یادداشتی از حشمتالله فلاحتپیشه
اسلامی خانه امید بود
شهید اسلامی از صمیم قلب به من تبریک گفت و آن را کاری بزرگ خواند. اما نگفت که خود جانباز شیمیایی است و تنها دیروز این «مظلومیت» را از رسانهها شنیدم.
حشمتالله فلاحتپیشه در یادداشتی که عنوان "درسهایی از شهادت یک نماینده" را بر آن گذاشته بود، درباره مرحوم "حسین اسلامی" نوشت:
هفته گذشته در آخرین جلسه صحن مجلس شورای اسلامی با "کاظم جلالی" و چند تن از نمایندگان مجلس مشغول بحث بر سر موضوعی مرتبط با مسائل کمیسیون امنیت ملی بودیم که چهره بیمارگونه برادرم آقای اسلامی نماینده خوشقلب ساوه و زرندیه توجه مرا جلب کرد.
در دو دوره مجلس از رفقای بسیار خوب و از امینهای درددلهای مشترک هم بودیم. قصد احوالپرسی از او را داشتم اما غفلت چند لحظهای و رفتن او برای همیشه حسرت بوسیدن رویش را بر دلم گذاشت. اسلامی هم رفت و همچون عزیزانم مرحوم فاکر، حیدریان و مرتضی کرمی نمایندگان فقید مشهد، سنقر کلیایی و ایلام، تنها درسهایی دادند تا اگر ما که به فکر بقا هستیم از آن عبرت بگیریم.
چه برنامههایی که در غفلت ما از حکمتهای برنامهریز عالم، به سرانجام نمیرسد. آخرین بار که شهید اسلامی را زیارت کردم به او گفتم تو خانه امید و تکیهگاه کارگران شهروندان کردزبان در ساوه هستی و خودم را مدیون میدانم که در ایام انتخابات مجلس نهم در جمع هماستانی هایم برای تو سخنرانی تبلیغاتی داشته باشم. خبر شهادت این همکار و رفیق عزیز توسط کارگرانی رسید که بنده زحمت حل مشکلاتشان را به ایشان داده بودم و او با گشادهرویی آنها را پذیرفته بود.
او نیز میتوانست مثل برخی از افراد حتی زحمت شنیدن درددل مردم را به خود ندهد و بهانه مرسوم بیربط بودن مسائل و مشکلات کوچک مردم با وظایف خطیر نمایندگی را بهانه کند. واقعیت این است که در جامعه پرمشکل ما نمایندگان بهعنوان در دسترسترین مسئولان کشور همواره تکیه گاهی برای مردمانی بودهاند که حتی معنای "رانت" را نیز نمیدانند؛ از رابطهای برخوردار نیستند و اولین قربانیان دور زدن ضابطهها در این کشور هستند. نمایندگان شهرهای کوچک و متوسط کشور با قدری تحمل سختی ها و شکستن غرور پست و صندلی میتوانند که علاوه بر انجام کارهای بزرگ، مشکلگشای امور مردم عادی نیز باشند. من به این بیان نورانی امام جعفر صادق (ع) اعتقاد قلبی و عملی دارم که مشکلات مردم، نیکیهایی است که خداوند متعال هر روزه جلوی پای انسانها بهویژه انسانهای مسئول میگذارد. لذا درددلها و انتظارات روزانه مردم از نمایندگان خود را، روزی این مسئولان میدانم و همواره آرزوی توفیق در این امور را داشتهام.
در دوره اول نمایندگی زندگی تازهای را تجربه میکردم. بعضی از شبها در حوزه انتخابیه به دلیل کثرت ارباب رجوع در منزل پدری مجبور بودم تا نماز صبح بیدار بمانم و بعد از دو سه ساعت استراحت، ارباب رجوع صبح زنگ خانه را به صدا درمیآورد. اما هنگامی که از فرط خستگی از خواب بیدار نمیشدم و میهمانان پشت در منتظر میماندند، مرحوم ابوی اعتراض میکرد که پسرم من سالها پشت درب اتاق مسئولان بودن را تجربه کردهام، این کار تو گناه است و همین عذاب وجدان باعث میشد که دوباره بیدار شده و به ا مور مردم بپردازم.
جالب اینکه در شهر کوچک ما در طول دو دوره نمایندگی بیشتر کسانی که به من رای میدادند، میگفتند ما مدیون پدر کارگر تو هستیم؛ یک کارگر ساده نانوایی که در طول ۴۵ سال کار سالم بیش از عناوین دهن پرکن دکترای علوم سیاسی و... منجر به اعتماد مردم به بنده شده بود.
جامعهشناسان جوامع را به دو دسته «ارگانیک» و «مکانیک» تقسیم میکنند. جامعه اول جامعه سنتی است که در آن مسایلی همچون اخلاق، سنت و روابط گرم اجتماعی و خانوادگی موثر است و جامعه دوم جامعهای ماشینی است که تحت تاثیر روابط خشک و یا حساب و کتاب اقتصادی و صنعتی، مملو از بیرحمی است.
چه بخواهیم و چه نخواهیم ما هنوز بسیاری از شاخصهای جامعه نوع اول را حفظ کردهایم. یعنی نمیتوانیم اخلاق و سنت را از روابط اجتماعی و مدیریتی خود دور کنیم. این شاخصهها در میان ردههای مختلف مسئولیت و مدیریتی کشور بیش از همه نزد نمایندگان مجلس شورای اسلامی حفظ شده است و بنده برخلاف بسیاری از جامعهشناسان سیاسی غرب معتقدم ادعای پیشرفته بودن جامعه مکانیکی و ماشینی و عقبماندگی جامعه ارگانیک یا اندامواره با شرایط جامعه ایرانی همخوان نیست و برعکس میتوان به گونهای برنامهریزی کرد که هم پیشرفت کرد و هم اخلاق و سنتهای خانوادگی و اجتماعی را حفظ نمود.
شهر صنعتی ساوه دارای جمعیتی مرکب از اقوام مختلف ایرانی است که عمدتا از شهرها و روستاها و کانونهای گرم خانواده خود دور شده و در جست و جوی کار و نان به این شهر پناه آورده اند. قلبی گشاده و مهربان میخواهد که جوابگوی این خواستههای متفاوت با لهجههای مختلف باشد. باید امثال شهید اسلامی فدا شوند تا این محرومان جامعه بر احساس دلتنگی و تنهایی خاص دوران انتقال به «عصر ماشین» غلبه نمایند.
نماینده فقید ساوه، علاوه بر برخورداری از شاخصها و مصادیق مختلف مدیریت اخلاقی، منشا خدمات بزرگی برای این شهرستان نیز بود. او بعد از سالها تلاش موفق شد، ساوه را به شهرستان ویژه ارتقا دهد. در آن روز که مصوبه دولت در این رابطه ابلاغ شد، اسلامی شادترین نماینده مجلس بود. دفاع جانانه او از اعتبارات طرح ملی «ساوه ـ همدان» فراموش ناشدنی است. ما نمایندگان استانهای غربی در پیگیری طرح و اعتبارات آزادراه ساوه ـ همدان به تهران بخش کلیدی از کریدور شرق به غرب و راه کربلا هم داستان بودیم. و سرانجام هنگامی که طرح یک فوریتی «الزام دولت به پیگیری حقوق جانبازان شیمیایی در محاکم داخلی وخارجی» را به عنوان طراح مطرح کردم و نمایندگان به گونهای بیسابقه با ۲۰۲ رای این فوریت را تصویب کردند، شهید اسلامی از صمیم قلب به من تبریک گفت و آن را کاری بزرگ خواند. اما نگفت که خود جانباز شیمیایی است و تنها دیروز این «مظلومیت» را از رسانهها شنیدم.
مجلس در آخرین ماههای دوره هشتم نمایندهای فعال، منصف، منطقی و الگویی اخلاقی را از دست داد. برای این عزیز رحمت و غفران و برای مردم ساوه و زرندیه و خاصه خانواده مقرب او صبر جمیل را آرزومندم.