كنترل پنل             جستجو               پرسشهای متداول            .:: آخرین پست‌های انجمن ::.            لیست اعضا            مدیران سایت             درجات        ورود
فهرست انجمن‌ها -> علمي-آموزشي، اجتماعي، فرهنگي -> انجمن ادبي
پاسخ دادن به این موضوع
قصه یک درد ( از یک دوست )
پست تاریخ: سه‌شنبه 24 آبان 1384 - 22:47    
sooraty
مدير انجمن ادبي
مدير انجمن ادبي


پست: 478
عضو شده در: 2 مرداد 1384
محل سکونت: .::ساوه::.
iran.gif


امتياز: 4538

عنوان: قصه یک درد ( از یک دوست ) خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

یک تبسم زیرکانه و یک عروسک بازی کودکانه کافی بود برای عاشق شدنت و من این کارو

کردم...................

وتو مثل کودکی عاشقم شدی و مثل قصه پدر بزرگ تو شدی شاهزاده سوار بر اسب سفید و من

پری قصه ها........

و چقدر ساده عاشق شدی و چه ساده تر جدا........

گفتی :بمان ملکه زیبایی......... من بی تو میمیرم....... خندیدم و گفتم بازی

بود.....گفتی :بازی زیبایی بود پس بیا بازی کنیم......گفتم :من بزرگ شدم من دیگر بازی

نمی کنم......گفتی:مگر بزرگتر ها بازی نمیکنند ..........گفتم بازی نه زندگی می

کنند.........گفتی:پس بیا زندگی کنیم مثل بازی...........گفتم:زندگی بازی نیست...........

گفتی:پس حالا با عشق تو چه کنم؟.........گفتم:رهایش کن بازی بود ..............زندگی

کن...........

گفتی :پس تا همیشه کودکت خواهم ماند...........



پیوست:دریا کاش کل زندگی یه بازی بود........

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:


نمایش پستها:                 مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی  
پاسخ دادن به این موضوع
 

صفحه 1 از 1

تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
 Related Topics 


 information 

 

پرش به:  
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید


Copyright 2004-2024. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc