یه مشاعره کوچولو...

parsa_pirooz

ببخشید زمانی که بیت قبلی رو ارسال کردم از من میم خواسته شده بود حالا یکی مونده به آخرو جواب میدم (با عرض پوزش)
یک روز مرا به سمت تبریز بری
یک روز دگر مرا رهانی تقدیر
یک روز برایم از دو چشمش گویی
چشمان جمیل و ارغوانی تقدیر
یک روز به سمت دختری زیبا رو
از کار خودت خودت ندانی تقدیر

تا اونجا که امکان داشته باشه فی البدائه می نویسم

animeditor

روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست
وز بهر طمع بال و پر خویش بیاراست

(ای عقابه چقدر شبیه خودمه! Mr. Green

)

chaser

تو با خداي خود انداز كار ودل خوشدار
كه رحم اگر نكند مدّعي، خدا بكند

MHGH

در این در گه که گه گه که که که که شود ناگه

مشو غره به امروزت که از فردا نی آگه

من همین رو فقط بلدم هر وقت ب "د" رسیدید منو صدا بزنید اینو بیام بگم Very Happy

chaser

شعرت تکراری بود

شما باختی

Laughing

MHGH

ا این نامردیه من فقط همین شعرو بلدم

چیکار کنم خوب
Crying or Very sad

Hamid

پس من شعر قبلی رو ادامه می‌دم:

هر که را اسرار حق آموختند
مهر کردند و دهانش دوختند

chaser

در آن خلوت که هستی بی نشان بود
به کنج نیستی عالم نهان بود

( د )بدید Wink

MHGH

اگه الان بگم

در اين درگه كه گه گه كه كه كه كه شود ناگه ...................

باز مي گيد من باختم

مجبورم يه چيز ديگه بگم

دانی که را سزد صفت پاکی آنکو وجود پاک نیالاید

در تنگنای پست تن مسکین جان بلند خویش نفرساید

Hamid

در پی گرمای کسی نیستم، آمده‌ام تا تو بسوزانیم
آمده‌ام با عطش سال‌ها تا تو کمی عشق بنوشانیم Wink