kaka22
شروع فعاليت
پست: 17
عضو شده در: 1 مرداد 1386
محل سکونت: تهران
امتياز: 174
|
عنوان: شخصيتهاي نامآور دنیا چه كاره |
|
|
آيا تاكنون فكر كردهايد شخصيتهاي نامآور دنيا كه همه آنها را ميشناسند و اغلب از ثروتمندترينهاي جهان هستند كار خود را با چه شغلي آغاز كردند و در ابتدا چه كاره بودند؟ بسياري از آنها شغلهايي داشتند كه هيچ ارتباطي با حرفه كنونيشان نداشت و بعضي ديگر به كارهايي آنچنان ابتدايي ميپرداختند كه برخي از ما انسانهاي گمنام و معمولي، انجام آن را دون شان خود ميدانيم.
(راد استوارت خواننده سرشناس انگليسي در هايگيت در شمال لندن به دنيا آمد و پدر و مادرش روزنامهفروشي داشتند. راد استوارت مدتي با باشگاههاي (سلتيك) و (برنت فورد) كار ميكرد بعد (گوركن) شد. در اوايل دهه شصت با (ويز جونز) خواننده فولكور آشنا شد و به موسيقي روي آورد و يك خواننده خياباني شد. او دور اروپا سفر ميكرد و آواز ميخواند و پول جمع ميكرد. جالب است بدانيد كه يك بار به جرم ولگردي از اسپانيا اخراج شد.
(مايكل دل موسس و رييس شركت سهامي كامپيوتري DELL در يك رستوران چيني ظرفشور بود و ساعتي 2/5 دلار دستمزد ميگرفت. او از اين تجربهاش به نيكي ياد ميكند و ميگويد: (بهترين بخش آن دوران، عقل و منطق صحب رستوران بود و اگر كمي زودتر به رستوران ميرفتم ميتوانستم نهايت استفاده را از او بكنم. او به كارش افتخار ميكرد و به هر كسي كه از در رستورانش وارد ميشد اهميت ميداد.
شون (ديدي) كومبز: هنرپيشه و خواننده آمريكايي (روزنامه پخشكن) بود. در آن زمان او دوازده سال داشت و شايد هرگز فكر نميكرد اين شغل آغازي براي رسيدن به وضعيت كنوني اوست. او از همان ابتدا بلند پرواز بود.
(پول پوت كامبوجي قبل از اينكه يك خيانتكار جنگي معروف و جهاني شود، (سالوت سار) نام داشت. او در جواني در رشته نجاري و مهندسي راديو تحصيل ميكرد و بالاخره يك (معلم) شد و در يك مدرسه خصوصي در (پنوم پنه) تدريس ميكرد ولي به خاطر گرايش به كمونيسم اخراج شد. پس از آن او نام خود را به (پولپوت) تغيير داد و عضو فدايي حزب كمونيسم كامبوج شد. سالها بعد او فرمانده ارتش (خمر سرخ) بود و در چهار سال حكمراني بيش از يك ميليون كامبوجي را كشت.
(اوپرا وينفري مجري سرشناس آمريكايي در (ميسيسيپي) به دنيا آمد. پدر و مادرش بيش از حد جوان بودند و به همين خاطر مادربزرگش به او رسيدگي ميكرد. او از سه سالگي خواندن و نوشتن را به اوپرا آموخت و او را به كليساي محلي فرستاد. او ميتوانست آيات انجيل را به خوبي از حفظ بخواند. در شانزده سالگي يك روز در مسابقه راديويي شركت كرد و برنده يك ساعت مچي شد. وقتي براي گرفتن جايزه خود به ايستگاه راديويي شهر رفت، مطلبي را براي تهيهكنندگان خواند و از همان زمان با حقوق صد دلار در هفته به عنوان (خبرنگار) استخدام شد.
(تري هچر هنرپيشه هاليوود در پنج سالگي توسط شوهر خالهاش مورد آزار قرار گرفت و به همينخاطر مبتلا به مشكلات روحي شد. وقتي كمي بزرگتر شد به تحصيل در رشته بازيگري پرداخت ولي اولين شغل هچر در سال 1984 شغلي عجيب بود. او (تشويقكننده) تيم راگبي (سان فرانسيسكو )49 بود و به خاطر آن پول ميگرفت.
(آدولف هيتلر در كودكي به مدرسه كليسا ميرفت و آرزو داشت كشيش بشود ولي در سال 1903 و پس از مرگ پدر از مدرسه بيرون انداخته شد. سپس به رشته هنر پرداخت ولي به دليل بدقول بودن دو بار از آكادمي هنرهاي زيباي وين اخراج شد. آدلف خسته، تنها، جوان و غمگين شبها را در پانسيون ميگذراند و براي پول درآوردن (نقاشي) ميكرد و كارت پستال ميكشيد. اگر جنگ جهاني اول شروع نميشد شايد او يك نقاش شكستخورده ميشد.
ولي پس از شروع جنگ هيتلر قلم را كنار گذاشت و اسلحه به دست گرفت و به ارتش آلمان پيوست. او آنقدر از جنگ لذت ميبرد كه چند سال بعد تصميم گرفت يك جنگ ديگر به راه بيندازد.
(سيلوستر استالونه هميشه آدم خشني بود. او زماني (جاروكش قفس شيرها) بود. در پانزده سالگي همكلاسيهايش ميگفتند او بيش از همه حتمال دارد كه زندگيش را روي صندلي الكتريكي به پايان برساند. او بعدها با فيلم (راكي) به شهرت جهاني دست يافت.
(دن براون) نويسنده رمان معروف (رمز داوينچي) كه قبل از ساخته شدن، فيلم آن به زبانهاي مختلف ترجمه شده بود، در يك دبيرستان به (تدريس) مشغول بود.
(جنيفر لوپز مدتها قبل از آنكه به خوانندگي روي آورد و تبديل به يك ستاره شود هر روز لباس سادهاي بر تن ميكرد و به دادگستري ميرفت تا به شغل خود بپردازد چون او يك (مشاور قضايي) بود.
(بنيتو موسوليني ديكتاتور فاشيست ايتاليايي براي يك روزنامه كار ميكرد و داستان دنبالهدار مينوشت. يكي از داستانهاي او (معشوقه كاردينال) نام داشت كه داستان اندوهبار يك كاردينال قرن هفدهمي و معشوقهاش را بيان ميكرد.
(فيدل كاسترو شايع است كه (فيدل كاسترو) رهبر كوبا (بيسباليست) بود و براي يكي از تيمهاي مهم ليگ آمريكا بازي ميكرد ولي اين گفته اشتباهاست. حقيقت اين است كه كاسترو فقط در دوران دانشگاه و آن هم در حد معمولي بيسبال كار ميكرد. او در سال 1946 در مسابقات بيسبال دانشگاههاي حقوق هاوانا مسئول پرتاپ توپ بود و آن كار ساده را هم بد انجام ميداد. نكته اينجاست كه به گفته خودش به دانشگاه نرفته بود كه توپ بازي كند بلكه رفته بود تا علم (حقوق) بياموزد.
(بيل گيتس در عمارت كنگره واشنگتن (پادو) بود.
(ويليام واتكينز رييس فعلي تكنولوژي Seagate در شيفت شب يك بيمارستان رواني كار ميكرد. كار او اين بود كه مراقب بيماراني كه از كنترل خارج ميشدند باشد.
(بيل موري كمدين آمريكايي بيرون يك بقالي ميايستاد و شاه بلوط ميفروخت. او مدتي نيز پيتزافروشي كرده است.
(راش ليمبو مجري معروف راديويي آمريكا كفش واكس ميزد.
(رابين ويليامز هنرپيشه و كمدين معروف و محبوب هاليوود پانتوميم خياباني اجرا ميكرد.
(تامي هيل فايگو از طرحان بنام و معروف لباس كه لباسهاي طرح او امروزه بر تن بسياري از اهالي سرشناس هاليوود ديده ميشود، زماني كه هيچ فروشندهاي حاضر نشد شلوارهاي جين طرح او را در مغازهاش بگذارد و به فروش برساند در كنار خيابان و پشت يك وانت آنها را ميفروخت.
(جري سينفلد كمدين، هنرپيشه و نويسنده آمريكايي تلفني لامپ ميفروخت.
(دمي مور كه سالهاست دوستدارانش براي گرفتن امضا از او هم به او دسترسي ندارند؛ زماني براي يك مغازه ظروف كرايه كار ميكرد.
(جنيفر انيستون پيشخدمت رستوران بود.
(براد پيت) شوهر سابق جنيفر انيستون و همسر فعلي آنجلينا جولي يخچال حمل ميكرد.
(گارت بروكس چند ماه قبل از اينكه ركورد جهاني را در موسيقي بشكند، فروشنده يك مغازه چكمهفروشي بود.
(جك نيكلسون بازيگر قديمي هاليوود در پستخانه كار ميكرد.
(استفان كينگ نويسنده، در يك مدرسه (سرايدار) بود و وقتي داشت كمدهاي دانشآموزان را تميز ميكرد داستان اولين رمانش به ذهنش خطور كرد.
(هريسون فورد نجاري ميكرد و به اين كار خيلي علاقه داشت. او هنوز هم هر وقت فرصتي داشته باشد به چوب و نجاري روي ميآورد |
|