كنترل پنل             جستجو               پرسشهای متداول            .:: آخرین پست‌های انجمن ::.            لیست اعضا            مدیران سایت             درجات        ورود
فهرست انجمن‌ها -> علمي-آموزشي، اجتماعي، فرهنگي -> انجمن ادبي
پاسخ دادن به این موضوع رفتن به صفحه 1, 2, 3, 4, 5, 6, 7  بعدی
دلتنگيهاي من
پست تاریخ: دوشنبه 28 خرداد 1386 - 21:08    
Arezoo
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 155
عضو شده در: 26 خرداد 1386
محل سکونت: اصفهان
blank.gif


امتياز: 1419

عنوان: دلتنگيهاي من خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

يک باغ بزرگ می شناسم. باغی که در آن ،بهار پيداست . سی شاپرک قشنگ در باغ. بر سبزه و سبزه زار پيداست.هر گوشه و هر کنار اين باغ. سرشار ز عطر یاسمن ها. از عطر گل محمدی تا. عطر گل و سبزه و چمن هاست. اين باغ بزرگ،باغ شادی است.




روييده در آن ، نهال لبخند. هر برگ گل و درخت آن هست. سر شار ز آيه ی خداوند. اين باغ بزرگ هديه ای دارد. از خوبی و عشق و مهر و ايمان. اين باغ بزرگ مهربان است. اين باغ بزرگ هست ، قرآن من تو را باغ شقایق خواستم من تو را چون لاله لایق خواستم پشت دریا ساحل آرامش است از خدا یک موج و قایق خواستم چون ربود از من نگاهت اشک را جای آن یک چشم " دوست خواستم من به بازی زمان بازنده ام مکث در چرخ دقایق خواستم...

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: دوشنبه 28 خرداد 1386 - 21:09    
Arezoo
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 155
عضو شده در: 26 خرداد 1386
محل سکونت: اصفهان
blank.gif


امتياز: 1419

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

امشب باز دلم گرفته.... دلم برای خودم تنگ شده است...

نمی دونم چرا امشب این قدر دلم گرفته ... دارم دیوونه میشم ... دیوونه... عزیزم هم که زنگ نزد تا یه خورده باهاش حرف بزنم تا آروم بشم... امشب میخوام داد بزنم و بلند بلند گریه کنم... آخه خدا جون تو که درد یک عاشق رو میدونی پس چرا ...؟ آخه خودت که میدونی تمام آرزوی یک عاشق چیه پس ...؟ عشق و عشق و عشق و ... و درد عشق و ... آخه تا کی ؟




تا کی ؟ تا کی تحمل کردن ؟ تا کی در حسرت بودن ؟ تا کی اشک ؟ تا کی صبر ؟ تا کی دلتنگی؟ تا کی خدا جونم ؟ خیلی دوست دارم پیشم بود تا دستاش آرومم میکرد اما ... اما من خودم بهش میگفتم باید تحمل کرد ... آره ... بهش گفتم صبر کن ... صبر... خیلی سخته عزیزم باشه ... اینم قبول صبر و صبر و صبر و حسرت و اشک و ... و درد عشق قبول . همه ی این ها قبول... نمیدونم چرا این جوری شدم ... فقط یه چیزی میدونم... دلم برای خودم تنگ شده است ...

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: دوشنبه 28 خرداد 1386 - 21:09    
Arezoo
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 155
عضو شده در: 26 خرداد 1386
محل سکونت: اصفهان
blank.gif


امتياز: 1419

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

از دریا پرسیدم:که این امواج دیوانه ی تو از کرانه ها چه میخواهند؟

چرا اینان پریشان و در به در سر بر کرانه های از همه جا بی خبر می زنند؟

دریا در مقابل سوالم گریست! امواج هم گریستند...




آن وقت دریا گفت: که طعمه ی مرگ تنها آدمها نیستند امواج هم مانند آدمها می میرند و






این امواج زنده هستند که لاشه ی امواج مرده را شیون کنان به گورستان سواحل






خاموش می سپارند!

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: دوشنبه 28 خرداد 1386 - 21:16    
Arezoo
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 155
عضو شده در: 26 خرداد 1386
محل سکونت: اصفهان
blank.gif


امتياز: 1419

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی، و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد، و اگر اینگونه نیست، تنهائیت کوتاه باشد، و پس از تنهائیت، نفرت از کسی نیابی . آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد، بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی .




برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی، از جمله دوستان بد و ناپایدار، برخی نادوست، و برخی دوستدار که دستکم یکی در میانشان بی‌تردید مورد اعتمادت باشد.و چون زندگی بدین گونه است، برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی، نه کم و نه زیاد، درست به اندازه، تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد، که دستکم یکی از آن‌ها اعتراضش به حق باشد، تا که زیاده به خودت غره نشوی.و نیز آرزومندم مفیدِ فایده باشی نه خیلی غیرضروری، تا در لحظات سخت وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرِ پا نگه‌دارد.همچنین، برایت آرزومندم صبور باشی نه با کسانی که اشتباهات کوچک می‌کنند چون این کارِ ساده‌ای است، بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر می‌کنند و با کاربردِ درست صبوری‌ات برای دیگران نمونه شوی.و امیدوام اگر جوان هستی خیلی به تعجیل، رسیده نشوی و اگر رسیده‌ای، به جوان‌نمائی اصرار نورزی و اگر پیری، تسلیم ناامیدی نشوی چرا که هر سنی خوشی و ناخوشی خودش را دارد و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند.امیدوارم سگی را نوازش کنی به پرنده‌ای دانه بدهی، و به آواز یک سَهره گوش کنی وقتی که آوای سحرگاهیش را سر می‌ دهد. چرا که به این طریق احساس زیبائی خواهی یافت، به رایگان.امیدوارم که دانه‌ای هم بر خاک بفشانی هرچند خُرد بوده باشد و با روئیدنش همراه شوی تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد.بعلاوه، آرزومندم پول داشته باشی زیرا در عمل به آن نیازمندی و برای اینکه سالی یک بار پولت را جلو رویت بگذاری و بگوئی: «این مالِ من است » فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان اربابِ دیگری است!و در پایان، اگر مرد باشی، آرزومندم زن خوبی داشته باشی و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی که اگر فردا خسته باشید، یا پس‌فردا شادمان باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیاغازید.اگر همه‌ی این‌ها که گفتم فراهم شد دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست: tarannom (سه‌شنبه 29 خرداد 1386 - 03:20)

پست تاریخ: سه‌شنبه 29 خرداد 1386 - 09:11    
Arezoo
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 155
عضو شده در: 26 خرداد 1386
محل سکونت: اصفهان
blank.gif


امتياز: 1419

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

تحمل کن عزیز دل شکسته


تحمل کن به پای شمع خاموش

تحمل کن کنار گریه ی من

به یاد دلخوشی های فراموش

جهان کوچک من از تو زیباست

هنوز از عطر لبخند تو سر مست

واسه تکرار اسم ساده ی توست

صدایی از من عاشق اگر هست

منو نسپار به فصل رفته ی عشق

نذار کم شم من ار آینده ی تو

به من فرصت بده گم شم دوباره

توی آغوش بخشاینده ی تو

به من فرصت بده برگردم از من

به تو برگردم و یار تو باشم

به من فرصت بده باز از سر نو

دچار تو گرفتار تو باشم

نذار از رفتنت ویرون شه جانم

نذار از خود به خاکستر بریزم

کنار من که وا می پاشم از هم

تحمل کن تحمل کن عزیزم

به من فرصت بده رنگین کمون شم

از آغوش تو تا معراج پرواز

حدیث تازه ی عشق تو ام من

به پایانم نبر از نو بی آغاز

...

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: سه‌شنبه 29 خرداد 1386 - 09:29    
Arezoo
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 155
عضو شده در: 26 خرداد 1386
محل سکونت: اصفهان
blank.gif


امتياز: 1419

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

امشب که سقف بی ستاره اتاقم بر سرم سنگینی می کند مانده ام که از چه بنویسم. از آنهایی که دیروز با من بوده اند و امروز رفته اند یا از تو که همیشه حرفهای مرا می خوانی؟

از چه بنویسم؟ از آسمانی که در حال عبور است یا از دلی که سوت و کور است؟ از زمین بنویسم یا از زمان یا از یک نگاه مهربان؟ از خاطراتی که با تو در باران خیس شد یا از غزلهایی که هیچ وقت سروده نشد؟

از چه بنویسم؟ از نامه ای که هرگز به سویت نفرستادم یا از ترانه ای که هرگز برایت نسرودم؟ از چتری که هرگز زیر آن نایستادیم یا از بدرودی که هرگز آن را بر زبان نیاوردیم؟

من عاشق خیابانی هستم که قسمت نشد با هم در آن قدم بزنیم. من دلبسته درختی هستم که فرصت نشد اسممان را رویش حک کنیم. من منتظر پنجره ای هستم که عطر تو را دوباره به من نشان دهد. من دیوانه ساقه های یک اقاقیا هستم که اولین بار در خواب سپید تو رویید.

ای عشق ناگزیر! اگر قرار باشد بنویسم باید در همه سطرهای دفترم حضور داشته باشی. نفسهای تو می تواند برگ برگ دفترم را از پاییز پاک کند.

من بی قرار حرفهای ناب توام. حرفهایی که هزاران سال دیگر در یک بعد از ظهر آفتابی با من خواهی گفت. من از اولین روز آفرینش چشم به راه نگاه جذاب توام. کی مرا می بینی؟؟!!!

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست: chaser (سه‌شنبه 29 خرداد 1386 - 10:17)

پست تاریخ: سه‌شنبه 29 خرداد 1386 - 14:55    
Arezoo
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 155
عضو شده در: 26 خرداد 1386
محل سکونت: اصفهان
blank.gif


امتياز: 1419

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

اگر کلمات همراه من نباشند دلم می پوسد. اگر فرصت نوشتن را از من بگیرند مثل درختی که به شوره زاری دور تبعید شده باشد از ریشه خشک می شوم. اگر کلمات از من بگریزند و تنهایم بگذارنند از درون می گدازم. من شب و تنهایی را با کلمات دوست دارم. این سه چیز همیشه به دادم رسیده اند. در آخرین لحظه ای که نزدیک بوده از بالای غفلت و سر گردانی سقوط کنم دستم را گرفته اند و به سوی خود کشیده اند. هنگامی که فکر می کردم روبرویم هر چه هست سنگ است و همه کوچه ها بسته است و همه چراغها خسته و خواب آلوده اند و همه دستها ریاکار و نا رفیق اند کلمات به سراغم آمده اند. بارها با آنها خلوت کرده ام و سبک شده ام.
اگر از همه دنیا یک مداد و یک دفتر به من بدهند راضی ام. می خواهم تا زمانی که کوه ها ریگ می شوند و زمین و دریاها از هم می شکافند و آسمان پایین می افتد و اسرافیل در صورش می دمد بنویسم و بنویسم و بنویسم.
با کلمات می شود به همه چیز رسید. می شود پاییز را صبح زود سوار قطار کرد و به سفری بی بازگشت فرستاد. می شود از تابستان قایقی برای تو قرض گرفت. می شود دره های دور افتاده را به آسمان برد و در اعماق اقیانوسها برای ماهی های دلتنگ مرثیه خواند. می شود ار بهار هزاران گوشواره سبز برای دخترکان غریب ساخت. می شود صدای خود را به یک شکوفه سیب پیوند زد. می شود برای اشکهای تو زیباترین دستمال را دوخت. می شود...
می خواهم بنویسم و بنویسم و بنویسم. چندان که جز کلمه ای روشن هیچ چیز از من باقی نماند....

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: سه‌شنبه 29 خرداد 1386 - 14:56    
Arezoo
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 155
عضو شده در: 26 خرداد 1386
محل سکونت: اصفهان
blank.gif


امتياز: 1419

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

از این همه تکرار خسته شده ام. از این گردش یکنواخت لیل و نهار. بیدار شدن و خوابیدن. از خانه رفتن و به خانه آمدن. سلامهایی که بوی کهنگی می دهند. چراغهایی که به رنگ نا امیدی اند. نگاه های بی رمق. لبخندهایی که به بن بست می روند و آبهایی که طعم سراب می دهند.
دلم از این همه تکرار گرفته است. دفترهای تکراری. نفسهای تکراری. شوقهای تکراری. گریه های تکراری. خشمها. مهرها. شادیها و غمهای تکراری.
ای ساعتهای پر شتاب مرا کجا می برید؟ چه خبر بکری برایم دارید؟تا کجا باید با شما بیایم؟ بس است. خسته ام. بگذارید دلم را در گوشه آسمانی دیگر بیاویزم. بگذارید کمی بایستم تا دنیا از بالای سرم رد شود!
چقدر از این پنجره درهم و برهم به سالهای رو به رو خیره شوم؟ چقدر پلکهایم را به زحمت باز نگه دارم؟ چقدر فردایی را که نیامده است در آغوش بگیرم؟
چرا کسی به خانه من نمی آید؟ کسی که بهانه ای شگفت برای گریه کردن به من بیاموزد. چرا کسی قطره ای باران برایم نمی آورد؟ چرا کسی تپش سراسیمه قلبم را نمی بیند؟چرا کسی پروانه هایی را که در کودکی گم کرده ام به من نشان نمی دهد؟
ای میوه هایی که هر زمستان می روید و هر تابستان می آیید. تنهایم بگذارید! من میوه ای دیگر می خواهم. میوه ای که هیچ کس از آن نچشیده باشد. من به دنبال پرنده ای تازه ام. آواز همه بلبلان تکراریست. بالهای همه طوطیان غبار آلوده است.
از این همه تکرار می گریزم. به کجا؟ نمی دانم. شاید یه جایی که اشیا و آدمها در آنجا هرگز فرسوده نمی شوند و چین نمی خورند. جایی که خورشید فقط از مشرق طلوع نمی کند. جایی که درختان آواز می خوانند. پرندگان جاری می شوند و سنگ ریزه ها می رقصند. جایی که فردا به رنگ دیروز است و دیروز به رنگ امسال و امسال به رنگ پس فردا که من نیستم.

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: سه‌شنبه 29 خرداد 1386 - 15:07    
Arezoo
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 155
عضو شده در: 26 خرداد 1386
محل سکونت: اصفهان
blank.gif


امتياز: 1419

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

مهربانان! ای کسانی که قلبهایتان آینه تر از رودهاست و عطر لبخندتان باغهای شمال را به پرواز در می آورد! ای همه زیبایانی که بهشت به شما رشک می برد! ای همه دوستان صمیمی! ای سلامهای قدیمی! به من بیاموزید که چگونه مهربان باشم. چگونه با یاسها همزبان باشم. به من بگویید چگونه می توانم با فرشته ها دوست بشوم. چگونه می توانم به شما بگویم دوستتان دارم.
من گاهی از خودم می گریزم و فراموش می کنم به قلبم صبح به خیر بگویم. من گاهی راه خانه روحم را گم می کنم. گاهی تا صبح در خیابانهای تشویش پرسه می زنم. گاهی هیچ چیز را نمی بینم. نه گلهای خوشبوی پامچال را و نه باغهای رنگین خیال را. گاهی هیچ چیز را نمی شنوم. نه صدای مهر آمیز شما را و نه موسیقی خوش چراغها و میوه ها را.
یاران مهربان عشق را به من بیاموزید! عشق را نشانم بدهید! عشق شبیه چشمهای شیرین است یا پیچکهایی که هر ساعت به سوی خدا قد می کشند؟
به دلم بگویید چگونه او را دوست داشته باشد. به لبم بگویید چگونه نامش را تلفظ کند. به من بیاموزید که چگونه از لابه لای باران او را صدا کنم. اگر دلتان خواست چشمهایم را با چشمهای یک پروانه عوض کنید. قلبم را بگیرید و قلب یک قناری را به من بدهید. کمکم کنید تا عاشق بشوم.
من زندانبان عاطفه های خویشم و سالهاست که آنها را در سیاهچال جانم محبوس کرده ام. دلم برای اشکهایم تنگ شده است. می خواهم یک شب با غمهایم تنها باشم. از سکونت در این کوچه تاریک و بن بست که هیچ معشوقه ای از آن گذر نکرده است خسته شده ام. بی قراری را به من بیاموزید . به من بگویید که چگونه دلم برای او تند تر بتپد.
دوستان با صفا! سپیدترین کبوتر را برایم بیاورید تا پیغامم را بر پایش ببندم و به سوی او پرواز دهم:
ای که یک گوشه چشمت غم عالم ببر
ظلم باشد که تو باشی و مرا غم ببرد

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: سه‌شنبه 29 خرداد 1386 - 15:11    
Arezoo
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 155
عضو شده در: 26 خرداد 1386
محل سکونت: اصفهان
blank.gif


امتياز: 1419

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

خدایی که همه دلها به نام تو آغاز می شود و همه عشقها از نگاه تو سرچشمه می گیرد!
ای خدایی که واژه ها را آفریدی و به درختان توفیق دادی که مداد بشوند به کاغذها همنشینی با شعر ها را عطا فرمودی!
ای خدایی که برای خوشبختی دریاها باران را دمادم فرو فرستادی و به خاطر گل روی خورشید به کوه ها گفتی هرگز راه نروند!
یک روز دروازه های ابدیت را به روی من باز کن . بگذار دمی در کوچه های بهشت بیاسایم!
ای خدایی که سراغت را از شمعها می توان گرفت و ستاره ها به شوق تو می درخشند!
ای خدایی که همه آلاله ها تو را می خوانند و همه جاده ها دوست دارند به تو ختم شوند!
روح مرا مثل پر پروانه ها زیبا کن و مرا در میان گرگهای نفس و گناه تنها مگذار!
ای خدایی که از تمام باغها زیباتری و زیبایی آفرینه ها را دوست داری!
ای خدایی که گلها را همسایه دائمی من قرار دادی تا روزهای خوشبوی ازل را فراموش نکنم!
ای خدایی که هر روز و هر شب پشت پلکهایم می آیی و چشمهایم را با خود به ملکوت می بری!
دلم را مالامال از عشق آینه ها کن و ابرهای مسافر را به سوی باغچه ام بفرست!
آمــــــــــــــــین....

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:


نمایش پستها:                 مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی  
پاسخ دادن به این موضوع
 
رفتن به صفحه 1, 2, 3, 4, 5, 6, 7  بعدی
صفحه 1 از 7

تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
 Related Topics 


 information 

 

پرش به:  
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید


Copyright 2004-2024. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc