كنترل پنل             جستجو               پرسشهای متداول            .:: آخرین پست‌های انجمن ::.            لیست اعضا            مدیران سایت             درجات        ورود
فهرست انجمن‌ها -> مباحث متفرقه
پاسخ دادن به این موضوع رفتن به صفحه قبلی  1, 2, 3, 4, 5, 6  بعدی
خواندني ! ! !
پست تاریخ: پنج‌شنبه 29 اسفند 1387 - 09:21    
MHGH
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 410
عضو شده در: 11 شهریور 1387
محل سکونت: tehran
iran.gif


امتياز: 5613

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

سلام .



آرزو مندم سال نو برايتان روزهايي پر از خاطره به همراه داشته باشد . در اين راستا به منظور ارتقاء سلامت شما كه لازمه موفقيت هاي شماست نكاتي را خدمتتان تقديم مي كنم كه مي تواند براي داشتن يك شروع خوب بسيار مفيد باشد . لطفا در ايام عيد نكات زير را رعايت كنيد :




* در پذيرايي هاي نوروز حد اكثر 7- 5 عدد ميوه تازه با رنگ هاي مختلف ميل كنيد .

* در ايام عيد از زياده روي در مصرف شيريني و شكلات خود داري كنيد .

* براي جلوگيري از بروز مشكلات گوارشي بخصوص يبوست كه در نتيجه مصرف زياد شيريني ، شكلات و تنقلات بوجود مي آيند : از میوه هاي آبدار و سبزی های آبدار مثل خیار و گوجه فرنگی و کاهو استفاده كنيد ؛ از غلات و نان های سبوس دار بيشتر استفاده کنید ؛ به مصرف آب و مایعات توجه کنید و حداقل روزانه 10 – 8 لیوان مایعات مصرف نمایید ؛ از غذاهای آب دار مثل سوپ ها و آش و ...نيز بيشتر استفاده كنيد و به اندازه ی مناسب تحرک بدنی و ورزش داشته باشید.

* آجيل ها و مغز دانه هاي گياهي سرشار از پروتئين ، امگا 3 ، املاح معدني مفيد از جمله آهن و .. هستند ولي مقدار زيادي كالري دارند پس مي توانيد به جاي شيريني و شكلات ، اين مواد را به مقدار متعادل و حتما از انواع کم نمک آنها مصرف كنيد.

* میوه های خشک حاوي مواد غذايي با ارزشي از جمله آهن ، ویتامین ها ، املاح و .. هستند و در مقايسه با شيريني و شكلات ارزش غذايي بيشتري دارند. توصیه می شود به جاي شيريني ، شكلات و قند هايي با گلوكز اندكس بالا از ميوه هاي خشك استفاده كنيد.



اگر به مسافرت مي رويد نكات زير را رعايت كنيد :


* بهتر است از خوردن سبزیها به صورت خام به دلیل احتمال آلودگی خودداری نمائيد .

* در طول سفر به علت احتمال آلودگي، حتما از آب هاي معدني تاريخ دار استفاده كنيد.

* حتي المقدور از خوردن غذا در رستورانهاي غير معتبر بپرهيزيد .

* پیش از صرف غذا، دست‌های خود را با آب و صابون شست و شو دهید .

* از خوردن زیاد غذاهای چرب ، سرخ شده ، شیرینی ها ، شکلات و خامه اجتناب کنيد.

* حتماً قبل از استفاده از ميوه ها و سبزيجات آن ها را خوب شست و شو دهيد.

* بهتر است به جای نوشابه ، از دوغ و نوشیدنی های کم کالری استفاده کنيد .

* تا حد امکان از مصرف سوسیس و کالباس پرهیز کنيد.

* قبل از مصرف غذاهای کنسروی ، از سلامت آن ها اطمینان حاصل کنيد و در صورت مشاهده برآمدگی و فرورفتگی از مصرف آن ها جداً خودداری نمایيد . قبل از مصرف حتماً آن ها را بعد از به جوش آمدن آب ، به مدت 20 دقیقه بجوشانيد.

*ترجيحا در سفر از خوردن گوشت شكار خود داري كنيد .

*در صورت امکان لوازم شخصی مانند قاشق ، چنگال و لیوان مخصوص خود را همراه داشته باشید .



سال نو مبارك

دكتر داود بابابيگلو

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: چهار‌شنبه 12 فروردین 1388 - 10:54    
MHGH
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 410
عضو شده در: 11 شهریور 1387
محل سکونت: tehran
iran.gif


امتياز: 5613

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

تله موش

موش ازشكاف ديوار سرك كشيد تا ببيند اين همه سروصدا براي چيست .

مرد مزرعه دار تازه از شهر رسيده بود و بسته اي با خود آورده بود و زنش با خوشحالي مشغول باز كردن بسته بود.

موش لب هايش را ليسيد و با خود گفت : كاش يك غذاي حسابي باشد ...

اما همين كه بسته را باز كردند ، از ترس تمام بدنش به لرزه افتاد ؛ چون صاحب مزرعه يك تله موش خريده بود.

موش با سرعت به مزرعه برگشت تا اين خبر جديد را به همه ي حيوانات بدهد . او به هركسي كه مي رسيد ، مي گفت :« توي مزرعه يك تله موش آورده اند، صاحب مزرعه يك تله موش خريده است . . . »!

مرغ با شنيدن اين خبر بال هايش را تكان داد و گفت : « آقاي موش ، برايت متأسفم . از اين به بعد خيلي بايد مواظب خودت باشي ، به هر حال من كاري به تله موش ندارم ، تله موش هم ربطي به من ندارد.»

ميش وقتي خبر تله موش را شنيد ، صداي بلند سرداد و گفت : «آقاي موش من فقط مي توانم دعايت كنم كه توي تله نيفتي ، چون خودت خوب مي داني كه تله موش به من ربطي ندارد. مطمئن باش كه دعاي من پشت و پناه تو خواهد بود.»

موش كه از حيوانات مزرعه انتظار همدردي داشت ، به سراغ گاو رفت. اما گاو هم با شنيدن خبر ، سري تكان داد و گفت : « من كه تا حالا نديده ام يك گاوي توي تله موش بيفتد.!» او اين را گفت و زير لب خنده اي كرد ودوباره مشغول چريد شد.

سرانجام ، موش نااميد از همه جا به سوراخ خودش برگشت و در اين فكر بود كه اگر روزي در تله موش بيفتد ، چه مي شود؟

در نيمه هاي همان شب ، صداي شديد به هم خوردن چيزي در خانه پيچيد.. زن مزرعه دار بلافاصله بلند شد و به سوي انباري رفت تا موش را كه در تله افتاده بود ، ببيند.

او در تاريكي متوجه نشد كه آنچه در تله موش تقلا مي كرده ، موش نبود ، بلكه يك مار خطرناكي بود كه دمش در تله گير كرده بود . همين كه زن به تله موش نزديك شد ، مار پايش را نيش زد و صداي جيغ و فريادش به هوا بلند شد. صاحب مزرعه با شنيدن صداي جيغ از خواب پريد و به طرف صدا رفت ، وقتي زنش را در اين حال ديد او را فوراً به بيمارستان رساند. بعد از چند روز ، حال وي بهتر شد. اما روزي كه به خانه برگشت ، هنوز تب داشت . زن همسايه كه به عيادت بيمار آمده بود ، گفت :« براي تقويت بيمار و قطع شدن تب او هيچ غذايي مثل سوپ مرغ نيست .»

مرد مزرعه دار كه زنش را خيلي دوست داشت فوراً به سراغ مرغ رفت و ساعتي بعد بوي خوش سوپ مرغ در خانه پيچيد.

اما هرچه صبر كردند ، تب بيمار قطع نشد. بستگان او شب و روز به خانه آن ها رفت و آمد مي كردند تا جوياي سلامتي او شوند. براي همين مرد مزرعه دار مجبور شد ، ميش را هم قرباني كند تا باگوشت آن براي ميهمانان عزيزش غذا بپزد.

روزها مي گذشت و حال زن مزرعه دار هر روز بدتر مي شد . تا اين كه يك روز صبح ، در حالي كه از درد به خود مي پيچيد ، از دنيا رفت و خبر مردن او خيلي زود در روستا پيچيد. افراد زيادي در مراسم خاك سپاري او شركت كردند. بنابراين ، مرد مزرعه دار مجبور شد ، از گاوش هم بگذرد و غذاي مفصلي براي ميهمانان دور و نزديك تدارك ببيند.

حالا ، موش به تنهايي در مزرعه مي گرديد و به حيوانان زبان بسته اي فكر مي كرد كه كاري به كار تله موش نداشتند!





نتيجه : اگر شنيدي مشكلي براي كسي پيش آمده است و ربطي هم به تو ندارد ، كمي بيشتر فكر كن ؛ شايد خيلي هم بي ربط نباشد ...!!!

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست: chaser (شنبه 15 فروردین 1388 - 09:08)

پست تاریخ: سه‌شنبه 18 فروردین 1388 - 08:22    
MHGH
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 410
عضو شده در: 11 شهریور 1387
محل سکونت: tehran
iran.gif


امتياز: 5613

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

هيچوقت به يك زن دروغ نگوئيد!



مردي باهمسرش در خانه تماس گرفت و گفت:"عزيزم ازمن خواسته شده كه با رئيس و چند تا از دوستانش براي ماهيگيري به قشلاق برويم"

ما به مدت يك هفته آنجا خواهيم بود.اين فرصت خوبي است تا ارتقاي شغلي كه منتظرش بودم بگيرم بنابراين لطفا لباس هاي كافي براي يك هفته برايم بردار و وسايل ماهيگيري مرا هم آماده كن

ما از اداره حركت خواهيم كرد و من سر راه وسايلم را از خانه برخواهم داشت ، راستي اون لباس هاي راحتي ابريشمي آبي رنگم را هم بردار !

زن با خودش فكر كرد كه اين مساله يك كمي غيرطبيعي است اما بخاطر اين كه نشان دهد همسر خوبي است دقيقا كارهايي را كه همسرش خواسته بود انجام داد.



هفته بعد مرد به خانه آمد ، يك كمي خسته به نظر مي رسيد اما ظاهرش خوب ومرتب بود.

همسرش به او خوش آمد گفت و از او پرسيد كه آيا او ماهي گرفته است يا نه ؟

مرد گفت :"بله تعداد زيادي ماهي قزل آلا،چند تايي ماهي فلس آبي و چند تا هم اره ماهي گرفتيم .

اما چرا اون لباس راحتي هايي كه گفته بودم برايم نگذاشتي ؟"

جواب زن خيلي جالب بود.

زن جواب داد : لباس هاي راحتي رو توي جعبه وسايل ماهيگيريت گذاشته بودم ؟!؟!؟!؟!؟!؟!!؟!؟

Very Happy Very Happy Very Happy

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: پنج‌شنبه 20 فروردین 1388 - 09:52    
MHGH
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 410
عضو شده در: 11 شهریور 1387
محل سکونت: tehran
iran.gif


امتياز: 5613

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email



وقتي به داروخانه مي‌رويد، اول نسخه‌ي خود را نشان بدهيد





يه خانومي وارد داروخانه ميشه و به دكتر داروساز ميگه كه به سيانور احتياج داره!
داروسازه ميگه واسه چي سيانور مي‌‌خواي؟
خانومه توضيح ميده كه لازمه شوهرش را مسموم كنه.
چشم‌هاي داروسازه چهارتا ميشه و ميگه: خدا رحم كنه، خانوم من نمي‌تونم به شما سيانور بدم كه بريد و شوهرتان را بكُشيد! اين بر خلاف قواننيه! من مجوز كارم را از دست خواهم داد... هردوي ما را زنداني خواهندكرد و ديگه بدتر از اين نميشه! نه خانوم، نـــه! شما حق نداريد سيانور داشته باشيد و حداقل من به شما سيانور نخواهم داد.
بعد از اين حرف خانومه دستش رو ميبره داخل كيفش و از اون يه عكس مياره بيرون؛ عكسي كه در اون شوهرش و زن داروسازه توي يه رستوران داشتند شام مي‌خوردند.
داروسازه به عكسه نيگاه ميكنه و ميگه: خُب، حالا.... چرا به من نگفته بوديد كه نسخه داريد؟؟!!

نتيجه‌ي اخلاقي: وقتي به داروخانه مي‌رويد، اول نسخه‌ي خود را نشان بدهيد


[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: شنبه 22 فروردین 1388 - 08:48    
MHGH
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 410
عضو شده در: 11 شهریور 1387
محل سکونت: tehran
iran.gif


امتياز: 5613

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

چند قورباغه از جنگلي عبور مي کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عميقي افتادند. بقيه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتي ديدند که گودال جقدر عميق است به دو قورباغه ديگر گفتند که : "ديگر چاره اي نيست، شما به زودي خواهيد مرد".
دو قورباغه، اين حرفها را ناديده گرفتند و با تمام توانشان کوشيدند که از گودال بيرون بپرند. اما قورباغه هاي ديگر، دائماً مي گفتند که : "دست از تلاش برداريد، چون نميتوانيد از گودال خارج شويد، به زودي خواهيد مرد". بالاخره يكي از قورباغه ها، تسليم گفته هاي ديگر قورباغه شد و دست از تلاش برداشت. او بي درنگ به داخل گودال پرتاب شد و مرد.
اما قورباغه ديگر با حداکثر توانش براي بيرون آمدن از گودال تلاش مي کرد. بقيه قورباغه ها فرياد مي زدند که دست از تلاش بردار، اما او با توان بيشتري تلاش کرد و بالاخره از گودال خارج شد.
وقتي از گودال بيرون آمد، بقيه قورباغه ها از او پرسيدند: "مگر تو حرفهاي ما را نشنيدي؟". معلوم شد که قورباغه ناشنواست. در واقع، او در تمام مدت فكر مي کرده که ديگران او را تشويق مي کنند

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: شنبه 22 فروردین 1388 - 08:54    
MHGH
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 410
عضو شده در: 11 شهریور 1387
محل سکونت: tehran
iran.gif


امتياز: 5613

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

ک سخنران معروف در مجلسی که دویست نفر در آن حضور داشتند، یک اسکناس بیست دلاری را از جیبش بیرون آورد و پرسید: چه کسی مایل است این اسکناس را داشته باشد؟ دست همه حاضرین بالا رفت. سخنران گفت: بسیار خوب، من این اسکناس را به یکی از شما خواهم داد ولی قبل از آن میخواهم کاری بکنم. و سپس در برابر نگاه‏های متعجب، اسکناس را مچاله کرد و باز پرسید: چه کسی هنوز مایل است این اسکناس را داشته باشد؟ و باز دستهای حاضرین بالا رفت. این بار مرد، اسکناس مچاله شده را به زمین انداخت و چند بار آن را لگد مال کرد و با کفش خود آنرا روی زمین کشید. بعد اسکناس را برداشت و پرسید: خوب، حالا چه کسی حاضر است صاحب این اسکناس شود؟ و باز دست همه بالا رفت.
سخنران گفت: دوستان، با این بلاهایی که من سر اسکناس آوردم، از ارزش اسکناس چیزی کم نشد و همه شما خواهان آن هستید. و ادامه داد: در زندگی واقعی هم همین‏طور است، ما در بسیاری موارد با تصمیماتی که میگیریم یا با مشکلاتی که روبه‏رو میشویم، خم میشویم، مچاله میشویم، خاک‏آلود میشویم و احساس میکنیم که دیگر پشیزی ارزش نداریم، ولی اینگونه نیست و صرف‏نظر از اینکه چه بلایی سرمان آمده است، هرگز ارزش خود را از دست نمیدهیم و هنوز هم برای افرادی که دوستمان دارند، آدم پر ارزشی هستیم

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: شنبه 22 فروردین 1388 - 08:56    
MHGH
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 410
عضو شده در: 11 شهریور 1387
محل سکونت: tehran
iran.gif


امتياز: 5613

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

پسر کوچكي براي مادر بزرگش توضيح مي دهد که چگونه همه چيزها ايراد دارند : مدرسه، خانواده، دوستان و ... دراين هنگام مادربزرگ مشغول پختن کيك است، از پسر کوچولو مي پرسد که آيا کيك دوست دارد و پاسخ کوچولو البته مثبت است.
- روغن چطور ؟
- نه !
- وحالا دو تا تخم مرغ.
- نه ! مادربزرگ.
- آرد چي؟ از آرد خوشت مي ياد ؟ از جوش شيرين چطور؟
- نه مادر بزرگ ! حالم از آنها به هم مي خورد.
- بله ، همه اين چيزها بد به نظر مي رسند. اما وقتي به درستي با هم مخلوط شوند ، يك کيك خوشمزه درست مي شود. خداوند هم به همين ترتيب عمل ميكند .خيلي از اوقات تعجب مي کنيم که چرا خداوند بايد بگذارد ما چنين دوران سختي را بگذرانيم. اما او مي داند که وقتي همه اين سختي ها را به درستي در کنار هم قرار دهد، نتيجه هميشه خوب است ! ما تنها بايد به او اعتماد کنيم، در نهايت همه اين پيشامد ها با هم به يك نتيجه فوق العاده مي رسند

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: شنبه 22 فروردین 1388 - 09:42    
MHGH
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 410
عضو شده در: 11 شهریور 1387
محل سکونت: tehran
iran.gif


امتياز: 5613

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

مسئولین یک مؤسسه خیریه متوجه
> شدند که وکیل پولداری در شهرشان
> زندگی می‌کند و
> تا کنون حتی یک ریال هم به خیریه
> کمک نکرده است. پس یکی از افرادشان
> را نزد او
> فرستادند.
>
> مسئول خیریه: آقای وکیل ما در مورد
> شما تحقیق کردیم و متوجه شدیم که
> الحمدالله
> از درآمد بسیار خوبی برخوردارید
> ولی تا کنون هیچ کمکی به خیریه
> نکرده‌اید.
> نمی‌خواهید در این امر خیر شرکت
> کنید؟
>
> وکیل: آیا شما در تحقیقاتی که در
> مورد من کردید متوجه شدید که مادرم
> بعد از یک
> بیماری طولانی سه ساله، هفته پیش
> درگذشت و در طول آن سه سال، حقوق
> بازنشستگی‌اش
> کفاف مخارج سنگین درمانش را
> نمی‌کرد؟
>
> مسئول خیریه: (با کمی شرمندگی) نه،
> نمی‌دانستم. خیلی تسلیت می‌گویم.
>
> وکیل: آیا در تحقیقاتی که در مورد
> من کردید فهمیدید که برادرم در جنگ
> هر دو
> پایش را از دست داده و دیگر
> نمی‌تواند کار کند و زن و 5 بچه
> دارد و سالهاست که
> خانه نشین است و نمی‌تواند از پس
> مخارج زندگیش برآید؟
>
> مسئول خیریه: (با شرمندگی بیشتر)
> نه . نمی‌دانستم. چه گرفتاری بزرگی
> ...
>
> وکیل: آیا در تحقیقاتتان متوجه
> شدید که خواهرم سالهاست که در یک
> بیمارستان
> روانی است و چون بیمه نیست در
> تنگنای شدیدی برای تأمین
> هزینه‌های درمانش قرار
> دارد؟
>
> مسئول خیریه که کاملاً شرمنده شده
> بود گفت: ببخشید. نمی‌دانستم
> اینهمه گرفتاری
> دارید ...
>
> وکیل: خوب. حالا وقتی من به اینها
> یک ریال کمک نکرده‌ام شما چطور
> انتظار دارید
> به خیریه شما کمک کنم؟

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: شنبه 22 فروردین 1388 - 09:44    
MHGH
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 410
عضو شده در: 11 شهریور 1387
محل سکونت: tehran
iran.gif


امتياز: 5613

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email



لطفا ابتدا سوالات را پاسخ دهید و سپس جواب ها رو ببینین...

.
خودتون رو هم گول نزنید...


اما سئوالات !!

مسئله 1 - فرض کنید راننده یک اتوبوس برقی هستید. در ایستگاه اول 6 نفر وارد اتوبوس می شوند ، در ایستگاه دوم 3 نفر بیرون می روند و پنج نفر وارد می شوند . راننده چند سال دارد ؟

مسئله 2 - پنج کلاغ روی درختی نشسته اند ، 3 تا از آنها در شرف پرواز هستند . حال چه تعداد کلاغ روی درخت باقی می ماند؟

مسئله 3 - چه تعداد از هر نوع حیوان به داخل کشتی موسی برده شد ؟

مسئله 4 - شیب یک طرف پشت بام شیروانی شکلی ، شصت درجه است و طرف دیگر 30 درجه است . خروسی روی این پشت بام تخم گذاشته است . تخم به کدام سمت پرت می شود ؟

مسئله 5 - این سوال حقوقی است . هواپیمایی از ایران به سمت ترکیه در حرکت است و در مرز این دو سقوط می کند ، بازمانده ها را کجا دفن می کنند ؟

مسئله 6 - من دو سکه به شما می دهم که مجموعش 30 تومان می شود. اما یکی از آنها نباید 25 تومانی باشد . چطور ؟


























جواب ها
============ ========= ========= =========
مسئله 1 - راننده اتوبوس هم سن شما باید باشد . چون جمله اول سوال می گوید " تصور کنید که راننده اتوبوس هستید."

مسئله 2 - همه کلاغ ها ، چون آنها فقط " در شرف پرواز " هستند و هنوز از روی درخت بلند نشده اند..( اگر جواب شما 2=3-5 بوده بدانید دوباره محاسبات جلوی تفکرتان را گرفته است.)

مسئله 3 - هیچ . آن نوح بود که حیوانات را به کشتی برد و نه موسی ( "چه تعداد " جلوی فکر کردن شما را گرفته است.)

مسئله 4 - هیچ کدام . خروس ها که تخم نمی گذارند.اگر شما سعی کردید جواب توسط محاسبات و مقایسه اعداد بدست آورید ، شما دوباره به وسیله اعداد منحرف شدید.

مسئله 5 - بازمانده ها را دفن نمی کنند . آنها جان سالم بدر برده اند . شما به وسیله کلمات حقوقی و دفن کردن منحرف شده اید.

مسئله 6 - یک 25 تومانی و یک 5 تومانی . به یاد بیاورید ( فقط یکی از آنها ) نباید 25 تومانی باشد و همین طور هم هست . یک سکه 5 تومانی داریم.شما با عبارت " یکی از آنها نباید … " فریب خوردید.

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: دوشنبه 24 فروردین 1388 - 08:20    
MHGH
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 410
عضو شده در: 11 شهریور 1387
محل سکونت: tehran
iran.gif


امتياز: 5613

عنوان: پاسخ به «خواندني ! ! !» خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

• اینكه قلب انسان می‌شكند فقط اصطلاحی در اشعار نیست بلكه یك پدیده واقعی است

متخصصان می‌گویند؛ قلب شكسته بیشتر از دردهای جسمی برای انسان آزاردهنده و رنج
آور است.
‌به گفته متخصصان؛ اینكه قلب انسان می‌شكند فقط اصطلاحی در اشعار نیست بلكه یك پدیده واقعی است كه واقعا به انسان آسیب می‌رساند.
تحقیقات نشان می‌دهد؛ دردی كه از فشارهای احساسی به انسان وارد می‌شود بسیارعمیق‌تر و طولانی‌تر از درد ناشی از جراحات و آسیب‌های جسمی است.
پژوهشگران می‌گویند؛ این تنها چوب‌ها و سنگها نیستند كه به انسان آسیب می‌رسانند بلكه گاهی واژه‌ها بسیار دردناك‌تر هستند.
گروهی از محققان بین‌المللی در این مطالعات نشان داده‌اند كه در بیشتر موارد تاثیرعمیق و ناخوشایند شكستن قلب انسان واقعا اتفاق می‌افتد.
دانشمندان دانشگاه پوردو در آمریكا و دستیاران آنها در دانشگاه‌های مك كوآری و نیوسوات ویلز در استرالیا این یافته‌های جدید را براساس تجزیه و تحلیل‌های آزمایشات چهار ساله‌شان بدست آورده‌اند.
همچنین جزئیات این تحقیق در مجله «دانش روانشناسی» منتشر شده است.
در این تحقیقات از شركت كنندگان خواسته شد كه تجربه‌های دردناك گذشته خود را با تمام جزئیات بنویسند و ذكر كنند كه در آن زمان چه اتفاقی افتاد و آنها چه احساسی داشتند. سپس این نوشته‌ها مورد تجزیه و تحلیل دانشمندان قرار گرفت

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:


نمایش پستها:                 مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی  
پاسخ دادن به این موضوع
 
رفتن به صفحه قبلی  1, 2, 3, 4, 5, 6  بعدی
صفحه 4 از 6

تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
 Related Topics 


 information 

 

پرش به:  
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید


Copyright 2004-2024. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc