چند شب پیش در منزل پدرم، در حال خوردن شام بودیم که به برادرم گفتم: سمت چپ صورتت را پاک کن (لکهای ماست بر روی صورتش چکیده بود) که پدرم یک نکته بسیار جالب را از پدربزرگم بازگو کرد.
او تعریف کرد که روزی در یک میهمانی چنین شرایطی برای یکی از میهمانان پیش میآید و پدربزرگم به جای اینکه این نکته را مستقیماً در جمع بازگو کند با بیانی زیبا، اینگونه آن را بیان میکنند: آهوان در مرغزارت میچرند
میهمان دستی بر صورتش میکشد و در جواب میگوید: پنج برادر را فرستادم که بیرونش کنند.
من و برادرم هنگام شنیدن این خاطره مبهوت ماندیم. واقعاً این سطح از برخورد با این موضوع به نظر کوچک، قابل تأمل است. بدیهی است که میهمان و پدربزرگ من آداب چنین کاری را از پیش میدانستند ولی افسوس که کمتر کسی امروزه از این آداب مطلع است و شاید چنین برخوردی را خندهدار طلقی کند.