یه مشاعره کوچولو...

moha1592002

اي قباي پادشاهي راست بر بالاي تو ............... زينت تاج و نگين از گوهر والاي تو

bahar

وه که گر من بازبينم روي يار خويش را

تا قيامت شکر گويم کردگار خويش را

سعدی

امیدوارم تکراری نباشه Embarassed

niyosha488

امشب سبکتر می‌زنند این طبل بی‌هنگام را

یا وقت بیداری غلط بودست مرغ بام را

bahar

آنــدل که نباشد به تو مایل به چــه ارزد

چشمی که نبیند از تو شمایل به چه ارزد

niyosha488

دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما

چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما

bahar

از خــلد برین یاد کنــم روی تو بینم

وز فتنه و دین یاد کنم موی تو بینم

چشمم همه دل گردد چون از تو کنم یاد

دل چشم کنم یکسره چون روی تو بینم

سنایی

niyosha488

ما زنده به آنيم که آرام نشينيم

موجيم که آسودگي ما عدم ماست

bahar

تقدير که يک چند مرا از تو جدا داشت

از جان گله دارم که مرا زنده چرا داشت؟

دهلوی

niyosha488

تو هرچه بپوشی به تو زیبا گردد
گر خام بود اطلس و دیبا گردد
مندیش که هرکه یک نظر روی تو دید
دیگر همه عمر از تو شکیبا گردد

bahar

در ديگران مي جويي ام اما بدان اي دوست

اينسان نمي ييابي ز من حتي نشان اي دوست