پنج‌شنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳ |  عضویت / ورود

چرا باید از مغز خود استفاده کنید؟ ( + یک راهکار برای استفاده از مغز: «چرا؟»)


اگر یادتان باشد، در مطلب «خودکنترلی (خودمهاری)، عامل اصلی موفقیت (Self-Control)» (که اگر نخوانده‌اید، ابتدا آن‌را بخوانید) گفته بودم که اگر از بخش خودمهاری مغز خود استفاده نکنید، کوچک‌تر و ناتوان‌تر می‌شود و در برابر طغیان‌های بخش طغیان‌گر مغز شکست می‌خورد. یکی از ابهاماتی که برای یکی از دوستان وجود داشت این بود که نمی‌توانست باور کند که بخشی از مغز به خاطر استفاده کردن یا نکردن، کوچک یا بزرگ شود!

اثبات این موضوع، خود، نکات جالبی دارد:

۱- آیا می‌دانستید ماهی‌ها زمانی پا داشته‌اند؟

اگر مقاله Evolution of Fish (سیر تکاملی ماهی) در ویکی‌پدیا را مطالعه کنید متوجه می‌شوید که یک نظریه این است که ماهی‌ها ابتدا در خشکی زندگی می‌کرده‌اند و پا داشته‌اند، اما به مرور که وارد آب‌ها شده‌اند، در نسل‌های بعدی پاهایشان به باله تبدیل شده است:

https://img.aftab.cc/news/95/fishapod_evolution.jpg

دلیل این تغییر مشخص است، نه؟ چرا پاها را از دست داده‌اند؟ چون نیازی به آن‌ها نداشته‌اند و از آن‌ها استفاده نمی‌کرده‌اند.

۲- آیا می‌دانستید انگشت کوچک پای انسان‌ها به مرور دیگر تولید نخواهد شد؟

دانشمندان معتقدند احتمالاً انگشت کوچک پای انسان‌ها به مرور در نسل‌های آینده تولید نخواهد نشد! دلیلش مشخص است، نه؟ چون این انگشت برای انسان هیچ کاربردی ندارد! (و چه بسا مزاحم هم هست! چند بار این انگشت شما به پایه‌های تخت و... گیر کرده و حتی شکستگی انگشت کوچک پا از چیزهای بسیار جستجوشده در اینترنت است!)

۳- آیا می‌دانید چرا افرادی که با کامپیوتر زیاد کار می‌کنند یا زیاد مطالعه می‌کنند، بعد از مدتی نزدیک‌بین می‌شوند؟

من به عنوان کسی که حدود ۱۵ سال است در شبانه‌روز چندین ساعت به کامپیوتر و کتاب نگاه می‌کنم، نمونه‌ی انسان‌هایی هستم که چشمشان دوربینی را از دست داده. یعنی من متون در فاصله بیشتر از ۶۰ سانتی‌متر (یا حتی کمتر از آن!!) را تار می‌بینم! می‌دانید چرا؟ چون چشم انسان طی سال‌ها فهمیده شخصی مثل من چندان به دوربینی نیاز ندارد چون از آن استفاده نشده، پس آن ویژگی را دیگر حذف کرده! به همین دلیل است که می‌گویند در حین مطالعه یا کار با کامپیوتر، هر ۲۰ دقیقه یک بار چند دقیقه به یک شیئ در فاصله دور نگاه کنید... (این در حد یک ایده است اما من اگر بخواهم مثلاً دوربینی چشمم را دوباره بازیابی کنم، باید شغلی انتخاب کنم که مجبور باشم فاصله‌های دور را دائم و برای چند ساعت در روز نگاه کنم...)

۴- نمونه‌های دیگر از تغییر اندام‌ها بر اثر استفاده بیش از حد:

اصلاً احساس می‌کنم این ابهامی که در مطلب «خودمهاری» در آن ویدئو مطرح شده (یعنی اگر از بخش خودمهاری مغز خود که همانا کنترل‌کننده‌ی شما در برابر طغیان‌های خطرناک بخش طغیان‌گر مغز شماست استفاده نکنید، کوچک‌تر می‌شود و برعکس، بخش طغیان‌گر بزرگ‌تر خواهد شد)، نیازی به دفاع ندارد! بیشتر می‌خواستم این نکات بالا را مطرح کنم. چرا نیاز به دفاع ندارد؟ چون همه ما می‌دانیم که کسی که بسکتبال بازی می‌کند به مرور قدش کشیده‌تر می‌شود! چرا؟ چون بدن می‌بیند به این ویژگی نیاز دارد و از قد زیاد استفاده می‌کند. همه ما می‌بینیم که کسی که زیاد راه می‌رود (به خصوص پابرهنه) پایش بزرگ‌تر می‌شود. چرا؟ چون از پایش زیاد استفاده می‌کند. همه ما می‌بینیم که یک والیبالیست دست‌های پهن‌تر و قوی‌تری دارد. چرا؟ چون از کفِ دستش برای اسپک و... زیاد استفاده کرده...

شما حتماً کارتون جالب Wall-E را دیده‌اید؟ می‌دانید که در این کارتون، دیزنی سال ۲۸۰۵ (حدوداً ۸۰۰ سال بعد) را به تصویر می‌کشد. انسان‌ها زمین را به زباله‌دان تبدیل کرده‌اند و فقط گروهی زنده مانده‌اند، آن‌ها هم در یک کشتی فضایی زندگی می‌کنند... دیزنی (که طبیعتاً می‌دانید که از روی تخیلات صحبت نمی‌کند، بلکه می‌توان گفت این نوع کمپانی‌ها طبق تحقیقات فیلم می‌سازند) معتقد است نسلی از انسان‌ها که در آن زمان زندگی می‌کنند، (با کمی اغراق) چنین هیکلی خواهند داشت:

https://img.aftab.cc/news/95/future_humans.jpg

خوب به انسان نگاه کنید! (مثل آن Wall-e بیچاره که در این تصویر با چه تعجبی به آن انسان نگاه می‌کند!)

انسان‌ها احتمالاً به مرور، پاهایشان این شکلی خواهد شد، شکمی بزرگ و کله‌ای به آن صورت خواهند داشت... (به مغز انسان دقت کنید تا من در انتهای مطلب یک چیز جالب بگویم)

- با وجود همه این شواهد، چرا در بزرگ و کوچک شدن بخش خودمهاری و در کل، مغز شک می‌کنیم؟

مشخص است، چون مغز داخل جمجمه است و ما نمی‌بینیم! انسان‌ها چیزی را که نبینند خیلی سخت قبول می‌کنند! چه بسا اگر یک اسکنر مغز در خانه داشته باشیم و بعد از گناه ببینیم این بخش از مغز ما کوچک‌تر شده است، آن‌وقت شاید (واقعاً «شاید» و نه «حتماً»، چون ما انسان‌ها به قول سوره فجر، خیلی چیزها را هر چقدر هم که به ما اثبات شود، قبول نمی‌کنیم، چرا؟ چون «بل یُریدُ الانسانُ لِیَفجُرَ أمامَه». «انسان می‌خواهد جلوش باز باشد» و هر کاری که خواست انجام دهد، به همین دلیل خیلی چیزها را نمی‌پذیرد!) آن‌وقت شاید آن روایت که چندین بار به عنوان ترسناک‌ترین روایت اشاره کرده‌ام را قبول می‌کردیم:

هر گناهی که انسان مرتکب شود بخشی از عقلش از بین می‌رود و هرگز برنمی‌گردد!

(هر چند این روایت به همین صورت دست به دست شده، اما ظاهراً دقیقاً به این صورت در روایات نیامده، بلکه داریم: «طَاعَةُ الْهَوَى‏ تُفْسِدُ الْعَقْلَ»‏؛ «پیروی از هوای نفس عقل را فاسد می‌کند» اگر جمله بالا یک روایت و صحیح باشد، بخش اول آن که شکی ندارد یعنی از بین می‌رود اما این «هرگز برنمی‌گردد» باید از نظر علمی بررسی شود. باید متخصصان این رشته اسکن‌هایی از مغز انسان‌ها بعد از انجام گناهان بگیرند و به مرور بررسی کنند که آیا زمانی ممکن است اندازه بخش خودمهاری مغز انسان به حالت قبل از گناه برگردد... البته این نکته هم فراموش نشود که نگاه علمی به خیلی از روایات جالب نیست. وقتی گفته می‌شود «برنمی‌گردد» می‌تواند منظور این باشد که اگر حتی تو بعد از یک گناه، امامزاده هم شوی، دیگر آن امامزاده‌ای نخواهی بود که قبل از انجام آن گناه می‌توانست باشد! یعنی به هر حال یک لکه سیاه در روح تو هست و حداقل در ذهن خودت پاک نمی‌شود...)

- آیا ما انسان‌ها از مغز و عقل خود درست و به اندازه کافی استفاده می‌کنیم؟ خیر! بنابراین، آینده چه می‌شود؟

جالب است که این بخش از صحبتم که می‌خواهم بگویم این چند روز در ذهنم آمده بود اما فکر نمی‌کردم اصلاً درست باشد و نمی‌خواستم مطرح کنم اما در کمال تعجب در حین جستجو برای یافتن منبع مربوط به حذف انگشت کوچک پا، به یک مطلب رسیدم که شاخ در آوردم!

دقت کنید: به نظر شما ما انسان‌ها همینطور که پیش می‌رود، داریم از مغزمان بیشتر استفاده می‌کنیم یا کمتر؟

گذشته از اینکه همه می‌دانیم به خاطر ظهور کامپیوتر، داریم همه پردازش‌ها را به کامپیوتر محول می‌کنیم و بنابراین خلاقیت و استفاده از مغز همینطور در حال کاهش است، اما رفتار ما هم نشان می‌دهد هر روز نسبت به گذشته از مغز و عقلمان کمتر استفاده می‌کنیم (حداقل اکثر نسل بشر به این سمت پیش می‌رود و فعلاً گروهی‌مان خودشان را حفظ کرده‌اند)؛ مثلاً به برخی رفتار ما در جامعه امروزی‌مان دقت کنید:

- ما هر روز می‌بینیم که کسی که معتاد می‌شود، زندگی و همه چیزش نابود می‌شود، آمار اعتیاد بیشتر می‌شود یا کمتر؟ قطعاً دارد بیشتر می‌شود... آیا ما از مغز و عقلمان درست استفاده می‌کنیم؟

- ما داریم با چشمان خودمان می‌بینیم که ماهواره دارد زندگی‌ها را یکی یکی نابود می‌کند (من در این چند مهمانی که در عید رفتم، فقط چند ثانیه آن هم به خاطر اینکه یکی از مهمان‌ها، کانال را عوض کرد و بدش هم نیامد کمی روی آن کانال بماند، کانال GEM ماهواره را دیدم. از آن روز هر چقدر من با خودم فکر می‌کنم که آیا واقعاً پدر این خانواده می‌نشیند کنار دو پسرش که در سنین نوجوانی هستند، این صحنه‌ها را حتی برای چند ثانیه می‌بیند، یا اصلاً هر کدامشان در خلوت خود این کانال‌ها را می‌بینند، باورم نمی‌شود! حالا آن پدر، مدرک ارشد دارد!! یعنی واقعاً وقتی می‌گویند یک خانواده ماهواره دارد یعنی یکی از این کانال‌ها را می‌بیند؟) حالا استفاده از ماهواره دارد کمتر می‌شود یا بیشتر؟ آیا ما از مغز و عقلمان درست استفاده می‌کنیم؟ (اصلاً من گاهی فکر می‌کنم کسی که حتی ماهواره در منزلشان باشد، هر چند که هیچ کدامشان کانال‌های آن را نگاه نکنند، باز به هر حال، همین که ذهنشان برود سمت آن خودش تخریب عقل است. من، یک خانه عالی را زیر نظر داشتم و حتی هنوز هم دارم که بخرم، رو به پارک، طبقه دوم، با فضای عالی... وقتی خانه در حال ساخت بود، رفتم از طبقه دوم بیرون را نگاه کردم، دیدم ای وای! یک دختر و پسر روی صندلی پارک نشسته‌اند... به صاحبخانه گفتم تا امروز این خانه گزینه اول من بود اما وقتی از پنجره بیرون را نگاه کردم، رفت ته لیست! گفت چطور؟ گفتم: فردا فرزند من می‌خواهد برای لذت بردن از فضای پارک از پنجره بیرون را نگاه کند، همین که ببیند یک دختر و پسر روی این صندلی نشسته‌اند یک لحظه ذهنش به جایی که دوست ندارم پرت می‌شود! خودش هم قبول کرد و گفت بله، اتفاقاً من چند روز پیش یک صحنه دیدم که می‌خواستم زنگ بزنم به پلیس... بعد گفت خوب اینجا پرده می‌خورد یا طوری پنجره‌ها را درست می‌کنیم که تا پنجره باز نشود بیرون مشخص نباشد، گفتم: همین که فرزند من به این فکر کند که پشت این پرده یا این پنجره ممکن است یک دختر و پسر کنار هم نشسته باشند، برای خانواده ما خطرناک است! حالا به خدا اصلاً نمی‌توانم حضور ماهواره در منزل را حتی در ذهن متصور شوم! اگر یکی بگوید آن دستگاه که در خانه فلانی بود ماهواره بود، می‌گویم نه، بعید می‌دانم، به احتمال زیاد Xbox بود!!! مگر آن‌ها عقل ندارند که ماهواره داشته باشند!؟ ما شبکه‌های تلویزیون صدا و سیما را به روی خودمان تحریم کرده‌ایم حالا...)

- ما داریم می‌بینیم غرب پر است از فساد! نمی‌دانم می‌توانید تصور کنید یک فرزند مثل استیو جابز، با آن همه موفقیت، اصلاً نمی‌داند پدرش کیست!؟ غرب و شرق عالم پر شده از بچه‌هایی که «فرزند زنا» (فرزند متولد شده از یک هوس خیابانی یا کاواره‌ای) هستند! غرب دارد به زمان قوم لوط (که همجنس‌بازان مشهور تاریخ بودند) برمی‌گردد! آن‌وقت هر کجا بنشینیم می‌گوییم: غربی‌ها را ببین، بدون دین چقدر راحت زندگی می‌کنند! چقدر پیشرفت کرده‌اند!؟... لعنت به آن پیشرفتی که باعث شود یک فرزند، پدر نداشته باشد و نداند پدرش کدام یک از آن مردهایی است که با مادرش رابطه داشته!! می‌توانید یک لحظه این صحنه را تصور کنید که خودتان ندانید پدرتان کدامیک از آن هوس‌بازهای مستِ سر کوچه است؟ آن‌وقت غرب، پیشرفت کرده؟ آیا ما از مغز و عقلمان درست استفاده می‌کنیم؟

- ما داریم هر روز می‌بینیم که مال حرام چه نکبتی برای زندگی به پیش می‌آورد. حالا هر روز بیشتر درگیر وام می‌شویم و عجبا که وام می‌گیریم بعد می‌گذاریم در یک حساب دیگر، سودش را می‌دهیم قسط وام! (چیزی که صد در صد ربا و حرام اعلام شده و من تعجب می‌کنم که بعضی دوستانم اصلاً این جزئی از ترفندهای زندگی‌شان شده!) ما هر روز می‌بینیم امثال کرباسچی و شهرام جزایری و بابک زنجانی و ... نهایتاً چه بلایی سرشان آمد و بقیه هم یک‌به‌یک می‌آید، باز می‌رویم سراغ انواع حرام و خمس و زکات نمی‌دهیم و هر لحظه که می‌گذرد داریم به مال حرام‌مان انباشته می‌کنیم... آیا ما از مغز و عقلمان درست استفاده می‌کنیم؟

- ما هر روز می‌بینیم که کسانی که مذهبی‌تر و مؤمن‌تر هستند (مؤمن واقعی) عاقبت‌به‌خیرتر می‌شوند و زندگی‌شان شیرین‌تر و آرزوی ماست، اما هر روز از دین و مذهب و خدا بیشتر فاصله می‌گیریم! (تازه وقتی عقلمان به اینجا نمی‌رسد که اگر او که مذهبی‌تر است و حتی زندگی مادی بهتری دارد، به خاطر این است که دستورات دینش را که بسیاری از آن دستورات، برای موفقیت اقتصادی انسان است، رعایت کرده، می‌گوییم: او دزد است! نمی‌گوییم او عقلش را حفظ کرده و بهتر می‌تواند پردازش کند که کجا سرمایه‌گذاری کند و ما عقلمان را با گناه زایل کرده‌ایم و هر روز بر روی تار عنکبوت خانه می‌سازیم و با بادی خراب می‌شود و تمام سرمایه‌مان نابود می‌شود!)

- ما داریم هر روز می‌بینیم که به خاطر پرخوری و همه‌چیزخوری به انواع بیماری گرفتار می‌شویم و سازمان‌های بهداشتی فریاد می‌زنند که بلای عصر حاضر، Over Eating (بیش از اندازه خوردن) است و باز تا خرخره‌مان می‌خوریم و همه چیز را بدون آگاهی می‌خوریم و نمی‌رویم دنبال اینکه بفهمیم باید چه غذاهایی را با چه ترتیبی و به چه اندازه خورد و یا نخورد... آیا ما از مغز و عقلمان درست استفاده می‌کنیم؟

و هزاران نمونه دیگر که ما داریم با چشم می‌بینیم اما برعکس آن عمل می‌کنیم. آیا ما از مغز و عقلمان استفاده می‌کنیم؟

بلاشک ما از مغز و عقلمان چندان استفاده نمی‌کنیم و همینطور دارد میزان استفاده از آن کمتر می‌شود.

خوب، با این تفاسیر، به نظر شما مغزی که از آن همینطور کمتر استفاده می‌کنیم، به مرور چه شکلی خواهد شد؟

پاسخ در این سایت نوشته شده: تغییر شکل انسانها تا سال 3000 میلادی

پیش‌بینی می‌شود اگر همینطور پیش برویم، احتمالاً ما انسان‌ها به مرور این شکلی خواهیم شد:

https://img.aftab.cc/news/95/future_humans_3000.jpg

به مغز انسان دقت کنید! آن تصویر از کارتون Wall-E هم که یادتان هست؟

من به این کار ندارم که سال ۳۰۰۰ یا شاید حتی چند هزار سال بعد از آن قرار است این اتفاق بیفتد و من و شما یک نفس راحت بکشیم و بگوییم خیالمان راحت شد که به ما ربطی ندارد! من هدفم از آوردن این مطلب (که باور کنید خودم وحشت کرده‌ام، چون واقعاً فکر نمی‌کردم این پیش‌بینی‌ای که این چند روز در ذهنم بود دقیقاً درست باشد) این است که همان جمله را تکرار کنم: اگر ما از مغز و عقلمان استفاده نکنیم، در طول زندگی‌مان همینطور کوچک‌تر می‌شود... همین!

(فکر می‌کنم این شکلِ هرمی در تصویر بالا درست است چون بخش طغیان‌گر که در پایین است بزرگ‌تر می‌شود و بخش خودمهاری که در بالا است کوچک‌تر می‌شود و بنابراین مغز شکل هرمی به خود می‌گیرد)

[یک آیه در سوره واقعه هست که برای تحقیق‌های بین رشته‌ای بین قرآن و علوم دیگر به آن اشاره می‌کنم: آنجا که انسان‌ها به سه دسته‌ی «السابقون» یعنی پیشتازان و «اصحاب الیمین» و «اصحاب الشمال» تقسیم می‌شوند. وقتی به السابقون می‌رسد، می‌گوید «ثلةٌ مِن الاولین و قلیلٌ مِن الآخرین» یعنی گروهی‌شان از انسان‌های اول و عده کمی‌شان از انسان‌های آخر هستند. این نشان می‌دهد انسان هر چه پیش می‌رود طغیان‌گرتر می‌شود و این به همین پدیده اشاره می‌کند. انسان‌هایی که پایین مغزشان که محل طغیان است، بزرگ‌تر از بالای مغزشان که محل خودمهاری است می‌شود... این قیافه‌ای که در شکل بالاست چقدر شبیه آن چیزی‌ست که ما «شیطان» می‌نامیم! نمی‌دانم بر چه اساسی رسم شده اما هر چه هست، احتمالاً می‌شود گفت قیافه‌ها شیطانی‌تر می‌شود]

به هر حال، این مطلب بیشتر برای خودم بود تا شما، خودم در حین نوشتنش کلی چیزهای عجیب و جالب خواندم! اما هدف اصلی‌ام از این مطلب این بود که بگویم اگر ما این مغز را به کار نگیریم، از نظر علمی (و نه از نظر دینی) همینطور کوچک‌تر می‌شود. باید دائم از آن کار بکشیم تا بزرگ‌تر و تواناتر شود و بتواند مسائل را سریع‌تر و مسائل پیچیده‌تر را بهتر پردازش کند و از کنار هم قرار دادن آنچه فهمیده‌ایم نتایج صحیح و انسانی بگیریم و آن‌وقت می‌بینیم چقدر حال می‌دهد مغز انسان خوب پردازش کند و خوب بفهمد! البته فراموش نشود که کار کشیدن از مغز بدون «خودمهاری» می‌شود همان چیزی که الان «غرب» شده است! مغزها زیاد کار می‌کند اما خوب کار نمی‌کند!

(توجه: کار کشیدن بیش از حد و ناصحیح از مغز هم خطراتی دارد. همانطور که کار کشیدن ناصحیح از هر عضو بدن خطرناک است. من منظورم این است که کار بکشیم نه اینکه بیش از حد کار بکشیم)

 

یک راه برای کار کشیدن از مغز: «چرا؟»

یکی از جملاتی که من خیلی مدیون آن جمله هستم، از زبان دوست عزیزی مطرح شد که زمانی که من حدوداً سیزده چهارده ساله بودم، او حدوداً ۱۸ ساله بود (و در همان سنین هم رفت که طلبه شود و شد و همچنان به ما لطف دارد و الان هم فکر می‌کنم این مطلب را بخواند:) ). ما تقریباً هر روز با هم می‌رفتیم نماز جماعت ظهر و در برگشت، در یک نقطه باید از هم جدا می‌شدیم. با هم قرار گذاشته بودیم که در آن نقطه، هر روز او به من یک جمله به عنوان یادگاری از چیزهایی که بلد است یاد بدهد...
یکی از روزها آن جمله این بود و من آن‌را به شما یادگاری می‌دهم: حمید، دائم و با برخورد به هر پدیده‌ای از خودت بپرس «چرا؟». هر چیزی دیدی یا شنیدی از خودت بپرس «چرا؟ چرا اینطور است؟»

این واقعاً یک پیشنهاد خارق‌العاده بود! من از آن زمان این جمله دائم در گوشم تکرار می‌شود! افراد فامیل ما می‌دانند، هر جمله‌ی جالب و جدیدی که بگویند، من در ذهنم می‌پرسم چرا، بعد باید به آن کمی فکر کنم و شروع کنم از آن‌ها سؤال پرسیدن تا ببینم بالاخره چرا آن‌طور بوده؟ (خودشان هم بدشان نمی‌آید، چون می‌دانند صحبت‌هایشان می‌تواند حداقل برای من و شاید برای صدها نفر دیگر مفید باشد و از این مفید بودن لذت می‌برند)

در همه مسائل، دائم از خودتان بپرسید: «چرا؟»

چه در مسائل علمی و چه در هر مسأله دیگری. حتی در مسائل سیاسی؛ مثلاً در یکی از مهمانی‌های عید، یکی از اقوام (همان که کانال تلویزیون را به ماهواره عوض کرد) کنار من نشسته بود، گفت: فلانی تلویزیون ما دروغ می‌گوید، باید ماهواره را گوش کنیم که از واقعیت‌ها خبردار شویم! هر چند من اصلاً در مورد این مسائل و کلاً در مورد هیچ مسأله‌‌ای(!) با افراد صحبت نمی‌کنم و ترجیح می‌دهم نقاشی کنم اما چرت و پرت نگویم، اما برایم جالب بود، گفتم: فلانی، مثلاً چند نمونه دروغ تلویزیون را بگو. گفت: یک نفر می‌گفت هوای اطراف ما همیشه منفی است، تلویزیون اعلام می‌کند ۵ درجه! من در ذهنم از خودم پرسیدم «چرا؟». به او گفتم: فلانی، فکر می‌کنی چرا این تفاوت وجود دارد؟ گفت: دروغ می‌گویند دیگر... گفتم: خوب بیا بررسی کنیم. ایشان کجا زندگی می‌کردند؟ گفت: در یکی از بخش‌های شهر اراک. گفتم: خوب، تلویزیون که طبیعتاً دمای بخش آن‌ها را اعلام نکرده، طبیعتاً هوای شهر اراک را اعلام می‌کند. خوب، حالا شما خودت در روستاهای اطراف ساوه درس داده‌ای، می‌دانی که آنجا خیلی از اوقات یک متر برف می‌بارد و در ساوه یک بار هم برف نیامده. به نظر تو اگر اخبار استان، دمای ساوه را مثلاً ۱۰ اعلام کند، آن کسی که در قردین ساوه الان جلو خانه‌شان برف است، می‌تواند بگوید تلویزیون دارد دروغ می‌گوید چون ما در ساوه هستیم و برف جلو خانه‌مان است؟ اصلاً من و شما مگر می‌دانیم دمای کلی یک استان را چطور محاسبه و اعلام می‌کنند که بخواهیم در این زمینه نظر بدهیم؟

اینجا که قانع شد، گفت: اصلاً تو یک خبر را در شبکه فارسی خودمان ببین، بعد بزن شبکه Press TV ببین همان خبر را یک طور دیگر اعلام می‌کند. (من خودم چون مشتری Press TV هستم، این را دیده بودم و قبلاً از خودم پرسیده بودم «چرا؟» و جوابش را هم گرفته بودم) به او گفتم: خوب، بیا از خودمان بپرسیم «چرا؟». به نظر تو وقتی هر دوی شبکه‌ها مال خودمان است، چرا باید شبکه فارسی زبان ما خبر را یک‌طور بگوید (مثلاً در شبکه فارسی می‌گوید در فلان شهر اروپایی بمب‌گذاری شد) اما در شبکه انگلیسی طور دیگری بگوید؟ (همان خبر مثلاً در شبکه پرس‌.تی.وی اینطور کامل می‌شود: «بمب‌گذار یک مسلمان عربستانی‌تبار بود» در حالی که در شبکه فارسی اشاره‌ای به مسلمان بودن یا عربستانی بودن آن نمی‌شود) الان شما از خودتان بپرسید: چرا؟

او که ذهنش عادت کرده بود که هر چه بخش طغیان‌گر مغزش گفت گوش کند، گفت: خوب، مشخص است می‌خواهند مردم حقایق را نفهمند! گفتم: خوب، اگر حتی حرف تو درست باشد، بیا باز از خودمان بپرسیم «چرا؟ چرا صدا و سیما نمی‌خواهد برخی حقایق را مردم بفهمند؟».

او نتوانست جوابی بگوید اما، من گفتم: فلانی، به نظر تو اگر مثلاً در این خبر در شبکه اول که همه می‌بینند اشاره کند که آن بمب‌گذار یک مسلمان عربستانی بود، آن نوجوان و جوان و یا آن کسی که سواد و قدرت درک کافی ندارد، با شنیدن این خبر چه چیزی به ذهنش خطور می‌کند؟ ۱- مسلمان بودن برابر است با بمب‌گذاری! (اما آیا واقعاً به نظر تو اینطور است؟ اسلام به من و تو این‌ها را یاد داده؟ یا اسلام عربستانی این‌ها را یاد داده؟ آیا آن شخص با آن تحصیلات می‌تواند عربستانی بودن را از مسلمان بودن جدا کند که به چنین نتیجه خطرناکی نرسد؟) ۲- کینه ناصحیح نسبت به عربستان. (نتیجه این کینه چه می‌شود؟ نتیجه‌اش این می‌شود که افرادی که نمی‌توانند خودشان را کنترل کنند، فردا می‌ریزند سفارت عربستان را به آتش می‌کشند و خودشان و یک ملت را به دردسر می‌اندازند در حالی که ما با حرف خوش داشتیم و داریم امثال عربستان را نابود می‌کنیم) و چندین و چند نتیجه غلط دیگر که فعلاً فرصت توضیح نیست.

اما چرا در شبکه PressTV در اخبار انگلیسی، این خبر را کامل می‌گوید؟ پاسخ: این دقیقاً مثل آن زبان زرگری است که مادرها برای اینکه بچه‌ها متوجه نشوند (و صلاح است که متوجه نشوند)، با بزرگ‌ترها صحبت می‌کنند... شبکه پرس.تی.وی را هر کسی متوجه نمی‌شود. چه کسی متوجه می‌شود؟ کسی که انگلیسی بلد است. کسی که انگلیسی بلد است یعنی تحصیل‌کرده است. او (احتمالاً؛ اگر مثل خیلی‌ها نباشد که مدرک ارشد و بالاتر دارند و نمی‌توانند) می‌تواند اخبار را خودش تحلیل کند و نتایج صحیح بگیرد. فردِ تحصیل‌کرده خودمهارتر است، پس می‌شود همه چیز را کامل به او گفت اما چون شبکه فارسی را همه افراد با سطوح مختلف گوش می‌کنند، نمی‌شود و اصلاً نباید همه چیز را گفت!
مثلاً در آن بمب‌گذاری در بروکسل، اگر دقت کنید در وسط خرابی‌ها صدای یک زن ایرانی که مادرش را صدا می‌کند شنیده می‌شود اما اخبار در دو سه روز اول این موضوع را پوشاند. بعد که آب‌ها از آسیاب افتاد، در مجله خبری از خبرنگارمان در بروکسل پرسید: ما در روزهای گذشته برای اینکه در تعطیلات عید، مردم کشورمان دچار نگرانی و اضطراب نشوند، آن صداها را پخش نکردیم، اما آیا واقعاً آن‌ها ایرانی بودند؟ گفت بله دو نفر ایرانی بین مجروحین هستند...
به آن قوم و خویشمان گفتم: عزیزم، چند کلاس درس در رشته خبرنگاری و یا مرتبط با صدا و سیما خوانده‌ای؟ گفت: هیچی! گفتم: می‌دانی چند ده کارشناس خِبره که هر کدام اساتید دانشگاه‌های برتر کشورند، در پشت صحنه صدا و سیما هستند که تصمیم می‌گیرند فلان خبر چطور پخش شود یا اصلاً پخش شود یا نشود؟ می‌دانی فقط چینش اخبار چقدر تخصص می‌خواهد؟ اینکه بعد از چند خبر سیاسی در مورد کشتار و غیره، یک دفعه یک «خبر نرم» در مورد طبیعت و ... پخش کنند که مخاطب از زندگی سیر نشود و هزاران نکته دیگر؟ حالا فهمیدی چرا تلویزیون ما (که هر چند من معتقدم اخیراً کمی زیادی ولنگ و واز شده) برخی چیزها را باید طور دیگری بگوید؟ (آن‌وقت برخی افراد به خاطر همین چیزهای مضر که حذف شده می‌روند ماهواره می‌خرند که دقیقاً آن مضرهایش که در اصطلاح به آن‌ها Dangerous Knowledge یا «دانستنی‌های خطرناک» می‌گویند و یک مستند هم در این زمینه ساخته شده، را هم ببینند و بشنوند! واقعاً باید خندید و گریه کرد!)

به هر حال، در همه مسائل قبل از پذیرش آن، ابتدا از خودمان بپرسیم «چرا؟» و بعد به دلیل آن فکر کنیم. این بهترین تمرین برای استفاده از مغز است.

مثال:
من دکمه باز شدنِ در را روی اف‌اف زدم، در باز شد، چرا؟ چطور اینطور شد؟
یک مدت است پدر بزرگ ما که سنش بالا رفته، به همه چیز گیر می‌دهد و می‌گوید «تاید» دارد! چرا؟ (آیا چشمی که تازه عمل کرده برفکی می‌بیند)
در شب چهارشنبه‌سوری همه پول خرج می‌کنند که صدای ترقه را بشنوند. چرا؟ (از نظر علمی چه اتفاقی در مغز می‌افتد؟ می‌شود آن‌را با یک چیز عقلانی‌تر جایگزین کرد؟)
وقتی موبایل به بلندگو نزدیک است، نویز می‌افتد، چرا؟
و خلاصه در همه چیز، بگوییم چرا و فقط کمی به آن فکر کنیم... همین!

 

راه دیگرش هم تحصیل مداوم است که در این مطلب اشاره کردم: پیشنهاد برای فارغ التحصیلان: در رشته‌های دیگر تحصیل کنید!

موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند


[ارسال شده در مورخه : شنبه، 14 فروردین، 1395 توسط Hamid]
[ #مطالب مفید مرتبط با روانشناسی]

نظرات طرح شده

نام: [ کاربر جدید ]
ایمیل:

نظر:


اجازه استفاده از تگهای HTML را ندارید


جمع عدد 14 با 9 را در كادر زیر وارد نمایید:
(این كار برای جلوگیری از فعالیت موتورهای اسپمر است)


* توجه: نظر شما بعد از بررسی، نمایش داده خواهد شد.

شهرزاد                توسط شهرزاد در مورخه : شنبه، 14 فروردین، 1395(لینک نظر)
آقای نیرومند عزیز شما اینقدر علم و شبه علم و خرافات علمی رو با هم قاطی می کنید که آدم مبهوت میشه و بعدش هم مثل مبلغان عامی مذهبی مخاطب رو می ترسونی تا به نتیجه مورد نظرت برسی بحث بزرگ تر شدن و کوچکتر شدن عضو در اثر استفاده یا عدم استفاده مطرح نیست بلکه بهتره گفته بشه اگه از مغز استفاده نشه مهارت استفاده از مغز کاهش پیدا میکنه این بحث از بین رفتن انگشت کوچک اگر درست بود تابحال پستان در مردها و یا دندان عقل محو شده بود که خسارت هم داشته و یا اینکه به هیچ وجه اثبات نشده والیبال قد رو بلند می کنه این مغلطه ست بلکه چون والیبالیستها قد بلند هستند مردم گمان می کنند والیبال و یا بسکتبال قد رو بلند می کنند و افراد والیبالیست عموما بالای دو متر قد دارند و طبیعیه که بقیه اعضای بدن آنها مثل کف دست به همون نسبت پهن تر باشند . به این معنی نیست که من مخالف همه مطالبت باشم اما خیلی بهتره آدم در موضوعی که مورد تخصص خودش هست نظر بده مساله ی تحلیل علمی کردن قرآن هم ازون مساله هاست از زمان ابوعلی سینا تا مهندس بزرگان خواستند این کاروانجام بدن اما واقعن چقدر موفق بودند فرضیه های علمی به مرور منسوخ میشن وتغییر میکنن اما شما میخوای بگی قرآن ثابته و این خودش بزرگترین تناقضه


[ ارسال جوابیه ]

    Hamid (امتیاز : 1)
    توسط Hamid در مورخه : یکشنبه، 15 فروردین، 1395
    تشکر.

    می‌شه اولاً «تخصص» رو تعریف کنید؟

    ثانیاً بفرمایید تخصص شما چی هست که این مطلب (که اکثرش از ویکی‌پدیا و مجلات و ... بود) رو نقد کردید؟

    و بعد شما که چیز واضحی مثل بلند شدن قد در ورزش‌هایی مثل والیبال و بسکتبال رو نفی می‌کنید، بفرمایید که کسی که می‌ره بدنسازی و بدنش به مرور اون‌طور می‌شه هم از اول بدنش اونطوری بوده و چون اونطوری بوده رفته بدنسازی و ما به اشتباه می‌افتیم؟ این موضوع رو چطور توجیه می‌فرمایید؟


    [ ارسال جوابیه ]

      [بدون موضوع] (امتیاز : 0)
      توسط کاربر مهمان در مورخه : یکشنبه، 15 فروردین، 1395
      آقای نیرومند عزیز اول بگم قصد من زیر سوال بردن شما نیست و شما خیلی محترم هستید از نظر من فقط بحث علمیه.

      از من پرسیدید تخصص یعنی چی. منظور من از تخصص، همون معنی لغوی کلمه به معنی تحصیل و یا مطالعه در زمینه ی به خصوصیه. همون طور که اکسپرتایز به معنی پس از مطالعه دقیق نظریه فنی دادن معنی شده.

      وقتی شما درباره نرم افزار صحبت می کنید خیلی دقیق صحبت می کنید کلی گویی نمی کنید و از اونجا که تخصص من هم همینه میفهمم . اما وقتی درباره موضوعی صحبت می کنید که دیرینه شناسی ژنتیک عصب شناسی جانور شناسی الهیات همه و همه درش دخیله به سختی میشه علمی صحبت کرد چون خیلی بعیده کسی در همه این زمینه ها تخصص داشته باشه حتا اگه پزشک هم باشه و یا مثل من و شما به سایر موضوعات علاقه مند باشه و مطالعه هم کنه. این حرف شما که ماهی ها چون از پا استفاده نمیکردن این عضو رو از دست دادن علمی نیست. هنوز هم ماهی های پا دار هستند و می توانید جستجو کنید ببینید. البته درمقابل این نظریه هم هست که میگن حیات از آب به خشکی مشخص شده که هر دو نظریه بطور کامل تایید نشده و هنوز داره بررسی میشه و نیاز به فکت های بیشتری داره . اما چیزی که مشخصه اینه لاروها مارماهی ها و گوشتبالگان بودند و ممکنه در خشکی یا آب آمده باشند بنابراین اونها که غضروفی تر بودند باله داشتند در آب بهتر دوام آوردند و ادامه نسل دادند و آنها که پا و شش داشتند در خشکی ضمنا باهم تبادل ژن هم میکردن که طبعیه. این نظریه که لامارک معتقد بود که صفات اکتسابی به نسل های بعدی منتقل میشه مال قبل از داروینه که خیلی وقته نقض شده.

      مثل اینه که بگیم چون زرافه ها از برگ درخت استفاده میکردند ویژگی بلندی در نسل های بعد تقویت شد در حالی که اینطور نیست و زرافه های کوتاه قد هم بودن اما به مرور با کاهش منابع غذایی زرافه های بلند تر شانس تولید مثل بیشتری پیدا کردند وادامه دادن و سایر گونه ها منقرض شدن. حتا سال ۱۸۸۰ آگوست وایزمن دم چندین نسل موش رو قطع کرد تا نتیجه بگیره که قطع شدن دم منتقل نمیشه.

      یکی از رفرنس هایی که شما دادین همون عکس مغز انسان آینده از سایت تابناک هس که میگه شبکه العالم گفته روزنامه سان نوشته پیش بینی شده که اینطور خواهد شد اگه شما به این میگین فکت علمی که من دیگه حرفی ندارم .

      یا مثلن شما غربی ها رو در یه جمله کلی دچار فساد میدونید که اونها در خیلی زمینه ها انسانیت دارند و شاید هم به قول معروف از ما مسلمان عملی تر باشن و برای مثال تون از استیو جابز مثال میارین که اگه پیج ویکی پدیاشو بخونین باید به این نتیجه رسید که چون خانواده ی مادرش مسیحی متعصب بودن مخالف بودن با یه مسلمان ازدواج کنه نه اینکه بی مذهب بودن.

      درباره قد هم من تاثیر ورزش رو رد نکردم عامل ژنتیک تغذیه و خواب مهمترین عامل افزایش قد هست بیشترین مقدار هورمون رشد در دو ساعت اولیه خواب ترشح می شه اما اینکه بچه مون رو بفرستیم والیبال قدش بلند میشه حرف علمی نیست و درستش اینه که در کنار عامل های دیگه بچه رشد مطلوب خودش رو پیدا می کنه.




      [ ارسال جوابیه ]

        Hamid (امتیاز : 1)
        توسط Hamid در مورخه : یکشنبه، 15 فروردین، 1395
        مجدداً تشکر،

        من می‌دونستم رشته شما کامپیوتر هست، هدفم این بود که بگم نه من در این زمینه متخصص هستم و نه شما. بنابراین هیچ کدوم نمی‌تونیم چیزی رو نقد کنیم و بگیم این درسته یا غلط. فقط می‌تونیم از نظریه‌هایی که متخصصین اون رشته‌ها دادن برای گرفتن نتایج صحیح، با احتیاط استفاده کنیم...

        همه نمونه‌هایی که مطرح کردم بالاخره از طرف متخصصین اون رشته‌ها مطرح شده، یک لات سر خیابون که مطرح نکرده!؟ خودشون هنوز نتونستن نظریه‌ای مثل نظریه ماهی رو رد کنن و من در چندین فیلم مستند دیدم که به این موضوع اشاره شده، اونوقت من و شما چطور نقد کنیم!؟

        به هر حال، من هم جانب احتیاط رو رعایت کردم و توی مطلب به اندازه کافی از «احتمالاً» استفاده کردم.



        در کل هر گیری که به این نوع مطالب داده بشه نیاز به بحث و پیگیری و اثبات خواهد داشت که من به هیچ وجه از بحث خوشم نمیاد. هر کس مطلب رو بخونه و خودش برداشت‌های مفید رو برای خودش داشته باشه، اگر هم بخشی رو قبول نداشت که مختاره...

        از طرفی، من بیشتر این نوع مطالب رو برای آینده می‌نویسم. اینکه مثلاً ۵۰ سال بعد، این مطلب روی اینترنت باشه و خونده بشه و با اون زمان مقایسه بشه، می‌شه نتایج جالبی ازش گرفت... (هم درست بودن مطلب نتابج خوبی داره و هم غلط بودنش)



        موفق باشید؛)


        [ ارسال جوابیه ]

          [بدون موضوع] (امتیاز : 0)
          توسط کاربر مهمان در مورخه : سه شنبه، 17 فروردین، 1395
          سلام و درود بر شما

          برای گرفتن ایرادهایی که من اشاره گرفتم ودلایلش را سعی کردم ذکر کنم و کدهای مربوط را دادم دانستن الفبای آن موضوع کافیست برعکس برای نوشتن یک مقاله علمی و نتیجه گیری از آن نیاز به تخصص هست. شما مخاطب زیاد دارید و عموم مخاطبان شما جوان و در ابتدای علم آموزی هستند اگر یک مطلب داستانی بنویسید می توانید از مرگ مولف سخن بگوئید و بحثی هم نکنید اما در مقوله علمی انتخاب جملات بسیار مهم است. برای مثال این جمله شما:احتمالاً انگشت کوچک پای انسان‌ها به مرور در نسل‌های آینده تولید نخواهد نشد! دلیلش مشخص است، نه؟ چون این انگشت برای انسان هیچ کاربردی ندارد.

          اگر کسی مثل من همان زیست شناسی دبیرستان که رشته ریاضی فیزیک پاس میکرد اسکلت پای انسان و سیستم اعصاب و ماهیچه را به خاطر داشته باشد می داند استخوان های کف پا مانند پازل کنار هم قرار دارند و انگشت کوچک نقش بسیار مهمی در حفظ تعادل و ایستایی دارد و کسی عملا نمی تواند ادعا کند در طول روز از آن استفاده نمی کند و اینکه بله در اثر استفاده از کفش وکم تحرکی انسان ها ممکن است کوچک شده باشد واینکه در آینده چه میخواهد بشود گمانه زنیست. من هم علاقه به بحث ندارم چون در بحث علمی نیاز به صراحت و عدم تعارف است که ممکن است مخاطب دلگیر شود.خدا شاهد است دلگیر شدن شمارا نمیخواهم و در پایان آرزوی شادی و سلامتی برای تان دارم.


          [ ارسال جوابیه ]


اناری‌ام                توسط اناری‌ام در مورخه : سه شنبه، 17 فروردین، 1395(لینک نظر)
نیل پستمن سال‌ها پیش پیرامون این موضوع بحث‌های زیبایی کرده

اصولی رو تحلیل می‌کنه و قواعد زندگی جدید رو با آن اصول نقد می‌کنه و تاثیر و نتایج آن را روی ذهن و فکر بشر امروز پیش بینی می‌کنه... هر چند مصداق‌های آن موقع‌اش شاید محدودتر بوده ولی روشمندی‌اش هنوز کاربردی‌ه

این روزها به نظرم بازخوانی‌اش ضروری شده...

http://www.goodreads.com/author/show/1155824._



واژه‌ها در جمله‌های مختلف معانی مختلفی دارند در روایات مختلف هم واژه‌ها معانی خاص خود را دارند. و اینکه عقل در بیان روایات بیشتر قوه درک خیر و شر است تا توانایی‌های ذهنی... (يا عَلىُّ اَلعَقلَ مَا اكتُسِبَت بِهِ الجَنَّةُ و َطُلِبَ بِهِ رِضَى الرَّحمنِ)



اگه امکان لایک بود کامنت‌های "شهرزاد" رو مثبت می‌دادم!



ضمن ارادت و دوستی خدمت ادمین محترم... حضرتشان معمولن نظر مخالف رو به مثابه نقد خودشان در نظر می‌گیرند و لذا نسبت به نقدهای دیگران حساس و واکنش نشان می‌دهند...



به هر حال از مطالبت استفاده و لذت می‌بریم... :)

عیدتت هم مبارک! ایشالا که به همین زودیا بچه‌های تپل مپل‌ت! از همون پنجره یا یه پنجره خیلی سیف دیگه برات دست تکان بدهند!!


[ ارسال جوابیه ]

    Hamid (امتیاز : 1)
    توسط Hamid در مورخه : سه شنبه، 17 فروردین، 1395
    من فقط از یک نوع نظر بدم میاد: اینکه وقتی ما با «عقاید» یک نویسنده مخالف هستیم، به هر بهانه‌ای شده با صحبت‌هاش مخالفت کنیم، حتی اگر اون صحبت‌ها اصلاً از خود اون نویسنده نباشه و بدتر اینکه ما در اون زمینه تخصص نداشته باشیم...

    تمام موارد ۱ و ۲ و ۳ و حتی ۴ در این مطلب رو به هر حال متخصصین رشته‌های مرتبط مطرح کردن، ما هم که متخصص نیستیم که بگیم درسته یا خیر!؟ پس چه دلیلی داره اظهار نظر کنیم؟

    کوچک و بزرگ شدن عقل هم که در اون ویدئو مطرح شده بود و من نگفتم!



    به هر حال، من ترجیح می‌دم از این به بعد مخالفتی که بدون لینک منبع برای تک‌تک ادعاها بیان بشه رو کلاً تأیید نکنم تا ذهن مخاطب مشوش نشه.



    ممنون بابت تبریک و دعایی که إن شاء الله به اجابت نزدیک باشه...


    [ ارسال جوابیه ]