پائـــــــــیزانــــه

ghodrat

chaser, جان این شعرتون که گذاشتین خیلی عالیه . ممنون حس ناستولوژیک ادم رو قلقلک میده Very Happy

نمیدونم چرا اینقدر دوست دارم از اول دوباره بخونم و حس کنم که بار اولیه می بینمش توی هر بار خواندن هم انگاری ادم یه صحنه جدیدی از یه فیلمی رو می بینه ، می بینه که دو دوست جایی مثل کنار در، اتوبوس یا وسیله ای دیگه یا نزدیکی یک گلدسته بزرگ کنار دیوار میله ای می خوان از هم خداحافظی کنن یکی عجله داره زود بره ولی دوستش دلش نمیاد و با نگاهی حسرت آلود در کمال ناباوری دارد دوستش را بدرقه و راهی می کند .
گفتم که هر بار ادم می خواند مفهوم جدیدی ازش متوجه می شود. آفرين

تـــــــــــشکر ، با این پاییزانه و شعر شما فکر کنم دیگه چیزی کم نداشته باشه

chaser

شوق پرواز دارم اينك

تا بدانم آن سوي تر چيست؟

تا بدانم آ‹ طرف تر كيست؟

هست جايي كه نيرنگي نباشد

هست جايي كه فريبي از رفيقي هم نباشد

هست جايي كز بلغزد پاي

دستي آيد سوي تو

ليك با دو چشم مضطرب

و نه نگاهي با خشونت

يا لبي اما گزيده

شوق پرواز دارم

تا بياسايم من آنجا
Embarassed

ghodrat

chaser, این شعر برای کسانی مثل من که از ادبیات ر رشته چندانی ندارن سنگینه هر بار که از اول بخونی مثل این که داریی با یکی حرف می زنی بعد به آخر حرفاتون که می رسین ازش بپرسین متوجه شدین وبگه می شه دوباره بیشتر توضیح بدین؟؟؟؟
او مظهر عشق بود و من مظهر ننگ
وقتی که فشردمش، به آغوشم تنگ
لرزید دلش، شکست و نالید که: آخ
ای شیشه تو چه می کنی در بر سنگ
---------- یا
مــُردم از ایــن کـــه نمردم بــرای تــو
ای خاک بر سرم که نشد خاک پای تو
گــر اختیار مــرگ بــه دستم دهد قضا
روزی هـــزار بـــار بـمـیـرم بـرای تو
غم نیست گر ز مهر تو دل پاره پاره شد
ای کـاش ذره ذره شــود در هــوای تـو
گــویم دعـــا و عمر ابــد خواهـم از خدا
تـا عمر خـویش صرف کنم در دعای تـو
در آرزوی آن‌که بــه مــن آشـنا شــوی
آمــیخــتم بــه هــر کــه بـــود آشـنای تــو
جــای تـــو در حـریم وصالست ای رقیب
ای کــاش بـود جای مـن بـی‌ـدل بـه جـای تو
------------------------و یا
نام تو رو آورده ام دارم عبادت ميكنم
گرد نگاهت گشته ام دارم زيارت ميكنم
دستت به دست ديگري از اين گذشته كار من
اما نمي دانم چرا دارم حسادت ميكنم
گفتي دلم را بعد از اين دست كس ديگر دهم
شايد تو با خود گفته اي دارم اطاعت ميكنم
------------------------

آدمک آخر دنياست بخند
آدمک مرگ همينجاست بخند
دست خطي که تو را عاشق کرد
شوخي کاغذي ماست بخند
آدمک خر نشوي گريه کني
آن خدايي که بزرگش خواندي
بخدا مثل تو تنهاست بخند
--------------------------
تو التماسم مي كني جوري فراموشت كنم
با التماس ولي تو را به خانه دعوت ميكنم
گفتي محبت كن برو، باشد خداحافظ، ولي
رفتم كه تا باور كني دارم محبت ميكنم
Very Happy

ولی هر دوتا شعرتان جالبه و همون طوری که گفتم دوباره باید از اول خواند.

chaser

با اجازه می خوام چند تا شعر زیبا از قیصر امین پور بگم .
----------------------------
فال نیک

گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟
شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟

پر می زند دلم به هوای غزل، ولی
گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟

گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟

تقویم چارفصل دلم را ورق زدم
آن برگهای سبِِِِزِِِ سرآغاز سال کو؟

رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند
حال سؤال و حوصله قیل و قال کو؟
-------------------------------------
هر چند که دلتنگ تر از تنگ بلورم
با کوه غمت سنگ تر از سنگ صبورم
اندوه من انبوه تر از دامن الوند
بشکوه تر از کوه دماوند غرورم
یک عمر پریشانی دل بسته به مویی است
تنها سر مویی ز سر موی تو دورم
ای عشق به شوق تو گذر می کنم از خویش
تو قاف قرار من و من عین عبورم
بگذار به بالای بلند تو ببالم
کز تیره ی نیلوفرم و تشنه ی نورم
---------------------------------
سراپا اگر زرد و پژمرده ايم
ولي دل به پاييز نسپرده ايم
چو گلدان خالي، لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ايم
اگر داغ دل بود، ما ديده ايم
اگر خون دل بود، ما خورده ايم
اگر دل دليل است، آورده ايم
اگر داغ شرط است، ما برده ايم
اگر دشنه دشمنان، گردنيم!
اگر خنجر دوستان، گرده ايم؟!
گواهي بخواهيد، اينک گواه:
همين زخمهايي که نشمرده ايم!
دلي سربلند و سري سر به زير
از اين دست، عمري به سر برده ايم
-------------------------------------
خسته ام از آرزوها، آرزوهاى شعارى
شوق پرواز مجازى، بال هاى استعارى

لحظه هاى کاغذى را روز و شب تکرار کردن
خاطرات بايگانى، زندگى هاى ادارى

آفتاب زرد وغمگين، پله هاى رو به پايين
سقف هاى سرد و سنگين، آسمان هاى اجارى

عصر جدول هاى خالى، پارک هاى اين حوالى
پرسه هاى بى خيالى، نيمکت هاى خمارى

رونوشت روزها را روى هم سنجاق کردم:
شنبه هاى بى پناهى، جمعه هاى بى قرارى

عاقبت پرونده ام را با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزى، باد خواهد برد بارى

روى ميز خالى من، صفحه باز حوادث
درستون تسليت ها، نامى از مايادگارى
=====================
روحشون شاد.

ghodrat

فصل پاییز و انار و اینم عکسی که خودم گرفتم.

zaman

ghodrat عزیز! لذت بردم از این تاپیک آفرين

خسته نباشی.
.
این عکس انار فوکوس نیست. عمدی بوده یا... Question

اگر دستی در عکاسی داری خوشحال میشم نمونه کارهات رو در انجمن عکاسی و گالری عکس ببینیم Razz

ghodrat

فوکوس بودن باعث می شه یه عکس معمولی به نظر برسه البته به نظر من .ولی کمی مات بودن باعث جلب بیشتر توجه به سمت وسط عکس و دانه های انار است که منظور منه.
من که عکس زیاد گرفتم ولی از سر تفریح ولی این پرشین گیگ از یه طرف و سرعت اینترنت از طرف دیگه ادمو خسته می کنه .گالری هم کلی فرمان و انتخاب و کلیک داره که با مزاج عجله ای من تو اینترنت سازگار نیست .
اگه بتونم میذارم عکسهایی که روح آدمو نوازش میده Wink