یه مشاعره کوچولو...

yassesepid

تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی

گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

Hamid

ـــــــلام؛

شعرهاتون واقعا جالبه، دفتر شعر من داره كم كم پر مي‌شه Sad

اين هم از من:
شبي به شوق وصالت دلم بهانه گرفت()()()()()()()()()()()()()شرار عشق تو در سينه‌ام زبانه گرفت

فعلا با اجازه Embarassed

niyosha488

تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا

سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا

bahar

ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت

وای مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت

niyosha488

هميشه مثل هم که نمي شه يک بارم شعر نو مگه چي ميشه شعر شعره ديگه Mr. Green

تا زنده ايم نگرانيم
وقتي هم كه مي ميريم
باز چشم هامان يك سو را مي نگرند

bahar

در قالب بی دردان ایکاش رســــد دردی

از رنج و محن کافیست دانستن یک نکته

niyosha488

همه را دیده به رویت نگرانست ولیکن

خودپرستان ز حقیقت نشناسند هوا را

bahar

ای دل ریش مرا با لب تو حق نمک

حق نگهدار که من میروم الله معک

niyosha488

کره اسب از نجابت از پي مادر رود

کره خر از خريت پيش پيش مادر است

نا کسي گر از کسي بالا نشيند عيب نيست

روي دريا خس نشيند قعر دريا گوهر است

آهن و فولاد هر دو از يک کوره مي آيد برون

آن يکي شمشيرو اين يکي نعل خر است

bahar

تلقین و درس اهل نظر ، یک اشارت است

گفـــتم کنایتیّ و ، مـــکرّر نمی کنــم

حافظ