Hamed_jon
داره كولاك ميكنه!
پست: 254
عضو شده در: 26 مرداد 1384
محل سکونت: سبزوار
امتياز: 1692
|
عنوان: بــا مـــن |
|
|
خدایا جیب پـر پولی عطا کـن بـر مـن مسکین به راه خیـر آنرا بـذل و بخشش کـردنش با من
عطا کن دلبری شیرین سخن با چهره ای زیبا به مهر آوردنش با تو ،عروسی کردنش با من
بــده ویــلای نــوشهر و دو بــاغ پسته کـرمان صــدور پسته و هــر ساله ویــلا رفتنش با من
سر پر موی ده تا چون جوانان جلوه گر گـردم بـه حمام رفتن و روزانه شانه کــردنش با من
بمن ده گنج قارون ،عمر نوح و چهره یوسف شبی صــد بار حمد و شکـر ایزد کردنش با من
صـدای دلکشی چـون صـوت آن داوود پیغمبـر عطا کن،روز و شب آواز زیبـا خواندنش با من
دلــی آکـنــده از مهــــر و تـهـی از کیـنـه مردم ببخشا بـر من، آنـرا وقف مردم کـردنش با من
کَسی خواهم که بـر زخم درونم مـرحمی باشد مهـیـا کـردنش با تـو ،بـه قـربـان رفتنش با من
هــزاران گله گوسفند و صــدها گـاو پـرواری بـمن بخشیـدنش با تو، به صحـرا بردنش با من
«اگـر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مـا را» به خالش صد سمـر قنـد و بخارا دادنـش با من
مـرا در روز محشـر سـوی جنت بردنش بـا تو به قــربــان پــری رویــان زیـبــا رفتنش با من
بـمن آمـوز معنـای حروف و واژه های سخت مـهـیــا کـردن ابــیــات و نـظــم آوردنـش با من
بـــده جـاویـــد را تـوش و تـوان گفتـن اشعــار بــدی ها را نکوهـیـدن، ز نیکـی گفتنش با من
منبع:گلستان جاوید |
|