كنترل پنل             جستجو               پرسشهای متداول            .:: آخرین پست‌های انجمن ::.            لیست اعضا            مدیران سایت             درجات        ورود
فهرست انجمن‌ها -> مباحث متفرقه -> جوك و لطيفه و سرگرمي
پاسخ دادن به این موضوع رفتن به صفحه 1, 2, 3, 4, 5, 6  بعدی
جوك
پست تاریخ: چهار‌شنبه 16 بهمن 1387 - 14:12    
MHGH
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 410
عضو شده در: 11 شهریور 1387
محل سکونت: tehran
iran.gif


امتياز: 5613

عنوان: جوك خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

يه روز صبح يه مريض به دكتر جراح مراجعه ميكنه و از كمر درد شديد شكايت ‏ميكنه.

‏دكتره بعد از معاينه ازش ميپرسه «خب، بگو ببينم واسه چي كمر ‏درد شدي؟»

‏مريض پاسخ ميده: «محض اطلاعتون بايد بگم كه من براي يك ‏كلوپ شبانه كار
ميكنم. مروز صبح زودتر به خونهم رفتم و وقتي وارد آپارتمانم شدم، ‏يه
صداهايي از اتاق خواب شنيدم! وقتي وارد اتاق شدم، فهميدم كه يكي با ‏همسرم
بوده!! در بالكن هم باز بود. من سريع دويدم طرف بالكن، ولي كسي را ‏اونجا
نديدم. وقتي پايين را نگاه كردم، يه مرد را ديدم كه ميدويد و در همان ‏حال
داشت لباس ميپوشيد. من يخچال را كه روي بالكن بود گرفتم و پرتاب كردم ‏به
طرف اون!! دليل كمر دردم هم همين بلند كردن يخچاله.»

‏مريض ‏بعدي، به نظر ميرسيد كه تصادف بدي با يك ماشين داشته. دكتر بهش ميگه
«‏مريض قبليِ ‏من بد حال به نظر ميرسيد، ولي مثل اينكه حال شما خيلي بدتره!
‏بگو ببينم چه ‏اتفاقي برات افتاده؟»

‏مريض پاسخ ميده: «بايد بدونيد كه من تا حالا ‏بيكار بودم و امروز اولين
روز كار جديدم بود. ولي من فراموش كرده بودم كه ساعت ‏را كوك كنم و براي
همين هم نزديك بود دير كنم. من سريع از خونه زدم بيرون و در ‏همون حال هم
داشتم لباسهام را ميپوشيدم، شما باور نميكنيد؛ ولي يهو يه يخچال از ‏بالا
افتاد روي سر من!»

‏وقتي مريض سوم مياد به نظر ميرسه كه حالش ‏از دو مريض قبلي وخيمتره.

‏دكتره در حالي كه شوكه شده بوده دوباره ‏ميپرسه «از كدوم جهنمي فرار كردي
.....!!!!»
«‏خب، راستش توي يه ‏يخچال بودم كه يهو يه نفر اون را از طبقهء سوم پرتاب
كرد پايين...»

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: چهار‌شنبه 16 بهمن 1387 - 14:32    
MHGH
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 410
عضو شده در: 11 شهریور 1387
محل سکونت: tehran
iran.gif


امتياز: 5613

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

در یک غروب جمعه٬ پیرمردی مو سفید٬ در حالی که دختر جوان و زیبا او را همراهی می کرد٬ وارد یک جواهر فروشی شد و به جواهرفروش گفت: "برای دوست دخترم یک انگشتر مخصوص می خواهم."



مرد جواهرفروش به اطرافش نگاهی انداخت و انگشتر فوق العاده ایی که ارزش آن چهل هزار دلار بود را به پیرمرد و دختر جوان نشان داد. چشمان دختر جوان برقی زد و تمام بدنش از شدت هیجان به لرزه افتاد.



پیرمرد در حال دیدن انگشتر به مرد جواهرفروش گفت: خب٬ ما این رو برمی داریم. جواهرفروش با احترام پرسید که پول اون رو چطور پرداخت می کنید؟ پیرمرد گفت با چک٬ ولی خب من می دونم که شما باید مطمئن بشید که حساب من خوب هست٬ بنابراین من این چک رو الان می نویسم و شما می تونید روز دوشنبه که بانکها باز می شه به بانک من تلفن بزنید و تایید اون رو بگیرید و بعد از آن٬ من در بعدازظهر دوشنبه این انگشتر را از شما می گیرم.



دوشنبه صبح مرد جواهرفروش در حالی که به شدت ناراحت بود به پیرمرد تلفن زد و با عصبانیت به پیرمرد گفت:من الان حسابتون رو چک کردم٬ اصلا نمی تونم تصور کنم که توی حسابتون هیچ پولی وجود نداره! پیرمرد جواب داد: متوجه هستم٬ ولی در عوضش می تونی تصور کنی که من چه آخر هفته معرکه و هیجان انگیزی رو گذروندم؟!!


خنده به تمام معنا خنده به تمام معنا خنده به تمام معنا خنده به تمام معنا خنده به تمام معنا خنده به تمام معنا خنده به تمام معنا خنده به تمام معنا خنده به تمام معنا خنده به تمام معنا خنده به تمام معنا

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: چهار‌شنبه 16 بهمن 1387 - 14:38    
MHGH
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 410
عضو شده در: 11 شهریور 1387
محل سکونت: tehran
iran.gif


امتياز: 5613

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email





One day an employee sends a letter to his boss to increase his salary!!!

Dear Bo$$
In thi$ life, we all need $ome thing mo$t de$perately. I think you $hould be under$tanding of the need$ of u$ worker$ who have given $o much $upport including $weat and $ervice to your company.
I am $ure you will gue$$ what I mean and re$pond $oon.
Your$ $incerely,
Norman $oh


Guess what was the response!!!! !




The next day, the employee received this letter of reply:


Dear NOrman,
I kNOw you have been working very hard. NOwadays, NOthing much has changed. You must have NOticed that our company is NOt doing NOticeably well as yet.
NOw the newspaper are saying the world`s leading ecoNOmists are NOt sure if the United States may go into aNOther recession. After the NOvember presidential elections things may turn bad.
I have NOthing more to add NOw. You kNOw what I mean.
Yours truly,
Manager

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: چهار‌شنبه 16 بهمن 1387 - 14:50    
MHGH
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 410
عضو شده در: 11 شهریور 1387
محل سکونت: tehran
iran.gif


امتياز: 5613

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

از مردم دنيا سوالي پرسيده شد و نتيجه آن جالب بود

سؤال از اين قرار بود: نظر خودتان را راجع به راه حل كمبود غذا در ساير كشورها صادقانه بيان كنيد؟



و جالب اینکه كسي جوابي نداد

چون در آفريقا كسي نمي دانست 'غذا' يعني چه؟

در آسيا كسي نمي دانست 'نظر' يعني چه؟

در اروپاي شرقي كسي نمي دانست 'صادقانه' يعني چه؟

در اروپاي غربي كسي نمي دانست 'كمبود' يعني چه؟

و در آمريكا كسي نمي دانست 'ساير كشورها' يعني چه؟



خنده به تمام معنا خنده به تمام معنا خنده به تمام معنا

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست: chaser (پنج‌شنبه 17 بهمن 1387 - 09:50)

پست تاریخ: چهار‌شنبه 16 بهمن 1387 - 15:05    
MHGH
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 410
عضو شده در: 11 شهریور 1387
محل سکونت: tehran
iran.gif


امتياز: 5613

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

موضوع انشا: توافت‌هاي ايران و خارج

پدرم هميشه مي‌گويد " اين خارجي‌ها که الکي خارجي نشده‌اند، خيلي کارشان درست بوده که توي خارج راهشان داده‌اند" البته من هم مي‌خواهم درسم را بخوانم؛ پيشرفت کنم؛ سيکلم را بگيرم و بعد به خارج بروم. ايران با خارج خيلي فرغ دارد. خارج خيلي بزرگتر است. من خيلي چيزها راجب به خارج مي‌دانم.
تازه دايي دختر عمه‌ي پسر همسايه‌مان در آمريکا زندگي مي‌کند. براي همين هم پسر همسايه‌مان آمريکا را مثل کف دستش مي‌شناسد. او مي‌گويد "در خارج آدم‌هاي قوي کشور را اداره مي‌کنند"
مثلن همين "آرنولد" که رعيس کاليفرنيا شده است. ما خودمان در يک فيلم ديديم که چطوري يک نفره زد چند نفر را لت و پار کرد و بعد با يک خانم... البته آن قسمت‌هاي بي‌تربيتي فيلم را نديديم اما ديديم که چقدر زورش زياد است، بازو دارد اين هوا. اما در ايران هر آدم لاغر مردني را مي گذارند مدير بشود.
خارجي‌ها خيلي پر زور هستند و همه‌شان بادي ميل دينگ کار مي‌کنند. همين برج‌هايي که دارند نشان مي‌دهد که کارگرهايشان چقدر قوي هستند و آجر را تا کجا پرت کرده‌اند.
ما اصلن ماهواره نداريم. اگر هم داشته باشيم؛ فقط برنامه‌هاي علمي آن را نگاه مي‌کنيم. تازه من کانال‌هاي ناجورش را قلف کرده‌ام تا والدينم خداي نکرده از راه به در نشوند. اين آمريکايي‌ها بر خلاف ما آدم‌هاي خيلي مهرباني هستند و دائم همديگر را بقل مي‌کنند و بوس مي‌کنند. اما در فيلم‌هاي ايراني حتا زن و شوهرها با سه متر فاصله کنار هم مي‌نشينند که به فکر بنده همين کارها باعث شده که آمار تلاغ روز به روز بالاتر بشود.
در اينجا اصلن استعداد ما کفش نمي‌شود و نخبه‌هاي علمي کشور مجبور مي‌شوند فرار مغزها کنند. اما در خارج کفش مي‌شوند. مثلاً اين "بيل گيتس" با اينکه اسم کوچکش نشان مي‌دهد که از يک خانواده‌ي کارگري بوده اما تا مي‌فهمند که نخبه است به او خيلي بودجه مي‌دهند و او هم برق را اختراع مي‌کند.
پسر همسايه‌مان مي‌گويد اگر او آن موقع برق را اختراع نکرده بود؛ شايد ما الان مجبور بوديم شب‌ها توي تاريکي تلويزيون تماشا کنيم.
من شنيده‌ام در خارج دموکراسي است. ولي ما نداريم. اگر اينجا هم دموکراسي مي‌شد چقدر خوب مي‌شد. آنوقت "محمدرضا گلذار" رعيس جمهور مي‌شد و "مهناز افشار " هم معاون اولش مي‌شد. شايد "آميتا پاچان" و "شاهرخ خان" را هم دعوت مي‌کرديم تا وزير بشوند. خيلي خوب مي‌‌شد. ولي سد افصوث و دريق که نمي‌شود.
از نظر فرهنگي ما ايراني‌ها خيلي بي‌جمبه هستيم. ما خيلي تمبل و تن‌پرور هستيم و حتي هفته‌اي يک روز را هم کلاً تعطيل کرده‌ايم. شايد شما ندانيد اما من خودم ديشب از پسر همسايه‌مان شنيدم که در خارج جمعه‌ها تعطيل نيست. وقتي شنيدم نزديک بود از تعجب شاخدار شوم. اما حرف‌هاي پسر همسايه‌مان از بي بي سي هم مهمتر است.
ما ايراني‌ها ضاتن آي کيون پاييني داريم. مثلن پدرم هميشه به من مي‌گويد "تو به خر گفته‌اي زکي".
ولي خارجي‌ها تيز هوشان هستند. پسر همسايه‌مان مي‌گفت در آمريکا همه بلدند انگليسي صحبت کنند، حتا بچه کوچولوها هم انگليسي بلدند. ولي اينجا متعسفانه مردم کلي کلاس زبان مي‌روند و آخرش هم بلد نيستند يک جمله‌ي ساده مثل I lav u بنويسند. واقعن جاي تعسف دارد.
اين بود انشاي من
خنده به تمام معنا خنده به تمام معنا خنده به تمام معنا خنده به تمام معنا

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: چهار‌شنبه 16 بهمن 1387 - 15:23    
MHGH
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 410
عضو شده در: 11 شهریور 1387
محل سکونت: tehran
iran.gif


امتياز: 5613

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

فحش ترکها :

1-از جلوی چشمام خفه شو

2-فکر کردی فقط خودت خری

3-کسی با تو زِرِ نزد

4-صداتو واسه من داد نزن

5-دستت بشکنه از زا نو .

6-با من حرف میزنی دهنتو ببند .

7-خودت گیر عجب آدم خری افتادی .

8-خودم دست دارم ، جوا بشو میدم .





لره یه بطری آب معدنی میخره یه کمی ازش میخوره ، به زنش میگه : زن یه خورده آب بیار بریزیم توش خیلی غلیظه !!



وصیت نامه لره :

من تمام نمازهایم را خواندم فقط برایم چهل سال وضو بگیرید !!!





به ترکه میگن : بابات مُرد ، زود بیا خونه ، ترکه میگه : دروغ میگین یه اتفاقی افتاده نمی خواهید به من بِگِید !!!



لذت گرفتن یک بوسه در تاریکی 10برابر روشنائی است (سازمان برق کشور )



ترکه نذر میکنه اگه توی امتحان ورود به دانشگاه قبول شد مادرش رو پیاده بفرسته کربلا.



دوتا لُر تصمیم میگیرن که درست صحبت کنن :

اولی میگه : پاشو .

دومی میگه : نمی پاشم .

اولی میگه : نمی پاشم غلط هستش ، بگو: پاشیده نمیشم !!!



خنده به تمام معنا خنده به تمام معنا خنده به تمام معنا خنده به تمام معنا خنده به تمام معنا خنده به تمام معنا خنده به تمام معنا
ترکه زنگ می زنه به دوست دخترش میگه : گونی گونی" I LOVE YOU "

قربونت فقط گونیها شو برگردون مال مردمه باید ببرم بهشون پس بدهم



نصیحتی از یک لُر داغدیده : هرگز به رنگ قرمز وآبی شیر توالت اعتماد نکن



خنده به تمام معنا خنده به تمام معنا خنده به تمام معنا

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست: chaser (پنج‌شنبه 24 بهمن 1387 - 10:39)

پست تاریخ: چهار‌شنبه 16 بهمن 1387 - 15:37    
MHGH
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 410
عضو شده در: 11 شهریور 1387
محل سکونت: tehran
iran.gif


امتياز: 5613

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email




A little something to brighten your day.

Kids Are Quick
_______ ___ ______ ______________

TEACHER: Clyde , your composition on 'My Dog' is exactly the same as your brother's.
Did you copy his?
CLYDE : No, sir. It's the same dog.
___________________________________
TEACHER: Harold, what do you call a person who keeps on talking when people are no longer interested?
HAROLD: A teacher
____________________________________
TEACHER: Maria, go to the map and find North America
MARIA: Here it is.
TEACHER: Correct. Now class, who discovered America ?
CLASS: Maria.
____________________________________

TEACHER: John, why are you doing your math multiplication on the floor?
JOHN: You told me to do it without using tables.
__________________________________________
TEACHER: Glenn, how do you spell 'crocodile?'
GLENN: K-R-O-K-O-D-I-A-L'
TEACHER: No, that's wrong
GLENN: Maybe it is wrong, but you asked me how I spell it.
_______________________ _ _____ _ ______________
TEACHER: Donald, what is the chemical formula for water?
DONALD: H I J K L M N O.
TEACHER: What are you talking about?
DONALD: Yesterday you said it's H to O.
__________________________________
TEACHER: Winnie, name one important thing we have today that we didn't have ten years ago.
WINNIE: Me!
__________________________________________

TEACHER: Glen, why do you always get so dirty?
GLEN: Well, I'm a lot closer to the ground than you are.
_______________________________________
TEACHER: Millie, give me a sentence starting with 'I.'
MILLIE: I is..
TEACHER: No, Millie..... Always say, 'I am.'
MILLIE: All right... 'I am the ninth letter of the alphabet.'
_________________________________


TEACHER: George Washington not only chopped down his father's cherry tree, but also admitted it.
Now, Louie, do you know why his father didn't punish him?
LOUIS: Because George still had the axe in his hand.
______________________________________

TEACHER: Now, Simon, tell me frankly, do you say prayers before eating?
SIMON: No sir, I don't have to, my Mom is a good cook.

___________________________________
PASS IT AROUND AND MAKE SOMEONE LAUGH
LAUGHTER IS THE SOUL'S MEDICINE!!

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: چهار‌شنبه 16 بهمن 1387 - 15:48    
MHGH
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 410
عضو شده در: 11 شهریور 1387
محل سکونت: tehran
iran.gif


امتياز: 5613

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

دارا جهان ندارد، سارا زبان ندارد
بابا ستاره ای در هفت آسمان ندارد

کارون ز چشمه خشکید، البرز لب فرو بست
حتا دل دماوند، آتش فشان ندارد

دیو سیاه دربند، آسان رهید و بگریخت
رستم در این هیاهو، گرز گران ندارد

روز وداع خورشید، زاینده رود خشکید
زیرا دل سپاهان، نقش جهان ندارد

بر نام پارس دریا، نامی دگر نهادند
گویی که آرش ما، تیر و کمان ندارد

دریای مازنی ها، بر کام دیگران شد
نادر، ز خاک برخیز، میهن جوان ندارد

دارا کجای کاری، دزدان سرزمینت
بر بیستون نویسند، دارا جهان ندارد

آییم به دادخواهی، فریادمان بلند است
اما چه سود، اینجا نوشیروان ندارد

سرخ و سپید و سبز است این بیرق کیانی
اما صد آه و افسوس، شیر ژیان ندارد

کو آن حکیم توسی، شهنامه ای سراید
شاید که شاعر ما دیگر بیان ندارد

هرگز نخواب کوروش، ای مهر آریایی
بی نام تو، وطن نیز نام و نشان ندارد
------------------------

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: چهار‌شنبه 16 بهمن 1387 - 15:53    
MHGH
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 410
عضو شده در: 11 شهریور 1387
محل سکونت: tehran
iran.gif


امتياز: 5613

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

فرق بین ایرانی ها و آمریکایی ها

داستان طنز زیبا که نشان از کمال هوشمندی و ابتکار و خلاقیت و نبوغ هموطنان ایرانی بخصوص در مورد استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی دارد،

سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک کنفرانس می رفتند. در ایستگاه قطار سه آمریکایی هر کدام یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که ایرانی ها سه نفرشان یک بلیط خریده اند.. یکی از آمریکایی ها گفت: چطور است که شما سه نفری با یک بلیط مسافرت می کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهیم.

همه سوار قطار شدند. آمریکایی ها روی صندلی های تعیین شده نشستند، اما ایرانی ها سه نفری رفتند توی یک توالت و در را روی خودشان قفل کردند. بعد، مامور کنترل قطار آمد و بلیط ها را کنترل کرد. بعد، در توالت را زد و گفت: بلیط، لطفا! بعد، در توالت باز شد و از لای در یک بلیط آمد بیرون، مامور قطار آن بلیط را نگاه کرد و به راهش ادامه داد. آمریکایی ها که این را دیدند، به این نتیجه رسیدند که چقدر ابتکار هوشمندانه ای بوده است..

بعد از کنفرانس آمریکایی ها تصمیم گرفتند در بازگشت همان کار ایرانی ها را انجام دهند تا از این طریق مقداری پول هم برای خودشان پس انداز کنند. وقتی به ایستگاه رسیدند، سه نفر آمریکایی یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که آن سه ایرانی هیچ بلیطی نخریدند. یکی از آمریکایی ها پرسید: چطور می خواهید بدون بلیط سفر کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهم.

سه آمریکایی و سه ایرانی سوار قطار شدند، سه آمریکایی رفتند توی یک توالت و سه ایرانی هم رفتند توی توالت بغلی آمریکایی ها و قطار حرکت کرد. چند لحظه بعد از حرکت قطار یکی از ایرانی ها از توالت بیرون آمد و رفت جلوی توالت آمریکایی ها و گفت: بلیط، لطفا!

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: چهار‌شنبه 16 بهمن 1387 - 15:54    
MHGH
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 410
عضو شده در: 11 شهریور 1387
محل سکونت: tehran
iran.gif


امتياز: 5613

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

مردی در هنگام رانندگی، درست جلوی حياط يک تيمارستان پنچر شد و مجبورشد همانجا به تعويض لاستيک بپردازد.
هنگامی که سرگرم اين کار بود، ماشين ديگری به سرعت ازروی مهره های چرخ که در کنار ماشين بودند گذشت و
آنها را به درون جوی آب انداخت و آب مهره ها را برد.

مرد حيران مانده بود که چکار کند.

تصميم گرفت که ماشينش را همانجارها کند و برای خريد مهره چرخ برود.
در اين حين، يکی از ديوانه ها که از پشت نرده های حياط تيمارستان نظاره گر اين ماجرا بود، او را صدا زد و گفت:
از ٣ چرخ ديگر ماشين، از هر کدام يک مهره بازکن و اين لاستيک را با ٣ مهره ببند و برو تا به تعميرگاه برسی.

آن مرد اول توجهی به اين حرف نکرد ولی بعد که با خودش فکر کرد ديد راست می گويد و بهتر است همين کار را بکند.
پس به راهنمايی او عمل کرد و لاستيک زاپاس را بست.
هنگامی که خواست حرکت کند رو به آن ديوانه کرد و گفت: «خيلی فکر جالب و هوشمندانه ای داشتی.
پس چرا توی تيمارستان انداختنت؟

ديوانه لبخندی زد و گفت: من اينجام چون ديوانه ام. ولی احمق که نيستم!

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:


نمایش پستها:                 مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی  
پاسخ دادن به این موضوع
 
رفتن به صفحه 1, 2, 3, 4, 5, 6  بعدی
صفحه 1 از 6

تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
 Related Topics 


 information 

 

پرش به:  
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید


Copyright 2004-2024. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc