کشف جدید

sooraty

به تازگی، یعنی همین دیشب به یک کشف بسیار بسیار بزرگ نائل شده ام که ابتدا به خودم، سپس به شما که اولین کسانی هستید که از آن باخبر می شوید و پس آنگاه همه انسانهای روی زمین چه مرد و چه زن و چه سپید و چه رنگین، بابت این جهش عظیم در معرفت بشری تبریک می گویم و امیدوارم با بذل عنایت متخصّصین و اهل فن، این نظریه راهگشا هرچه بهتر و بیشتر توجیه و تبیین شود و جامه آزمون پذیری و آموزش پذیری به خود بپوشد.

وامّا ما به الکشف:

شاید کسانی بر اثر تجربه و تفکر و تعقل شخصی یا به مدد علم روانشناسی دریافته باشند که همه کس استعداد عاشق شدن ندارند. یا بهتر بگویم همه کس، به یک اندازه،توانایی عاشق شدن ندارند یا در معرض این حالت نیستند. به بیان دیگر که البته تا حدودی متفاوت و کامل تر نیز هست، همه کس به یک میزان و با یک شدت عاشق نمی شوند.

باری این، سخن کهنی است و بارها مورد بررسی و ردّ و قبول قرار گرفته است. اما آن چیزی که اولین بار، شب گذشته به ذهن یکی از ابناء بشر رسید _ اگر بتوانم خود را از آنان بدانم _ این است که همه کس به یک اندازه استعداد و مناسبت برای معشوق واقع شدن هم ندارند.بعضی که به کلی ندارند که ندارند. و آنها هم که دارند نیز با شدت و ضعف همراه است این داشتنشان. همین جا لازم است این نکته یادآوری شود که آن گوهری که سخن پیرامون اوست، از سنخ محاسنی مانند زیبایی، دانایی و حتی نیکویی نیست. چیزی غیر از این حرفهاست. و گمان دارم از صنفی هم نباشد که تنها به کمند تجارب شخصی درافتد و تن به تعمیم و تبیین و تعلیم ندهد.

هرکسی، اگر به اطراف خود بنگرد خواهد دید که هستند افرادی که از بیشتر محاسن بهره ای دارند و احیاناً بهره وافری، اما این مجموعه موجب آن نخواهد بود که لیاقت معشوق واقع شدن بیابند و خواستنی باشند از نوع خواهش عشق. و نیز در میان آنها که چنین فرّهی دارند و این گوهر قابلیت معشوقی در آنان یافت می شود، فراوانند کسانی که بهره چندانی از بسیاری از محاسن مرسوم و معلوم ندارند. پس برای دانستن آنکه چگونه فردی معشوق واقع می شود باید دنبال چیز دیگری گشت و ماهیت آن، را معلوم کرد و حساب آنرا از سایر خصوصیات عادی جدا کرد.

این تمام سخن من است. آنرا جدی بگیرید و در آن بیندیشید و مرا در تبیین بهتر آن مدد رسانید و نیز، خدای را بر نعمت این کشف سرّ، فراوان شکر کنید و با دوستان خود مهربان باشید. و زیاده از حد به روی آنان که بی بهره از آن گوهر مذکورند، نیاورید که نگارنده بداقبال و خوش ادبار این سطور نیز در زمره آنان است.