جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ |  عضویت / ورود

چگونه عادت‌های بد خود را کنار بگذاریم؟ (راهکار ترک سیگار، ترک افکار منفی و...)


دیروز در خبرنامه سایت TED یک ویدئو ارسال شده بود که به نظرم جالب بود:

یک راهکار ساده برای ترک عادات بد!

https://img.aftab.cc/news/94/a-simple-way-to-break-a-bad-habit.jpg

 

امیدوارم به زودی به فارسی ترجمه شود، اما اگر انگلیسی متوجه نمی‌شوید (یعنی بی‌سواد هستید) من خیلی خلاصه یک توضیحاتی بدهم:

آقای Brewer که یک آزمایشگاه برای ترک سیگار دارد، می‌گوید: افرادی که برای ترک سیگار به ما مراجعه می‌کنند، گاهی تا ۶ بار سعی کرده‌اند این کار را کنار بگذارند اما شکست خورده‌اند! ما در این آزمایشگاه، آن‌ها را Force (اجبار) نمی‌کنیم که سیگار نکشند، بلکه از آن‌ها می‌خواهیم که این کار را انجام دهند، فقط از آن‌ها می‌خواهیم که:

در حین انجام آن عادت بد، کنجکاو باشید که چه اتفاقی در بدن شما می‌افتد!

تمام راهکار ایشان در یک کلمه خلاصه می‌شود: Curiosity (کنجکاوی)

 

راه حال بسیار جالبی برای ترک عادت‌های بد است. هر عادت بدی را که می‌خواهید کنار بگذارید، در موردش تحقیق کنید که وقتی در آن حالت هستید، چه اتفاقاتی در بدن شما می‌افتد؟

مثلاً می‌خواهید عادت زیاد نگاه کردن به گوشی را رفع کنید. جستجو کنید و مثلاً یک ویدئو بیابید که وقتی زیاد به صفحه نمایش نگاه می‌کنید چه اتفاقی در چشم می‌افتد. حالا مشکلی نیست که زیاد نگاه می‌کنید، فقط هر بار به یاد آن ویدئو هم بیفتید... یا مثلاً می‌خواهید عادت زیاد نمک خوردن یا شیرینی خوردن را کنار بگذارید؟ در مورد اینکه وقتی زیاد نمک می‌خورید، رگ‌ها چطور می‌شوند یک ویدئو ببینید و در حین خوردن نمک به یاد آن بیفتید...

جالب است که سخنران، این را یک نوع مدیتیشن (Meditation) می‌داند. در حقیقت دارید روی یک چیز متمرکز می‌شوید و همین باعث آرامش می‌شود. فقط نکته جالبش اینجاست که کم‌کم یک Twist (پیچش) در مغز شما شکل می‌گیرد. کم‌کم به جای اینکه مثلاً از سیگار کشیدن احساس آرامش کنید، از «کنجکاوی» احساس آرامش خواهید کرد و همین باعث می‌شود اگر نیاز به آرامش داشتید، به جای اینکه به یاد سیگار بیفتید، به یاد کنجکاوی بیفتید... (در سمینار، خیلی خوب توضیح می‌دهد که این پروسه چطور اتفاق می‌افتد)
او می‌گوید این روش دو برابر روش‌های دیگر باعث ترک سیگار شده است...

این ترفند را برای کارهای مختلف به کار بگیرید

مثلاً الان حالتان خوب نیست؟ می‌خواهید حالتان خوب شود؟ کنجکاو باشید که وقتی حالتان بد است چه اتفاقی در مغز می‌افتد که اینطور می‌شوید؟ در حین ناراحتی، به آن قضیه فکر کنید... یا مثلاً وقتی شاد هستید چه اتفاقی در مغز می‌افتد؟ به آن فکر کنید...

مثلاً دیشب یک ویدئوی بسیار کوتاه اما بسیار جالب به دستم رسید که تقارنش با این سمینار در TED و همینطور خواندن یک بخش از کتاب «روانشناسی عمومی» در مورد عملکرد مغز در هنگام فشار روانی، باعث شد این مطلب را بنویسم.

این ویدئوی جالب، تصویر واقعی شادی را نشان می‌دهد:

http://s6.picofile.com/file/8237541784/real_picture_of_happiness.gif
دانلود به صورت عکس با کیفیت بالاتر - دانلود با کیفیت اصلی به صورت ویدئو

در توضیحات آن آمده است:
زمانی که یک میوزین پروتئین یک توپچه اندروفین را، بر روی فیبرهای مغزی به سمت کورتکس مغز انتقال بدهد، حس شادی ایجاد خواهد شد.
این فرایند فیزیکی، مسبب همه شادی‌هایی است که تاکنون حس کرده‌اید و حس خواهید کرد.

انصافاً وقتی غمناک هستید، یاد حرکت جالب این خلقت عجیب و قشنگِ خدا می‌افتید، خنده‌تان نمی‌گیرد!؟ :) به قول یکی از دوستان هم‌گروهی: قربان خدا بروم که مکانیزم خندیدنش هم خودش خنده‌دار است! :)

موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند


[ارسال شده در مورخه : یکشنبه، 18 بهمن، 1394 توسط Hamid]
[ #مطالب مفید مرتبط با روانشناسی]



بازدیدها از این مطلب: 6766 بار   امتیاز متوسط : 0  تعداد آراء: 0   امتیاز دهید:

نظرات طرح شده

نام: [ کاربر جدید ]
ایمیل:

نظر:


اجازه استفاده از تگهای HTML را ندارید


جمع عدد 7 با 7 را در كادر زیر وارد نمایید:
(این كار برای جلوگیری از فعالیت موتورهای اسپمر است)


* توجه: نظر شما بعد از بررسی، نمایش داده خواهد شد.

اناری‌ام                توسط اناری‌ام در مورخه : دوشنبه، 19 بهمن، 1394(لینک نظر)
اصل این قضیه در روانشناسی بحثی است با عنوان "روش‌های تغییر رفتار" که موضوعی است نسبتن قدیمی، جذاب و البته کاربردی

کتاب انتشارات "سمت" با عنوان "شیوه‌های تغییر رفتار" کتاب خوبی‌ه در این زمینه (کتاب برگزیده بوده) (کتاب مثلن علمی‌ه، با کلی نمودار، عکس و تحلیل، اصل و قاعده)

که حالا هر کسی اومده یک گوشه‌اش رو گرفته و خلاقیتی درش به خرج داده و یک کاسبی راه انداخته...



TED تا آنجا دیدیم و شنیدیم بیشتر یک شوی تخصصی - علمی‌ه. که اگر دقت بشه، لابلای محتوا دیدگاه‌های خاصی ترویج می‌شه. بعضن هم یک رپرتاژ آگهی است. یک قیلی هم هست که صهیونیستی‌ه!



حالا خداروشکر ما که انگلیسی‌مون درب و داغون‌ه و بی‌سوادیم، ولی از یک بچه مذهبی پسندیده نیست که سواد رو به انگلیسی دانستن محدود کنه. یعنی امام خمینی ره و علامه جوادی و... هم بی‌سواد بودند؟ (حالا مثلن علمی‌اش... لااقل بعضی حوزه‌ها مثل رده BP و اینارو یه کم احتیاط بشه بد نیست...)

ـ هر نیتی هم داری این حرف قشنگ نیست -


[ ارسال جوابیه ]

    Hamid (امتیاز : 1)
    توسط Hamid در مورخه : دوشنبه، 19 بهمن، 1394
    معیارهای سواد فعلاً از نظر سازمان یونیسف، این‌هاست:

    تحصیلات عالی (دانشگاهی) داشته باشد، با کامپیوتر آشنا باشد و یک زبان بین المللی را بداند.

    امام که زمان کامپیوتر نبود و علامه هم که به زبان عربی مسلط هستن. بعید هم نیست که انگلیسی هم بلد باشن... این روزها طلبه‌ها بیشتر از بقیه اهمیت زبان انگلیسی رو می‌دونن. ما اینجا نشستیم فکر می‌کنیم فقط سرشون توی قرآن و مفاتیحه!



    در مورد روانشناسی هم باید بگم که من شخصاً فکر می‌کنم انتهای همه علم‌ها می‌رسه به خدا... یعنی شما کامپیوتر رو هم که تا بالا بالاهاش بری چیزی جز خدا و عظمتش رو نمی‌بینی و نهایتاً به هدف علم می‌رسی و اون: سجود و خضوع در برابر خداست: انما یخشی الله من عباده العلماء...



    نظر شخصی من اینه: ابتدای هر علمی انسان احساس می‌کنه داره از خدا دور می‌شه! (و چه بسا این‌ها وسوسه شیطان باشه که دست از علم‌آموزی برداره) یه کم که جلو می‌ری و به بالاترها می‌رسی، می‌بینی چه جالب! این هم که رسید به یک نقطه! همون نقطه‌ای که همه علوم می‌رسن! از هر شاخه‌ای می‌خوای برو... اگر آخرش نرسیدی به همون نقطه! به قول ابوعلی‌سینا: تا بدان جا رسید دانش من که بدانستمی که نادانم! (منظور از نادانی همون اعتراف به عظمت خداست)

    البته که غرب همه چیزش با فساد ترکیب شده اما به خاطر کم‌کاری‌های ما بعضی پیشرفت‌هاشون قابل استفاده و تحسینه...



    به هر حال، امیدوارم عاقبت همه‌مون ختم به خیر بشه.


    [ ارسال جوابیه ]

      اناری‌ام (امتیاز : 0)
      توسط کاربر مهمان در مورخه : سه شنبه، 20 بهمن، 1394
      بیاییم معیار "علم" رو ببینیم چی تعریف شده؟ یا به عبارتی "علم" و "شبه علم" چه هستند...

      https://en.wikipedia.org/wiki/Pseudoscience

      خوب "قرآن" با این معیارها می‌شود یک کتاب علمی؟ کتابی که همان اول گفته این کتابی است برای ایمان آورندگان به "غیب"...

      "غیب" رو چطور می‌تونیم همگانی و تجربه‌پذیر و تکرارپذیر و... کنیم؟... پس با این معیار قرآن... می‌شود شبه علم! (با فرض اینکه مبنای ما تعریف‌های جهانی از واژه‌هاست و علم را معادل science در نظر گرفته‌ایم)

      ---

      بله البته... خذ الحکمه ولو من المشرکین... یا اطلبو العلم ولو بالصین... حرفی نیست و هر عاقلی این را خواهد پذیرفت.

      ولی اول ببینیم در زمین چه کسی داریم بازی می‌کنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



      مقصود از این بحث یک موضوع کلی‌تر است و به مثال خودم و خودت کاری ندارم.

      بیشتر وقت‌ها مخصوصن در حوزه‌های علوم انسانی و اجتماعی و فلسفی... برای خودمان ساختار، مبانی، اصول و استانداری در نظر نگرفته‌ایم... و این در حالی است که علوم انسانی و اجتماعی و... بدون فلسفه و نگرش نیستند و همین طور می‌رویم در دل این مباحث که ماحصل آن می‌شود نتایج التقاطی مختلفی...

      در بحث روانشناسی، تا آن اصول اصلی که من هم بلد نیستم... ولی مثل معرفت نفس یا حـکـمــت اسلامی یا آن زی سالم مسلمانی را تفقهن ندانیم و به یک شاکله اساسی نرسیده باشیم وارد شدن به این علوم ما را ناخودآگاه می‌برد در زمین دیگری... یعنی ما رفته‌ایم از آن علوم در جهت خودمان استفاده کنیم ولی چون ساختار را نمی‌دانیم، ناخودآگاه کم و بیش داده‌هایمان را می‌چینیم در همان الگوی معرفی شده... در همین حوزه پژوهش‌های تطبیقی مختلفی بین مباحث روانشناسی و آموزه‌های اسلامی شده ولی خیلی از اوقات می‌بینیم که بازهم در زمین آنهاست...



      چرا اینطور می‌شود؟

      اول از همه تقصیر خود ماست بله... که سست هستیم و بی‌هنر (این همه معارف را نه بلدیم مدون و علمی‌اش کنیم و نه هنر ارائه‌اش داریم...) و در عوض آن طرف آبی‌ها پرتلاش هستند و خلاق! نتیجه اینکه بعد از مدتی همجواری با محصولات مختلف آن طرف آبی، یکجور مقهوریت پیش می‌آید... و یکجورهایی ناخودآگاه و خاموش ساختارهای بینشی آن طرف آبی‌ها وارد ذهن این طرف آبی‌ها می‌شود! و ما هم می‌شویم رله کننده حرف‌های آنان! به همین سادگی به همین خوشمزگی!



      علامه جوادی فقط یک شانش مفسر قرآن بودن‌شان است که برای تفسیر گفته‌اند باید مجهز باشید تا 15 علم (به حروف پانزده علم!) از جمله... نحو، بلاغت، لغت، تاریخ، بدیع، بیان، صرف، تعادل، تراجیح، علوم قرآنی، اعتقادات، فقه و فلسفه...


      [ ارسال جوابیه ]


میثم                توسط میثم در مورخه : دوشنبه، 19 بهمن، 1394(لینک نظر)
خیلی عالی بود مهندس نیرومند عزیز. اگر شد مطالب با موضوع انرژی مثبت هم توی سایت بذارین


[ ارسال جوابیه ]


اناری‌ام                توسط اناری‌ام در مورخه : دوشنبه، 19 بهمن، 1394(لینک نظر)
- ادامه بحث -

جالب‌ه بدونی یک کسی مثل "محسن عباسی" که روحانی هستند و کارشناس برنامه تلویزیونی گلبرگ و بیشتر البته در رادیو... و این همه مراجعه دارند... و از آن جایی که یکی از بروبچ طلبه هم دوره‌ای‌اش بوده و باهاش خیلی رفیق‌ه... و از زندگی خصوصی‌اش خبر دارم و می‌دونم که سلامت و آرامش روح و روان خانواده‌اش بیش از حد تصور ماست... ولی ایشون اصلن روانشناسی نخوانده و نمی‌خواند و همه مسائل رو به روایت مراجعه می‌کنه. از نزدیک دیدمشون، صدای گرم مداحی و روضه‌ خواندنش رو هم شنیدم... فوق العاده‌اس... آدم خاصی‌ه...

http://www.abbasivaladi.ir/

به رفیق‌مون که ارشد اخلاق می‌خواند، بهش گفته بود که این روانشناسیا ذهن آدم رو نجس می‌کنه... لااقل خود من ده‌ها کتاب حوزه‌های علوم انسانی و روانشناسی مثلن علمی غربی رو دیدم و برام جالب‌ه و باز هم احتمالن می‌بینم و می‌خوانم! (خیلی وقت‌ها هم به خودی‌ها گفتم ببینید چقدر قشنگ کار می‌کنند!) ولی آخرش انگار ذهن آدم رو کثیف می‌کنه.... نگاه آدم یکجوری می‌شه...

رسمن در تحلیل‌ها خیلی موارد اساس، رفتار حیوانی انسان‌هاست یا تعمیم رفتار حیوان به انسان! اصلن یکی از اولین پایه‌های همین روش تغییر رفتار بر اساس یک آزمایش روی سگ بوده... پدران این بحث پاولف/اسکینر/ثوراندیک/واتسون هستند... آزمایش‌هاشون رو ببین...

البته نه اینکه زحمت‌ها و تحقیقات‌شون رو نادیده بگیریم ولی خیلی باید احتیاط کرد... حرف زیاده و کار به جاهای باریک کشیده می‌شه!...

...خُزَّانَ الْعِلْمِ... حقیقی‌ای هم هست... یا اولی الابصار!


[ ارسال جوابیه ]