یه مشاعره کوچولو...

Hamid

آقا شعر نو هم مي‌شه گفت؟ Embarassed

تو را من چشم در راهم شباهنگام
كه مي‌گيرند در شاخ تلاجن سايه‌ها رنگ سياهي...
(نيما)

ي بياييد Wink

animeditor

--- شعر نو هم قشنگه. ولی به نظر من واسه مشاعره جالب نمی شه! ---

یعنی که نموده اند در آیینه صبح
کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری

ی

bahar

سلام سلام
خب خدا رو شکر
یه ماشاءالله میگم چشم نخوره آفرين

دستتون درد نکنه animeditor و Hamid

یا رب ز غمش تا چند خونم به جگر آید

بنشسته سر راهش شاید که ز در آید

animeditor

در این درگه که گه گه، کَه، کُه و کُه، کَه شود ناگه
مشو غرّه به امروزت که از فردا نه ای آگه

bahar

هر کس تو را شناخت غم از جان و سر نداشت

سـر داد و سـر ز پای تو یک لحظه بر نداشت

pesi

تو كز ديدن ديگران در همي
بگويم به رويت تو هم آدمي؟؟؟

خنده به تمام معنا

از خودم در وكردم Laughing

علامت سوال بدين خنده به تمام معنا

شوخي كردم بابا نزنين ديگه Embarassed

ي ي ي ي از(( ي)) بدين

Hamid

pesi, جان، جالب بود، رو نكرده بودي Shocked

براي اينكه «ي» بيام، عبارت «يا رب اين» رو در گوگل سرچ كردم، چون يه چيزايي يادم بود، بعد،
ديدم چه نتايج جالبي اومد Shocked

شما هم ببينيد
فكر مي‌كنم جالب‌ترينش اين بود:

يا رب اين آتش كه بر جان من است
سرد كن زانسان كه كردي بر خليل

«ل» بديد Wink

bahar

لذّت وصل ندانست مگر آن سوخته ای

کـه پس از دوری بسـیار بـه یاری برسد

bahar

اشتباه شد

شرمنده

animeditor

--- bahar, جون بالا خره " د " بدم یا " ه " Mr. Green

---

دل و دین و عقل و هوشم همه را به آب دادی
ز کدام باده ساغی، به من خراب دادی