درهر عدد زوجي كه مي خواهد ضرب كند و تعداد سكّه هاي دست چپ را هم، در هر عدد فردي كه مايل است ضرب نمايد و مجموع دو حاصل را از او بپرسيد اگر فرد بود، تعداد سكه هاي دست راست او زوج است و اگر زوج بود، تعداد سكه هاي دست چپ او فرد مي باشد براي مثال فرض كنيد در دست راست او 5 سكه و در دست چپش 8 سكه باشد. مجموعي را كه مي گيريم، مطابق قاعده ي فوق چنين خواهد شد: 32= (3×8) + (2×5) از اين قرار، معلوم مي شود كه تعداد سكه هاي دست راست فرد، و تعداد سكه هاي دست چپ زوج است
151-در خود سوال مستتر است و نيازي به توضيح اضافي ندارد
152-بلي مشروط بر اينكه سرعت هواپيما را طوري تنظيم كند كه فاصله ميان دو شهر يعني 9000 كيلومتر را در 9 ساعت بپمايد. يعني در هر ساعت 1000 كيلومتر را طي كند. زيرا اختلاف ساعت بين ولادي وستك و مسكو 9 ساعت است و اگر هواپيما با سرعتي معادل 1000 كيلومتر در ساعت، طي مسير كند، هرساعتي كه از ولادي وستك حركت كرده باشد، در همان ساعت، در مسكو بر زمين خواهد نشست.
Wink

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست: saman25 (جمعه 2 دی 1390 - 15:35)

پست تاریخ: جمعه 2 دی 1390 - 15:34    
saman25
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 223
عضو شده در: 1 فروردین 1389

iran.gif


امتياز: 2088

عنوان: پاسخ به «چيستانهاي فكري (شامل صدوپنجاه ودوچیستان)» خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

بسیار عالی بود هم اونی که چیستانهارانوشت وهم بهترازاو دوست عزیزمان که پاسخهارا نوشت بسیار بسیار عالی

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:


نمایش پستها:                 مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی  
پاسخ دادن به این موضوع
 

صفحه 1 از 1

تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
 Related Topics 


 information 

 

پرش به:  
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید


Copyright 2004-2024. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc