مریناز (امتیاز : 0)
توسط مریناز در مورخه : پنجشنبه، 4 مهر، 1392
من که این مطلب رو خوندم یه جورایی واقعا خوشحال شدم نه از ضعیف شدن چشم شما از این که بالاخره یه نفر پیدا شد احساس منو درک کنه هم این که من دقیقا نمیتونستم مشکلاتمو به طور کامل و اونجوری که هست به دیگران بگم و اینکه به یه سری سوالاتم که مدتهاست ذهنمو مشغول کرده بود پاسخ داده شد
حسابی ممنون
توسط مریناز در مورخه : پنجشنبه، 4 مهر، 1392
من که این مطلب رو خوندم یه جورایی واقعا خوشحال شدم نه از ضعیف شدن چشم شما از این که بالاخره یه نفر پیدا شد احساس منو درک کنه هم این که من دقیقا نمیتونستم مشکلاتمو به طور کامل و اونجوری که هست به دیگران بگم و اینکه به یه سری سوالاتم که مدتهاست ذهنمو مشغول کرده بود پاسخ داده شد
حسابی ممنون