كنترل پنل             جستجو               پرسشهای متداول            .:: آخرین پست‌های انجمن ::.            لیست اعضا            مدیران سایت             درجات        ورود
فهرست انجمن‌ها -> فروم‌بلاگ‌هاي اعضا -> فروم​بلاگ Ghodrat
پاسخ دادن به این موضوع رفتن به صفحه قبلی  1, 2
زن آزاری در فرهنگ ایرانی
پست تاریخ: جمعه 24 آبان 1387 - 14:11    
lotus89
شروع فعاليت
شروع فعاليت


پست: 24
عضو شده در: 19 خرداد 1387
محل سکونت: تهران
iran.gif


امتياز: 282

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

ببین داداش ببخشید من دخالت کردما Embarassed اما نتونستم جلو خودمو بگیرم.
تو یه پسری داری این حرفه کلی میگی چون خودت تجربه نکردی اما من به عنوان یه دختر این حرفتو اصلا نمی تونم قبول کنم چون تجربه کردم

این جور آدما پست تر از این حرفان که اگه حجابت کامل باشه یا چادری باشی گیر ندن بهت!
خدا کنه همه مثله شما ها باشن که میگین تو خیابون سرتون پایینه راهه خودتون رو میرید
اما من خیلی خیلی خیلی کم دیدم مردا اینطوری باشن.از پسر بچه ی 10 ساله گرفته تا
مرد50_60 ساله همشون یه جورن.
اما این حرفت که میگی به تربیت تو خونواده ربط داره رو موافقم .اگه یه پدر مادر از اون اول
به بچه هاشون یاد بدن که تو کوچه خیابون چطور رفتار کنن تو خونه و پیش دوستاشون
چه رفتاری داشته باشن این مشکلات خیلی کم میشه و من و امثال منم وقتی هوا تاریک شده داریم از دانشگاه میایم واسه داشتن امنیت به دفاع شخصی و اسپری فلفل و ....
رو نمیاریم Sad

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: جمعه 24 آبان 1387 - 20:32    
Hamid
مدیريت كل سایت
مدیريت كل سایت


پست: 5494
عضو شده در: 31 اردیبهشت 1384
محل سکونت: -::ساوه::-
iran.gif


امتياز: 47774

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

امیدوارم از صحبت‌هام نتیجه‌ای که می‌خوام رو بگیرید...
می‌خوام بگم اکثر بلاهایی که به سر ما میاد، بیشترش از طرف خود ما (بله، خود ما!) نازل می‌شه!

جملات و قضایای قبلی رو که در پست قبل گفتم به یاد بیارید (حرف خاله‌ی من درباره‌ی اُمّل بودن، رفتار بعدی ایشون و جواب من)، حالا در مورد تربیت خانواده قضیه‌ای رو تعریف می‌کنم که در دوران دبیرستان واسم پیش اومد و هیچ وقت فراموشش نمی‌کنم... شما اون قضایا و تربیت خانواده و حرف‌هایی که می‌زنیم و کارهایی که می‌کنیم رو کنار هم بذارید...

توی دوران دبیرستان، نوه‌ی عمه‌ی ما هم‌کلاس ما شد.
این آقا کلاً فرزند یک خانواده نه چندان مذهبی هست که خیلی از اون جملاتی که در پست قبل زدم و خیلی‌ها می‌زنن، در اون خانواده رد و بد می‌شه...
اون زمان، من دیدم این آقا سی‌دی‌هایی که من وقتی متوجه شدم محتواشون چیه، به خدا قسم برای اولین بار بود که می‌فهمیدم مسائل غیراخلاقی این همه می‌تونه زشت و کثیف باشه، هر روز با دوستانش بده بستون می‌کرد... به شدت هم درس‌نخون بود و به زور پول در مدارس غیرانتفاعی (از مهدکودک تا دبیرستان) تونست دیپلمش رو بگیره.
این شد که دلم به حالش سوخت.
کم‌کم شروع کردم روی ذهنش کار کردن.
به مرور، متقاعدش کردم که این وضع زندگی نیست، خدایی هست، حساب و کتابی هست، نمی‌شه هم خودت و بچه‌های مردم رو بدبخت کنی...
اون زمان اوج مذهبی بودن و بسیجی بودن من بود. Razz
خلاصه، بعد از ماه‌ها تونستم ایشون رو کمی (فقط کمی) تغییر بدم.
کم‌کم شرایط محیا بود برای اینکه پای ایشون رو به مسجد باز کنم. (بعدها، شاید در بخش خاصی از سایت، بگم چرا این همه حساس و معتقدم که جوان‌های ما باید پاشون به مساجد باز بشه)
کلی برنامه‌ریزی کردم و وقتی یکی از مشهورترین و تأثیرگذارترین سخنرانان کشور به ساوه دعوت شده بود، با کلی ترفند متقاعدش کردم که امشب بریم مسجد.
گفت من نزدیک غروب می‌رم مغازه بابام (یعنی پسر عمه‌ی ما) که نزدیک مسجده، تو خواستی بری مسجد، بیا دنبال من با هم بریم.
ما با کلی اشتیاق ( Razz ) غروب راه افتادیم طرف مغازه‌ی پسر عمه.
دیدم خدا رو شکر اومده مغازه. رفتم داخل و سلام کردم و یواش به «حمید» (اسم نوه‌ی عمه‌م هم حمید هست) اشاره کردم که: بریم؟
گفت: بریم.
پسر عمه گفت: کجا ایشاالله؟
گفتم: پسر عمه! می‌خوام امروز پسر گلت رو ببرم مسجد...

پدر این خانواده‌ای که دارید درباره‌ش صحبت می‌کنید، مثل پدر خیلی از خانواده‌ها که فرزندانشون توی خیابون مزاحم شما می‌شن، از ترس همون اُمّل گفتن خیلی‌ها مثل من و شما و خاله‌ی من (که از دست همین نوع پسرها رنجیده بود) عرض کرد:
حمید جان! تو رو خدا دست از سر پسر ما بردار! می‌بریش مثل خودت شیخ می‌کنیش، مردم بهش می‌خندن!!! Shocked
هر چند من بیدی نیستم که به این حرف‌ها بلرزم، اما دیگه برام مهم نبود که این آقا چی کار می‌کنه. (و اینکه مثلاً نتونست درس رو ادامه بده و رفت سربازی و با دختری ازدواج کرد که ... بگذریم)

ما مردم ایران، استاد سخنرانی هستیم!!
چقدر این جملات قشنگه:
خانواده باید فرزندش رو درست تربیت کنه!
انسان باید شعور داشته باشه!
جامعه باید امنیت داشته باشه!

اما متأسفانه هیچ وقت اعمال و گفتار خودمون رو زیر ذره‌بین نذاشتیم که ببینیم نکنه مشکل از خودمون باشه!!
گاهی اوقات یک خنده‌ی بی‌جای ما چنان تأثیرات منفی در حد یک جامعه می‌ذاره که باور کردنی نیست!
من توی همه‌ی کلاس‌هام گفتم: اگر کسی توی کلاس من به هر دلیلی به شخص دیگه‌ای بخنده که اون دانشجو، خجالت بکشه، چنان جلو جمع ضایعش می‌کنم که تا آخر عمر هر وقت خواست بخنده اضطراب، کل هیکلش رو بگیره.
خودم، برادرم رو با کلی خواهش فرستادم کلاس زبان، نصف یک ترم رفت و دیگه نرفت. فقط به خاطر اینکه یک اشتباه در تلفظ یک لغت کرده بود و افراد کلاس بهش خندیده بودند!

بله، زندگی اینطور نیست که من و شما بشینیم، فقط فکر کنیم و جملات قشنگ از دهانمون خارج کنیم! زندگی سخته، هر پندار و گفتار و کردار ما به شکل دیگه‌ای به سمت خود ما بر می‌گرده.
تا وقتی من و شمای نوعی و خاله‌ی بنده و امثالهم، به بهترین و پاک‌ترین فرهنگ عالم به نگاه تمسخر بنگریم، نباید انتظار داشته باشیم یک پدر در یک خانواده فرزندش رو درست تربیت کنه!!

در اینکه جهان، بدون چنگ به تعالیم الهی، داره به سمت پرتگاه می‌ره، من (شخصاً) هیچ شکی ندارم (این حرف رو بعد از بررسی‌های زیاد و صحبت با خود غربی‌ها می‌گم). اما اگر بپرسید چرا ما مردم ایران که با بهترین تعالیم الهی آشنا هستیم، به سمت پرتگاه می‌ریم؟ می‌گم: چون ما فقط با این تعالیم آشنا هستیم، هیچ وقت نخواستیم ایمان داشته باشیم که این تعالیم، زیباترین تعالیم دنیای پرآشوب امروزیه و به اون‌ها عمل کنیم.

بابای خدابیامرزم جملات قشنگی می‌گفت. به خواهرهام می‌گفت: دخترا! با خیال راحت برید بیرون و مطمئن باشید کسی به شما حتی نگاه چپ هم نخواهد کرد، چون من پنجاه ساله که به هیچ خانمی نگاه غرض‌آلود نکردم! اگر زمان شاه خانم‌هایی با لباس تاپ وارد مغازه‌م می‌شدن، از ابتدای ورودشون تا انتها، نگاهم از روی ترازو برداشته نمی‌شد!
به ما پسرها هم می‌گفت: بترسید از روزی که به دختری از پشت، حرفی بزنید (متلک بگید) و برگرده و ببینید خواهر خودتون باشه! Crying or Very sad

بگذریم، معتقدم این نوع صحبت‌ها طبیعیه.
به شخصه معتقدم دنیا روزی به پایان می‌رسه که انسان‌ها همه‌ی راه‌ها رو تست کنن و به این نتیجه برسن که باید به ریسمان الهی چنگ بزنن و جز این، راه نجاتی نیست.
توی یکی از چت‌هام، یک انگلستانی به حالت توهین، به من گفت:
ما تکنولوژی رو تولید می‌کنیم و به شما هدیه می‌کنیم، ما وسایل زندگی شما رو تولید کردیم و ... شما (ایرانی‌ها و مسلمانان) چی تولید می‌کنید؟
جواب دادم:
We produce QUIET SOULS
(ما روان‌های آرام تولید می‌کنیم)
و باور نمی‌کنید که چقدر از این جمله شگفت‌زده شد!

در آخر، یک عکس به شما هدیه می‌دم که چندان با مطالبی که گفتم بی‌ربط نیست:



در دیکشنری Collins CoBuild کلمه man (به معنی بشر، انسان و ...) رو جستجو می‌کردم که این جمله (که مشخص کردم) رو در دیکشنری دیدم. باورم نمی‌شد کسانی که ادعای تحویل وسایل آرامش به انسان رو دارن، چنین اعترافی داشته باشن:
Anxiety is modern man's natural state
اضطراب و تشویش، حالت طبیعی انسان مدرنیته امروزی است...

من چشم انتظار روزی هستم که این جمله از زبان تک‌تک انسان‌های بی‌خدا (سکولار) (و در حالت خیلی حق‌به‌جانب، باید بگم از زبان انسان‌های غیرمسلمان) شنیده بشه.
چه روزی خواهد شد آن روز Wink
یعنی من اون روز رو می‌بینم؟ Crying or Very sad

با اجازه.

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست: chaser (شنبه 25 آبان 1387 - 10:43)

پست تاریخ: شنبه 25 آبان 1387 - 13:49    
Gytyonline
مديريت كل انجمن‌ها
مديريت كل انجمن‌ها


پست: 899
عضو شده در: 14 شهریور 1384
محل سکونت: tehran
iran.gif


امتياز: 8184

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

"""".... آزادیشون حفظ بشه، انگ « امّل » بزنید، باید این‌ها رو تحمل ...""
من یه بار تویه کتاب یه حدیثی از یکی از معصومین خوندم(اگه شده دنباله کتابه میگردم ومعرفیش میکنم):
""در آخر و زمان به یاران و پیروان ما امل خواهند گفت""
و بازم هستش بدن میگم

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: یکشنبه 26 آبان 1387 - 07:52    
zaman
مدير انجمن عكاسي
مدير انجمن عكاسي


پست: 297
عضو شده در: 1 مهر 1385
محل سکونت: ساوه
iran.gif


امتياز: 2733

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

من هم بیشتر مواقع به سبک حمید راه میرم. البته نه به اون سرعت! Wink
برای همین خانمم مجبوره اکثر مواقع این موضوع رو برای دوستان و همکارانش توضیح بده و از اینکه مثلا جواب سلام ندادم عذرخواهی کنه Embarassed
دو موضوع هم خیلی اعصابم رو بهم میریزه. یکی همین رفتارهایی که شرح داده شد و دوم هم رانندگانی که از فرهنگ رانندگی بویی نبرده اند. Mad

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: یکشنبه 26 آبان 1387 - 15:29    
Hamid
مدیريت كل سایت
مدیريت كل سایت


پست: 5494
عضو شده در: 31 اردیبهشت 1384
محل سکونت: -::ساوه::-
iran.gif


امتياز: 47774

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

ali048, جان،
اگر منبع این جمله رو پیدا کردی، بگو... من هم «گنجینه نور» رو گشتم و هم اینترنت رو فعلاً چیزی دستگیرم نشده.

من بد نیست یک شفاف‌سازی کنم! Very Happy
ببینید، این موضوع «اُمّل گفتن» و اینجور چیزها برای مثال گفته می‌شه.
یه وقت تصور نشه که مثلاً من از یک موضوع یا اتفاق خاص کینه دارم و همه‌ش اون رو مثال می‌زنم... نه، قبلاً هم گفتم که حرف دیگران برام مهم نیست...
فقط این‌ها رو می‌گم که مواظب رفتارمون باشیم.

zaman, جان،
می‌بینم که با کشفیات من سازگار هستی.
من یه کشفی طی دوران دانشگاه کردم که مطمئنم اشتباه نکردم!
اگر دقت کرده باشی، اکثر بچه‌های رشته کامپیوتر، افرادی کاملاً منطقی هستند و به مرور، می‌شن افرادی مذهبی و گاهی اوقات خیلی مذهبی Shocked Razz
این قضیه به خاطر درس‌های به شدت زیادی هست که ما توی رشته‌مون درباره عملیات منطقی و ریاضی داریم... چندین کارگاه که مدام باید با منطق صفر و یک سر و کله بزنی. (به خصوص دستورات برنامه‌نویسی IF و ELSE خیلی در روحیات کامپیوتری‌ها مؤثره)
حتی اگر ترم اول و دوم خیلی بدون حساب و کتاب باشن، اما تا آخر دانشگاه یک فرد کاملاً 01ای و منطقی خارج می‌شن!
رشته ما تنها رشته‌ای بود که 99درصد پسرها و دخترهاش خیلی سنگین و با شخصیت بودن. بر خلاف رشته‌های دیگه که اصلاً متوجه نبودن دنیا دست کیه!
اگر به کل دنیا هم نگاهی بیندازید، معمولاً کامپیوتری‌ها افرادی کاملاً قانون‌مند و منطقی هستند.

الان مثلاً اگر نماز جمعه ساوه بیایید، معمولاً من رو با هفت هشت نفر می‌بینید که در کمال تعجب چهار نفر از اون‌ها دانشجوی رشته کامپیوتر و همکلاسی خود من بودن! Shocked
کلاً صحبت کردن با دانشجوهای رشته کامپیوتر معمولاً به نتیجه منطقی و درست می‌رسه Wink

این موضوع خیلی برام جالبه و هر فردی رو که ببینم در موردش بررسی می‌کنم Razz
ممنون Wink

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:


نمایش پستها:                 مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی  
پاسخ دادن به این موضوع
 
رفتن به صفحه قبلی  1, 2
صفحه 2 از 2

تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
 Related Topics 


 information 

 

پرش به:  
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید


Copyright 2004-2024. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc