یه مشاعره کوچولو...

bahar

از دست رفت صبرم، اي ناقه! پاي بردار

آتش به جانم افکند، شوق لقاي دلدار

شیخ بهائی

niyosha488

رفتی و باز نمی‌آیی و من بی تو به جان

جان من اینهمه بی رحم چرایی، بازآ

وحشي بافقي Shocked

moha1592002

اي رخت چون خلد و لعلت سلسبيل

سلسبيلت كرده جان و دل سبيل Question

هر كي فهميد معني شو به ما هم بگه؟

niyosha488

لاابالی چه کند دفتر دانایی را

طاقت وعظ نباشد سر سودایی را

Mr. Green

bahar

اي گل تو دوش داغ صبوحي كشيده اي

ما آن شقايقيم كه با داغ زاده ايم

مشکل همون سلسلبیله هستش

من که میرم دنبالش

niyosha488

ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم

خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت

Mr. Green

moha1592002

ترك افسانه بگو حافظ و مي نوش و مي
كه نخفتيم شب و شمع به افسانه بسوخت

Mad

Hamid

از شعرهاي زيباي رفقا به شخصه ممنونم، خيلي مفيد هستن...

اين هم سهم من:

تو كه يك گوشه چشمت غم عالم ببرد ■ ■ ■ ■ ■ ■ ■ ■ ■ ■ ■ ■ ■ جور باشد كه تو باشي و مرا غم ببرد

Razz

niyosha488

اين شعر مال يکي از دوستاي خودمه تو هيچ کتابي نيست Very Happy

در نهانخانه دل گويم به خود من اينچنين

کايا سزد رسم دنيا باشد اين

که ياري ز ديدار يارش خوش و شه نشين

ولي من ز ياد تو باشم غمين و هزين

Very Happy

bahar

سلسبیل نام چشمه ای در بهشت

نصيحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند

جوانان سعادتمند پند پير دانا را