Hamid
مدیريت كل سایت
پست: 5505
عضو شده در: 31 اردیبهشت 1384
محل سکونت: -::ساوه::-
امتياز: 47855
|
عنوان: |
|
|
sistemprof, جان،
راست ميگي. اين نوع نوشته، داستان حرفهاي نيست. من هم نگفتم دارم داستان حرفهاي مينويسم.
من فقط هر چي به ذهنم ميياد رو به عنوان «خاطره» مواقع بيکاري توي دفتر خاطراتم مينويسم.
بدم نميياد يه دوره داستاننويسي برم يا اينها رو بدم يه سري داستاننويس حرفهاي بخونن و نظراتشون رو به صورت مکتوب بهم بگن که در خاطرات بعدي مد نظر بگيرم.
ضمناً به معشوقه من اهانت نکن
من عاشق داستانهاي جمالزاده هستم.
الان پنج جلد کتاب ازش دارم و دارم کمکم ميخونمشون.
اصلاً خوندن داستان کباب غاز جمالزاده توي دوران دبيرستان باعث شد که من به کاغذ و قلم رو بيارم! چون احساس ميکردم هر چي ميبينه، مينويسه و اين، کار خيلي سادهاي هست
حالا اگر بخواي بشيني فکر کني قواعد داستاننويسي چيه و هي پاک کني و دوباره بنويسي، اصلا از نوشتن خسته ميشي
به هر حال، چشم، در اولين فرصت يک کتاب خوب در مورد داستاننويسي خواهم خريد و يک دوره هم خواهم رفت (إن شاء الله)
ممنون از نظرات.
اگر تونستم، يکي دو تا از خاطرات جالبم رو از محل کار قبليم تايپ ميکنم و ميفرستم. |
|