ای کاش . . . ( از سروده های خودم ) حتما نظر بدید

sooraty

ای کاش . . .

ای کاش دلم همکس و همرازی داشت
ای کاش نگاهم مه طنازی داشت
مامنگه مجنون صفتان دردمند
سینه ای سنگ صبور و خانه بازی داشت

ای کاش کسی غصه ما را می خورد
در عصر وفا قلب مرا هم می برد
ان همنفس دیار بی پروایی
در لحظه دیدار ز شوقش می مرد

ای کاش هوایی که در آن غمناکم
از ابر دلش گریه زند بر خاکم
یاری که ز شوقش دل و جان می بازم
از دادن سر به او چه باشد باکم

ای کاش ردایی که توان نرم ز او بود
ای کاش نوایی که توان گرم ز او بود
آن لحظه اول که بدیدم مه خود را
در برق نگاهم شرری شرم ز او بود

ای کاش به جایی که به خواهد برسد دل
آزاد شود از غم ایام و زمشکل
نوری که ز شمع دل ( مجنون) دل افکار جدا شد
هر جا که رسد زود شود سرور محفل

Exclamation

محمد فکری - تخلص ( مجنون )sooraty Exclamation

maxpal97

Hamid

خيلي خيلي قشنگ بود،
مخصوصا اين بيت: (با اين بيت خيلي حال كردم) آفرين

ای کاش هوایی که در آن غمناکم
از ابر دلش گریه زند بر خاکم

متشكر Wink

bahar

سلام
زیبا نوشتین

امیدوارم موفق باشین

niyosha488

آقا ما اينجا ديگه اعتراف مي کنم که کم اوردم
من ديگه شعر از خودم ندارم که بدم چون شاعر نيستم مگه اينکه به sooraty بگم برام شعر بگه Mr. Green

ولي شعراتون قشنگ بود موفق باشيد . آفرين

libero

مرحبا ..عالی بود ..خیلی خیلی خیلی.....................دیگه چی بگم..هرچی

بگم کم گفتم. آفرين

Angle

ای کاش دلم همکس و همرازی داشت

آفرين

sooraty

از پشت هزار دست تقدیر.... سلام
با قلب کشیده قفل و زنجیر . . . سلام
بازم بی ادبی کردم و چند بیت شعر از خودم نوشتم ولی جون ..... مسخره نکنید Wink

به چشمان سیاهت گو غمین کمتر کند مارا
خدا را چون شود گاهی کمی بهتر کند ما را

اگر نالم ز دست تو مرا بگذار حق باشد
چنان آتش زده بر جان که خاکستر کند ما را

*********************************
دریا چه میماند تو را آنگه که مستی
آنگه که عهد از مرد قایقران شکستی

*********************************
اینجا قلم به عشق تو می چرخد ، بر روی دفتر تنهایی
با خاطرات مبهم دیروزم ، از ناله های پرپرِ تنهایی

اینجا محل دفن حقایق ها ، هر لحظه بودن تقدیر
چیزی شبیه وسعت دریا ، . . . خون گریه های باور تنهایی

maxpal97

دریات قشنگ بود .

اینجا قلم به عشق تو می چرخد ، بروی دفتر تنهایی
با خاطرات مبهم دیروزم ، از ناله های پرپرِ تنهایی

.
اینم از ما
از خاطرات دیروز ، رفتن اثر ندارد .
فردا که می رسد باز ، ماندن صفا ندارد .

پای شعر گفتن که میرسه آدم کم میاره
بقیش هم از حافظ :
هر کس که این ندارد
حقا که آن ندارد .

این منظور همان جگر است .

chaser

عالی بود . من اولین باره شعراتونو می خونم . خیلی خوب بود .
شما باعث افتخارید.
wounderfull آفرين