كنترل پنل             جستجو               پرسشهای متداول            .:: آخرین پست‌های انجمن ::.            لیست اعضا            مدیران سایت             درجات        ورود
فهرست انجمن‌ها -> علمي-آموزشي، اجتماعي، فرهنگي -> انجمن جوانان
پاسخ دادن به این موضوع رفتن به صفحه 1, 2, 3, 4, 5, 6, 7, 8  بعدی
خواستگاري دختران از پسران!
پست تاریخ: سه‌شنبه 28 آذر 1385 - 13:39    
sistemprof
عضو گروه مديريت آفتابگردان
عضو گروه مديريت آفتابگردان


پست: 955
عضو شده در: 3 بهمن 1384
محل سکونت: Tehran
blank.gif


امتياز: 8562

عنوان: خواستگاري دختران از پسران! خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

خواستگاري دختران از پسران! موافقيد يا موافق؟!
سه برداشت از خواستگاري دختران از پسران


اشاره :
تحولات سريع جامعه نظام باورهاي ما را دستخوش تغيير قرار مي دهد و تفاوت ميان نسل ها ، هر روز پر رنگ تر از ديروز به نظر مي رسد گسترش منابع علمي و رسانه هاي جمعي ، انواع کتاب ها ، روزنامه ها ، مجلات و غيره باعث شده تا نياز کمتري به استفاده از نظام سنتي گذشته براي انتقال تجربيات و دانشته ها احساس شود جمعيت به سرعت در حال افزايش است و ساختار گذشته جامعه جوابگوي ارتباطات جديد و زندگي لحظه اي امروز نيست. با گسترش جامعه ، درست شبيه به وسايل تازه وارد به زندگي ما ، همزمان بايد فرهنگ ارتقا پيدا کند تا ضمن حفظ شدن توازن جامعه ، به روز جوابگو باشد. يکي از موضوعات مهم که نياز به غني تر شدن فرهنگ آن ضروري به نظر مي رسد ، مقوله ازدواج است ؛ که با وجود جوانان زياد در اين سن ، روز به روز شکل مجهول تري پيدا مي کند. تا به حال برخي از رسانه ها نظير تلويزيون و مجلات کوشش کرده اند تا از زاويه هاي جديدي به آن نگاه کنند. ذدر سايه روشن سعي شده تاد از منظري جديد تحت عنوان " خواستگاري دختران از پسران " به اين مسئله پرداخته شود. نکته مهمي که در تمامي بحث هاي فرهنگي بايد مورد توجه قرار گيرد ، اين است که به بهانه عوض شدن جامعه ارزشهاي انساني و اعتقادي کم رنگ نشود و تا برجايگاه محکمي پاي نگذاشته ايم گذشته خود را از ميان برنداريم.
برداشت اول " يک ماجرا "
حسابي به خودش رسيده بود . مي خواست حرفهايي را که مدتها آزارش مي داد را بيان کند . اتفاقاتي که بينشان رد و بدل شده بود ، را بارها در ذهنش مرور مي کرد . ترسي عجيب همراه با دلهره داشت. از بين لباسهايش آنهايي را که فکر مي کرد به تنش مناسب ترند را انتخاب کرد. از ته دل آرزو داشت که اين توانايي را داشته باشد ، چيزي را که مدتها ته دلش مانده بود را بدون خجالت و با کمال آرامش با او در ميان بگذارد. اما مگر مي شد ؟! يک لحظه به خودش آمد، نگاهش را از جلوي آينه برداشت و بعد چشمهايش را بست . يک نفس عميق کشيد و بعد سعي کرد تا افکارش را متمرکز کرده و يک برخورد مناسب برنامه ريزي کند.
چند بار صحنه را در ذهنش مجسم کرد. "واي خداي من ، چقدر سخته ! " . از روي ميز کيفش را برداشت و به طرف دانشگاه راه افتاد. آن روز محيط دانشگاه برايش حالت ديگري داشت . وارد سالن دانشکده شد و آرام از پله ها بالا رفت و وارد کلاس شد. برعکس همه روزها که به همکلاسي هايش سلام مي کرد ، بي خيال همه رفت و گوشه اي نشست. يکي ار دوستانش که اين حالتش را ديد ، به طرفش رفت و خواست سر صحبت را با او باز کند؛ اما چنان غرق فکر و خيالاتش بود که اصلاً متوجه دوستش نشد. " چرا خودش پا پيش نذاره ؟ اگر واقعاً ... " . اما ياد لبخندهاي امير و برخورد خوبش که مي افتاد ، باز مشتاق مي شد تصميمش را عملي کند وبلافاصله با خودش مي گفت : " حتماً به خاطر حيا و يا شرايط سخت و رسم و رسوماشه که تا حالا پا پيش نگذاشته " . دوستش صدايش را بلندتر کرد و با دست بر روي شانه اش زد " بهاره ، حالت خوبه ، امروز چت شده دختر ! " . تازه آن لحظه بود که متوجه حضور سميرا در کنارش شد . اما بيشتر از سلام چيزي نگفت. دوستش باز اصرار داشت که با او حرف بزند و حالش را پرسيد . " خوبم ، يعني هيچ وقت به اين خوبي نبودم " . سميرا دوست صميمي بهاره بود و معمولاً بهاره ، چيزي را از او مخفي نمي کرد و در طي اين سه سال بارها راجب به اين موضوع صحبت کرده بودند. به همين خاطر سميرا از دلش خبر داشت و تنهايش گذاشت چون مي دانست اگر نخواهد حرفي بزند، کسي از او نمي تواند حرف بکشد و ترجيح مي دهد مسائلش راتنهايي حل نمايد. آن ساعت تاريخ داشتند، بهاره رديف يکي مانده به آخر نشسته بود ، بي خيال حرفهاي استاد و فقط به ساعت بعد و روبرو شدن با امير فکر مي کرد. " نکنه امير از حرفهاي من ناراحت بشه ؟ " . اما شناختش از امير به عنوان يک آدم فهميده و منطقي ، مانع از مي شد از تصميمش منصرف بشود. " بهاره ، نمي خواي بريم بوفه يه چيزي بخوريم " .لحظه اي که صداي دوستش را شنيد متوجه شد چند دقيقه اي از اتمام کلاس مي گذرد . غوغاي عجيبي درونش بپا بود " کاش با چند نفري مشورت مي کردم ". اضطراب و نگراني از صورتش مشخص بود. هنوز اين موضوع براي خودش هم حالت حل نشده اي داشت ، اما با خودش مي گفت : " من ديگه تحصيلکرده هستم و عقلم رو ملاک عملم گرفتم . " اما آرام نمي شد.
ياد شرط و شروط هاي مختلفي مي افتاد که پدر و مادرش براي خواستگارانش مي گذاشتن ور هر کدام را به بهانه اي رد مي کردند و چقدر نسبت به اين موضوع حساسيت داشتند . تا سکشن بعد 20 دقيقه اي مانده بود و با اينکه اصلاً حوصله قدم زدن نداشت، به همراه دوستش رفت تا شايد کمي آرامش پيدا کند. اما فکرهاي مختلف ، ذهن خسته اش را رها نمي کرد " حالا اگه بابا و مامان بفهمن چي مي گن " !.
چون آن ساعت درس تخصصي داشتن ، امير عادت داشت که معمولاً چند دقيقه اي قبل از کلاس بيايد و رديف اول پاتوق ثابت امير بود . قدم زدن بهاره زياد طول نکشيد و سريع به طرف کلاس رفت . هنوز خبري ازش نبود ؛ به همين خاطر رديف سوم منتظرش نشست . پنج دقيقه بعد ، سرو کله امير خان پيدا شد ، يک لحظه بهاره خواست از جايش بلند شده و به طرفش برود ، اما به خودش آمد " بهاره چت شده ! آروم باش " . امير مثل هميشه به کساني که در کلاس بودند ، سلام کرد و رديف اول نشست. بهاره چند دقيقه بيشتر نتوانست تحمل کند. مي خواست هر چه زودتر جوابش را بگيرد. " مي شه آقاي قادري چند دقيقه اي وقتتونوبگيرم " . امير مثل دفعه هاي قبل که به اشکالات درسيش جواب داده بود ، قبول کرد. بهاره ازش خواست که خارج از کلاس با او صحبت کند.
گوشه راهرو سرصحبت را با امير باز کرد. "نمي دونم چطور به شما بگم ، خيلي برام سخته " . امير که قبل از آن هم متوجه حالت غيرعادي بهاره شده بود ، ازش خواست که راحت حرفش را بزند. " مي دونيد ، مدتهاست که مي خوام اين مطلب رو با شما در ميون بگذارم , اما منتظر بودم که شما پا پيش بگذاريد ". بهاره با هر سختي که بود و با صداي لرزان ، خواسته اش را با امير در ميان گذاشت . و...


برداشت دوم : حرفهاي شما
به خاطر نزديکي به واقعيت و آگاهي از نظرات دانشجويان گزارشي نياز بود در کنار مطالب آورده شود . موضوع گزارش را با هر کسي که در ميان مي گذاشتيم قيافه اش ديدني بود !. طرح موضوع و تازگي آن براي همه جالب بود و با اشتياق سعي داشتند دلسوزانه پاسخگو باشند. اولين کسي که با او صحبت کرديم ، آقا و دانشجوي باستان شناسي ، چند لحظه اي طول کشيد تا برايش توضيح دهيم موضوع جدي است ! وي گفت " اگر شناخت کافي داشته باشيم از پيشنهادخانم استقبال مي کنم" . دانشجوي ديگري که تا حالا به اين موضوع فکر نکرده و رشته معماري بود ، با اينکه تحسين مي کرد ، دختري بتواند حرفش را بزند ، در عين حال بيان کرد : " اين طور جا افتاده که چنين دختري حتماً يه مشکلي داره ؛ گرچه به نظر من اين طرز فکر درست نيست." اين حرفها شبيه صحبت هاي آقاي ديگري بود و اضافه کرد " بايد دختري دل به دريا بزنه و از خودش بگذره که همچين کاري انجام بده ، گرچه به نظرم حرام نيست " . در اين گزارش از نظرات خانم ها هم استفاده شد. يکي از آنها با طرح خواستگاري دخترها از پسرها موافق بود و در عين حال گفت : " نبايد به اين موضوع زياد اهميت داده بشه و فکر نمي کنم در جامعه جايي پيدا کنه " .
در بين جوابهاي پسران برعکس دختران اختلاف زيادي وجود داشت. دانشجوي رشته حقوق " اين مسئله نه در دين جا داره و نه در عرف و آدم لائيک هم اين را نمي پسنده ". و دنشجوي 26 ساله رشته مديريت : " از نظر من اشکالي نداره و تازه زندگي که با عشق زن آغاز بشه بهتره چون زن به هيچ عنوان خطا نمي کنه ، من حتي حاضرم حق طلاق رو هم به زن بدم ". نکته مهم در صحبت هاي اکثر پسرها داشتن معيار براي انتخاب همسر آينده بود و اولين برخوردشان در برابر پيشنهاد خواستگاري يک دختر ؛ سنجيدن طرف مقابل با ملاک ها و اهميت اينکه طرح موضوع ، از طرف دختر صورت گرفته در مرتبه دوم اهميت قرار داشت.
به طور مشترک از خانم ها سئوال شد آيا نياز هست چنين مسئله اي اصلاً در جامعه طرح شود ؟ نيمي موافق و آن را جزء حقوق خود دانسته و بقيه اين نوع خواستگاري را مغاير با فرهنگ و خلق و خوي ايرانيان مي دانستند و احتمال اينکه چنين بابي در جامعه باز شود را بسيار کم مي دانستند. "خوب نيست ، چون اگر دختري بره خواستگاري پسري ، خودشو سبک کرده". البته پاسخ های متفاوتي هم داده شد ؛ يکي جا افتادن موضوع را آزادي و ديگري آن را موجب از هم پاشيدگي جامعه عنوان کرد و در توجيه صحبت خود بيان کرد : " چون مردها در سطحي از جامعه و زن ها در سطحي ديگر هستند و جا افتادن اين موضوع باعث از هم پاشيدگي هنجارهاي جامعه مي شود ". خانم ديگري هم که حرف هايش با تاييد دوستان کنارش همراه بود با حالتي گله مند عنوان کرد "تا کي قراره که دختر بشينه خونه تا کسي بياد خواستگاريش ! ". پاسخ دخترها و پسرها به اين سئوال که زن چطور اين خواسته را با حفظ ارزش خودش بيان کنه شبيه هم بود و مواردي نظير با راهنمايي مشاور ، از طريق خانواده و واسطه مطمئن ، مواردي بود که پيشنهاد شد و مطرح کردن اين موضوع توسط خود دختر را چندان مناسب شخصيتش نمي دانستند.
آقايي که تازه نامزد کرده بود خواستگاري دخترها را جزء حقوق طبيعي زن مي دانست و اين جمله در ميان صحبت هاش متفاوت از بقيه و قابل تامل بود " ارزش زن تابعي از ارزشهاي يک جامعه است و بايد ببينيم جامعه چه ارزشهايي دارد و بعد در اين باره به قضاوت نشست."
. بارها دانشجويان بعد از شنيدن موضوع گزارش، آن را تکرار مي کردند تا مطمئن شوند که درست شنيده اند " شما هم چه موضوع هايي انتخاب مي کنيد ؟! ". و طرح چنين موضوعي برايشان غير منتظره بود . چرا که در جامعه اين طور باب شده که از رسم هاي موجود، چشم و گوش بسته تبعيت کنند و کمتر در جامعه چنين مسائلي مطرح مي شود . يکي از پسرها از اين موضوع بد جوري خوشش آمده و گفت " برام جالبه که دخترها از من خواستگاري کنن و من جواب نه بدم ! چرا فقط دخترها جواب نه بدن ؟!" و ديگري که گل از گلش شکفته بود " اگر با معيارهام جور در بياد ، چرا که نه ؟". دخترها شک داشتند که خانواده پسر همچين عروسي را بپذيرند و البته اين هم مطرح شد که به فرهنگ و نوع خانواده ها بستگي دارد. با اينکه موضوع در نگاه اول جنجالي به نظر مي رسيد ، اما جوابهاي منطقي داده مي شد . در حين گزارش جاي خالي وجود چنين بحث هايي در دانشگاه به خوبي احساس مي شد و اين سئوال بي جواب که چرا جلسات گفتگو در دانشگاه که محل فراگيري و پرورش انديشه هاست برگزار نمي شود ؟!
يکي از دانشجويان کامپيوتر در اين باره گفت " خواستگاري موردي نداره ، اما چطور باشه مهمه . چون بعضي ها به خاطر احساسي بودن و شور آني اقدام مي کنن و فکر مي کنم دخترهاي ايراني آنقدر حيا دارن که اين کار را نکنن". بجز يکي از خانم ها که با قاطعيت جواب داد حاضره از مرد مورد علاقه اش خواستگاري بکند بقيه جواب منفي دادند " به ريسکش نمي ارزه ، مخصوصاً اينکه جواب نه بشنوم ، سوختن بهتر از نه شنيدنه ". و در کل پايين امدن ارزش زن ، جواب نه شنيدن ، امکان سوء استفاده به ترتيب مهمترين دلائل بي علاقگي خواستگاري دخترها از پسرها بود . به عقيده يکي از دانشجويان پسر بايستي دختر از روحيه لطيفش فاصله بگيرد که توان شنيدن نه را از آقايي داشته باشد. برخي هم معتقد بودند که اين مسئله در دين ما داراي جايگاه است و براي مثال خواستگاري حضرت خديجه از حضرت محمد (ص) را مطرح مي کردند. يکي از پسرها در بين صحبت هايش به نکته اي متفاوت از بقيه اشاره کرد : " بااينکه هر روز سن ازدواج بالاتر ميره اما متاسفانه هر روز بر سنت هاي غلط و تجملات اضافه مي شه و خيلي از پسرها خودشون رو باور ندارن که به موقع خواستگاري کنن و اين باعث مي شه که انتخابهاي خانم ها در شرايط عادي کم بشه . و اگر به جاي طرح خواستگاري دخترها از پسرها موضوع ساده کردن ازدواج و زندگي طرح بشه براي حل مشکلات بسيار تاثير گذارتره ".


برداشت سوم : نگاهي کارشناسي
مرد و زن مکمل و براي هم آفريده شدند ؛ با روحيات و تواناييهاي متفاوت با حقوقي برابر و غير مشابه و بر عهده آنان گذاشته شد تا از عزت و حرمت خود محافظت کنند و در نهايت با پيوندي مقدس به هم برسند . در فرهنگ و ادبيات ايران ، همواره زن مظهر ناز و مرد، نياز معرفي شده و شعرها و حکايت هاي بسياري در اين وجود دارد.
تغيير فرهنگ ها همزمان با گسترش شهرها و کمرنگ شدن برخي عقايد در مقوله ازدواج سبب شده تا " خواستگاري دختران از پسران " با موافقان و مخالفاني مطرح شود. از بحث هاي جدي اين نوع خواستگاري ، نگراني از شکسته شدن جايگاههاست که فرهنگي چند هزار ساله پشتوانه دارد.
اين پيشنهاد از طرف خانم ها به عقيده يکي از اساتيد در اکثر موارد با زمينه اي عاشقانه طرح مي گردد ؛ در حالي که تجربه ثابت کرده بعد از چند سال که عشق کارکرد خود را در مقابل عقلانيت زندگي از دست داد ، احتمال تغيير مسير به سمت تحمل يکديگر و يا حتي جدايي وجود دارد . در حالي که اگر در اين موارد در کنار احساس ، عقل ميداني براي ايفا کردن نقش خود داشته باشد. طرح اين مسئله از طرف خانم ها ، البته از طريق مناسب ( خانواده و يا مشاور و ساير واسطه ها ) مي تواند با از ميان برداشتن شروط بي مورد و مانع راه ازدواج ، حرکتي به سمت تکامل فرهنگ جامعه باشد. ز انجائيکه دين اسلام به عنوان کاملترين دين الهي مطرح است و نيازمنديهاي بشري را در هر زماني جوابگوست ؛ نسبت به مسئله ازدواج و کانون مقدس خانواده ، تشويقها و ترغيبهاي زيادي نموده است ، تا جايي که بيت المال را يکي از ابزارهاي رسيدن به چنين هدفي قلمداد مي کند و علاوه بر موارد ضروري تکليف نموده تا حاکم حکومت اسلامي براي رفع معضل جوانان و پيشگيري از افتادن در ورطه انحراف و مفاسد اجتماعي از بيت المال مسلمانان استفاده نمايد.
در مورد بحث خواستگاري از نظر اسلام در قالب سنتهاي اسلامي چنين است که پسر و خانواده اش به خواستگاري از دختر مي روند و اين شيوه آثار مثبت زيادي را در بر داشته و نقش مهمي در استحکام خانواده و حفظ حرمت زن به عنوان رکن اصلي خانواده دارد. خصوصاً در عرف جامعه اسلامي ايراني ما ؛ اما اين به آن معنا نيست که در صورت نياز و ضرورتها منع شرعي و اسلامي وجود داشته باشد . در صدر اسلام مواردي نقل شده و عملکرد بزرگاني از علماء شيعه بر آن تاکيد مي کند . البته نه به صورت مستقيم يعني براي ملاحظات موارد ذکر شده (حفظ حرمت ، منزلت زن و حساسيتهاي عاطفي و خاص زنانه ) حتي الامکان توسط واسطه ها خواستگاري صورت گيرد يا بهتر است بگوئيم پيشنهاد شود ، که در صورت جواب منفي از طرف پسر مورد نظر ، تبعات و اشکالها متوجه شخص دختر نشود. فراتر از آن به نظر بعضي صاحبنظران به عنوان تکليف اخلاقي و ديني ، واسطه گري خير توسط افراد موجه و داراي نفوذ را لازم دانسته اند. چنانچه معروف و مشهور است؛ مرحوم آيت ا... حاج شيخ جعفر شوشتري روزي قبل از منبر رو به مردم ، اعلام فرمودند که ايها الناس دو دختر دم بخت دارم که اگر فرد مناسب و همشان پيدا شود ، آنها را به زوجيتش در مي آورم ، بعد از منبر فردي تحصيل کرده پيدا شد و با ايشان راجع به موضوع صحبت کردند و يکي را به عقد ايشان در آوردند. و بعد از يک سال مرحوم حاج شيخ جعفر با يک بچه قنداقي به منبر رفتند و فرمودند که اگر پارسال مطلب را اعلام نمي کردم خداوند، اين موهبت خودش را به ما عطا نمي کرد و اين گونه درس بزرگي را به جامعه ما مي دهد تا چگونه نيازهاي جوانان را دريابيم.
http://www.sayeroshan.meead.com/no4/4-01.htm

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست: libero (سه‌شنبه 28 آذر 1385 - 14:11)

پست تاریخ: سه‌شنبه 28 آذر 1385 - 13:48    
HAMID_007
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 128
عضو شده در: 24 مهر 1385
محل سکونت: خيابان تهران
blank.gif


امتياز: 1356

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

من قصده ازدواج دارم
البته قصده ادامه تحصیل هم دارم
دخترای گرامی میتونن از من خواستگاری کنن

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: سه‌شنبه 28 آذر 1385 - 14:49    
niyosha488
کاربر فعال
کاربر فعال


پست: 1537
عضو شده در: 11 مرداد 1385

blank.gif


امتياز: 14831

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

حالا که اينجا مراسم خواستگاريه به اين لينکم يه نگاهي بندازيد جالبه Mr. Green

http://www.anvari.org/fun/Farsi/Khastegari.html

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: سه‌شنبه 28 آذر 1385 - 15:04    
Raha
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 297
عضو شده در: 22 آبان 1385
محل سکونت: Hamburg
germany.gif


امتياز: 2475

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

HAMID_007 نوشته است:
من قصده ازدواج دارم
البته قصده ادامه تحصیل هم دارم
دخترای گرامی میتونن از من خواستگاری کنن


بايد در مورد نجابت شما اول تحقيقات به عمل بياد

خنده به تمام معنا Twisted Evil خنده به تمام معنا

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: سه‌شنبه 28 آذر 1385 - 15:31    
libero
عضو گروه مديريت آفتابگردان
عضو گروه مديريت آفتابگردان


پست: 1175
عضو شده در: 16 آبان 1384
محل سکونت: تهران
iran.gif


امتياز: 11304

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

خنده به تمام معنا خيلي خوب گفتي Raha, جان Mr. Green

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: سه‌شنبه 28 آذر 1385 - 15:45    
niyosha488
کاربر فعال
کاربر فعال


پست: 1537
عضو شده در: 11 مرداد 1385

blank.gif


امتياز: 14831

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

مثل اينکه آقا حميد مارو تنها گير آورديد
نترس حميد جان برو جلو من پشت سرتم
البته نه برا ازدواج برا جنگ گفتم Mr. Green

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: سه‌شنبه 28 آذر 1385 - 16:02    
Raha
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 297
عضو شده در: 22 آبان 1385
محل سکونت: Hamburg
germany.gif


امتياز: 2475

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

تنها كه نه ... 8)

جلسات اول با مادر و پدر ميريم اگه پسند کردن و پسند کرديم و به توافق رسيديم بعد

شايد يک جلسه با حضور خواهر کوچکتر آقا حميد بتونيم تنها گيرشون بياريم...

Wink Wink Wink خنده به تمام معنا

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: سه‌شنبه 28 آذر 1385 - 16:44    
niyosha488
کاربر فعال
کاربر فعال


پست: 1537
عضو شده در: 11 مرداد 1385

blank.gif


امتياز: 14831

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

آفرين آفرين آفرين مبارکه مبارکه حميد جون تو هم از دست رفتي بگم بچه ها يه مراسم فاتحه خوني برات راه بندازن خنده به تمام معنا خنده به تمام معنا خنده به تمام معنا

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: چهار‌شنبه 29 آذر 1385 - 00:41    
HAMID_007
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 128
عضو شده در: 24 مهر 1385
محل سکونت: خيابان تهران
blank.gif


امتياز: 1356

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

نه niyosha488, جان من حالا حالا ها دم به تله نمیدم
اگه آدم با اولین خواستگار جواب مثبت بده که نمیشه
Raha, حالا حالاها باید بیادو بره
پاشنه ی خونمون رو باید در بیاره
اون وقت شاید ............

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: چهار‌شنبه 29 آذر 1385 - 01:53    
Raha
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 297
عضو شده در: 22 آبان 1385
محل سکونت: Hamburg
germany.gif


امتياز: 2475

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

بله اقا داماد رفتن گل بچینن Laughing

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:


نمایش پستها:                 مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی  
پاسخ دادن به این موضوع
 
رفتن به صفحه 1, 2, 3, 4, 5, 6, 7, 8  بعدی
صفحه 1 از 8

تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
 Related Topics 


 information 

 

پرش به:  
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید


Copyright 2004-2024. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc