كنترل پنل             جستجو               پرسشهای متداول            .:: آخرین پست‌های انجمن ::.            لیست اعضا            مدیران سایت             درجات        ورود
فهرست انجمن‌ها -> علمي-آموزشي، اجتماعي، فرهنگي -> انجمن ادبي
پاسخ دادن به این موضوع رفتن به صفحه قبلی  1, 2, 3, 4  بعدی
گوشه‌ای از تلخی حقیقت... (فقط برای خواندن)
پست تاریخ: چهار‌شنبه 23 شهریور 1390 - 22:35    
soojy
خوب داره پيش مي‌ره
خوب داره پيش مي‌ره


پست: 53
عضو شده در: 14 خرداد 1390

iran.gif


امتياز: 498

عنوان: پاسخ به «گوشه‌ای از تلخی حقیقت... (فقط برای خواندن)» خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

سلام
rezvaneh جان شرمنده، یه کمی سرم شلوغ بود، به سایت سر نزدم.Embarassed
درسته، داروین نظریه داد که انسان تکامل یافته نسل میمونه!
و متاسفانه این مسئله خیلی طرفدار پیدا کرده و خیلی‌ها هم به سمتش کشیده شدن،‌ فقط به خاطر این‌که به قول خودشون این قضیه به صورت علمی ثابت شده!
این چه جور علمیه که منشا و مبداء خودش و انکار کرده؟
یه بار داشتم با یه نفر از این کسانی که طرفدار این نظریه بود بحث می‌کردم، بهش گفتم که خیلی مسخره‌ است، یعنی خدا میاد یه موجود ضعیف و پست (نسبت به انسان) رو خلق می‌کنه که بعدش یواش یواش تکامل پیدا کنه و بشه یه انسان کامل؟! پس تکلیف اون‌هایی که نیمه انسان بودند و نیمه میمون چی بوده؟ بالاخره آدم بودند یا میمون؟!
طرف گفت: "خوب ما معتقدیم که خدایی وجود نداره که بخواد چیزی رو خلق کنه و بعدش هم منتظر تکاملش بشه، خدا ساخته‌ی ذهن بشره، تمام این دنیا یک‌باره به وجود آمده و ..."
------
بذارید یک قسمتی از خطبه‌ی اول از نهج‌البلاغه رو براتون بذارم:
"سپس خداوند بزرگ، خاکی از قسمت های گوناگون زمین، از قسمت های نرم و سخت، شور و شیرین گرد آورد، آب بر آن افزود تا گلی خالص و آماده شد و با افزودن رطوبت، چسبناک گردید که از آن اندامی شایسته و عضو هایی جدا و به یکدیگر پیوسته آفرید، آن را خشکانید تا محکم شد، خشکاندن را ادامه داد تا سخت شد، و تا زمانی معین و سرانجامی مشخص، اندام انسان کامل گردید، آنگاه از روحی که آفرید تا به صورت انسانی زنده درآمد، دارای نیروی اندیشه که وی را به تلاش اندازد، و دارای افکاری که در دیگر موجودات تصرف نماید، به انسان اعضاء و جوارحی بخشید، که در خدمت او باشند و ابزاری عطا فرمود، که آنها را در زندگی به کار گیرد، قدرت تشخیص به او داد تا حق و باطل را بشناسد، و حواس چشایی و بویایی و وسیله تشخیص رنگ ها و اجناس مختلف در اختیار او قرار دا. انسان را مخلوطی از رنگ های گوناگون و چیز های همانند و سازگار و نیروهای متضاد و مزاجهای گوناگون، گرمی، سردی، تری و خشکی قرار داد، سپس از فرشتگان خواست تا آنچه بر عهده دارند انجام دهند و عهدی را که پذیرفته اند وفا کنند ، اینگونه که بر آدم سجده کنند و او را بزرگ بشمارند و فرمود:"بر آدم سجده کنید، پس همه سجده کردند جز شیطان" غرور و خودبزرگ بینی او را گرفت، و شقاوت و بدی بر او غلبه کرد، و به آفرینش خود از آتش افتخار نمود، و آفرینش انسان از خاک را پست شمرد، خداوند برای سزاوار بودن انسان به خشم الهی، و برای کامل شدن آزمایش و تحقق وعده ها، به او مهلت داد و فرمود:"تا روز رستاخیز مهلت داده شدی" .
سپس خداوند آدم را در خانه ای مسکن داد که زندگی در آن گوارا بود، جایگاه او را امن و امان بخشید، و او را از شیطان و دشمنی او ترساند، پس شیطان او را فریب داد بدان علت که از زندگی آدم در بهشت، و همنشینی او با نیکان حسادت ورزید. پس آدم(ع) یقین را تردید و عزم استوار را به گفته های نا پایدار شیطان فروخت، و شادی خود را به به ترس تبدیل کرد، که فریب خوردن برای او پشیمانی آورد، آنگاه خدای سبحان در توبه را به روی آدم گشود و کلمه رحمت بر زبان او جاری ساخت و به او وعده بازگشت به بهشت را داد، و آدم را به زمین، خانه آزمایش ها و مشکلات فرود آورد، تا ازدواج کند و فرزندانی پدید آورد و خدای سبحان از فرزندان او پیامبرانی برگزیند."

اگر این خطبه رو دقیق بخونید و بهش فکر کنید می‌فهمید که خداوند انسان رو به همین شکل امروزی آفریده.
-------
یه چیز دیگه هم بگم، این‌که بعد از کلی تحقیق،‌ به این جریان رسیدن که خود شیطان نظریه‌ی تکامل رو به داروین پیشنهاد داده که ارائه کنه!
"آیا با شما عهد نبستم ای فرزندان آدم که شیطان را نپرستید، که او دشمنی آشکار است برای شما و مرا بپرستید که این است صراط مستقیم" آیه 60 سوره یاسین

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: چهار‌شنبه 23 شهریور 1390 - 23:48    
rezvaneh
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 134
عضو شده در: 16 خرداد 1390
محل سکونت: saveh
blank.gif


امتياز: 1368

عنوان: پاسخ به «گوشه‌ای از تلخی حقیقت... (فقط برای خواندن)» خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

سلاااام سوجی جان؛ به زبان شیرین پارسی نوشتم اسمت و حالشو ببر Mr. Green

والا دیگه این از تلخم گذشته، یه جوری به زهره مار می‌زنه. پس همون چالز داروین خودمون نه! خودشون منظورته! این آقا انگلیسیه اگه اشتباه نکنم...اکه اشتباه می‌گم بگین! قابل توجه دوستان سوتی بگیر Very Happy

این بنده‌ی از خدا بی خبر لطف کردن فرمودن: ننه بابای من میمون تشریف داشتن، یعنی یه جورایی شبیه میمون بودن، بعد بابای چی بیامرزه ما (خدا) بیامرزه ما که مُرد اون صفات برتر میمونیش عین عقل، شعور، معرفت و عشق و ...؟؟؟؟!!!! در ذیل این‌ها عاشق موز بودن، یه دفعه دست به کارای بی تربیتی زدن و اینا رو Neutral به من ارث داد... من صفات برتر گرفتم و موقع به دنیا اومدن از ننه‌ی ماه پیشونیه‌ی نسبتاً میمونم شدم چالز داروین معروف آدمیزاد!!!!

آخه میشه؟؟؟؟؟ ما که دانشمند و علامه‌ی دهر نیستیم ( این تیکه شکست نفسی ریز اومدم)

این داستان مسخره رو با یه دو دو تا چهارتای ساده قبول نمی‌کنیم، خدا بیامرزه اون دانشمندای امریکایی رو که با این نظریه کذایی مخالفت کردن و در مقابل دولت آمریکا چنان از روی زمین حذفشون کرد که انگار اصلاً از اول دانشمندی نبوده....

چه توهینی شده به پدر و مادر مشترک ما آدم و حوای عزیز، خیر نبینه این داروین....
دوستان خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم، سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی 59 می‌فرمایند:


همانا مثل عیسی(ع) در پیش خداوند، همانند مثل آدم است که خداوند او را از خاک آفرید و سپس به او گفت موجود شو، سپس شد.

بدبختی ما همینه که نظریه‌ی یه از خدا بی خبر... باید تو دانشگاه‌های ایران اسلامـــــــــــــــی تدریس بشه، بعد کتاب ها و نظریه‌های ابن سینا و فارابی تو آمریکا و انگلیس و کشور های اروپایی...الان نخندیم چی کار کنیم خنده به تمام معنا خنده به تمام معنا خنده به تمام معنا

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: جمعه 25 شهریور 1390 - 18:00    
soveh
همکار، در ساوه‌سرا
همکار، در ساوه‌سرا


پست: 94
عضو شده در: 22 خرداد 1389
محل سکونت: SAVEH
blank.gif


امتياز: 876

عنوان: پاسخ به «گوشه‌ای از تلخی حقیقت... (فقط برای خواندن)» خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

soojy,جان به همون شکل که شما برای اون شخص دلیل آوردی طرف مقابلت هم میتونه به شما بگه چرا خدا انسان را از پست ترین ماده یعنی خاک بوجود آورد؟

بنظر من که بحث در این مسایل بدلیل اینکه اطلاعات ما در مورد پیدایش انسان و یا موجوداتی که روی زمین بودند و کامل شدند بسیار ناقصه بهتره که انجام نشه...مگر اینکه بریم و اطلاعاتمون را کامل کنیم.

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: شنبه 26 شهریور 1390 - 12:32    
soojy
خوب داره پيش مي‌ره
خوب داره پيش مي‌ره


پست: 53
عضو شده در: 14 خرداد 1390

iran.gif


امتياز: 498

عنوان: پاسخ به «گوشه‌ای از تلخی حقیقت... (فقط برای خواندن)» خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

سلام
soveh جان شما درست می‌گی،‌ اطلاعات علمی ما در این زمینه خیلی کمه، اما مشکل این نیست که چرا خدا انسان اینطوری آفریده، من کاری به مباحث علمی ندارم، حرف من اینه که چرا باید توی این کشور اسلامی، خیلی از دانشجوهای دانشگاه‌ها با تدریس این موضوعات خدا رو منکر بشن؟
چرا کسی سعی نمی‌کنه که با همون علم بیاد و این افراد رو توجیه کنه؟
موضوع این نیست که انسان از چی آفریده شده، تکامل یافته است یا غیره، موضوع اینه که توحید داره با این مباحث از بین می‌ره.
این افراد وجود یک خدا رو منکر می‌شن، و این برای یک کشور اسلامی خیلی بده!

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: شنبه 26 شهریور 1390 - 19:39    
soveh
همکار، در ساوه‌سرا
همکار، در ساوه‌سرا


پست: 94
عضو شده در: 22 خرداد 1389
محل سکونت: SAVEH
blank.gif


امتياز: 876

عنوان: پاسخ به «گوشه‌ای از تلخی حقیقت... (فقط برای خواندن)» خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

soojy,عزیز باید این را بپذیریم که وظیفه دانشگاه ها بررسی نظریات مختلف هستش چه آنهایی که درست هستند و چه آنهایی که غلط هستن و از اسمش هم پیداست یک نظریه هستن و نه یقین و یا یک علم کامل...فقط و فقط یک نظریه هستن و نه بیش
دوست گرامی، اگر درک کسی از خدا اونقدری هست که با یک نظریه از بین می رود که بهتر است از بین برود...ما انسانها خدا را قبل از اینکه با دلیل و برهان بشناسیم با درک تک تک سلولهامون و با ذره ذره ی احساسمون باورش کردیم پس اگر بخواهیم با نظریه ی داروین آن را رد کنیم خیلی بی سلیقه و بی عقل هستیم...
در ضمن به این دقت کنید که نظریه داروین بدبخت Mr. Green در مورد تکامل انسانهای نائندرتال در طول میلیونها سال از موجوداتی شبیه شامپانزه ها بوده و باید گفت انسانهای نائندرتال بحثی مجزا از انسانهای نوین هستند که بگفته دانشمندان محل زندگی اولیه آنها آفریقا بوده هرچند بعد از مدتی این دو گروه از انسانها با هم تبادل ژنتیک هم داشته اند.
در ضمن بدنبال توجیه آدمها نباشین بلکه زمینه ای را بوجود بیارید که اون آدمها هم خدا را لمس کنن Wink

نمیدونم در آفتابگردان در این مورد مستندی داریم یا نه؟....کسی اطلاع داره؟

به هرحال معذرت میخوام که موضوع تاپیک را مقداری منحرف کردم....موفق باشید

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: یکشنبه 27 شهریور 1390 - 22:35    
rezvaneh
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 134
عضو شده در: 16 خرداد 1390
محل سکونت: saveh
blank.gif


امتياز: 1368

عنوان: پاسخ به «گوشه‌ای از تلخی حقیقت... (فقط برای خواندن)» خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

ملا سوار خر شد گفتند این سیاسی‌ست

بایرامقُلی پدر شد، گفتند این سیاسی‌ست

در داستان، گلعنبر نُه بار بچّه زایید

نُه تا همه پسر شد گفتند این سیاسی‌ست

دل می‌خورند و قلوه، خوبان شهر با هم!؟

تا شام ما جگر شد گفتند این سیاسی‌ست

هنگام آب خوردن دستم به مانعی خورد

لیوان ما دمر شد گفتند این سیاسی‌ست

یارو قمر قمر گفت گفتند بی خیالش

تا ماه ما قمر شد! گفتند این سیاسی‌ست

دانشجویی ز کرمان از بخت بد هنر خواند

یک روز باهنر شد! گفتند این سیاسی‌ست

یک چشم عمه چپ بود گفتند اجتماعی‌ست

بابا بزرگ کر شد، گفتند این سیاسی‌ست

اشتر جملچه زایید گفتند این عجیب است

گاو حسن بقر شد گفتند این سیاسی‌ست

گفتند اعتراضات کار برنج هندی‌ست

کوبا پر از شکر شد!!!! گفتند این سیاسی‌ست

عطّار نسخه‌ای بست گفتند شبهه ناک است

خیّام کوزه گر شد گفتند این سیاسی‌ست

شاعر به فکر افتاد مردن چه چیز خوبی‌ست

آماده سفر شد گفتند این سیاسی‌ست

شعر از عليرضا قزوه

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: پنج‌شنبه 31 شهریور 1390 - 16:08    
rezvaneh
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 134
عضو شده در: 16 خرداد 1390
محل سکونت: saveh
blank.gif


امتياز: 1368

عنوان: پاسخ به «گوشه‌ای از تلخی حقیقت... (فقط برای خواندن)» خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

این شعر در انجمن ادبی، در حضور رهبر خونده شده...شاید شنیده باشید.

شکر ایزد فن آوری داریم
صنعت ذره پروری داریم

از کرامات تیم ملی مان
افتخارات کشوری داریم

با " نود" حال می کنیم فقط
بس که ایراد داوری داریم

وزنه برداری است ورزش ما
چون فقط نان بربری داریم

می توانیم صادرات کنیم
بس که جوک‌های آذری داریم

برف و باران نیامده به دَرَک
ما که باران کوثری داریم !

گشت ارشاد اگر افاقه نکرد
صد و ده تا کلانتری داریم

خواهران از چه زود می رنجید
ما که قصد برادری داریم؟؟؟!!

ما برای ثبات اصل حجاب
خط تولید روسری داریم
چاقی اصلاً اهمیت دارد؟
ما که ژل‌های لاغری داریم؟

ما در ایام سال هفده بار
آزمون سراسری داریم

این طرف روزنامه‌های زیاد
آن طرف دادگستری داریم

جای شعر درست و درمان هم
تا بخواهی دری وری داریم !

چند تا شعبه، بانک و دانشگاه
بین مریخ و مشتری داریم

به حقوق بشر نیازی هست
ما که اصل برابری داریم ؟

حرف هامان طلاست سی سال است
قصد احداث زرگری داریم

خنده اصلا ًبه ما نیامده است
بس که مداح و منبری داریم

تا بدانند با بهانه‌ی طنز
از همه قصد دلبری داریم

هم کمال تشکر از دولت
هم وزیر ترابری داریم !

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: یکشنبه 3 مهر 1390 - 13:22    
rezvaneh
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 134
عضو شده در: 16 خرداد 1390
محل سکونت: saveh
blank.gif


امتياز: 1368

عنوان: پاسخ به «گوشه‌ای از تلخی حقیقت... (فقط برای خواندن)» خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

اگر همه سکه داشتند،دل‌ها سکه را بیش از خدا نمی پرستیدند و یک نفر کنار خیابان

خواب گندم نمی‌دید تا دیگری از سر جوانمردی بی ارزش‌ترین سکه‌اش را نثارش کند...

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: چهار‌شنبه 20 مهر 1390 - 23:03    
rezvaneh
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 134
عضو شده در: 16 خرداد 1390
محل سکونت: saveh
blank.gif


امتياز: 1368

عنوان: پاسخ به «گوشه‌ای از تلخی حقیقت... (فقط برای خواندن)» خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

با یاده تو که شعور دهی به بی شعوران عصر من...

نفس که می‌کشم نمی‌دانم بازدمی دارد یا نه....!! گاه مغزم فرمان می‌دهد و دستم می‌نویسد و گاه دستم فرمان می‌دهد و مغزم می‌نویسد، من می‌نویسم؛ نوشتن آرامم می کند، می‌نویسم از شعور و سؤال می‌کنم از خودم! زمانی که خدا شعور تقسیم می‌کرد عده‌ای کجا بودند؟؟؟ شاید زمانی که خدا شعور را تقسیم می‌کرد هنوز خلق نشده بودند و خدا از ته مانده‌ی گل‌ها خلقشان کرد... و در آن زمان دیگر شعور تمام شده بود؟ و شاید با شیطان، تیله بازی می‌کردند!؟ آدم های عصر من تندیس بی شعوریند زمانی که پوست موزی را به زمین می اندازند و می‌خندند به عابرینی که زمین می‌خورند ،بی شعورند زمانی که مسخره می‌کنند جوانی که گوشه‌ی پیاده رو نشته و خط می‌نویسد و نگاهش به لطف خداست تا به دل کسی بیندازد که از او نوشت‌ ای بخرد تا اگر قرار است نان و پنیری از گلویش پایین رود حلال باشد، احمق‌های عصر من می‌خندند به هم، نه با هم...!! وول می خورند مثل کرم در چشم و فکر جامعه، نگاهشان چون نگاهه جغد شوم و رفتارشان پست تر از پست، نمی دانم........؟! دیگر تاب نوشتن ندارم؛ نه مغزم دستور
می‌دهد نه دستم !

Sad

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: شنبه 23 مهر 1390 - 23:46    
SADRA-DARABI
تازه به جمع ما پيوسته
تازه به جمع ما پيوسته


پست: 1
عضو شده در: 31 شهریور 1390

iran.gif


امتياز: 9

عنوان: پاسخ به «گوشه‌ای از تلخی حقیقت... (فقط برای خواندن)» خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

Laughing

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:


نمایش پستها:                 مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی  
پاسخ دادن به این موضوع
 
رفتن به صفحه قبلی  1, 2, 3, 4  بعدی
صفحه 3 از 4

تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
 Related Topics 


 information 

 

پرش به:  
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید


Copyright 2004-2024. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc