كنترل پنل             جستجو               پرسشهای متداول            .:: آخرین پست‌های انجمن ::.            لیست اعضا            مدیران سایت             درجات        ورود
فهرست انجمن‌ها -> علمي-آموزشي، اجتماعي، فرهنگي -> انجمن ادبي
پاسخ دادن به این موضوع رفتن به صفحه قبلی  1, 2, 3, 4, 5, 6, 7  بعدی
دلتنگيهاي من
پست تاریخ: یکشنبه 10 تیر 1386 - 09:44    
Arezoo
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 155
عضو شده در: 26 خرداد 1386
محل سکونت: اصفهان
blank.gif


امتياز: 1419

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

باز داری بازی میکنی
با قلب سر به زیر من
تو حتی عاشق نمیشی
چه برسه اسیر من

نگو که از دوری من
گل دقیقه پَر پَره
نگوکلافت میکنه
هر ثانیه که میگذره

نگو میترسی از چشام




چه ترسی و چه وحشتی؟


تندیس عصیان و دروغ!


طعم گَس خیانتی






ققهقه میزنی هنوز


تو زیر لحن گریه هات


در امتداد گریه نیست


بغض ِ نشسته تو صدات






من با همه سادگیام


دلبسته ی صداقتم


عاشق ِ یک دقیقه عشق


بیزار هر چی عادتم






دستای سرد من تو رو


به اوج گرمی میبره


با همه پَر شکستگی


یه آسمون بال و پره






چقد شیرینه زندگی


میون لحظه های ناب


حتی قشنگه رنگ عشق


رو پلک نارنجی ِ خواب






دیگه بهم دروغ نگو


راستی میخواد عالم عشق


نگو که بی تو میمیرم


هیشکی نمُرد از غم عشق.

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: یکشنبه 10 تیر 1386 - 09:45    
Arezoo
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 155
عضو شده در: 26 خرداد 1386
محل سکونت: اصفهان
blank.gif


امتياز: 1419

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

وقتی خبر داد دستت

با یک تکان رفتنت را

میشد اگر می ربودم

گلهای پیراهنت را




دل کندی و رفتی ای خوب

همواره باور نکردی

جان کنده بودم نبینم

اینگونه دل کندنت را

آنشب زمینهای بایر

بوی اقاقی گرفتند

وقتی نسیمی تکان داد

یک گوشه از دامنت را

رفتی! ولی تا هماره

بوی خزانی نبیند

مجموعهء پونه ها و مینا و آویشنت را

در آن هوای مه آلود

گفتی خداحافظ ای عشق

شاید ازاین پس نشستم

در آرزو دیدنت را

در آن امیدم بیایی

از آن طرف های باران

تا من دوباره بچینم

گلهای پیراهنت را

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: یکشنبه 10 تیر 1386 - 09:46    
Arezoo
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 155
عضو شده در: 26 خرداد 1386
محل سکونت: اصفهان
blank.gif


امتياز: 1419

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

پرده اندکی کنار رفت و هزار راز روی زمین ریخت.

رازی به اسم درخت ، رازی به اسم پرنده ، رازی به اسم انسان.

رازی به اسم هر چه که می دانی.

و باز پرده فرا آمد و فرو افتاد.

و آدمی این سوی پرده ماند با بهتی عظیم به نام زندگی ، که هر

سنگ ریزه اش به رازی آغشته بود و از هر لحظه ای رازی می چکید .

در این سوی رازناک پرده ، آدمیان سه دسته شدند.

گروهی گفتند : هرگز رازی نبوده ، هرگز رازی نیست و رازها را

نادیده انگاشتند و پشت به راز و زندگی زیستند.

خدا نام آنها را گمشدگان گذاشت.




و گروهی دیگر گفتند : رازی هست ، اما عقل و توان نیز هست .










ما رازها را می گشاییم ، و مغرورانه رفتند تا گره راز و زندگی را بگشایند.










خدا گفت : توفیق باشما باد ، به پاس تلاشتان پاداش خواهید گرفت . اما بترسید










که در گشودن همان راز نخستین وا بمانید.














و گروه سوم اما ، سرمایه ای جز حیرت نداشتند و گفتند : در پس هر راز ،










رازی است و در دل هر راز ، رازی. جهان راز است و تو رازی و ما راز.










تو بگو که چه باید کرد و چگونه باید رفت .










خدا گفت : نام شما را مومن می گذارم ، خود ، شما را راه خواهم برد .










دستتان را به من بدهید. آنها دستشان را به خدا دادند و خدا آنان را از لابه لای










راز ها عبور داد و در هر عبور رازی گشوده شد.














و روزی فرشته ای در دفتر خود نوشت :










زندگی به پایان رسید.










و نام گروه نخست از دفتر آدمیان خط خورد ،گروه دوم در گشودن راز اولین










واماند ، وتنها آنان که دست دردست خدادادند ازهستی رازناک به سلامت گذشتند.

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست: chaser (یکشنبه 10 تیر 1386 - 10:24)

پست تاریخ: شنبه 23 تیر 1386 - 20:49    
Arezoo
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 155
عضو شده در: 26 خرداد 1386
محل سکونت: اصفهان
blank.gif


امتياز: 1419

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

آری تو ، باز هم تو، فقط تو... برای تو که آبی ترین،آبی ها هستی.

کلامم تلخ است، روزگارو قلم تلخ تر.

هر چه در این مجموعه نوشتم،مشق درد بود .اما نو بت به تو که رسید،شیرین شیرین شد.

اصلا تو یک معما ی همیشه تازه و شیرینی،نا شنا خته و دوست داشتنی , مثل عشق , مثل درخت, پس خوشا به حال من که باز امشب از تو و برای تو می نویسم.

من امشب پر از حرف های تا زه ام, پر از شوق با تو بودن.

اما نمی دانم باز از کجا شروع کنم , زیرا تو آنقدر خوبی که بی تعارف , می ترسم چیزی را فراموش کنم. پس بی تکلف از یک جایی آغاز می کنم و دلم را در حضور تو می تکانم که بدانی تنها تو در آنجایی و تنها تو زیر قول نامه اش را امضا کردی و آنجا ساکنی.

پس تو آینه گردان دلم هستی که همیشه عاشقم,

چرا امشب دلم تنگه , نکنه تو غصه داری؟




ای صفا و ساده ی همیشگی, باور کن کم آوردم و فقط یک دل دارم. اگه همه ی دل های دنیا مال من بود به تو می دادمش و می خواستم که هر ثانیه ساکن یک دلم باشی.






امشب حرفی کهنه از مالک و مستاجر بود. مستاجری که می خواهد به تاریخ وعده عمل کند و مالکی که دیگر مستاجری ندارد.






اما منی که هزار خانه ی دلم را به بهانه ی صمیمیت و سادگی یک نگاه , به تو واگذار کرده ام نمی گویم صاحب خانه ام و می خواهم تنها تو که احساسی و معنای همه ی, معنی ها را میفهمی , کلون آن را از داخل بزنی که نسیمی غیر از نسیم خودت ای عشق خوبم آنجا نوزد.






آنچه امشب برای تو می نویسم در حقیقت قول نامه ی جدیدی بود که بعد از هفده سال تنها در یک نسخه نوشتم و آن را مهر کردم و به تو سپردم که بدانی، زمانی این قول نامه باطل می شود که از نظر الهی مالکش مرده باشد. گرچه آن دنیا هم باز به تو دل اجاره می دهم.






به تو که آینه دار دلم بودی و می خواستی همیشه آنجا نور باران باشد.با رقص نورش می رقصیدی و با سوسوی فانوسش برای دلت عزا می گرفتی.






فقط برای تو می نویسم , برای تو میخوانم , برای تو نفس می کشم.






فقط برای تو ای همیشگی






که در ذره ذره بودنم جاری هستی






و هستی از تو وام میگیرد






پس ای طراوت بارانی






همیشه آفتابی باش و برایم بتاب






که من یعنی همه ی تو.






دلم امشب هوای پرواز داره , اما می ترسم , با بال و پر شکسته , با یه بال نمی شه زیاد اوج گرفت. فقط یه کم بر میگردیم...






بذار چشمانو ببندیم , برمی گردیم.






دیشب , هفته ی پیش , ماه قبل, دی , آذر, آبان , مهر, شهریور , مرداد, تیر , خرداد, اردیبهشت, فروردین , اسفند






ایست , رسیدیم

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: شنبه 23 تیر 1386 - 20:51    
Arezoo
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 155
عضو شده در: 26 خرداد 1386
محل سکونت: اصفهان
blank.gif


امتياز: 1419

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

ای اشک مقدس ! سلام خالصانه مرا بپذیر ,

تو ای اشک !

عصاره وجودی , تو آتشفشان قلب سوزانی که می جوشی و می سوزی و در دیدگاه انسان , به عالم وجود قدم می گذاری .

ای اشک ! ای انیس شب های تار من !

ای آنکه در اوج صعود به سوی معراج مرا همراهی کردی !

ای آنکه در سخت ترین درد ها و کشنده ترین غم ها , قلب مجروحم را تسکین بخشیده ای !




ای آنکه وجودم را تطهیر کردی و مثل طفلی معصوم از گناهان پاکم نمودی !

ای آنکه مرا ذوب کردی و کیمیا صفت وجود خاکیم را به خدا رساندی !

ای آنکه درد را به لذت مبدل کردی و غم را به عرفان سوق دادی !

ای آنکه مرا سوزاندی و خاکستر وجودم را در کهکشان ها پخش کردی !

ای آنکه مرا نیست کردی ! از خودخواهی و خودبینی نجاتم دادی , مرا به مرحله فنا رساندی که جز خدا نبینم , جز خدا نگویم و جز خدا نخواهم !

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: شنبه 23 تیر 1386 - 20:52    
Arezoo
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 155
عضو شده در: 26 خرداد 1386
محل سکونت: اصفهان
blank.gif


امتياز: 1419

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

ای اشک مقدس ! سلام خالصانه مرا بپذیر ,

تو ای اشک !

عصاره وجودی , تو آتشفشان قلب سوزانی که می جوشی و می سوزی و در دیدگاه انسان , به عالم وجود قدم می گذاری .

ای اشک ! ای انیس شب های تار من !

ای آنکه در اوج صعود به سوی معراج مرا همراهی کردی !

ای آنکه در سخت ترین درد ها و کشنده ترین غم ها , قلب مجروحم را تسکین بخشیده ای !




ای آنکه وجودم را تطهیر کردی و مثل طفلی معصوم از گناهان پاکم نمودی !

ای آنکه مرا ذوب کردی و کیمیا صفت وجود خاکیم را به خدا رساندی !

ای آنکه درد را به لذت مبدل کردی و غم را به عرفان سوق دادی !

ای آنکه مرا سوزاندی و خاکستر وجودم را در کهکشان ها پخش کردی !

ای آنکه مرا نیست کردی ! از خودخواهی و خودبینی نجاتم دادی , مرا به مرحله فنا رساندی که جز خدا نبینم , جز خدا نگویم و جز خدا نخواهم !

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: شنبه 23 تیر 1386 - 20:53    
Arezoo
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 155
عضو شده در: 26 خرداد 1386
محل سکونت: اصفهان
blank.gif


امتياز: 1419

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

قلبم تندتر از هميشه تپيد، لبخند زدم و باورت کردم با اينکه مي دانم لبها دروغ مي گويند.

با صدايت مرا نوازش کردي، تپش قلبت را حس کردم، مهربان و پاک بود. در آغوشت غرق محبت شدم. به تو

تکيه کردم و آرام شدم.

نگاهت مهربان است و صدايت آرامش، دستانت بخشنده و بويت بوي بهار عشق. با تو احساس امنيت مي کنم.




احساس زيبايي، احساسي که مرا از تمام بي رحمي ها و بدي ها حفظ مي کند.


روز تولد عشق قلبم را به تو هديه دادم که دستت را به من بدهي تا يکي شويم و پرواز کنيم تا بي کرانه ها.


منو نسپار به فصل رفته ي عشق نذار کم شم من از آينده ي تو به من فرصت بده گم شم دوباره توي آغوش بخشاينده ي تو

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: پنج‌شنبه 28 تیر 1386 - 21:41    
Arezoo
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 155
عضو شده در: 26 خرداد 1386
محل سکونت: اصفهان
blank.gif


امتياز: 1419

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

او برای همیشه دیر کرده است... آیینه پرسید که چرا دیر کرده است نکند دل دیگری او را سیر کرده است خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است تنها دقایقی چند تأخیر کرده است گفتم امروز هوا سرد بوده است شاید موعد قرار تغییر کرده است.. خندید به سادگیم آیینه و گفت احساس پاک تو را زنجیر کرده است گفتم از عشق من چنین سخن مگوی گفت خوابی سال‌ها دیر کرده است در آیینه به خود نگاه می‌کنم ـ آه! عشق تو عجیب مرا پیر کرده است راست گفت آیینه که

منتظر نباش او برای همیشه دیر کرده است

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: پنج‌شنبه 28 تیر 1386 - 21:48    
Arezoo
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 155
عضو شده در: 26 خرداد 1386
محل سکونت: اصفهان
blank.gif


امتياز: 1419

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

مگذار...

مگذار که عشق به عادت دوست داشتن تبدیل شود

مگذار که حتی آب دادن گلهای باغچه به عادت آب دادن گلهای باغچه تبدیل شود.

عشق ـعادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتن دیگری نیست

پیوسته نو کردن خواستنی ست که خود پیوسته خواهان نو شدن است و دگرگون شدن

تازگی ـ ذات عشق است و طراوت ـ یافتن عشق .

چگونه میشود تازگی و طراوت را از عشق گرفت و عشق همچنان عشق باقی بماند

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: پنج‌شنبه 28 تیر 1386 - 21:53    
Arezoo
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 155
عضو شده در: 26 خرداد 1386
محل سکونت: اصفهان
blank.gif


امتياز: 1419

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

هميشه مهم تو بودي ...... اگه غروري بود براي تو بود .....

اگه احساسي بود باز هم براي تو بود و من قانع به يه نگاه تو بودم ........

نگاهي که هميشه يه چيزي شبيه غم غريب يه غروب پاييزي توش بود ..

يه حس که بهم ميگفت باهات نمي مونه .....................

و حالا نمي دونم حرفات رو باور کنم يا کارات رو ........

دل به کلمات عاشقانت بسپرم يا از کاراي نامهربونت دلگير بشم .

مي بيني هنوز هم تو برنده اين بازي هستي و هنوز دل ديوونه ام نمي خواد

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست: Hamid (جمعه 29 تیر 1386 - 19:02)


نمایش پستها:                 مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی  
پاسخ دادن به این موضوع
 
رفتن به صفحه قبلی  1, 2, 3, 4, 5, 6, 7  بعدی
صفحه 6 از 7

تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
 Related Topics 


 information 

 

پرش به:  
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید


Copyright 2004-2024. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc