نظرات طرح شدهپیگیر (امتیاز : 0)
توسط پیگیر در مورخه : دوشنبه، 18 آبان، 1394
سلام. راستش هر چی جلوی خودم رو گرفتم نتونستم تو این مطلب کامنت نزارم. بنده هم مثل دوستان دیگه پیگیر مطالب این سایت هستم و به صورت روزانه یا از طریقق فید سایت را مرور میکنم.
راستش بعد از گذشت مدت ها پس از گرفتن مدرک لیسانس نرم افزار و خدمت سربازی (حدود یک سال) به دلیل نبود یک شغل مناسب خیلی حالم گرفته بود، تا یک روزی تصمیم گرفتم برم کارآموزی. روزی که تصمیم گرفتم برم کارآموزی (تقریبا یک هفته پیش) خیلی مردد بودم تا اینکه فردای همان روز دیدم تو این سایت یه همچین مطلبی زده بود خلاصه اینکه با علاقه و مو به مو نشستم و خوندم، اصلا انگار این پست فقط مخصوص من بود. خدا رو شکر خیلی از این مطلب استفاده کردم و جواب خیلی از سوالاتم رو گرفتم مخصوصا داستان حضرت موسی و خضر (ع) که خیلی برای من مفید بود و تا حالا از این زاویه به این قضیه نگاه نکرده بودم. خلاصه فردای آن روز رفتم یه شرکتی که مد نظرم بوده و بعد مصاحبه و گرفتن نمونه کار از من! قبول کردن که کارآموز اونجا بشم.
امروز اولین روز کارآموزیم بود باید بگم که تو همین روز خیلی از چیزا یاد گرفتم و طبق فرمایش شما یه سری کارهای پیش پا افتاده به من محول میشد که من وقتی یاد مطلب شما و آن داستان میافتادم خیالم راحت میشد. حتی مجبورم برای رفتن به محل کارآموزیم روزانه حدود 7 تومن هزینه کنم که برای یه آدم تقریبا بیکار اصلا خوب نیست، ولی مطمئنم که نتیجه میگیرم و برای همین هم ادامه میدم. هر چند اطرافیان گاه و بی گاه یه تیکه هایی میندازن که با این سن و توانایی رفتی برای مردم داری مجانی کار می کنی.(که کسایی که شرایط منو دارن میدونن که سخته) ولی من ادامه خواهم داد تا به یه نتیجه خوب برسم و مطمئنم که می رسم.
خدا خیرت بده که با این مطلبت یه گره بزرگ رو از زندگیم باز کردی و از خدا هم ممنونم که چه موقعی و چه راه حلی رو جلو پام گذاشت. الحمدلله.
خیلی پر حرفی کردم.تا حالا تو هیچ فروم/سایتی اینقدر تایپ نکرده بودم یه جا. ولی چه کنم که آفتابگردان و آقا حمید قضیش جداست.