ارشد!

Hamid

سلام؛

مي‌گم يادش بخير اون زمان كه دبيرستان بوديم! Crying or Very sad

يادمه شب يك امتحان سخت (شايد حسابان بود) واسه اينكه دلم آروم بشه، چشمام رو بستم، گفتم حميد! به اين فكر كن كه يه روزي ليسانس رو گرفتي و همه اين دوران، چه سخت، چه راحت، چه خوب و چه بد، گذشته! Razz

...اين مي‌شد كه ديگه اضطرابم كم مي‌شد و درسم رو راحت‌تر مي‌خوندم. (البته در مورد «اين نيز بگذريد» قبلا اينجا خطبه خوندم)
ديروز بالاخره ترم هفتم كارشناسي ما تمام شد!

اين ترم پدرم در اومد! Crying or Very sad

مجبور بودم 20 واحد فول بردارم و مثل خر(!) بخونم كه حتي يك واحد نيفتم وگرنه از اون طرف بايد يك ترم بيشتر مي‌موندم! براي ترم آخر 24 واحد بايد بردارم و بدتر از اين ترم بخونم كه شر اين كارشناسي كنده بشه! Embarassed

(به خاطر ناشي‌بازي در انتخاب واحد، ترم‌هاي يك تا سه فكر مي‌كردم مثل دبيرستان بخواهي يا نخواهي طي يك مدت خاص دانشگاه رو تموم مي‌كني، اينه كه اصلا به انتخاب واحد فكر نمي كردم! مثلا ترم يك و دو هر كدوم 15 واحد بيشتر برنداشتم!! و چند واحد هم كه افتادم (البته واقعاً انداختنم!) اين شد كه حالا مجبورم بد فرم بخونم كه هشت ترمه تموم بشه!)
خلاصه، پريشب (13 بهمن 86) كه شب آخرين امتحان بود، از امتحاني كه عصر همون روز داده بودم (درس سخت محاسبات) اونقدر خسته و كوفته بودم كه براي امتحانِ ساعتِ 8 روز بعد اصلا نمي‌تونستم درس بخونم! اون هم امتحاني مثل «اصول طراحي كامپايلر» با اون استاد كم‌سوادش!
خلاصه اون شب، ياد دوران دبيرستان افتادم! چقدر زود گذشت! اصلا هنوز باور نكردم كه بزرگ شدم!! Embarassed

اون شب هم كلي اضطراب داشتم! اگه مي‌افتادم كلي از زندگي عقب مي‌افتادم! اگه مي‌افتادم يك ترم بايد بيشتر مي‌موندم و واسه من حسابي افت كلاس به حساب مي‌اومد و خلاصه هزارتا اگه ديگه كه بعداً مي‌گم...
اينه كه چشمام رو بستم و گفتم: حميد! زماني رو در نظر بگير كه ترم آخر ارشدي و در به در دنبال تأمين منابع و مراجع پروژه‌ت هستي! زماني رو نظر بگير كه دوره دكترا رو شروع كردي و ...
اينا رو كه مي‌گفتم واقعا آروم مي‌شدم! مي‌گفتم به هر حال خواهد گذشت، پس بي‌خيال! از قضا حسابي اثر كرد و نشستم در كمال آرامش درسم رو خوندم و فرداي اون روز (يعني ديروز)، به بهترين وجه ممكن امتحان دادم! شايد بهتر از همه امتحانات گذشته... به خصوص كه به شدت و به شدت متوسل شدم به خدا و پيغمبر و پنج تن و ...، اين شد كه همه چيز جور شد كه من اون امتحان رو نيفتم... همه اون‌هايي كه خونده بودم و مي‌دونستم، حتي خيلي ساده‌تر، توي امتحان اومده بود! فقط يك سؤال رو نمي‌دونستم كه اون هم بحمد الله استاد يادش رفته بود جدولش رو رسم كنه و اعلام كرد كه الان اصل سؤال همراهم نيست، پس حذفه

خلاصه، واحدهاي اين ترم رو خيلي خدايي پاس كردم! و إن شاء الله مي‌رم كه ترم آخر رو در كمال آرامش آغاز كنم...
و اما، منتظر بودم كه امتحانات رو بدم و ببينم كه اگر واحدي رو نيفتادم و هشت ترمه بودنم قطعي شد، برم سراغ ارشد...
حالا امروز كه يه جورايي مطمئنم كه هشت ترمه تموم مي‌كنم، رفتم دنبال دفترچه كنكور ارشد دانشگاه آزاد. (دولتي رو هم كه قبلا ثبت نام كرده بودم)
وقتي دفترچه رو گرفتم، فكر كردم كه انگار كم‌كم داره اين‌ها نيز مي‌گذره!! Shocked

دير يا زود وارد دوره ارشد مي‌شم و باز هم اضطراب و باز هم آرامش با فكر كردن به آينده...!
توجه توجه!
من به زودي پير خواهم شد!

خلاصه، خيلي دلم مي‌خواد به زودي دوره ارشد رو به بهترين نحو آغاز كنم و إن شاء‌ الله دكترا و دوره‌هاي بعد...

و اما آخر تاپيك دليل ايجاد تاپيك رو بگم Very Happy

مي‌گن اهدافتون رو به ديگران بگيد، اين چند تا فايده داره...
يكيش اينه كه شما واسه من دعا مي‌كنيد Wink

مهم‌ترينش اينه كه من چون اينجا مطرح كردم، براي اينكه كم نيارم بايد حتما تلاش ‌كنم كه به هدفم برسم... Wink

يادمه اولين باري كه تصميم گرفتم اين گوشي فعلي موبايلم (JASJAR) رو بخرم، توي جمع همكارا گفتم كه مي‌خوام اين گوشي رو بخرم، هرچند هنوز مطمئنم نبودم كه بتونم پولش رو جور كنم...
بعد، تا دو سه هفته، يكي از همكارا هر وقت گوشي جديد دست بقيه مي‌ديد، مي‌گفت: بنداز دور بابا! نيرومند مي‌خواد يه گوشي بخره يك و خرده‌اي ميليون پولشه! Rolling Eyes

اين شد كه من مجبور مي‌شدم براي اينكه كم نيارم، هر طوري شده تلاش كنم كه اون گوشي رو بخرم و دو هفته نشد كه به هدفم رسيدم... Wink

(از اين جهت، خيلي مديون اون همكارم هستم، هر چند هيچ وقت بهش نگفتم Very Happy

)

ممنونم؛
من براي شما دعا مي‌كنم، شما براي من Wink

(آية الله بهجت معتقده انسان اگه واسه خودش دعا نكنه، به همه خواسته‌هاش مي‌رسه! ايشون تأكيد دارن كه اگر شما براي ديگران دعا كنيد، فرشته‌ها براي شما دعا مي‌كنند (توجه: اين جملات رو واسه مسلمونا مي‌نويسم). در نتيجه، ممكنه دعاي شما در حق ديگران اصلا مؤثر نباشه، اما دعاي فرشته‌ها حتما مستجاب خواهد بود! پس اگر براي ديگران دعا كنيد، يعني به طور حتم و قوي‌تر از اون براي خودتون دعا كرديد! Wink

اين انسان‌هاي زرنگ مثل آية‌الله بهجت و امثالهم چقدر راه ميانبر بلدند! خوش به حالشون Crying or Very sad

)

موفق باشيد؛
حميد Wink

zaman

حميد جان! انشاا.. رو پروژه دکترا با هم کار کنيم (ببين اصلا خودمو دعا نکردم Mr. Green

)
اما به سرم زده منم کم کم براي ارشد آماده بشم.راستش تا الان يکبار هم شرکت نکردم ولي براي سال بعد تصميم دارم شرکت کنم.
خيلي از درس و مشق دور افتادم. از سال 79 تا حالا Crying or Very sad

با جزوه هات به دادم برس رفيق.

Hamid

zaman, جان! پيشنهاد مي‌كنم تا وقت هست، سريعاً بپر يه دفترچه ارشد آزاد بگير، ثبت نام كن...
ضمنا يه چيزي به اونايي كه نگران هزينه هستن بگم، شايد مؤثر افتاد! Embarassed

به خدا قسم، قبل از اينكه برم دفترچه بگيرم، گفتم خدايا! اگه آزاد قبول بشم و قصد رفتن كنم، مي‌دوني چقدر هزينه‌ش مي‌شه؟ از كجا مي‌خواي برسوني؟!! Very Happy

رفتم طبق معمول كه اين مشكلاتم رو با خدا در ميون مي‌ذارم و جواب مي‌گيرم، قرآن رو برداشتم و ازش كمك خواستم، باور كنيد اولين جمله صفحه سمت راست اين بود:
يا قومِ لا اسئَلُكُم عليه مالاً Shocked

داشت گريه‌م مي‌گرفت!! Crying or Very sad

يعني: اي قوم! من از شما پولي نمي‌خواهم!! Shocked

به هر حال، زمان جان، كنكور آزاد، ارديبهشته، فكر مي‌كنم اگر بجنبي راحت مي‌توني اراك قبول بشي Wink

من هم شايد گذاشتم و براي كنكور دولتي سال ديگه خوندم، والله أعلم Embarassed

به هر حال، ما دربست در خدمتيم، اگر خواستي، بگو يه سري جزوه توپ الكترونيكي دارم، آدرس بدم بري دانلود كني، بهتر از اساتيد ما توضيح دادن! Wink

chaser

حمید جان منم برات دعا میکنم
ان شاالله دکتراتم بگیری.
موفق باشید.

zaman

کم پيدايي خواهر!

sistemprof

Hamid, جان من هم دوست دارم شيريني فوق ليسانس و كله پاچه دكترا و شام عروسيتو بخورم !

chaser

آقا zaman, ممنون
راست میگید دقت نکرده بودم Wink

شرمنده دیر به دیر میام یکم سرم شلوغ شده. ولی سر میزنم تا جایی که وقت کنم.

بابا sistemprof, من چطوره؟
چقدر کم توقعید !!!!!!!!!!!!!!!!!!!

sistemprof

سلام chaser, جان
خوبي خوشي سلامتي ؟ سايه اتون خيلي سنگين شده Wink

نكنه خبراييه؟!

Hamid

سلام و ممنون از همه...
sistemprof, جان، با پست سفارشي مي‌فرستم خدمتتون Wink

chaser, جان، راست مي‌گن! خيلي كم‌پيدا شديد... از خانم ليبرو چه خبر؟ بگو اينهمه سارا رو نخور! آخر تموم مي‌شه مي‌ره ها!!

chaser

سلام به همگی
ممنون
sistemprof, عزیز از کجا فهمیدید خبراییه؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!
راستش بله خبرهایی هست . عشوه آمدن

لیبرو هم خوبه خوبه سارا نمیگذاره به کارای دیگه برسه . وای نمیدونی حمید جان چقدر خوردنی شده شیطونیش از الان شروع شده. دیروز از صبح تا ظهر همه رو سرکار گذاشته بود.
بیشترین تایمی که ساکت بوده 4 دقیقه بوده تا الان بقیش یا برای خودش آواز میخونه
یا باگریه مجبورمون میکنه بغلش کنیم راه ببریمش .