libero
عضو گروه مديريت آفتابگردان
پست: 1175
عضو شده در: 16 آبان 1384
محل سکونت: تهران
امتياز: 11304
|
عنوان: 3 تا جوک با............. |
|
|
يه روز پنيکيو ميره سر خاک پدرش ميگه عروسکي بودم برات که تو بهم نفس دادي...
ترکه از جلوي سينماي اردبيلي ها رد ميشه سر در را که مبينه ميگه : اي زرشک اين شهر يک سينما داشت که اون هم کردن خوابگاه دختران!!!!!!!!!
يه روز يه دختره به دوست پسرش ميگه :عزيزم ميخواي جايي رو که آمپول زدم ببيني پسره نيشش تا بنا گوشش باز ميشه ميگه:آره عزيزم دختره با دست بالاي داروخونه رو نشون ميده و ميگه :اونجا عزيزم تو اون تزريقاتي |
|