چرا دید ما ایرانی ها نسبت به دوستی دختر و پسر منفی هست؟

glasy_heart

چرا دید ما ایرانی ها نسبت به دوستی دختر و پسر منفی هست؟

الف) چون سنتی به موضوع نگاه می کنیم
ب) نمی خواهیم با واقعیت کنار بیاییم
ج) مشکل شرعی دارد.
پ) از نتیجه ی ارتباط می ترسیم
ت) نظر خاصی ندارم
برای دیدن پاسخ صحیح به پایین نگاه کنید
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

پایین صفحه رو که نگفتم.منظورم این بود که سرت رو بندازی پایین و در همون حال به پاسخ صحیح فکر کنی!!!

Hamid

ممنون از سؤال مهمی که پرسیدید. من با عقل ناقص و برداشت‌های کودکانه خودم چیزهایی می‌گم:
اولاً من در مورد رابطه‌هایی مثل سلام و علیک و روابط معمولی که در جامعه هست صحبت نمی‌کنم. من در مورد «دوستی دختر و پسر» صحبت می‌کنم.

اگر یک دختر و یک پسر جوان و مجرد رو دیدید که با هم به قول شما دوست هستند، ما دو وضعیت داریم:
یا نسبت به هم طوری هستن که فکر همدیگه رو مشغول می‌کنن. (یعنی در حقیقت به هم فکر می‌کنن)
و یا اینطور نیست.

اگر فرض کنیم اینطور نباشه یعنی نسبت به هم هیچ احساس عاطفی نداشته باشند، بنابراین، اون دختر و یا پسر یه مشکل اساسی دارن! Shocked

چون این جزئی از برنامه سیستم انسان هست که اگر جنس مخالف خودش رو دید (به خصوص در دوران جوانی) نسبت به اون جنس واکنش عاطفی نشون بده (اگر جز این باشه شما انسان نیستید! حیوان هم نیستید، چون حیوان‌ها هم همینطورند، گیاه هم نیستید! چون گیاهان هم نسبت به جنس مخالف حالت جاذبه دارن) و این طبیعتاً ادامه پیدا می‌کنه تا مایه ازدواج دو زوح بشه. (به قول یکی از دوستان، احساسات عاطفی بین دختر و پسر، کلید خاموش و روشن که نداره!! هر وقت خواستی، خاموش کنی که احساسات قطع بشه!! خیر، این ادامه پیدا می‌کنه که باعث تولید نسل بشه)
پس، اگر هر دو طرف این دوستی گفتن که خیر، ما با هم دوست هستیم و به هم فکر نمی‌کنیم و هیچ احساسی نسبت به هم نداریم، بلاشک بدونید که یا مشکل دارن و یا دروغ می‌گن Embarassed

(که من دومی رو بیشتر صادق می‌دونم Wink

)
پس طبیعتاً نوع اول دوستی از نگاه منطق و عقل سلیم، رد می‌شه. یعنی ما دوستی دختر و پسر رو بدون جاری شدن روابط عاطفی نسبت هم منطقی نمی‌دونیم! مگر اینکه این دختر و پسر انسان نباشند یا از سیاره دیگه‌ای آمده باشن.

اما موضوع اینه که: خوب، عقل قبول می‌کنه که در این دوستی، دو طرف به هم فکر می‌کنن، حالا مگه این فکر کردن، یه چیز منفی به حساب میاد؟ (در حقیقت سؤال شما همینه!)
اگر مجرد بودید و چنین روابطی داشتید و بعد منتهی به ازدواج شد، به نظر می‌رسه مشکلی نیست. بالاخره هر ازدواجی با همین روابط شروع می‌شه... به این می‌گن جفت‌یابی.
اما اگر یک دختر یا یک پسر با چند جنس مخالف دوست بودن و روابط عاطفی‌شون بالا گرفت، حالا موضوع، منفی می‌شه. (دقت کنید که در بالا اثبات شد که حتماً در این روابط نزدیک، احساسات جا داره)
اینطوری با احساسات طرفین بازی می‌شه و منطق و عقل می‌گه انسان نباید بی‌خودی با احساسات خودش بازی کنه.
از این‌ها گذشته، فرض کنید بگیم، آقا جان! من می‌خوام با احساسات خودم بازی کنم!! اصلاً می‌خوام با چند دختر دوست باشم و هر نوع احساس عاطفی هم بین ما جاری باشه!! (نعوذ بالله)
خوب، این می‌شه همون جامعه زشت غرب که خانواده مفهوم نداره!
مثل مردم برخی کشورها می‌شن که پدرها همیشه یک تفنگ در منزل دارن و مواظب دخترشون هستن که نکنه تنها بره بیرون و با یک فرزند برگرده!!
این جملات نقل قول از یکی از دوستان خارج از کشور هست که قول دادن بیان و در تاپیک زیر صحبت کنن:
http://aftab.cc/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=3993#23389
بخشی از صحبت‌هاشون رو به صورت سربسته منتشر می‌کنم، چون به خاطر امنیت جانی ایشون در اون کشور نمی‌تونن حتی اسم کشور رو بگن و حتی اسم خودشون رو:

Gytyonline

سلام
منم گفتم با اطلاعات ناقص و تجربه ناقص ترم نظرم رو بگم البته این فقط نظر من هستش.
حرفایی که حمید جان زدن کاملا درسته و منطقی و این یه حس ذاتی در هر موجودی هستش یعنی جذاب بودن جنس مخالف چه برای پسر و چه دختر اما دوئل سختی هستش دوئل دل و مغز اینکه وقتی شما کسی رو ببینید و جذبش بشید ( حالا به هر دلیلی ) و بگید نه این کار منطقی نیستش پس انجامش نمیدم، حالا همون طوری که بالا حمید گفتش این رابطه یا به ازدواج ختم میشه که ختم به خیر میشه یا فقط در حد دوستی باقی می‌مونه اما اینجا یه ولی بزرگ وجود داره، اونم اینکه درسته خدا گفته برای ازدواج از بی پولی نترسید روزی رو من بهتون می‌دم اما توی دوران امروزی چند نفر از این افراد که غالبا جوان هم هستند شرایط ازدواج رو دارند؟ چند نفر می‌تونن خرج یه زندگی دو نفره رو بدن؟ آیا توی این سن جوونی که اوج احساسات هستش به فرض سن 20-22 سالگی جامعه پذیرش داره که افراد توی این سن ازدواج کنن؟ مسلما حتی به شوخی هم شده اطرافیان اون جوون می گن ما به این سن رسیدیم توی خرج خودمون موندیم چه برسه به این بچه!!
خوب حالا این فرد دو تا تصمیم میتونه بگیره این حس از نظر عقلانی و منطقی درست نیست پس ولش می کنم این حس یه حس کاملا طبیعی هستش که و باید بهش جواب داده بشه پس فعلا منطق رو کنار میذارم!
همه ما می‌دونیم که دروغ بده و حتی جزو گناهان کبیره هستش ولی ما توی جامعه به کرات شاهدش هستیم و حتی خودمون انجام می‌دیم و مسلما کسی نمی تونه بگه تا الان من هیچ دوروغی نگفتم که اگه این رو بگه مسلما خودش یکی از بزرگ ترین دروغ گو ها هستش Embarassed

پس از نظر منطقی اشتباه هستش اما انجام میدیم!!! اما رابطه دختر و پسر در اول حتی گناه هم نیست اگر باعث ایجاد احساسات در طرفین بشه و فکر مشغولی و ایجاد چیزی بیشتر از یه رابطه معمولی تبدیل میشه به گناه گرچه در انتها اگر عواطف کنترل نشه همون طور که حمید جان گفتم به جاهای خوبی کشیده نمیشه و گناه کبیره هستش، می‌دونید همه گناه ها قبحی دارن و تکرار گناه باعث شکسته شدن این قبح میشه و وقتی در اثر تکرار قبح کاری از بین بره اون کار در بین مردم عادی میشه و حتی رواج پیدا می‌کنه و کسی هم براش مهم نیستش مثل دروغ.
پس همیشه می تونیم بگیم ادم کاری رو انجام میده که منطقی هستش و عقلا درست؟! که اگر این طوری بودش هیچ جرمی نباید اتفاق می‌افتاد Razz

متاسفانه برخورد ما با اسلام سلیقه‌ای و گزینشی هستش بعضی چیز‌ها رو برای خودمون بدون هیچ دلیلی پر رنگ کردیم اسلام گفته این کار غلط و اشتباه هستش و دلایل منطقی هم براش اورده که هر ادم با منطقی اونها رو قبول می‌کنه اما آیا برای این نیاز هم جوابی داده؟ باید بگم بله جوابی مثل ازدواج موقت یا صیغه ، چیز‌هایی که توی جامعه‌ی ما و توی فرهنگ ما جوری جا افتاده که فکر میشه از گناهان کبیره هستند در حالی که کاملا شرعی هستند و از طرف خود اسلام هم بیان شده، مسلما کسی نمیتونه دوستی و روابط دختر پسر رو که این روز‌ها توی جامعه‌ی ما کاملا به چشم میخوره رو کتمان کنه،به نظر شما بهتر نبود به جای این روابط بعضا گناه آلود این روابط در غالب ازدواج موقت زیر نظر خانواده‌ها انجام می‌شد؟ که هم شرعی بود و هم خدا پسند! که اگر این طور بود مسلما اوضای جامعه بهتر بود. و در انتها بعد از شناخت اگر طرفین برای هم مناسب بودن که میشه ازدواج دائم و اگر نه هم که هیچ نه گناهی اتفاق افتاده نه با روحیات و احساسات فردی بازی شده.
الان شاید بعضی از دوستان بگن نه نمیشه مگه میشه و 1000 دلیل برای خودشون میارن اما 1 سوال :
1- مگه ما مشکلمون این نیست که این روابط غیر شرعی هستند؟ این راه که کاملا شرعی هستش و خود اسلام گفته؟ دیگه مشکلش چیه؟ Question

شاید بعضی از افراد بگن نه ما نمی‌تونیم این رو قبول کنیم، اما به نظرتون اگر از همون اول این کار یه کار عادی و خداپسندانه بود ( مثل ازدواج) که اسلام هم خودش گفته و ما با این طرز فکر بزرگ میشدیم باز هم با این کار یعنی ازدواج موقت مشکلی داشتیم؟ باز هم جبهه گیری میکردیم؟
بعضی مشکلات برمیگرده به فرهنگ ما، ما همیشه تمدن کهن و غنی داشتیم و بهش افتخار می‌کنیم اما باید قبول کنیم بعضی از بخش‌های فرهنگ ما هیچ پایه علمی ، عقلانی و مهم تر از همه مذهبی ندارند.
اسلام هر عملی را که نفع کرده 1001 دلیل منطقی براش داره که هر فرد منطقی رو متقاعد می‌کنه و برای هر مشکلی هم راه حلی داره که بعضا با سلایق ما جور نیست و جبهه گیری می‌کنیم در مقابلشون.
حرف‌های بالا فقط نظراتم بود و همون طوری که گفتم شاید درست نباشه اما چیز‌هایی رو که گفتم براشون دلیل دارم و اگر مطلب یا نکته‌ی دینی هم گفتم توی درست بودنش شک ندارم Wink

.
ممنون از وقتی که گذاشتید.
با اجازه.

amo_satar

سلام

واقعا ما چقدر از مرحله پرتیم (بدبختیم) , دیگران به چه چیزهایی فکر می کنند و ما به چی فکر می کنیم Exclamation

دقدقه ها و دل مشغولی های بقیه چیه و ما؟ Question

چیزی رو که اسلام 1400 سال پیش بهش جواب داده هر روز تو جامعه ما مخصوصا تو دانشگاه ها داره پرسیده می شه .

به نظر شما دیگه چیز مهمتری نیست که در موردش سوال بشه و در موردش بحث بشه .

البته همه خودشون جواب این سوال رو میدونن ولی نمی دونم واسه چی بعضی ها خودشون رو به خواب میزنن . Question

اللهم اجعل لی فی قلبی نورا و بصرا و فهما و علما.
اللهم اهدنا الصراط المستقیم.

glasy_heart

درسته اسلام 1400 سال پیش جواب داده اما میبینی که در عرض این 1400سال هم نتونسته روی افکار و عقاید غلط تاثیر بگذاره
بله این سوال و بحث کردن در موردش جزء کم ارزش ترین قسمت زندگی هست اما همه چیز بستگی به قدم اول داره اگه به جواب درستش نرسیم نمیتونیم با قطعیت بگیم که به دنبال چه میگردیم و هدف نهایی ما کجاست
همه جا دم میزنن و میگن وظعمون اینه اگه بحثی صورت نگیره چه چیزی اتفاق می افته.
همین عامل سبب شده که جوانهای ما نرسند به اون موارد مهمی که شما طالب صحبت در حول آن هستید.

و اما در خصوص نظرحمیدخان:

من با نظرتون موافقم ,اصلا همون حسی که جنابعالی فرمودید باعث میشه که این ارتباط شکل بگیره و این جمله که ما هیچ حسی به هم نداریم دروغه محضه،باید بگم که این حس در حد یه سلام علیکم وجود داره چه برسه به دوستی های غیر معمول رایج امروزی.
درسته،احساسات دختر و پسر کلید روشن یا خاموش نداره اما عامل تشدیدش چرا ،این عامل برمیگرده به عکس العمل طرف مقابل که برخورد رو بی جواب گذاشته یا نه, نمیدونم تونستم منظورمو برسونم یا نه،اگه کسی میتونه بهتر ازاین بیان کنه من منتظرم.
از نظر من دوست شدن با جنس مخالف همان قدر که برای دختر عیبناک هست برای پسر هم باید باشد، من نمیدونم چرا باب شده که آره ه ه فلانی پسره، مرده, اینجور موارد آبروشو زیر سوال نمیبره اما واااای از زمانی که بدونن و یا حتی از زنهای مقیم منطقه شان که به نمایندگی از شهر داری اوقات فراغت خود را در خیابانها سپری میکنند بشنون که دختر فلانی، فرض مثال در روز یه مسیری رو دو بار میره میاد حالا شاید اون دختره بخت برگشته چیزی رو جا گذاشته شاید به خاطر کارش مجبوره، اینجاست که باید گفت اماااان از حرف مردم ،چه وصله ها و چه القاب ناجوری که به دختره بیچاره نمیچسبونن.
به نظر من یه دلیل مهم که باعث تشدید فساد در جامعه میشه همین عامل هستش ،یکی به من بگه اگه یه مرد با آزادی که داره و تبعیت از این عقیده که دوست یابی و جفت بازی برای او هیچ مشکل شرعی ندارد و خودش را با این جمله که من دنبال جفت مورد علاقه ام هستم و میخواهم از میان نازی و سوسن و مریم و فلان یکی رو انتخاب کنم قانع نکنه و در کنار مثلا نیت خیری که داره خودشو ارضا نکنه میشه گفت که دختران ساده هم که از نظر احساسات از درجه بالاتری نسبت به پسران برخوردارند دل نباخته و در نهایت بازیچه قرار نمیگیرند.من نظر اسلام رو در این مورد نمیدونم یکی بگه اسلام
منظور من این نیست که عامل ایجاد این ارتباط مشکل زا فقط پسران هستن بالاخره دختران هم با نقاط ضعف پسران آشنا هستند و اگه نخوان کسی مجبورشون نمیکنه که به نوع غیر اخلاقی این ارتباط تن بدن. پس هر دوطرف نقش مهمی رو در سامان دهی به وضعیت کنونی خود ،و درنهایت وضعیت آینده ی در حال شکلشون در خانواده رو ایفا میکنند.

Hamid

فکر می‌کنم نظر اسلام برای پسرها (جنس مذکر) کاملاً مشخصه:
قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ۚ ذَٰلِكَ أَزْكَىٰ لَهُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ
به مؤمنان بگو چشمهای خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگیرند، و عفاف خود را حفظ کنند؛ این برای آنان پاکیزه‌تر است؛ خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است!

این آیه نکته ظریفی داره که من می‌خواستم در قالب یک مطلب در صفحه اول، یک روز در موردش صحبت کنم. امیدوارم فرصت کنم. عنوان مطلب این بود: خواهشی از دختران وبلاگ‌نویس.

نکته ظریف آیه اینه که به مردها گفته که چشم‌هاتون رو در مواجهه با نامحرم پایین بیاندازید.
نگفته مؤمنات. یعنی زنان مؤمن.
دلیل اون هم اینه که به دلیل ژنتیکی، مردها تحریک جنسی‌شون خیلی سریع‌تر اتفاق می‌افته.
یعنی با دیدن یک عکس، یک صورت آرایش کرده، یک صحنه از فیلم و ... تحریک می‌شن و شما این‌ها رو در درس تنظیم خانواده به اندازه کافی یاد گرفتید.
اما خانم‌ها اینطور نیستن.
یعنی خانم‌ها با یک نگاه به مردها به قول معروف «شل» نمی‌شن!
من می‌خواستم در اون مطلب از دختران وبلاگ‌نویس خواهش کنم که با این موضوع آشنا بشن و دلشون به حال پسرهای مظلوم بسوزه.
معمولاً دخترها چون خودشون تحریک نمی‌شن، فکر می‌کنن لابد همه مخاطبان هم همینطورند دیگه! پس عکس‌هایی مشابه این عکس رو در وبلاگشون به کار می‌برن:

[من مجبور شدم عکس رو کوچیک و بی‌کیفیت کنم که دوستان رو آزار نده. این عکس و حدود ده عکس دیگه رو از وبلاگ چند تا از دختران سایت برداشتم و ازشون اجازه گرفتم که در اون مطلب که می‌خوام بنویسم، استفاده کنم و ایشون اجازه دادن]
شاید دخترها با دیدن این عکس با کیفیت بالایی که این خانم روی وبلاگش گذاشته بود، احساس خطرناکی بهش دست نده، اما پسرها اینطور نیستن!
باز هم به دلیل پست اولم!
یعنی چون انسان هستن و جنس مذکر هستن، خدا این رو در وجود اون‌ها گذاشته که با دیدن این موضوعات (به ویژه در سنین ازدواج) فکر و خیالشون طوری بشه که اذیت بشن و حتی ... (ای کاش می‌شد بی‌پرده صحبت کرد) به هر حال، خدا در این سنین اونقدر اون‌ها رو اذیت می‌کنه تا بالاخره کمرشکن بشن و برای نجات از این حالات وحشتناک برن به سمت ازدواج Wink

(خدا خیلی خوب می‌دونه چی کار کنه!)
[شاید هم به همین خاطره که پسرها برای ازدواح پا جلو می‌ذارن. چون می‌خوان هر چه زودتر از اون روحیات وحشتناکی که اذیتشون می‌کنه نجات پیدا کنن و به فساد کشیده نشن]

به هر حال، می‌خوام بگم: پسرها هم تکلیفشون مشخصه: باید برای نجات خودشون از فکر و خیال‌های زیاد، یغضوا ابصارهم! (چشم‌هاشون رو پایین بندازن)
راحت‌تر هم هستن خدا وکیلی! Razz

من یه وقت‌هایی که سوار تاکسی می‌شدم تا برسم به دانشگاه، وقتی از شیشه بیرون نگاه می‌کردم، به عنوان پسر، بالاخره خواه یا ناخواه چشمم به افراد محیط می‌افتاد و دائماً تحریک می‌شدم و این، اعصابم رو خرد می‌کرد (دقت کنید که چون انسانم و چون جنس مذکر هستم! اگر پسری گفت من اینطور نیستم، یعنی می‌بینم و تحریک نمی‌شم شما بدونید که ایشون پسر نیست Very Happy

یا شاید از سیاره دیگه‌ای اومده که اونجا پسرهاشون یه جور دیگه هستن! )، اما به هر حال، مدت‌هاست که دیگه وقتی سوار می‌شم، نگاه می‌کنم به کفش‌هام! و یا گوشی رو درمیارم و با گوشی ور می‌رم، بعد که می‌رسم به مقصد، می‌بینم چقدر دنیا سالم بود Very Happy

و اعصاب من چقدر راحته! (هر چند که دانشگاه از خیابون بدتره Embarassed

)

amo_satar, جان،
بد نیست بدونید همین مباحث، از بزرگ‌ترین مشکلات همه جوامع شده! اتفاقاً تازه بحثش داغ شده!

من بخش دیگه‌ای از صحبت‌های اون دوستی که در کشور دیگه‌ای زندگی می‌کنه رو اینجا می‌ذارم، اما مطمئنم که بعداً با من قهر می‌کنن و می‌گن که چرا صحبت‌های پیغام خصوصی رو بدون اجازه منتشر کردید! Embarassed

امیدوارم این تاپیک رو نخونن و یا اگر خوندن بنده رو ببخشن، چون بدون نام و ... منتشر می‌کنم. (خودشون گفتن که من در مورد کشورهایی که سفر کردم مطالعه و تحقیق می‌کنم و بعد میام اونجا می‌نویسم)
ایشون در وصف کشورشون نوشتن:

ronak60

سلام به همگی
جملات صادقانه ای بود که هر جوانی به طور طبیعی با آنها در این سن درگیر هست.
ز دست دیده و دل هر دو فریاد که هر چه دیده بیند دل کند یادد
اما فطرت انسان ها درست است که مانند زمین است اما تا ما نخواهیم چیزی در آن بیش از حد طبیعی خود رشد نخواهد کرد.
بهترین راهکاری که حتی سازمان ملل هم در مورد روابط جنسی اعلام داشته پرهیزکاری است. انسان وقتی خود را از چیزی در درون بی نیاز می کند می تواند آن نیاز را در حیطه کنترل خود درآورد و اذیت هم نشود. به طور مثال اگر من روزه هستم اگر زیاد به طرف آشپزخانه بروم این گرسنگی من بیشتر احساس می شود و بیشتر هم اذیت می شوم.
من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق چهار تکبیر زدم بر هر چه که هست
بگذر........

sistemprof

اول تاپیک رو خوب شروع کردی حمید جان ولی یکهو سطح مطالب تا کلاس دوم راهنمایی پایین اومد!
مخصوصا " اون نقل قول خنده دار دوست خارجی شما که پدرها با تفنگ مراقب دخترانشان هستند و از اون جالب‌تر اینکه شما به صورت روایی عمل کردی و یک روایت که معلوم نیست کجا اتفاق افتاده (و من تا بحال همچین چیزی نشنیده بودم) را مستند قرار دادی و پایه نظراتت را روی آن قرا دادی!
اگر همچين چيزي وجود داره آنقدر كمياب است كه جزو استنثنا محسوب ميشود و نميتوان به آن عموميت داد.
از طرف من به آن دوست عزیز بگویید اگر امنیت جانی ندارد مجبور نیست در بلاد کفر و زیر پرچم بیگانه و کافر زندگی کند و کانالهای تلویزیونی نامناسب را تماشا کند. کانالهای کشور عزیزمان را تنظیم کند و لذت ببرد! یا بیاید به کشور مهمان پرور ما و در آرامش و امنیت زندگی کند!

بگذریم
بنده دوستی پسر و دختر را از یک نظر مفید می‌دانم و آنهم افزایش تجربه در برخورد و شناخت با جنس مخالف است.
مشکل فقط ازدواج کردن نیست که نگهداشتن همسر مهمتر است. شما فقط کافیه نگاهی به آمار طلاق کشور کنید. انوقت به عمق مشکل پی میبرید.
دوستانی داشته‌ام که خیلی زود در جوانی ازدواج کرده‌اند و الان با داشتن فرزند به دنبال غرایز ارضا نشده و شور جوانی هستند. طرف به دلیل عدم شناخت شخصیت خودش و کمبود تجربه‌ای که هیچ کجا درباره‌اش بحث نشده تازه پس از چند سال فهمیده همسر دلخواهش را پیدا نکرده و به اصطلاح برایش زن گرفته‌اند.
اتفاقا " بعضی هایشان هم بدجوری مسلمان و از مخلصین هستند و به دنبال روشهای شرعی قضیه می‌گردند!

به عقيده من به علت نداشتن زمينه مناسب در ساختار خانواده و جامعه مشكل اينچنين بروز كرده و چون ساز و كارهاي مناسب و قانوني وجود نداشته مردم خودشان به فكر افتاده اند و نتيجه اش اين هست كه مي بينيد !

Cool

Hamid

sistemprof, جان،
من اولش هم گفتم که کلاً همیشه برداشت‌هام کودکانه بوده Razz

اینم که پست اول رو بزرگانه دیدید نظر لطف شماست Razz

و اما، در مورد نظر اون دوستمون من باید یک نکته رو می‌گفتم اما گفتم از روی زمان کلمات می‌فهمید. می‌بینید که جملات به گذشته هستن. ایشون سال‌های پیش کشورشون رو اینطور نقل کردن و گفتن که هنوز هم رد پای این عقاید هست.
جالبه که بدونید این روزها بله دیگه تفنگ در دست نمی‌گیرن، اما قوانینی وضع کردن که اگر پسر یا دختر به 18 سال رسید دیگه هیچ ربطی به خانواده پدری نداره و می‌تونه هر تصمیمی واسه خودش بگیره! و این یعنی باز کردن اون وقایعی که تفنگ لازم داشت از سر خودشون!! ضمن اینکه دیگه اونقدر این قضایا براشون طبیعی شده که بیرون رفتن دختر و آمدنش همراه با فرزند خیلی طبیعی هست.

در مورد اینکه ایشون بیاد ایران و ... هم که نمی‌دونم چی بگم والا! Rolling Eyes

مثل اینکه من بگم توی خیابون‌ها فساد هست، شما بگی برای اینکه اذیت نشی از خونه نیا بیرون! به هر حال، ایشون داره می‌گه ما مجبوریم اونجا زندگی کنیم و مجبوریم این وضع ضایع رو تحمل کنیم.

sistemprof, جان،
اتفاقاً من معتقدم بحث طلاقی که شما مطرح کردید، دقیقاً به خاطر همین مسأله دوستی دختر و پسر هست!!
تصور کنید من قبل از ازدواج با سه چهار تا دختر دوست باشم (همراه با عواطف). حالا بالاخره با یکی‌شون ازدواج می‌کنم. بعد از یه مدت، می‌بینم این دختره فلان عیب‌ها رو داره و به درد زندگی نمی‌خوره (البته همه عیب‌هایی دارن، اما اون یکی دوستام حداقل فعلاً بیرون از خونه عیب‌هاشون رو ندیدم، پس لابد بهتر از این یکی‌اند). مگه خرم زندگی با اون رو ادامه بدم؟ می‌رم سراغ دوست بعدی! Embarassed

جز اینه که آمار طلاق توی تهران که از نگاه من، مرکز فساد هست (و این طبیعیه، به خاطر مرکز کشور بودن) خیلی بالاتر از جاهای دیگه‌ست؟ (خواهر من که ارشد روانشناسی می‌خونه توی دروسشون نوشتن: در تهران از هر 3 ازدواج یکی به طلاق می‌انجامد و در شهرستان‌ها از هر 4 ازدواج یکی)
من وقتی می‌رم برخی مؤسسات خصوصی تهران، می‌بینم خانم و آقای همکار چنان با هم دوستانه برخورد می‌کنن، چنان عواطف بینشون جاری هست و چنان دماغ به دماغ هم می‌ایستند و صحبت می‌کنند و بدون مشکل کنار هم زندگی‌ای مثل زندگی زناشویی دارن که می‌گم خداییش این آقا خره اگر هر چند وقت یه بار که زن خودش دلش رو زد، اون رو ول نکنه و نیاد یکی از این همکارهاش رو بگیره! (چیزی که الان داره اتفاق می‌افته) Embarassed

اکثر طلاق‌ها به خاطر اینه که به محض اینکه با این زن به مشکل برخورد، به جهنم، ولش می‌کنه می‌ره سراغ دوست بعدی‌ش! (چون از دور، اون دوست جالب‌تر به نظر می‌رسه! البته بعداً که وارد جریان زندگی می‌شه می‌بینه بابا این عجب اژدهایی بوده توی لباس آهو Very Happy

)
به خصوص اینکه در تهران هم هستن و دور از خانواده و اصالت خودشون و احتمالاً هیچ کس هم نمی‌فهمه که بخواد توسری بزنه و مانع بشه.

به هر حال، من کم کم به یک نتیجه رسیدم:
دنیا زمانی رو به خودش خواهد دید که انسان‌ها همه راه‌هاشون رو تست کنن! تمام روانشناس‌ها و ایده‌پردازها ایده‌هاشون رو بدن، تمام متخصص‌ها بهترین دستگاه‌ها و تکنولوژی‌ها رو برای آرامش انسان‌ها تولید کنن، بهترین موسقی‌ها نواخته بشه، بهترین لوازم زندگی ارائه بشه و ببینن که هر روز جامعه داره بدتر از گذشته می‌شه و کم کم باستان‌شناسانی در جوامع پیدا بشن که کتاب‌های اسلامی مثل قرآن و ... رو در اون زمان از زیر خاک‌ها پیدا کنن و شروع کنن به مطالعه ایده‌های اون کتاب‌ها و تصمیم بگیرن که یک بار هم که شده اون دستورات رو در جامعه حاکم کنن و ببینن نتیجه چه خواهد شد و مطمئناً خواهند دید که چه آرامش و چه زیبایی‌ای دنیا رو فرا گرفته...

هر کجا یک ذره از احکام اسلامی منحرف بشیم، از همونجا ضربه‌های سنگینی خواهیم خورد.

_heavenly_

واي من چقدر ابتدايي فكر ميكردم !من چقدر همه رو مثبت مي ديدم!من چه دنيايي ساخته بودم از آدما!من... حالا مي فهمم من خيلي بي تجربم!به نظر من دوستي حتي اگه به ازدواج ختم بشه گناهه.افكار من غلطه؟!اگه همتون بگين آره من ميگم نه!يعني سخته از خدا بخواين ومنتظر بمونين اون اينكارو انجام بده؟!سخته يكيرو تو دلتون دوست داشته باشين وفقط از خدا اونو بخواين؟!خدا گفته از تو حركت از من بركت بله !اين جمله واسه اينجا نيست بعضيا قاطيش نكن چون اين جمله رو بارها در جواب حرفام شنيدم.يعني حتما بايد با چندين نفر باشيو تجربه كسب كني تا دخترا يا پسرا رو بشناسي ؟!فكر ميكنين اينجوري شناخت بدست مياد؟! فكر ميكنين آدما تو دوستي،خود واقعيشونن؟!ابا اين اوصاف خيلي ها افسارزندگي دست خودشونه !من عاشق اين جملم:گاهي دوست دارم بهم بگن عقب مونده اصلا لذت مي برم در چنين مواردي اينجوري باشم.
يعني يه پسري كه با ديدن دختراي جورواجور تحريك نشه وجود نداره؟!يا اگه داره مرد نيست؟! بعض كردن