یه مشاعره کوچولو...

Raha

من آنچه از آتش
به خاطرم باقی است
فروغ مشعل همواره تاب زرتشت است
شراب روشن خورشید و
گونه ساقی است
سرود حافظ و جوش درون مولانا ست
خروش فردوسی است

فريدون مشيري

ت

mostafa728

میان خنده میگریم که چون شمع اندرین مجلس
زبان اتشینم هست لیکن در نمی گیرد

libero

در وادی نور هم رکاب سحریم
هر شب چو شفق بخون خود می غلطیم

"م"
Razz

Raha

modtafa728 جان بايد حرف اول شعرت با حرف آخر شعر نفر قبل مطابق باشه

ولي شعرت قشنگ بود آفرين

مرا با دست های کوچک خویش
نوازش کرد و گریان عذر ها گفت
به آرامی چو شب از نیمه بگذشت
کنار بستر سوزان من خفت

ت

animeditor

تو هیچی وز چه پیچی به پای هیچ ای هیچ
به گرد هیچ مپیچ از برای هیچ ای هیچ

چ

Raha

چشم من بیا منو یاری بکن
گونه هام خشکیده شد ، کاری بکن
غیر گریه مگه کاری می شه کرد
کاری از ما نمی آد ، زاری بکن
اون که رفته ، دیگه هیچ وقت نمی آد
تا قیامت دل من گریه می خواد
اردلان سرفراز

د

animeditor

دوست دارم که یک صبح جمعه به رسم خوش عهدی
ناگهان بشنوم ز سمت حجاز، نغمه دلخوش ((أنا المهدی))

Raha

یا عافیت از چشم فسون سازم ده
یا آنکه زبان شکوه پردازم ده
یا دردی و غمی که داده ای بازش گیر
یا جان و دلی که برده ای بازم ده

animeditor

هر چه می خواهد بگوید هر که می خواهد
هر چه می خواهد بگوید تلخ یا شیرین

niyosha488

نخفته‌ام ز خیالی که می‌پزد دل من
خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست
چنین که صومعه آلوده شد ز خون دلم
گرم به باده بشویید حق به دست شماست