كنترل پنل             جستجو               پرسشهای متداول            .:: آخرین پست‌های انجمن ::.            لیست اعضا            مدیران سایت             درجات        ورود
فهرست انجمن‌ها -> فروم‌بلاگ‌هاي اعضا -> فروم​بلاگ Ghodrat
پاسخ دادن به این موضوع
گوسفند بع بع مي كرد ،سگ واق واق یعنی حسنک کجایی ما گرسنه ایم
پست تاریخ: دوشنبه 14 آبان 1386 - 08:31    
ghodrat
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 568
عضو شده در: 13 بهمن 1384
محل سکونت: کنار دوستان
iran.gif


امتياز: 5469

عنوان: گوسفند بع بع مي كرد ،سگ واق واق یع خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

شب بود. ماه پشت ابر بود.گاو ما ما مي كرد، گوسفند بع بع مي كرد ، سگ واق واق مي كرد
و همه با هم فرياد مي زدند حسنك كجايي!؟
اما حسنك به خانه نيامده بود.حسنك مدت هاي زيادي است كه به خانه نمي آيد.او به شهر رفته و در آنجا شلوار جين و تي شرت هاي تنگ به تن مي كند.او هر روز صبح به جاي غذا دادن به حيوانات جلوي آينه به موهاي خود ژل مي زند.
موهاي حسنك ديگر مثل پشم گوسفند نيست چون او به موهاي خود گلت مي زند.
ديروز كه حسنك با كبري چت مي كرد .كبري گفت تصميم بزرگي گرفته است.كبري تصميم داشت حسنك را رها كند و ديگر با او چت نكند چون او با پتروس چت مي كرد.پتروس هميشه پاي كامپيوترش نشسته بود و چت مي كرد.پتروس ديد كه سد سوراخ شده اما انگشت او درد مي كرد چون زياد چت كرده بود.او نمي دانست كه سد تا چند لحظه ي ديگر مي شكند.پتروس در حال چت كردن غرق شد.
براي مراسم دفن او كبري تصميم گرفت با قطار به آن سرزمين برود اما كوه روي ريل ريزش كرده بود .ريزعلي ديد كه كوه ريزش كرده اما حوصله نداشت .ريزعلي سردش بود و دلش نمي خواست لباسش را در آورد .ريزعلي چراغ قوه داشت اما حوصله درد سر نداشت.قطار به سنگ ها برخورد كرد و منفجر شد .كبري و مسافران قطار مردند.
اما ريزعلي بدون توجه به خانه رفت.خانه مثل هميشه سوت و كور بود .الان چند سالي است كه كوكب خانم همسر ريزعلي مهمان ناخوانده ندارد او حتي مهمان خوانده هم ندارد.او حوصله ي مهمان ندارد.او پول ندارد تا شكم مهمان ها را سير كند.
او در خانه تخم مرغ و پنير دارد اما گوشت ندارد
او كلاس بالايي دارد او فاميل هاي پولدار دارد.
او آخرين بار كه گوشت قرمز خريد چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت .اما او از چوپان دروغگو گله ندارد چون دنياي ما خيلي چوپان دروغگو دارد به همين دليل است كه ديگر در كتاب هاي دبستان آن داستان هاي قشنگ وجود ندارد. Crying or Very sad
از طرف حامد پارسا

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: دوشنبه 14 آبان 1386 - 09:45    
chaser
مدیر انجمن زبان - مترجم سايت
مدیر انجمن زبان - مترجم سايت


پست: 769
عضو شده در: 29 فروردین 1386
محل سکونت: تهران
iran.gif


امتياز: 7132

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

آخی یادش به خیر.
الان دیگه ازین داستان ها تو کتاب های بچه ها خبری نیست.
البته جامعه در حال تغییر وطرز فکرها و نیاز ها هم تغییر می کنه.

این داستان ها دیگه کاربرد ندارن گرچه من هیچ وقت این داستان ها رو فراموش نمیکنم و ذهن من و شما با این داستان ها شکل گرفت اما...

Sad

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: دوشنبه 14 آبان 1386 - 13:10    
Hamid
مدیريت كل سایت
مدیريت كل سایت


پست: 5500
عضو شده در: 31 اردیبهشت 1384
محل سکونت: -::ساوه::-
iran.gif


امتياز: 47828

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

خنده به تمام معنا جالب بود، يادش بخير... داستان‌هاي به ياد ماندني‌اي بود Crying or Very sad
به نظر من، توي دوران ابتدايي، بهترين زمان براي آموزش «انسان بودن» به بچه‌هاست. اميدوارم برنامه‌ريزان سهل انگاري نكنند كه واقعاً نابخشودني‌ست! Embarassed

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:


نمایش پستها:                 مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی  
پاسخ دادن به این موضوع
 

صفحه 1 از 1

تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
 Related Topics 


 information 

 

پرش به:  
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید


Copyright 2004-2024. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc