كنترل پنل             جستجو               پرسشهای متداول            .:: آخرین پست‌های انجمن ::.            لیست اعضا            مدیران سایت             درجات        ورود
فهرست انجمن‌ها -> فروم‌بلاگ‌هاي اعضا -> فروم‌بلاگ Hamid
پاسخ دادن به این موضوع
مجيد انگليسي ياد مي​گيرد!
پست تاریخ: دوشنبه 30 اردیبهشت 1387 - 17:45    
Hamid
مدیريت كل سایت
مدیريت كل سایت


پست: 5504
عضو شده در: 31 اردیبهشت 1384
محل سکونت: -::ساوه::-
iran.gif


امتياز: 47846

عنوان: مجيد انگليسي ياد مي​گيرد! خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

سلام؛
اين چند خط، يک خاطره ساده است از آنچه امروز گذشت.

مجيد انگليسي ياد مي​گيرد!


دو سه ماهي هست که مجيد را فرستاده‌ام کلاس زبان و گفته‌ام برو که هر که اين روزها انگليسي نداند کلاهش پس معرکه است!
خرجش را هم تقبل کرده‌ام که بپردازم، آخر، چهار سال پيش، اين خواهرم بود که مرا فرستاد به همين کلاس و خرجم را هم تقبل کرد تا اينکه دستم به دهانم رسيد.

اگر آن روزها من زبان راهنمايي تا پيش‌دانشگاهي‌ام را 20 مي‌گرفتم و عاشق انگليسي بودم، حالا مجيد که is و are را ees و aar مي‌نويسد، جايم را گرفته.
امروز انگار، استادشان خواسته قطعه فيلمي ببينند و صحبت‌هاي آن اجنبي‌ها را آن‌قدر عقب و جلو کنند تا بلکه جمله‌اي بفهمند و يادداشت کنند که مبادا يادشان رود حرف حسابشان چيست!
مجيد هم طبق معمول من را بيکار گير آورده و التماس دعا دارد!
- مي‌گويم: الان فهميدي چه گفت؟
- مي‌گويد: والله نه!
- مي‌گويم: گفت I think she's Doctor Robert's wife
- مي‌گويد: بگذار بنويسم.
- و مي‌نويسد: I thing shees doctor raberts waife
در دو دقيقه اول کليپ آنقدر اعصابم را خرد کرد که گفتم: «حالا فعلاً بگذار تا انتهاي کليپ يک بار نگاه کنيم، شايد از روي جريان کلي فيلم فهميدي چه مي‌گويند و چه مي‌شنوند!»
آخر four را مي‌نويسد for ؛ Where را مي‌نويسد were ؛ apartment را هم مي‌پرسد يعني چه و کلي سؤال که انگار اصلا تازه متولد شده است!
خلاصه، فيلم را Play کردم که تا انتها برود.
هنوز دو سه دقيقه نگذشته بود که سوژه‌هاي فيلم که دنبال آپارتمان استادشان مي‌گشتند، اشتباهاً وارد يک پارتي شدند!
اصلاً حواسم نبود که اگر من مذهبي هستم، مجيد يک «جوجه مذهبي» است و طبيعتاً حالا حالاها کار دارد تا از آن «جو گرفتگي» اوائل کار در آيد. اصلاً ريش‌هاي مجيد را هم يادم رفته بود که شايد کمي از ريش‌هايش خجالت بکشم! اصلاً يادم نبود مجيد He را «حي» (با ح حسني به صورت عربي) تلفظ مي​کند که مبادا خدا گير دهد که چرا چگالي غلظت "ح"ات زياد نبود!
تازه، پارتي ِ چندان بدي نبود که سانسوري باشد، فقط شايد آن دختر که همراه دوستش اشتباهاً وارد اين پارتي شدند، چند جا لوس‌بازي در آورد و با لحني دخترانه چند سؤال پرسيد...
کليپ که تمام شد، Pause را زدم و برگشتم رو به مجيد که ببينم چيزي فهميد يا نه، چشمتان روز بد نبيند! هنوز در حال و هواي فيلم بود، ديدم يک قيافه وحشتناک و عصباني به خود گرفته و همين الان است که بگويد: «برو گمشو، دختره‌ي جلف!!» و قيد کلاس و انگليسي و هر چه گفته‌اند و نوشته است را بزند!
هر دو که متوجه جريان شده بوديم، نيم ساعتي مي‌خنديديم!
آخرش گفت: خاک بر سر ما کنند که بايد بنشينيم پاي منبر اين از خدا و پيغمبر بي‌خبرها!

گفتم: حالا خوب است همان اول، پيش از آن‌که کلاس بروي، اتمام حجت کرده بودم و گفته بودم بايد تمامي اين چيزها را ببيني و صبر داشته باشي. گفته بودم ممکن است يک روز آن استادي که من مي‌شناسمش سر کلاس يک شو87 بياورد و به بهانه اينکه انگليسي‌اش قشنگ و American است، يک حال اساسي بهتان بدهد!
گفته بودم شايد ترم‌هاي بالاتر زبان‌آموزها کمتر شوند و مجبور شوي با دخترها کلاس بيايي و احتمالاً دو طرفت را دو تا از آن جلف‌ترين‌هاشان بگيرند!
گفته بودم اگر مي‌خواهي دوام بياوري بايد بگويي: خدايا! خودت به زبان پيغمبرت گفتي «علم بياموزيد، حتي اگر علم، در چين باشد» خوب، آن زمان هم که در چين نماز شب و رکوع و سجود و ح حسني و غين و قاف و همزه و هاء نمي‌دانستند چيست! حالا آمده‌ام چين! کمکم کن بارم را بردارم و به سلامت در روم!! قول مي‌دهم بار ديگر اگر کلاهم هم افتاد، اين طرف‌ها نيايم!

ياد چهار سال پيش خودم افتادم! چقدر «استغفر الله» در ذهنم مي‌گفتم!!
وقتي استاد کليپ آن دختر خوش‌صدا و خوش‌لهجه آمريکا را Play مي‌کرد که حالا داشتند با او مصاحبه مي‌کردند و انگار نه انگار که لباسي اختراع شده است و جالب اينکه صحنه‌هايي از ايفاي نقش او در يک کليپ تبليغات شامپو(!) نيز در بين سخنراني ايشان پخش مي‌کردند، دلم مي‌خواست قيد کلاس را بزنم و «استغفر الله» گويان از کلاس بيرون بزنم و بروم که ديگر برنگردم!
وقتي آن دختر لوس را مي​ديدم که اگر روسرياش را بر ميداشت و کلاس ميآمد، خيلي سنگين​تر بود، اعصابم خرد مي​شد!

اما حالا ديگر وضع، فرق ميکند، دريافته​ام که اينها موانع است و کسي برنده است که با کمال آرامش از روي موانع بپرد و به خط پايان برسد.
حالا ديگر آنقدر هدفم را والا پنداشته​ام که هيچ يک از اين​ها برايم ارزش يک لحظه توقف و توجه ندارد.
بسي جوان ديده​ا​​م که با ديدن اولين مانع، سرگرم آن مي​شوند و هدف را فراموش مي​کنند.
بسي جوان ديده​ام که درجا مي​زنند و به ايستگاه اول خوشند!

حالا مجيد هم بايد کمي صبر پيشه کند، مطمئنم ايمانش به زودي زود قويتر خواهد شد، چرا که نرفته است در غار و عبادت کند، بلکه در بين مردمي با انواع و اقسام پندار و گفتار و کردار زيسته است و خودش را حفظ کرده است.

(دوشنبه 30 ارديبهشت 87 - 5 بعد از ظهر)

» اگر نظري داريد، خوشحال مي​شم بشنوم Wink

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست: sistemprof (سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 - 09:01) bidak (سه‌شنبه 1 مرداد 1392 - 01:21)

پست تاریخ: سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 - 08:59    
sooraty
مدير انجمن ادبي
مدير انجمن ادبي


پست: 478
عضو شده در: 2 مرداد 1384
محل سکونت: .::ساوه::.
iran.gif


امتياز: 4538

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

اگه مجید بفهمه ........................ Mr. Green

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: چهار‌شنبه 1 خرداد 1387 - 11:51    
Hamid
مدیريت كل سایت
مدیريت كل سایت


پست: 5504
عضو شده در: 31 اردیبهشت 1384
محل سکونت: -::ساوه::-
iran.gif


امتياز: 47846

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

اتفاقاً sooraty, جان، همون روز که نوشتم، شبش ديدم بيکاره، گفتم واست يه داستان نوشتم بخوني... گفت داستان فلان قضيه (که مال هفته پيش بود)؟ گفتم حالا بخون، مي​فهمي.
وقتي اولش رو خوند، گفت از بعد از ظهر تا حالا اينو نوشتي؟ Shocked

باور نمي​کنيد، اما همينطور مي​خوند و مي​گفت: دمت گرم! خداييش از کجا ذهن منو خوندي حميد؟ Very Happy
گفتم داداش من! من با يارو چت مي​کنم، در همون سلام اول، کل روحيات و رفتارياتش(!) رو مي​خونم، تو که ديگه برادر مني! Mr. Green

کاغذ رو تا کرد و گفت: خيلي خوشم اومد، بايد نگهش دارم و هر بار بخونمش Embarassed Wink

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: پنج‌شنبه 8 آبان 1393 - 08:48    
mahnazSALAS
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 355
عضو شده در: 13 مهر 1393
محل سکونت: ساوه
iran.gif


امتياز: 4890

عنوان: پاسخ به «مجيد انگليسي ياد مي​گيرد!» خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

خیلی جالب بود Very Happy Very Happy
الان حدود7سال داره ازین موضوع میگذره امیدوارم اقامجید مثل خودتون استادزبان شده باشه

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:


نمایش پستها:                 مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی  
پاسخ دادن به این موضوع
 

صفحه 1 از 1

تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
 Related Topics 


 information 

 

پرش به:  
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید


Copyright 2004-2024. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc