آدینه‌‌ای که بوی سیب می‌دهد(تاپیک امام عصر)

sooraty

سلام ممنونم از تاپیک به این زیبایی
بد نیست منم به عنوان یکی از کسایی که قلم تو دستش می چرخه چیزی بنویسم
مطمعنا به زیبایی و مفهوم شعر ها و دل نوشته های شما نیست

برسد به دست یاری که ندیده دیده او را
به میان جمع گل ها نگهی نچیده او را

به دلان هرزه هرگز نکند عنایتی او
نکند ز کار زشتم خبری رسیده او را

به امید دیدن او به صبا دخیل بستم
به میان ره گمانم ز تنش بریده او را

زتو من به یادگاری اثری گزیده دارم
که دلک تجسمش کرده و خود کشیده او را

rezvaneh

sooraty جان؛ شما که تاج سری، زودتر از اینا منتظرت بودیم...

خوش اومدی و از شعر زیبات ممنون آفرين

sooraty

ممنونم لطف دارید.
امیدوارم همیشه منتظر باشیم نه منتظر

آدینه ای که پشت سرم می گذارمش
در انتهای خشکی ِ باران ِ بودن است
بودن برای ثانیه ها یی که
انتظار
معنا نمی شوند
اما
اما هنوز منتظرم ، جمعه می شود

rezvaneh

گل مــی‌کنـــد به باغ نگـاهت جـوانیم
وقــتی بروی دامـــن خـــود می‌نشانیم

داغ جنون قـــطره‌ی اشــکم به چشم تو
هر چند از دو چـشم خودت می‌چکانیم

مـن عابـــر شــکســته دل خـلوت توام
تا بیـکران چشــم خـــودت مــی‌کشانیم

یک مشـت بغض یخ زده تفسیر می‌کند
انـــــدوه و درد غربــت بــی همــزبانیم

وقــتی پـرید رنگ تو از پشت قصه‌ها
تصــویر شد، نهـــایت رنـــگــین کـمانیم

تو، آن گلی که می‌شــکفی در خیال من
پُر می‌شود ز عطر خوشــت زنــدگانیم

در کـهــکشان چـشم تو گم می‌شود دلم
سرگـشتـــه در نــــهایــتی از بی‌نشانیم

زیــبـــاترین ردیف غـــزل‌های من توئی
ای یـــــار ســــرو قـــامت ابـرو کمانیم

حـــالا بیـــا و غــربت ما را مرور کن
ای یــــادگــــــار وســعت سبـز جوانیم

yaskan

عصر یک جمعه دلگیر دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیدست؟!

چرا آب به گلدان نرسیدست؟ !

و هنوزم که هنوزست غم عشق به پایان نرسیدست!

بگو حافظ دل خسته ز شیراز بیاید بنویسد

که هنوزم که هنوزست چرا یوسف گم گشته به کنعان نرسیدست؟!

و چرا کلبه احزان به گلستان نرسیدست؟!

عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بی‌دل آشفته شود حس

کجایی گل نر گس؟!!

rezvaneh

yaskan عزیز ممنونم.

rezvaneh

چشم تو که انتظار می‌ریزد از آن

دریا دریا وقار می‌ریزد از آن

در باد کمی پیرهنت را بتکان!

من مطمئنم بهار می‌ریزد از آن!

rezvaneh

این غزل مال خودمه از کارای 5-6 سال پیشم، قبلاً تقدیم آقا کردمش، حالا هم تقدیم به شما

چشمانم

پر از بهار و پر از گل شده است چـشمانم

بـیا که دشت تغزّل شده است چشمانم

به کوچه باغ حضور، ای مسافـر خورشید!

عبور سبز تو را، پل شده است چشمانم

زِ اشـک دیـده، چــراغـان نمــوده راهـت را

چـقـدر، اهـل تجـمل شده است چشمانم

بـیــا کــه سـیـل روان سرشک مــی‌گویـد

بدون صبـر و تحمل شده است چشمانم

بیا که آب شده است جامه‌های برفیِ ما

بیا که باغ پر از گل شده است چشمانم

کـدام جـمـعــه، کدامـین سمات می آیی؟

پـر از دعای توسل شده است چشمانم

glasy_heart

گرچه رخسار مهر پیدا نیست

شام هجران همیشه یلدا نیست

تا که مجنون نگشته ای، خامی

هر دلی جای عشق لیلا نیست

موج باش و به رنگ دریا شو

موج دریا جدا زدریا نیست

غایب از خویش بوده ای یک عمر

دل حریم حضور آیا نیست؟

دل به خورشید بسته ام، آیا

هر غروبی نشان فردا نیست؟

rezvaneh

اگر حجاب ظهورت وجوده تار من است

خدا کند که بمیرم، چرا نمی آیی.....؟؟