Hamid
مدیريت كل سایت
پست: 5506
عضو شده در: 31 اردیبهشت 1384
محل سکونت: -::ساوه::-
امتياز: 47864
|
عنوان: |
|
|
سلام؛
nader870, جان،
من احساس ميکنم شما بهتره بيشتر از فکر کردن درباره قرآن و صنعت و ...، فقط به کلمه «قرآن» کمي فکر کنيد. به فصاحت قرآن فکر کنيد.
خيلي خيلي معذرت ميخوام اما شما با نقاب قرآن وارد شديد، اما مهمترين چيز شما يعني بيان شما با اولين نکته قرآن که اسم اون هست، همخوان نيست
نوشتههاي شما انگار اين طور هست که شما يک خط مينويسيد، بعد ميريد يک ليوان چاي گرم مينوشيد، بعد جملهاي که در اين فواصل به ذهنتون رسيده رو درج ميکنيد
خيلي از جملات، مثل يک Pop-Up ميپرن توي متن.
معضل بعدي در نوشتههاي شما اينه که شما چيزي توي ذهنتون هست و فکر ميکنيد که همه، اون چيز توي ذهنشون هست، بنابراين از بيانش خودداري ميکنيد.
مثلاً همين چند تا جملهاي که گفتيد رو بخونيد:
نقل قول: |
شما می توانید به سراغ شاگردان تنبل رفته به گوئید ما قطعه ای را اندازه زده ایم و اندازه های 1.1 ، 13 و 31 میلیمتر بدست آمده آیا مطابق قرآن این اندازه ها درست است .
این سوال را از شاگردان زرنگ کلاس نکنید چون به شما جواب نخواهند داد. مخصوصا" از اسراییلی ها که رتبه 33 جدول هستند. یا از آمریکائی ها که در رتبه 22 جدول هستند. |
شما اصلاً جمله يادتون رفته! شما گفتيد: شما ميتونيد بريد از يک شاگرد تنبل اون سؤال رو بپرسيد، خوب؟ بعدش چي؟ نگفتيد اون شاگرد تنبل چي پاسخ ميده.
بعد، به سؤالتون دقت کنيد...
ما قطعهاي را اندازه زدهايم يعني چي؟ منظور شما چيه؟
يعني مثلاً يک قطعه رو سه بار اندازه گرفتيم، سه عدد مختلف به دست اومده؟
يا اينکه مثلاً يک قطعه رو به سه قسمت با اين اندازهها تقسيم کرديم؟ که خوب، اين ديگه قرآن و پيغمبر نداره که...
اين نوع ابهامات در جملات شما به وفور پيدا ميشه.
ذهن انسان به محض خوندن اين جمله، يک دفعه شروع ميکنه پردازش کردن منظور شما...
حالا فرض کنيد ده تا منظور برداشت کنه، در نهايت نميدونه کدوم درسته و در آخر ذهني خواهيم داشت که از خوندن مطلب شما کاملاً خسته شده.
بايد جملات رو واضح بيان کرد.
اتفاقاً، اتفاقاً و اتفاقاً معتقدم اگر به قول شما آمريکاييها و غربيها پيشرفت دارن فقط به خاطر اساتيد اونهاست که اونقدر واضح و ابتدايي صحبت ميکنند که شما رو گاهي اوقات خسته ميکنند!
شما فقط سيديهاي آموزشي Total Training رو در مورد نرمافزارهاي مختلف تماشا کنيد. اين سيدي به صد قسمت پياپي تقسيم ميشه. در هر صد قسمت اين آقاي استاد وقتي ميخواد فايل رو ذخيره کنه، ميگه از منوي File، روي گزينه Saveکليک کنيد!!! ما باشيم ميگيم خوب صد بار اينو گفتي ديگه! از اين به بعد بگو "فايل رو ذخيره کنيد"!
اما اون استاد ميدونه چطور صحبت کنه که مطالب ملکهي ذهن بشه. اونقدر ميگه تا شما مدام بگيد: آره، ميدونم بابا! از منوي File گزينه Save رو انتخاب کنم!
بعدش اون استاد ميگه: آهان! همين رو ميخواستم!
اما ما متأسفانه بايد کنار يک کتاب و سيدي آموزشيمون، استاد رو هم منگنه کنيم که بياد توضيح بده منظورش از اين حرف چي بوده!
از طرفي شما هنوز با فارسي مشکل داريد. من حدس ميزنم شما بزرگشدهي خارج از ايران باشيد، درست ميگم؟
ما کلمه "به گوييم" نداريم که!!! "بگوييم" داريم يا "به خواهيم" مسخرهست، بايد نوشت "بخواهيم"
توي قرآن به قلم و خوشخطي و خوشنويسي قسم ياد نشده؟
به خدا قسم اگر مدتها دوره خطاطي رفتم يا به ريزترين نکات تايپ حساسم فقط به خاطر اينه که اگر جايي گفتم "خدا" و "پيغمبر" طرف مقابل نگه خدا و پيغمبر به قلم و نحوهي نوشتن قسم خورده، اين چه خطي هست که داري يا اين چه وضع جملهسازي و جملهنويسي هست!
من بارها گفتم، سادهترين راه براي اينکه فهميد يک نفر چقدر حقيقتاً از نظر علمي کامل هست، بايد به نگارشش دقت کرد (يعني اولاً خط دستنويسش، ثانياً به تايپش و ...)
شما داريد همه برداشتها از قرآن رو محکوم ميکنيد، در حالي که از برداشتهاي اوليه از اون محروميد!
نظر دادن در مورد قرآن کار هر کسي نيست.
شما لطف کنيد و بگيد که آيا با کلمات و قواعد زبان عربي آشنا هستيد که داريد قرآن رو به هر نحوي تفسير ميکنيد؟ که مطمئنم اينطور نيست.
قرار نيست هر کس هر برداشتي از هر چيزي داشت سريعاً درست بدونه و اعلام کنه.
يه چيزي رو همه ميدونن و اون اينکه: وقتي شما قرآن و يا هر رشته ديگهاي رو يه کم پيگيري ميکنيد، ناگهان حالتي به شما دست ميده که احساس ميکنيد ميتونيد خيلي بهتر از ديگران در اين زمينه حرف بزنيد و مطلب ارائه کنيد! اين احساسات کاملاً گذراست.
مطمئنم بارها به ذهنتون رسيده که: من بهتر از مثلاً آية الله مکارم ميتونم تفسير قرآن بگم، چرا نبايد يک تفسير هم من ارائه کنم؟!
اما بايد اين احساسات رو کنترل کرد، يه کم که پيش ميريد، دقيقاً برعکس ميشه. يعني متوجه ميشيد که هيچي نميدونيد و بايد فقط سکوت کنيد و فعلاً مطيع باشيد.
جوانهاي ما رو با همين احساسات زودگذر تحريک ميکنند. فقط کافيه بگن: مگه تو خودت عقل نداري؟ پس تقليد چرا؟ مگه تو ميمون هستي که مرجع تقليد داشته باشي؟
تحت اون شرايط، اين احساسات به اون جوان منتقل ميشه، اگر من و شما هم باشيم و نتونيم اونها رو کنترل کنيم، در يک لحظه فکر ميکنيم واقعاً نيازي به تقليد نيست!!
ابو علي سينا چند صد سال پيش گفت: تا بدانجا رسيد دانش من که بدانستمي که نادانم!
مطمئنم اين جمله رو بارها خونديد که: العلم، اوله غرور، اوسطه تواضع، آخره جهل!
ضمناً نکته مبهم ديگه در صحبتهاتون اينه که با مقايسه کردن ما با آمريکا و اسرائيل چي رو ميخواستيد بگيد؟ ميخواستيد بگيد چون اونها مسلمان نيستند در نتيجه تنبل نيستند و IQشون بالاست؟ اصلاً نميشه فهميد منظورتون از اين مثال چي بوده!
ميبينيد؟ فقط از چهار خط شما اين همه چيز مبهم تو ذهن من و همه کاربران هست. حالا 176 پست ديگهاي که تا الان داشتيد رو بيخيال ميشيم!
مطمئنم تا به حال مطالب دوستاني که بعد از شما پستي ارسال ميکنند رو خونديد و به اونها گاهي اوقات ميخنديد و ميگيد که: من چي ميگم، اين چي ميگه!!!
من هم چند تا از پستهاي دوستان رو که بعد از شما در مورد مطلبتون ارسال ميشه خوندم، کاملاً واضحه که اون کاربر متوجه نشده شما چي گفتيد و يا اصلاً چيز ديگهاي از جملات مبهم شما برداشت کرده و نظرش رو در مورد اون برداشتش که از نگاه شما خندهدار هست، ميگه.
بگذريم، در کل، شما انسان محترمي هستيد اما شخصاً شما رو فاقد صلاحيت براي نوشتن در مورد قرآن ميدونم. البته عرض کردم که احترام شما سر جاي خودش، اما طبق قرآن بايد اين موضوع رو بگم...
ضمناً احتمالاً درست ميگيد، اما خواهش ميکنم فقط جهت اطلاع من، منبع اين IQ که گفتيد رو لينک بديد. (بعداً ميشه در مورد آزموني که در اين زمينه گفته شده بحث کرد و فهميد که چه کسي يا کساني تخمين زدن که IQ اهالي کدوم کشور بالاتره)
ممنون از همکاريتون. |
|