پست: 478
عضو شده در: 2 مرداد 1384
محل سکونت: .::ساوه::.
امتياز: 4538
عنوان: يه شعر ديگه از خودم ( ديروز...امروز
ديروز دلم پريدو با سنگ زدي
دستم به تو نارسيدو با سنگ زدي
ديروز به گريه باراني شد
چشمي كه تو را نديد و با سنگ زدي
0 0 0
و امروز
0 0 0
امروز كه سنگ مي دهم دست تو را
بر جان خودت قسم بزن مست تو را
0
0
0
امروز منم دوباره بر ديوارت
بر جان خدا قسم بزن . . .
0
0
0
بزن روي مگير
___________________________________________
خدا كنه هيچ وقت به درد من دچار نشيد
[ وضعيت كاربر: ]
تشکرها از این پست: Hamid (چهارشنبه 12 اردیبهشت 1386 - 00:29)
پست: 769
عضو شده در: 29 فروردین 1386
محل سکونت: تهران
امتياز: 7132
عنوان:
وای خیلی غمناک بود الاهی خیلی قشنگ بود آفرین .
اشکم در اومد
آفرین آفرین دیگه چی بگم
مثل عاشقای دل شکسته شعر گفتی
در آن بالا دری هست که قفلی دارد از جنس دل، و آن قفل کلیدی دارد از جنس صدا، صدایی که نه با گوش جان بلکه با گوش دل شنیده می شود.صدای شکستن دل کلید آن قفلی است که هر دلی خود تنها شنونده آن است و پشت آن در کسی هست که تنها خریدار دلهای شکسته است.
پست: 76
عضو شده در: 29 خرداد 1386
محل سکونت: تهران
امتياز: 694
عنوان:
سلام
من عضو جدید این سایتم
می خواستم نظر شمارو درباره این شهر بدونم چون فکر می کنم شما دستی تو شهر و ادب دارین
ممنون
پشت ابرای بهار
در شبی آرام و تنها از وجود سایه ها
پشت دیواری بلند
با نگاهی مضطربتر از نگاه انتظار
ناله رفتن دمیدم بی امان!
بی امان رفتم میان کوچه ها
کوچه ها نه ! خاطرات کوچه ها
پر کشیدم تا عروج وعده ها
وعده های من به تو
روز مرگ خاطرات روز موعود عروج
روز پایان زمان
این نخستین مرگ تاریخ من است
در زمینی سرد و خالی از هجوم سایه ها
پشت دیواری بلند
پشت ابرای بهار
ناگهان دستی در آغوشم گرفت
گفت برخیز و از اینجا بگزریم
در نگاهش اضطراب مرگ من
در صدایش ناله اندوه من
در تنم جانی نبود
خسته و سر در گم از پایان راه
یک تنه بی روح و تنها در خیال خاطرات
دست من را او گرفت
او گرفت و برد تا بالای دیوار بلند
حال در بالای این دیوار سرد
راه من تا بینهایت بسته است
راه من سردر گم اندیشه دیوار سرد
پای من از راه رفتن خسته است
پست: 76
عضو شده در: 29 خرداد 1386
محل سکونت: تهران
امتياز: 694
عنوان:
شوری اشکهایم
شوری اشکهایم
زخم صورتم را می سوزاند
این زخم زندگی است که مدت ها مرا همراهی می کند
دست سردی نیست
تا اشکهایم را پاک کند
کسی نمی آید
نگاهم به در خیره مانده است
ولی من سرد نیستم
گرما همه بدنم را می سوزاند
لطفا اگه مشکلی داره بهم بگین
ممنون
کسی نیست خاموشم کند
[ وضعيت كاربر: ]
تشکرها از این پست:
رفتن به صفحه 1, 2بعدی صفحه 1 از 2 تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours میباشند
Related Topics
information
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید شما نمی توانید در این بخش رای دهید