پراکندگی!
انقدر از این رفتار متنفرم که واقعا باعث کلافگی و عصبانیتم میشود. فکر کنید یک مدیر از طریق «تلفن، ایمیل، پیامک، شبکههای اجتماعی (به صورت خصوصی و گروه کاری)، سامانههای مدیریت پروژه و...» کاری را به شما محول کند. از این بدتر نمیشود که یک ساختار یا چارچوب برای خود تعریف نکند. فکر کنید در اوج فعالیت و درگیری، تلفن اتاق شما دهها بار زنگ بخورد! در حین کار حتما باید حواستان به شبکه اجتماعی هم باشد که مبادا مدیرتان پیامی بفرستد و شما آن را نبینید. شبکهای که فقط تمرکز شما را کم میکند. خیلی از کارهای محول شده، با این همه پراکندگی فراموش میشوند. خیلی از کارها انجام نمیشود.
تنها راه حل این است که حتما یک چارچوب تعیین کنید، فقط و فقط در شرایط اضطراری از تماس، پیامک یا ارسال پیام در شبکههای اجتماعی استفاده کنید.
بهتر است از سامانههای مدیریت پروژه استفاده کنیم (باید در این سامانهها کلیگویی کنید) و جزئیات را از طریق ایمیل ارسال کنید. اینطوری همه چیز را به صورت مکتوب باقی میگذارید.