anari
داره كولاك ميكنه!
پست: 117
عضو شده در: 11 اسفند 1388
محل سکونت: همسایه حضرت معصومه (س)
امتياز: 1182
|
عنوان: سه روز به یاد ماندنی! |
|
|
مرا در آغوش گرفته بود و من او را!!!
آخ جون دوباره داره وقتش ميشه… وقت آغوش و ناز و نوازش… فوق العاده است… بدون اغراق يكي از بهترين تجربههاي لذتبخش هر آدمي توي زندگيشه… وايي الان كه داره يادم ميافته دلم داره آب ميشه…
كلي افسوس خوردم چرا زودتر كشفش نكرده بودم… كلي حسرت خوردم… كلي به خودم لعن و نفرين فرستادم چرا زودتر قسمتم نشده بود… بقيه رو ميديدم كه كلي تعريف ميكردند ولي باز هم اين قدر تحريك نميشدم كه من هم آره!!
ولي اين بار ديگه خدا خودش گوشم رو گرفت چه گرفتني! چه شيرين بود… الان داره قند توي دلم آب ميشه…
حالا که داره سالگردش ميرسه... به هول و ولا افتادم…
پارسال يكي از دوستاي گلم گولم زد كه آره بيا ما كه مكان داريم… چرا خودت رو محروم ميكني…؟!
اي كاش هميشه گول اين دوست نازنينم رو بخورم… هر بار با طنابش رفتم توي چاه، سر از یک دنياي سيندرلايي درآوردم … دنياي شيرين و عجيب ديگري كه كمتر کسی ديده…
زمان اين مراسم عشقبازي كه رنگ و بوي ديگري داره توي درخشانترين شبهاي ماه انجام ميشه… يه ماه خاص… مال خصوصيهاست…
مكانش هم توي مسجد جامع شهره!
13 تا 15 ماه رجب (مشهور به ايام البيض) توي اين سه شب ماه كاملتر و روشنتره… مراسم اعتکاف!
گذشته از ادبيات تمثيلي و تحريفي متن! انصافاً تجربه بسيار بسيار شيرينيه…
يادمه روز آخر كه اعمال ام داوود رو انجام ميداديم كه چندين جزء از قرآن رو توي دو سه ساعت ميخونند!! و تازه قبلش اعمال ديگه و زبان روزه و بعد از سه روز و… ولي يه انسي خاصي با قرآن پيدا كرده بودم… يه طور عجيبي…
از یه طرف مثل مادری که تازه فرزند گمشدهاش رو پیدا کرده و اون رو محکم در آغوش گرفته... به شدت قرآن رو بغل کرده بودم... از طرف دیگه همین حس رو قرآن به من داشت!... به وضوح گرمای مادری قرآن رو حس میکردم... مثل بچهای شده بودم که بعد از مدتها مادرم من رو پیدا کرده... بعد از اینکه مدتها گم شده بودم... دقیقن این حس رو قرآن بهم میداد... يه آغوش گرمه گرم… با اينكه چند ساعتی طول كشيد… دوست نداشتم تموم بشه… همهاش چشمم روي آيات ميچرخيد… انگار انرژياش رو احساس ميكردم… وايي… خيلي شيرين بود…قرآن من رو درآغوش گرفته بود و من قرآن را!
تازه این قسمتی از آن عیش بود... سال گذشته اولین سالی بود که من توفیق پیدا کردم اعتکاف برم... خیلی چیزها برام داشت... مخصوصن جایی که بودم، برنامههای ویژهای داشتند که لذت اعتکاف رو چند برابر کرد... امیدوارم قسمت همه بشه... ایضا قسمت خودم امسال! |
|