كنترل پنل             جستجو               پرسشهای متداول            .:: آخرین پست‌های انجمن ::.            لیست اعضا            مدیران سایت             درجات        ورود
فهرست انجمن‌ها -> علمي-آموزشي، اجتماعي، فرهنگي -> انجمن جوانان
پاسخ دادن به این موضوع رفتن به صفحه قبلی  1, 2, 3, 4  بعدی
»» سوتي​کده! [سوتي​هايي به عظمت تاريخ!!]
پست تاریخ: سه‌شنبه 22 آبان 1386 - 15:57    
bahar
سَرور ماست!
سَرور ماست!


پست: 873
عضو شده در: 16 مرداد 1385

blank.gif


امتياز: 8091

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

سلام
آقا حمید واقعا جالب بود . این sms هم دردسر شده تو این دوره زمونه برای منم از این قبیل
سوتیهای sms خیلی پیش اومده که خدا نصیب هیچ بنی بشری نکنه
ولی یک ماجرا شبیه قضیه ای که اقا ehsan تعریف کردن برای منم اتفاق افتاد
سه سال قبل تو خونه نشسته بودم که تلفن زنگ زد تلفنو که برداشتم تاصدای اون
طرفو شنیدم فکر کردم بابام و با خوشحالی شروع کردم به احولپرسی(با همون لحنی که هر دختر با پدرش صحبت میکنه Embarassed بابا جونو از این حرفا) احوال پرسیم که تموم شد اون شخص هم گفت : شما خوبی بابا ؟ سلامتی؟ گفتم: ممنون! Surprised گفت: بابا خوبن؟
تو دلم گفتم جل الخالق یعنی بابام نیست ؟!...نگو دوست بابام بود که شماره پدرمو میخواست وای که از خجالت آب شدم
بعضی وقتا شباهت صداها هم دردسر میشه

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست: chaser (پنج‌شنبه 24 آبان 1386 - 09:32)

پست تاریخ: چهار‌شنبه 23 آبان 1386 - 08:51    
sistemprof
عضو گروه مديريت آفتابگردان
عضو گروه مديريت آفتابگردان


پست: 955
عضو شده در: 3 بهمن 1384
محل سکونت: Tehran
blank.gif


امتياز: 8562

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

اتفاقا" من هم از اين نوع سوتي دادم . يه دوستي دارم به اسم محسن كه خيلي با هم شوخي داريم . Very Happy يعني مثل آدم با همديگه صحبت نميكنيم Laughing اين دوست ما يك سرش كچل شده و يك كمي هم تپل هست و خلاصه كلي سوژه Mr. Green

يكبار به مغازه اشون زنگ زدم :
آن طرف : بفرماييد
من : سلام كدو ! چطوري باقالي ؟! خاك بر سرت كنن چرا به من زنگ نمي زني سيرابي؟
طرف : كمي سكوت - با آقا محسن كار دارين ؟
از اونجايي صداي خودش بود و قبلا" هم محسن از اين رو دست ها به من زده بود و مثلا مي خواست حال منو بگيره من طرف رو ول نكردم
من: از كي تا حالا آقا شدي ؟ كله كدوي كپك ! Neutral
طرف : گوشي خدمتتون Surprised
خلاصه محسن اومد گوشي رو گرفت و صحبت كرد و من هم فهميدم طرف برادر بزرگترش بوده كه خيلي هم با هم رودربايستي دارند و بنده خدا خيلي ضايع شد ! البته ديگه اونجوري با همديگه صحبت نميكنيم و مثل آدم حسابي ها با همديگه حرف ميزنيم Wink

هرچي مي كشيم از دست زبانمون ميكشيم . هي اين chaser گفت زبانتون رو تقويت كنيد ها ما گوش نكرديم . Shocked


يكبار هم توي جايي كه كار ميكردم داخل يك پاساژي بود كه وقتهاي بيكاري ميرفتيم توي پاساژ چرخ مي زديم . يكبار ديدم يكي از مشتريهاي قديمي كه خيلي باهم رفيق بوديم با دو نفر ايستاده داره حرف ميزنه . من هم گفتم برم به روش خودم سلامي عرض كنم . Embarassed
رفتم از پشت سرش و شترق زدم پس كله اش چطوري حميد ؟ كجايي كم پيدايي ؟
بنده خدا برگشت و با يك لبخند عاقل اندر سفيه من رو بر و بر نگاه كرد . Neutral
از بس كه شباهتشون زياد بود من هنوز متوجه نشده بودم كه اين طرف اون دوست ما نيست و همينجوري داشتم احوالپرسي مي كردم خنده به تمام معنا

جالب اينكه يارو هم هيچي نمي گفت كه آقا من اوني كه ميخواهي نيستم Rolling Eyes و همي جوري لبخند ميزد Very Happy بعد ازمدتي ديدم اين طرف قدش از اون دوست ما يك كمي بلند تره و تركيب چشم و ابروش هم يك كمي فرق ميكنه ولي واقعا خيلي شبيه اون دوست ما بود شايد هم واقعا اسمش حميد بود !
خلاصه من هم خودمو ضايع نكردم و نگفتم كه اشتباه گرفتم و خداحافظي كردم و برگشتم 8) .

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: چهار‌شنبه 23 آبان 1386 - 11:26    
chaser
مدیر انجمن زبان - مترجم سايت
مدیر انجمن زبان - مترجم سايت


پست: 769
عضو شده در: 29 فروردین 1386
محل سکونت: تهران
iran.gif


امتياز: 7132

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

چی شود.
برای منم اتفاق افتاده .
مثلا همین دیروز یه آقایی مشتری زنگ شرکت و زد منم از آیفون تصویری درست ندیدمش . وچون قبلش مدیر عامل شرکتمون گفته بود آقای فلانی می خواد بیاد منم به اون هوا فکر کردم اون همون آقای فلانی هستش . Embarassed
بعد به مدیر فروش گفتم آقای فلانی اومد
خلاصه اون مشتری بنده خدا تقاضای نصب یک کارخونه دیگه ای رو داشت و مدیر فروش ما داشت درباره یه چیزه دیگه صحبت میکرد . بنده خدا فکر میکرد که ما داریم درباره شرکتمون و نصب یک چیزه دیگه تعریف میکنیم و چون خیلی هم بی ربط به کار ایشون نبود بیچاره یک ساعت گوش کرد و دم نزد Neutral
کلی کاتالوگ و توضیح و اینا دیگه مدیر فروش ما کف کرده بود از حرف زدن متوجه شد این آقا اصلا برای یه چیزه دیگه اومده بود و من پرونده و اسم کس دیگه ای رو بهش داده بودم.
Mr. Green Neutral
بیچاره مدیر فروش ما تو دلش غوغایی بود ولی هیچی نگفت منم کلی خجالت کشیدم.
البته معذرت خواهی کردم.
Razz خوب پیش میاد دیگه
sistemprof, جان میگم یکم لطیف تر سلام و احوال پرسی کنی بد نیست ها Mr. Green

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست: Hamid (پنج‌شنبه 24 آبان 1386 - 07:20)

پست تاریخ: پنج‌شنبه 24 آبان 1386 - 07:18    
Hamid
مدیريت كل سایت
مدیريت كل سایت


پست: 5504
عضو شده در: 31 اردیبهشت 1384
محل سکونت: -::ساوه::-
iran.gif


امتياز: 47846

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

خنده به تمام معنا خنده به تمام معنا
sistemprof, خداييش كه End ِ سوتي بود خنده به تمام معنا
مي‌گم خدا رو شكر ما دورادور باهات دوستيم وگرنه Shocked Crying or Very sad (شتلق! خوبي حميد؟!!! دقت كن بچه Crying or Very sad Neutral )

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: پنج‌شنبه 24 آبان 1386 - 16:53    
sistemprof
عضو گروه مديريت آفتابگردان
عضو گروه مديريت آفتابگردان


پست: 955
عضو شده در: 3 بهمن 1384
محل سکونت: Tehran
blank.gif


امتياز: 8562

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

چي كار كنيم ديگه ! ما ديگه اينجوري اوج دوستيمون رو مي رسونيم ! Wink

شما از چه روشي براي ابراز محبت به ديگران استفاده ميكنيد ؟! Surprised

8)

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: یکشنبه 2 دی 1386 - 02:22    
Hamid
مدیريت كل سایت
مدیريت كل سایت


پست: 5504
عضو شده در: 31 اردیبهشت 1384
محل سکونت: -::ساوه::-
iran.gif


امتياز: 47846

عنوان: سوتي‌هاي موبايلي! خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

سلام؛
داشتم با قلم گوشيم كار مي‌كردم كه ياد سوتي‌اي افتادم كه روزهاي اولي كه گوشي رو خريده بودم ازم سر زد! Embarassed
اول اين عكس رو ببينيد:
http://www.jawally.com/news/-mate.JASJAR.jpg
همونطور كه احتمالاً متوجه شديد، قلم اين گوشي طوري روي گوشي جاسازي شده كه در نگاه‌هاي اوليه اصلا به چشم نمي‌ياد Embarassed
از قضا روي گوشي يك قلم هم زاپاس گذاشتن...
اين قلم زاپاس و اون جاسازي باعث شده بود كه من متوجه نشم كه قلم اصلي گوشي روي خود گوشي سوار شده!
اين بود كه گوشي رو كه همراه خودم حمل مي‌كردم، اين قلم زاپاس رو هم مي‌ذاشتم توي جيبم!!
بعد از يك هفته كه كلي دردسر كشيدم و تازه! كلي برنامه ريخته بودم كه واسه قلم يه جا روي شلوارم بدوزم، يكي از رفقا كه خودش خوراكش گوشي هست، منو ديد و پرسيد: فلاني! از گوشيت راضي هستي؟
گفتم: هر روز دارم فكر مي‌كنم چه حماقتي بود اگر گوشي‌اي به جز اين گوشي مي‌خريدم! همه چيزش عاليه، فقط مشكل اصليش اين قلمشه!! Crying or Very sad بايد هر جا مي‌رم حواسم باشه كه قلمش رو هم با خودم ببرم!
بعد، گفت واسه چي مي‌گه؟ منظورت رو متوجه نمي‌شم!
گفتم: بابا! اين قلم لامصبش هيچ گيره‌اي نداره، اگر مثل خودكار گيره‌اي مي‌كردنش كه من سوار كنم روي جيبم، لازم نبود هي مواظب باشم كه از جيبم نيفته و ....
بعد، از توي جيب لباسم قلمش رو در آوردم!
رفيقمون كه اين صحنه رو ديد، چشماش گرد شده بود!! Shocked
گفت: پسر مگه تو عقل نداري؟ يعني واقعاً فكر كردي كسي كه اين گوشي رو طراحي كرده، حواسش به اين نبوده؟
و دور گوشي رو گشت و جاي قلم رو پيدا كرد و درآوردش و گفت: خنگول! قلمش اينجاست! Shocked Crying or Very sad
آقا ما رو مي‌گي!! كلي به خودمون خنديديم!
گفتم: عليرضا! تازه مي‌خواستم بدم حاج خانم يه تيكه پارچه بدوزه كنار جيب لباسم مخصوص اين قلم!! خنده به تمام معنا خوب شد نجاتم دادي!! خنده به تمام معنا
خلاصه، اين هم سوتي‌اي بود كه هر وقت مي‌خوام قلم گوشي رو در بيارم يادش مي‌افتم Very Happy

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: پنج‌شنبه 22 فروردین 1387 - 12:16    
amirhosein
عضو تیم توسعه تستا
عضو تیم توسعه تستا


پست: 183
عضو شده در: 22 فروردین 1387
محل سکونت: کاشان
iran.gif


امتياز: 1661

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

سلام.اولین پستمو می خوام با یه سوتی حرفه ای شروع کنم:
من توی محل کارم یه شبکه دارم و خودم مسئول اونم.اوایل که خیلی جاها رو یاد نگرفته بودم یکی از من یه دونه سه راهی برق خواست ما هم گشتیم و گشتیم و بالاخره یه دونه سه راهی بیکار که روی میز ولو شده بود رو پیدا کردیم و از اونجا که فقط یه سیم بهش وصل بود و کامپیوتر کنارم خاموش بود سیم رو در آوردیم و سه راهی رو دادیم به طرف.چشمتون روز بد نبینه یه دفعه دیدیم ملت سرازیر شدن اتاق سرپرستی که آقا چرا اینترنت قطع شد Neutral ما هم که دیدیم اوضاع خرابه تازه دوزاریمون افتاد که بعله سیم برق روتر رو درآوردیم Mr. Green

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست: pashiv (جمعه 23 فروردین 1387 - 16:04) sistemprof (شنبه 24 فروردین 1387 - 08:01)

پست تاریخ: جمعه 4 مرداد 1387 - 17:30    
animeditor
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 419
عضو شده در: 15 آذر 1385
محل سکونت: کرج
iran.gif


امتياز: 3845

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

سلام جمیعاً

حمید جون نداشتیما!!!
قانون کپی رایتو رعایت نکردی.
تاپیک قبلی رو که بنده راه انداختمو کَل همه رو توی سوتی دادن می خواستم بخوابونم ... ایناهاش: Wink
http://www.aftab.cc/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=1943

یکی از بیشمار سوتی های ناب بنده خیلی به دردم می خوره. بیشتر هم مواقعی که توی یه جمع نشستم که همه کسل یا ناراحت هستن. کلی و خورده ای باعث انبساط خاطر دیگرانه.
(نمی دونم چرا واسه بعضی افراد خاص جک می سازن؟)

یکی دو سال پیش، یه شب تابستون، حدود ساعت 10 برق محلمون رفت. سفرهء شام رو توی تاریکی جمع کردیم و همه رفتن خوابیدن.
منم که هم بی خوابی زده بود به سرم و هم عینهو معتادا، خمار وبگردی شده بودم، کلافه از بی خوابی و بی برقی، توی خونه قدم می زدم که رقت بگذره و برق بیاد و یه چرخی توی نت بزنیم که ناکام از دنیا نریم.

همین جور قدم می زدم ... با چراخ دستی اطرافو می پاییدم ... نیگا به ساعت می کردم ...... نخیر ... خبری از برق نبود ...
رفتم توی توی آشپزخونه یه لیوان آب بخورم ... توی تاریکی لیوان پیدا کردم و کورمال کورمال آب از توی یخچال برداشتم ... نوشیدم ... سلام بر حسین ... لعنت بر بی برقی و ... اومدم بیرون و در آشپزخونه رو بستم و توی تاریکی نشستم تا برق بیاد.
...
کلافه شدم ...
پیش خودم گفتم: نکنه برق هست ولی خیلی ضعیفه (آخه این خودش یکی از نشونه های اومدن برقه ... حداقل توی محل ما این جوریه).
پا شدم برم یه نشونه ای از بودن و یا ضعیف بودن برق پیدا کنم.
بهترین گزینه، محافظ یخچال بود ... چون ضعیف بودن برق رو خوب نشون می ده.
جلوی در آشپزخونه وایسادم تا چراغ محافظ یخچالو ببینم ... ولی ...
جل الخالق!
چرا این قدر ظلماته؟ Shocked
وجداناً به چشمام شک کردم ...
هر چی چشم تیز کردم دیدم نخیر ... تاریک تاریک ... ظلمات ...
درسته شب شده و برق نیست؛ ولی بالاخره یه نور کمی از بیرون باید معلوم باشه ... حداقل مهتاب که هست ... چرا هیچ نوری از پنجره آشپزخونه نمیاد؟ ... چرا توی آشپزخونه شده سیاهی مطلق؟

اعصابم خورد شد ... خشمگين
اومدم برم توی آشپزخونه که یهو ... بووووووومممممممممم ... با کله رفتم توی در بستهء آشپزخونه ...
تازه اون موقع یادم که بعد از آب خوردن، در آشزخونه رو بستم و اومدم بیرون.
آخه آشپزخونمون اوپن نیست و معمولاً در آشپزخونه رو نمی بندیم.

...
خنده به تمام معنا خنده به تمام معنا

جاتون خالی ... از یه طرف شکه شده بودم و انگار برق 2000 ولت منو گرفته بود ... از یه طرف از خنده به کارای خودم غش کرده بودم.

البته کسی بیدار نشد و چیزی نفهمید ... ولی من هیچ وقت اون شبو فراموش نمی کنم.

التماس دعا
یا علی

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: شنبه 5 مرداد 1387 - 00:37    
Hamid
مدیريت كل سایت
مدیريت كل سایت


پست: 5504
عضو شده در: 31 اردیبهشت 1384
محل سکونت: -::ساوه::-
iran.gif


امتياز: 47846

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

خنده به تمام معنا
پسر! تصور اينکه جلو يه در بسته وايستي بگي چرا اينهمه تاريکه (Shocked ) چقدر خنده​داره! خنده به تمام معنا

آقا بشنويد از جديدترين سوتي من!
من توي رانندگي عشق سرعتم! چه اونوقت که هوندا سوار مي‌شدم، چه الان که پرايت(!) حالا تازگي‌ها که گواهي‌نامه گرفتم ديگه مرگ‌بار شده الفرار

چند شب پيش، داشتيم خانوادگي از مهموني بر مي‌گشتيم، حسابي تو فکر بودم!! (به دلايلي)
وسطاي راه مادر گرام از اينکه امروز با سرعت کم رانندگي مي‌کنم کلي شگف‌زده شده بود! (فکر کرده بود پسرش سر عقل اومده!)
گفت: حميد! چي شده امروز يواش مي‌روني؟
يه دفعه که به خودم اومدم، ديدم هر چي گاز مي‌دم ماشين راه نمي‌ره!!
گفتم: مادرم! من مي‌خوام تند برونم اين ماشين لامصب راه نمي‌ره!
يه دفعه مجيد نگاه به دنده کرد، گفت مرد حسابي! خوب تو روي دنده 2 اي!!! Shocked اونوقت داري شصت تا مي‌ري!
گفتم: اي واااي! راست مي‌گي! تقصير فلانيه که يه حرف زد ما حسابي رفتيم تو فکر!
مجيد گفت: واقعاً که! چه سوتي‌اي!
گفتم: مجيد! حالا اينکه چيزي نيست! مي‌دوني چرا دفعه اول امتحان شهري رد شدم؟ چون ترمز دستي رو نخوابونده کلي راه رفتم!! Very Happy
آقا! تا اينو گفتم! مجيد يه دفعه نگاه کرد به چراغ‌هاي ماشين! گفت: خاک تو مخت! ترمز دستي رو هم که نخوابوندي Surprised Neutral خنده به تمام معنا

حالا ايناش هيچي! دقيقاً وقتي اين اتفاق افتاد که ماشين نزديک يک سرعت‌گير واقعاً بزرگ مثل تخته پرش موتورها بود! من يک دفعه ترمز دستي رو که خوابوندم، تازه ماشين بيچاره افتاد رو دور!، آقا رفتيم روي سرعت‌گير و يه پرواز درست و حسابي رو هوا داشتيم خنده به تمام معنا

توجه کنيد! رکورد سوتي‌ها در دقيقه رو شکستم! سه سوتي در يک دقيقه! خنده به تمام معنا

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: دوشنبه 10 مرداد 1390 - 23:25    
jazrejonoon
خوب داره پيش مي‌ره
خوب داره پيش مي‌ره


پست: 48
عضو شده در: 14 خرداد 1390

blank.gif


امتياز: 434

عنوان: پاسخ به «»» سوتي​کده! [سوتي​هايي به عظمت تاريخ!!]» خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

اين سوتي يكي از بچه‌ها است
يك پروژه‌اي انجام داد اين بنده خدا كه عكس و ويدئو و ... داشت، در يك بخشي از پروژه بايد منبع تصاوير و ويدئو‌ها رو مي‌نوشت، يك چيزي نوشته بود من و خواهرم اول عين پت و مت نگاه كرديم به هم، بعد ديگه نتونستيم خويشتن داري كنيم انقدر خنديديم فكمون جمع نمي‌شد.
براي منبع تصاوير نوشته بود google!!!!!!!!!!!! فكر كن منبع تصاوير رو نوشته بود سايت google
جالبه بنده خدا آخرش هم نفهميد ما چرا مي‌خنديم مي‌گفت خوب من تصاوير رو از سايت googleگرفتم ديگه !!!!!!!!! خنده به تمام معنا

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:


نمایش پستها:                 مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی  
پاسخ دادن به این موضوع
 
رفتن به صفحه قبلی  1, 2, 3, 4  بعدی
صفحه 3 از 4

تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
 Related Topics 


 information 

 

پرش به:  
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید


Copyright 2004-2024. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc