تاریخ: چهارشنبه 18 مرداد 1385 - 11:27
|
niyosha488
کاربر فعال
پست: 1537
عضو شده در: 11 مرداد 1385
امتياز: 14831
|
عنوان: |
|
|
البخش الاول : العاشغيه
ان الازدواج امر ميمون , الذي محتاج بها هر پسري (وهكذا هر دختري) بالخصوص في ايام الجواني و هو مشتمل بر مراحل المختلف من جملةالعاشقي و الخواستگاري و النامزدي والعقد والعروسيه والطلاق.و
و الان نتصحبت في هذه القسمت في بيرامون «النحوةالعاشقي»,
في الوضوع النحوة العاشقيه , موجود نظرات المختلف بين العلماء الازدواج
في الطريق الاول : الجوان العلاف مي گردد, في الخيابان في حال راسه پايين و فكره في هپروت و في لحظه مي آورد راسه البالا و يعاشق بالاولين الدختر الذي يشاهده لا به يك بل به صد دل .
والعلماء يقولون به هذه الشيوة: «الروش الرندوم» او «الروش الشانسيه» في النوع الديگر , الفرد العاطل و الباطل مي ايستد في سر كوچه . ينظر الي هر فرد الذي رد مي شه في حال پكش سيگار و يتداوم اين كار الي الوقتي كه هو يعاشق الي يك نفر بدتر من الخودش .
نوع ديگر العاشقي موجود الذي هست كلاسش بالاتر و يستعمل في الدانشگاه كثيرا .
في هذه الطريق , الجوان يعاشق في الزمان رد و البدل الجزوة و المباحثات الشبه العلميه ,افزايد العشق , في هذه الشيوه تا حد الجنونيه نوع جديد من العاشقي جاء به البازار و هو العاشقي بوسيله الاينترنت و رخ مي دهد في موقع چت و قس علي هذا .
في هذه الروش الجوان يعاشق بالذي يتايپ , اللغات بالناز و العشوة في حال يشاهد المعشوقه .
لاجرم الجوان بايد باشد المحتاط في هذه الروش چرا كه الذي يتايپ با ناز و ادا يمكن باشد فرد با سبيل به اين هوا .
و اما الگونة العاشقيه كه رويم الي رويتان و الگلاب تحت الپايتان معروف بالعاشقيه الواقعيه و في هذه الشيوة , الجوان يعاشق به هر كس كه حاضر بالازدواج با او عشقاً عشقاً .
" كپي رايت "
شهرزاد قصه ي هزار و يكم را به پايان رساند و خوابش برد.خليفه وقتي مطمئن شد كه شهرزاد خوابش برده،گفت: " بيا بيرون! " .وزير با دفتر و قلم و دوات از زير تخت بيرون آمد.خليفه پرسيد :" نوشتي؟ " وزير گفت : " همه را. " خليفه خنديد و گفت : " كتابش مي كنيم،به اسم خودم؛حق التاليفش را هم بالا مي كشيم. " بعد كف دستهايشان را به هم كوبيدند و مثل آدم بدهاي توي فيلم ها با هم خنديدند.نه وزير و نه خليفه حواسشان نبود تا برق نگاه موشي را كه توي ديوار قصر رخنه كرده بود ببينند.فردا براي همه ----حتي خليفه و وزير-يك اي ميل آمده بود :
استثنايي استثنايي
تعداد محدودي سي دي بي نظير و شگفت انگيز هزار و يك قصه ي زيبا به زودي در اختيار علاقه مندان قرار خواهد گرفت.براي پيش خريد اين سي دي و كسب اطلاعات بيشتر مي توانيد با شركت موس رايانه نرم افزار تماس بگيريد.نشاني :mouse@qasr.bq.dj
از شهرستانها نماينده ي فعال مي پذيريم!
يك روز آفتابي، خرگوشي خارج از لانه خود به جديت هرچه تمام در حال نوشتن بود؛ روباهي از نزديكي رد ميشد؛
روباه: خرگوش داري چيكار مي كني؟
خرگوش: دارم پايان نامهام را مي نويسم!
روباه: جالبه، حالا موضوع پايان نامهات چي هست؟
خرگوش: من در مورد ايكه يك خرگوش چطور مي تونه يك روباه رو بخوره، دارم مطلب مي نويسم.
روباه: احمقانه است، هر كسي مي دونه كه خرگوش ها، روباه نمي خورند! نكنه قصد داري كه از اين مزخرفات دفاع كني!
خرگوش: مطمئن باش كه مي تونند، من مي تونم اين رو بهت ثابت كنم، دنبال من بيا!
خرگوش و روباه با هم داخل لانه خرگوش شدند و بعد از مدتي خرگوش به تنهايي از لانه خارج شد و به نوشتن خود ادامه داد.
در همين حال، گرگي از آنجا رد مي شد
گرگ: خرگوش چكار ميكني؟
خرگوش: من دارم روي پايان نامهام كه يك خرگوش چطور مي تونه يك گرگ رو بخوره، كار مي كنم!
گرگ: تو كه تصميم نداري اين مزخرفات رو چاپ كني؟
خرگوش: چرا كه نه. دلايل علمي دارم، مي خواهي بهت ثابت كنم؟
بعد گرگ و خرگوش وارد لانه خرگوش شدند. خرگوش پس از مدتي به تنهايي برگشت و به كار خود ادامه داد
حال ببينيم در لانه خرگوش چه خبر است!
در لانه خرگوش، در يك گوشه موها و استخوان هاي روباه و در گوشه اي ديگر موها و استخوان هاي گرگ ريخته بود. در گوشه ديگر لانه، شير قوي هيكلى در حال تميز كردن دهان خود بود.
نتيجهگيري فلسفي:
هيچ مهم نيست كه موضوع پايان نامه شما چه باشه!
هيچ مهم نيست كه شما اطلاعات بدرد بخوري در مورد پايان نامهتان داشته باشيد يا نه!
!اون چيزي كه مهمه اينه كه استاد راهنماي شما كيه!!! /
برای شما هم پيش آمده است كه به دوستي زنگ بزنيد و از آن طرف سيم ، پيام گير يا پاسخگوي اتوماتيك برايتان يك قطعه موسيقي بنوازد يا شعري زمزمه كند .
بين ايرانيان با ذوق هستند كساني كه به جاي دو كلمه خشك خالي ، عدم حضور خود را با كلام منظوم در تلفن اعلام مي كنند.
يكي از همين جماعت از دوست خود ع.ي كه شاعري طناز (يعني طنزپرداز!) است درخواست كرده بود برايش يك دوبيتي بسازد تا روي دستگاه ضبط كند ايشان هم ساختند :
شرمنده از آنم كه نباشم به سرايم تـا بــا تــو ســـلامي و علـيــكي بنـــمايـــم
گر لطف كني نمره و پيغام گذاري پاسخ دهم اي دوست به محضي كه بيايم
اما كار به همين جا خاتمه پيدا نمي كند . درخواست دوست ، راهنماي ذهن شاعر ميشود كه سري بزند به خانه شعراي پيشين و بينديشد كه اگر حافظ و خيام و فردوسي و ديگران در عصر Answering Machine زندگي مي كردند چه كلامي روي اين ماشين مي گذاشتند .
در منزل حافظ
رفته ام بيرون من از كاشانه خود ، غم مخور
تا مگـــر بينــم رخ جانانــه خود ، غم مخور
بشنوي پاسخ ز حافظ گر كه بگذاري پيام
آن زمان كو باز گردد خانه خود ، غم مخور
در منزل سعدي
از آواي دل انگيـــز تو مستــم نباشــم خانه و شرمنـده استم
به پيغام تو خواهم گفت پاسخ فلك گر فرصتي دادي به دستم
در منزل خيام
ايـن چـرخ فلك عمـر مرا داد به باد ممنون تــو ام كه كرده اي از ما ياد
رفتم سر كوچه منزل كوزه فروش آيم چو به خانه پاسخت خواهم داد
در منزل فردوسي
نمي باشـم امــروز انـــدر ســراي كه رسم ادب را بيارم به جاي
به پيغامت اي دوست گويم جواب چــو فـــردا برآيد بلنــــد آفتاب
در منزل مولانا
بحر سماع از خانه ام ، رفتم برون رقصان شوم
شوري برانگيزم به پا ، خندان شوم شادان شـوم
بر گو به من پيغام خود ، هم نمره و هم نام خود
فــردا تــو را پاسـخ دهــم ، جـان تو را قربان شوم
|
|
[ وضعيت كاربر: ]
|
تشکرها از این پست:
|
|
|
رفتن به صفحه قبلی 1, 2, 3, 4, 5, 6, 7, 8, 9 بعدی
صفحه 6 از 9
تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours میباشند
|
|
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید شما نمی توانید در این بخش رای دهید
|
|
|