گوشه‌ای از تلخی حقیقت... (فقط برای خواندن)

soojy

rezvaneh جان طنز‌های تلخی گذاشتی
توی این دوره و زمونه کاری جز خندیدن به این مسائل،‌ نمی‌تونیم انجام بدیم، اگه بخواییم اعتراض کنیم، متهم به اغتشاشگری می‌شیم! Crying or Very sad

yaskan

گاهی مسیر جاده به بن بست می‌رود

گاهی تمام حادثه از دست می‌رود

گاهی همان کسی که دم از عقل می‌زند

در راه هوشیاری خود مست می‌رود

گاهی غریبه‌ای که به سختی به دل نشست

وقتی که قلب خون شده بشکست، می‌رود

اول اگرچه با سخن از عشق آمده است

آخر، خلاف آنچه که گفته است می‌رود

وای از غرور تازه به دوران رسیده‌ای

وقتی میان طایفه‌ای پست میرود

هرچند مضحک است و پر از خنده‌های تلخ

بر ما هرآنچه لایقمان هست می‌رود ...

دکتر شریعتی

rezvaneh

yaskan عزیز فوق‌العاده بود آفرين

rezvaneh

soojy عزیزم، معتقدم شیرین‌تره، آدم اغتشاشگر بشه! از دانشگاه اخراج بشه! از جامعه طرد بشه!.........اما هالو فرض نشه.

rezvaneh

یاده داستان کوتاه و جالبی افتادم...

در مراسم تودیع پدر پابلو، کشیشی که ۳۰ سال در کلیسای شهر کوچکی خدمت کرده و

بازنشسته شده بود، از یکی‌ از سیاستمداران برای سخنرانی دعوت شده بود...

در روز موعود، مهمان سیاستمدار تأخیر داشت و بنابرین کشیش تصمیم گرفت کمی‌ برای
مستمعین صحبت کند.

پشت میکروفن قرار گرفته و گفت: ۳۰ سال قبل وارد این شهر شدم،انگار همین دیروز بود.
راستش را بخواهید، اولین کسی‌ که برای اعتراف وارد کلیسا شد، مرا به وحشت انداخت.

به دزدی هایش، باج گیری، رشوه خواری، هوس رانی‌، و هر گناه دیگری که تصور کنید اعتراف کرد.

آن روز فکر کردم که جناب اسقف اعظم مرا به بدترین نقطه زمین فرستاده است ولی‌ با گذشت زمان و آشنایی با بقیه دریافتم که در اشتباه بوده‌ام و این شهر مردمی نیک ( معنی نیک رو که میدونید چیه؟) دارد.

در این لحظه سیاستمدار وارد کلیسا شده و از او خواستند که پشت میکروفن قرار گیرد.

در ابتدا از اینکه تأخیر داشت عذر خواهی‌ کرد و سپس گفت که به یاد دارد که زمانیکه پدر پابلو

وارد شهر شد،

من اولین کسی‌ بودم که برای اعتراف مراجعه کردم.

rezvaneh

سلام؛

شعر گنجشکک اشی‌مشی رو که حتماً خوندین یا شنیدین؟ جای دوری نمی‌ره یه بار

دیگه بخونیدش Wink

گنجشکک اشی مشی

لب بوم ما مشین

بارون میاد خیس میشی

برف میاد گوله میشی

می‌افتی تو حوض نقاشی

کی می‌گیره، فراش باشی

کی می‌کشه، قصاب باشی

کی می‌پزه آشپز باشی

کی می‌خوره حاکم باشی...؟

rezvaneh

قدغن

عطر خوش گل قدغن
ناله‌ی بلبل قدغن
موسیقی ممنوع نفس
دو،رِ،می،فا،سُل قدغن

قطره نه، دریا قدغن
من نه، تو نه، ما قدغن
برای واژه‌های شعر
معنی و معنا قدغن

آینه‌و حیرت قدغن
چشم بصیرت قدغن
بدون پرده و صریح
دیدن و رؤیت قدغن

طلوع انگور قدغن
ستاره و نور قدغن
خطابه‌ی طناب دار:
حسین منصور قدغن

جام نه و گیلاس قدغن
لامپ نه و توماس قدغن
برای انگشتر عقل
نگین الماس قدغن Wink

شاعر: امینی

soojy

سلام،
rezvaneh جان ممنون.
می‌خواستم یه گوشه‌ای از تلخی حقیقت موجود در جامعه رو من بگم:
چرا باید در یک کشور اسلامی، که معتقده که خداوند خالق همه چیزه،‌ نظریه داروین در مدارس و دانشگاه‌ها تدریس بشه؟!!!!!!!!!
و این تدریس تا حدی پیش بره که 50-60 در صد دانشجو‌های دانشگاه‌های علمی، وجود خدا رو رد کنند و اعتقادی به خداوند نداشته باشند؟؟؟؟؟؟؟ Sad

این چیزی که گفتم یک حقیقته، یک حقیقت تلخ...

rezvaneh

soojy جان سلام، چند ساله پیش یه مطالبی خوندم در رابطه باهاش، اگه اشتباه نکنم

همون که میگه انسان تکامل یافته‌ی حیوانه دیگه آره؟؟ Crying or Very sad

rezvaneh

soojy جان کجایی پس؟ این نوشتت جای بحث داشت هااااااا؟؟!

علی الحساب این شعرو بخونید واسه خالی نبودن عریضه!

اعتراض

در این زمانه چه خوب است اعتراض کنیم..

به روزگار بد و پَست اعتراض کنیم

همیشه از همه -حتی خدا- طلبکار و

به گوش و پا و سر و دست اعتراض کنیم

شویم دلخور از این نابرابری در دست

لذا به گندگی شَست اعتراض کنیم

سوار تاکسی شده، پول را بپردازیم

ولی به قیمت دربست اعتراض کنیم

برای دولت و یارانه بچه دار شویم

به واژه‌ی دهه‌ی شصت اعتراض کنیم

به می فروش سر کوچه و خیابان‌ها

توی خمار و من مست اعتراض کنیم

در این گروه اگر نیست اعتراض کنیم

به این گروه که پیوست، اعتراض کنیم

نه حال دور زدن دارم و نه دنده عقب

بیا به کوچه‌ی بن بست اعتراض کنیم

به جای حرکت کردن بیا که بنشینیم

ببین نشسته چه خوب است، اعتراض کنیم! Very Happy