كنترل پنل             جستجو               پرسشهای متداول            .:: آخرین پست‌های انجمن ::.            لیست اعضا            مدیران سایت             درجات        ورود
فهرست انجمن‌ها -> علمي-آموزشي، اجتماعي، فرهنگي -> انجمن مذهبي
پاسخ دادن به این موضوع
سوالاتی که اهل سنت را وادار میکند به حقانیت شیعه و باطل بودن
پست تاریخ: یکشنبه 22 دی 1387 - 16:11    
ahmad-0x
شروع فعاليت
شروع فعاليت


پست: 6
عضو شده در: 22 دی 1387



امتياز: 59

عنوان: سوالاتی که اهل سنت را وادار میکند خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

بسم الله الرحمن الرحیم
سوالاتی که اهل سنت را وادار میکند به حقانیت شیعه و باطل بودن مذهب خود اعتراف کنند!
چند سوال از اهل سنت !
اين مطلب قابل اثبات است که در هيچ مذهبي٬ به اندازه مذهب شيعه٬ حق سوال کردن برای عموم وجود ندارد و نيز در هيچ مذهبی اين قدر به سوالات و حتی شبهات خارجی و داخلی جواب داده نشده است. و تلاش علمای تشيع همواره بر محور پاسخ دادن به شبهات بوده است. مجموعه کوچک زير تلاش چند تن از برادران شيعه مان ٬ سوالات ما ٬شيعيان ٬ از اهل سنت است در راستای اثبات بطلان اين فرقه ها.

1. به این سخن امیرالمومنین در نهج البلاغه جواب دهید: «جای بسی حیرت و شگفتی است که ابوبکر در زمان حیاتش فسخ بیعت مردم را درخواست می نمود ( و می گفت : اقیلونی فلست بخیرکم و علی فیکم ... یعنی ای مردم بیعت خود را از من فسخ کنید و مرا از خلافت عزل نمایید که من از شما بهتر نیستم و حال آن که علی علیه السلام در میان شماست ) ولی چند روز از عمرش مانده وصیت کرد خلافت را برای عمر ، این دو نفر غارتگر خلافت را مانند دو پستان شتر میان خود قسمت نمودند.»
توضیحات :
- اقیلونی فلست بخیرکم و علی فیکم

2. چرا هنگامي که پيامبر در واپسين لحظات عمرخود قلم ودوات خواست تا چیزی بنویسد که بعد از آن امت هرگز گمراه نشود، عمر فرياد زد که اين مرد را رها کنيد همانا هذيان مي گويد! و کتاب خدا براي ما کافي است .اما هنگام وصیت ابوبکر به خلافت عمر در حالي که ابوبکر ابوبكر هنگام نوشتن وصيّت در اثر شدت بيمارى بيهوش گرديد و پس از آنكه به‏هوش آمد دنباله وصيت را نوشت ، كسى به وى نگفت درد بر او غلبه كرده و يا هذيان مى‏گويد، و سخنش نافذ وصحيح است و هذيان نمی گويد؟
توضیحات:
- ايتوني بدوات وبياض لاکتب لکم کتابا لن تضلّو بعده ابدا.
- دعو الرّجل ان الرّجل ليهجر!حسبنا کتاب الله. (صحيح بخاري؛باب کتابه العلم من کتاب العلم؛جلد 1؛ص22 - مسند احمد؛ تحقيق احمد محمد شاکر؛ حديث 2992 - طبقات ابن سعد؛ج2 ؛ص244 ؛چاپ بيروت)
-لما حضرت أبا بكر الصديق الوفاة دعا عثمان بن عفان فأملى عليه عهده ، ثم أغمي على أبي بكر قبل أن يملي أحدا فكتب عثمان عمر بن الخطاب ، فأفاق أبو بكر فقال لعثمان كتبت أحدا ؟ فقال : ظننتك لما بك وخشيت الفرقة فكتبت عمر بن الخطاب فقال : يرحمك الله ، أما لو كتبت نفسك لكنت لها أهلا. كنز العمال ج 5 ص 678، تاريخ مدينة دمشق لابن عساكر ج 39 ص 186 و ج 44 ص 248 راجع: تاريخ الطبرى 2 / 353 ط دار الكتب العلميّة - بيروت، سيرة عمر لابن الجوزى: 37 وتاريخ ابن خلدون: 2 / 85.

3. اگر مخالفت عده ای با جانشینی یک نفر، موثر نیست چرا خلافت ابوبکر و گرفتن حق علی (علیه السلام) را اینگونه توجیه می کنید که عده ای از صحابه با جانشینی علی مخالف بودند و اگر مخالفت با جانشینی موثر است چرا ابوبکر به حرف عده اي از صحابه که با خلافت عمر مخالف بودند، اعتنايي نکرد ؟
توضیحات:
-یعقوبي؛جلد 2؛صفحه 115 - الکامل؛جلد 2؛ص 163 - طبري؛جلد 2؛ص 618 - الامامه والسياسه؛جلد1؛ ص 19 - تاريخ الخلفا؛ص55

4. چه شد که پيامبر – نعوذبالله - به فکرش نرسيد و نتوانست براي خود جانشين مشخص کند اما ابوبکر به عقلش رسید و این کار را کرد ؟

5. اگر ابوبکر گفته است: « اگر خداوند روز قيامت از من از جانشين بپرسد؛خواهم گفت بهترين اهل آنها را بر آنها والي قرار دادم » مي پرسيم پيامبر – بر فرض مذکور - پاسخ خدا را در مورد عدم انتخاب جانشين چه خواهد داد؟

6. چرا علارغم اینکه متعالی و منزه بودن خدا از دیده شدن توسط مخلوقات، از اصول بدیهی توحید است و در قرآن به صراحت آمده است که دیدن خدا ممکن نیست، بخاری و مسلم و بسیاری از علمای بزرگ اهل سنت معتقد به دیده شدن خدا در روز قیامت هستند؟
توضیحات:
«لا تدرکه الابصار وهو یدرک الابصار وهو اللطیف الخبیر: او را هيچ چشمي نمي بيند وحال آنکه اوچشمها را مشاهده مي کند.(انعام 101)» و « وقال الذین لا یرجون لقاءنا لولا انزل علینا الملائکة او نری ربنا لقد استکبروا فی انفسهم وعتو عتوا کبیرا. یوم یرون الملائکة لا بشری یومئذ للمجرمین ویقولون حجرا محجورا :و آنان که اميد ديدار مارا نداشتند گفتند چرافرشتگان بر ما نازل نشدند يا چرا ما خدا را با چشم نمي بينيم؟ همانا آنان در حق خويش راه تکبر ونخوت پيش گرفته وبه سرکشي وطغيان شديد شتافتند .روزي که فرشتگان راببينند مجرمان در آن روز بشارتي از فرشتگان نيافته وبه آنها گويند ممنوع ومحجور باشيد. (فرقان 21 و 22)» و « وَلَمَّا جَاء مُوسَى لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنظُرْ إِلَيْكَ قَالَ لَن تَرَانِي وَلَكِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ موسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ (اعراف 143)»

7. اگر عمر خلیفه اسلام است چرا حکم تیمم را نمی داند و آیه تیمم را که در قرآن آمده بلد نیست؟
توضیحات:
- مردي نزد عمر آمد و گفت:من جنب شده وآبي براي طهارت نيافته ام حكم نمازم چيست ؟عمر گفت :نماز نخوان.پس عمار كه اين سخن راشنيده بود گفت :اي اميرالمومنين!آيا به ياد نداري من وتودرسريه اي بوديم وجنب شده وآبي نيافته بوديم.پس تو نماز نخواندي ومن خود را در خاك غلطاندم ونماز خواندم.پس هنگامي كه جريان را براي رسول خدا گفتم , فرمود كافي بود دو دستت را بر خاك بزني وبا آن صورت ودستانت را مسح كني..پس عمر (كه خشمگين شده بود) گفت :عمار!از خدا بترس ! عمار گفت :اگر بخواهي اين جريان را دوباره براي كسي تعريف نمي كنم.
- آيا عمر اين آيه را نشنيده بود كه:ان كنتم جنبا فاطهروا ... فلم تجدوا ما’ فتيممواصعيدا طيبا فامسحوا بوجوهكم وايديكم منه......كه تمام دستور را داده است.معني" اتق الله يا عمر" اين است كه از من بترس و عمار گفت به كسي نخواهم گفت يعني نخواهم گفت تو حكم نمازت را نمي دانسته اي...
- لازم به ذكر است خود همين جناب عمر ! پس از رحلت رسول اكرم فرياد برآورده بود : حسبنا كتاب الله.كتاب خدا براي ما كافي است.( الجمع بين الصحيحين ,حديث دوم)

8. چرا هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و اله و سلم در بستر بيمارى فرمودند: «دوات وقلم بياوريد تا چيزى برايتان بنويسم كه هرگز گمراه نشويد»، عمر گفت: «درد بر اوغلبه كرده وكتاب خدا ما را بس است» ؟ در حالیکه خدا در قزآن می فرماید : پیامبر از روى هواى نفس سخن نمى‏گويد و تمام سخنان نیست مگر وحی که به او وحی شده است.

9. آیا این که عمر گفت: كتاب خداوند براى ما كافى است «حسبنا كتاب اللّه»، مخالفت عملى او با سنّت رسول اكرم نيست؟
- چون سخن رسول اكرم صلى الله عليه و اله و سلم كه فرمود: چيزى بنويسم كه شما را از گمراهى مصون بدارد «لن تضلوا بعدى» مربوط به مطالب عادى و شخصى نبود؛ بلكه داراى اهميت ويژه بود و از بهترين شاخصه‏ها و مصاديق سنّت به شمار مى‏رفت.

10. آيا مخالفت عمر و همراهان وى با دستور رسول اكرم صلى الله عليه و اله و سلم ، مخالفت با قرآن نيست كه مى‏گويد: از اوامر پيامبر اطاعت و از نواهى حضرت اجتناب نماييد: «ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا» (الحشر: 7)

11. آيا مردمی در كنار بستر رسول اكرم سر و صدا كردند و اختلاف كردند، مخالفت با قرآن نكردند كه از هر گونه سرو صدا در كنار حضرت، نهى نموده و آن را باعث حبط و نابودى اعمال مى‏داند: «يا أيّها الذين آمنوا لا ترفعوا أصواتكم فوق صوت النبى ولا تجهروا له بالقول كجهر بعضكم لبعض أن تحبط أعمالكم وأنتم لا تشعرون» (حجرات: 2 )

12. آيا اختلاف صحابه و تن ندادن به سخن رسول اكرم مخالفت با قرآن نيست كه دستور مى‏دهد در موارد اختلاف بر همگان واجب هست كه تسليم امر پيامبر باشند، و كسانى را كه نظر حضرت را نمى‏پذيرند، مؤمن نمى‏داند: «فلا وربّك لا يؤمنون حتّى يحكّموك فيما شجر بينهم ثمّ لا يجدوا في أنفسهم حرجاً ممّا قضيت ويسلموا تسليماً» (النساء : 65)

13. آيا ممانعت از نوشتن چیزی توسط پيامبر گرامى که تصميم داشت چيزى بنويسد كه مانع ضلالت و گمراهى امت باشد ، عامل ضلالت و گمراهى نشد؟ آيا سخن حضرت را تصديق نمى‏كنيد و يا ضلالتى صورت گرفته و منكر آن هستيد؟ و اگر قبول داريد، چه ضلالتى دامنگير جامعه اسلامى، جز انحراف از امر خلافت منصوص مى‏دانيد؟

14. اینکه ابن عباس از اين قضيه بعنوان يك رزيه و فاجعه و مصیبت جانگداز نام مى‏برد و گریه می کند، چه معنايى دارد و عامل آن کیست؟
-« إنّ الرزيّة كلّ الرزيّة ما حال بين رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم وبين أن يكتب لهم ذلك الكتاب من اختلافهم ولَغَطهم» صحيح البخارى كتاب الاعتصام بالكتاب والسنة باب كراهية الخلاف ج 8 ص 161 .

15. رسول اكرم با اينكه مفتخر به «إنّك لعلى خلق عظيم» مى‏باشد، آنچنان از اين برخورد مورد اذيت قرار گرفت و غضبناك شد که دستور داد همه از خانه او بيرون بروند. اين كار صحابه، با آيه شريفه «إنّ الذين يؤذون اللّه ورسوله لعنهم اللّه في الدنيا والآخرة وأعدّ لهم عذاباً مهيناً» (الأحزاب : 57) چگونه قابل جمع است؟
- « فلمّا أكثروا اللغط والاختلاف عند النبى قال لهم رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم قوموا (عنّى)» صحيح البخارى ج 7 ص 9، كتاب المرضى باب قول المريض قوموا عنّى .

16. از این دو جمله چه نتیجه ای می گیرید : 1- پيا مبر اكرم فرمودند: فاطمه پاره تن من است ، هر كس او را بيازارد مرا آزرده است وهر كه مرا بيازارد خدا را آزرده است. 2- بخاری می گوید : «فاطمه در حالت خشم وغضب ابي بكر را ترك گفته وبر او غضبناك ماند وبا او حرف نزد تا وفات نمود، آنگاه علي بر او نماز گزارد وشبانه دفنش نمود و ابوبكر را خبر نكرد كه بر جنازه حاضر شود ونماز گزارد». و ابن قتيبه دينوري می گوید: «فاطمه در بستر بيماري به ابوبكر و عمر گفت: همانا من خدا و ملائکه را شاهد می گیرم که شما مرا آزردید و من از شما راضی نیستم و هنگام دیدار پیامبر از شما شکایت خواهم کرد.» و ادامه می دهد : «فاطمه بر ابوبکر غضب کرد و (وهجرته الي ان ماتت»)
- بخاري در مسلم ، محمدبن يوسف گنجي شافعي در باب 99كفايه :./ابو محمد عبد الله ابن مسلم بن قتيبه دينوري در صفحه 14الامامه والسياسه

17. آيا تعيين خليفه كار خوبى است يا نه؟ اگر خوب است چرا می گوييد پيامبر خليفه تعيين نكرد؟ اگر بد است چرا ابوبكر و عمر اين كار را كردند؟

18. متقى هندى اين حديث را از عمر نقل مى كند كه گفت: «هيچ امتى پس از پيامبرش با هم اختلاف نكردند مگر اين كه گروه باطل آنها بر گروه حق پيروز شدند.
- (ما اختلفت امة بعد نبيها الا ظهر أهل باطلها على أهل حقها، كنز العمال 1 / 283، حديث 929، كتاب الاعتصام بالكتاب و السنة).
¬
19. اگر نحوه بيعت گيرى و انتخاب خليفه در سقيفه صحيح بود، چرا عمر آن را «فلتة» (يعنى كار ناگهانى و بدون تدبير و فكر) ناميد؟
- (صحيح البخارى، كتاب المحاربين، باب رجم الحبلى من الزنا، 8 / 585، در ضمن يك حديث طولانى).

20. اگر بيعت با كسى بدون مشورت جايز است چرا عمر تهديد به قتل كرد و گفت: «اگر بعد از اين كسى چنين كارى كند بيعت كننده و بيعت شونده كشته خواهند شد» و اگر حرام است و موجب مهدور الدم شدن، چرا اين حكم را در جريان سقيفه جارى نكرد و جارى نمى دانيد؟
- (صحيح البخارى، كتاب المحاربين، باب رجم الحبلى من الزنا، 8 / 585، در ضمن يك حديث طولانى).

21. اگر هدف و نظر پيامبر در مسأله خلافت، تعيين ابوبكر با عمر بود چرا آنان را در مرض رحلتش كه قبلاً پيش بينى نزديك شدن رحلتش را نيز فرموده بود، آنان را اعزام به جبهه تحت فرماندهى اسامه نمود و تأكيد فراوان هم بر حركت آن لشكر مى فرمود؟

22. اگر ابوبكر دستور حضرت را عمل مى كردند و همراه لشكر اسامه از شهر بيرون مى رفتند مسلماً شخص ديگرى خليفه مى شد، بنابر اين اطاعت نكردن از فرمان پيامبر زمينه اجراى وعده الهى شد؟

23. عقل مى گويد براى فرماندهى لشكر بايد تواناترين و مديرترين و شجاعترين انتخاب شود، چرا پيامبر آنها را فرمانده يك گروه اعزامى براى جهاد قرار نداد و اسامه را فرمانده و آنان را فرمانبر قرار داد و آنها را لايق در اين فرماندهى ندانست؟ چگونه كسى كه براى فرماندهى لشكر سزاوار نيست، براى جانشينى پيامبر كه مقامى است بسيار بالاتر، لايق باشد.

24. شما مى گوييد حضرت على خلفا را قبول داشت و حال آنكه عمر مى گويد: حضرت على ما را دروغگو و گنهكار و نيرنگ باز مى دانست؟ شما راست مى گوييد يا عمر؟آیا این خصوصیاتی که علی علیه السلام به خلفا نسبت میداد برای این نبود که باحیله و دروغ و تهدیدخود را جانشین پیامبر معرفی کردند و فدک را گرفته و همسر ش را کشتند ومحسن او را سقط کردند.
- (صحيح مسلم، كتاب الجهاد و السير، باب الفىء، در ضمن يك حديث طولانى).

25. خليفه دوم شش نفر را تعيين كرد و گفت اينها از ميان خود يك نفر را انتخاب كنند، يعنى هر يك از اينها لياقت رهبرى امت اسلامى و جانشينى پيامبر را دارند، بعداً گفت: اگر كسى از آنها مخالفت كرد، گردنش را بزنيد! چگونه كسى كه لياقت خلافت دارد جايز القتل مى شود؟

26. آيا صحابى بودن امر اختيارى است يا نه؟ اگر اختيارى نيست چرا ارزش كار صحابه به خاطر يك امر غير اختيارى بيشتر بلكه چندين برابر ديگران باشد؟ آيا با حكيم بودن خداوند سازگار است؟
- (عن ابى سعيد الخدرى رضى الله عنه قال قال النبى صلى الله عليه و سلم: لا تسبوا أصحابى فلو أن أحدكم أنفق مثل أحد ذهبا ما بلغ مد أحدهم و لا نصيفه).
- صحيح البخارى، كتاب فضائل أصحاب النبى صلى الله عليه و سلم، باب قول النبي صلى الله عليه و سلم لو كنت متحذا خليلا قاله ابو سعيد. 5 / 67؛ و صحيح مسلم، كتاب فضائل الصحابة، باب تحريم سب الصحابة رضى الله عنه 4 / 1967).

27. تنها ديدن و رؤيت پيامبر چه تأثيرى دارد كه هركس ايشان را ديده عادل و مانند ستاره وسيله هدايت شده است؟

28. شما مى گوييد همه صحابه عادل بوده اند و بخارى مى گويد: وليد بن عقبه صحابى شراب خورد، آيا شما دروغ مى گوييد يا بخارى؟ و يا شراب خوردن و معصيت و نافرمانى خدا به عدالت ضررى نمى زند؟
- (صحيح بخارى، كتاب فضائل اصحاب النبى باب مناقب عثمان بن عفان، 5 / 75 ، طبع دار القلم، بيروت)

29. شما مى گوييد خداوند گناهان صحابه را مثل فرار از جنگ احد بخشيده است. آيا اگر يك قاتل يا دروغگو و شرابخوار را خداوند بخشيد، معنايش اين است كه او گناه نكرده و هميشه عادل بوده است؟ اگر چنين نيست فرضاً خداوند گناهان برخى صحابه را بخشيده باشد چگونه اين بخشش سبب عدالت آنان و پذيرش همه نقلهاى آنان و حجيت نقل آنان مى شود؟ اصلا عادل به کی گفته میشه؟

30. شما مى گوييد همه صحابه (يعنى مسلمانانى كه پيامبر را ديده اند) راستگو بودند و تمام روايات آنها را از پيامبر بدون تحقيق مى پذيرند، در حالى كه قرآن مى گويد: بعضى از مسلمانها (از صحابه) به همسر پيامبر نسبت رابطه نامشروع دادند. آيا آن گروه از صحابه راستگو بودند؟ يا دروغگو بودند؟
- قوله تعالى: (ان الذين جاؤا بالافك عصبة منكم) نور / 11

31. قرآن مى گويد: «اگر فاسقى خبرى را براى شما آورد درباره اش تحقيق كنيد» )(يا ايها الذين آمنوا ان جاءكم فاسق بنباء فتبينوا) حجرات / 6). مفسرين و محدثين شما مى نويسند اين آيه به مناسبت دروغى نازل شد كه وليد بن عقبه (صحابى) به پيامبر اكرم گفت. آيا دروغگو بودن وليد بن عقبه را مى پذيريد؟ يا مفسرين و محدثان خود را دروغگو مى دانيد؟ يا اينكه مى گوييد تمام صحابه راستگو بوده اند و نعوذ بالله قرآن كريم ... ؟
-(روح المعانى، الآلوسى، ذيل آيه شريفه از احمد و ابن ابى الدنيا و الطبرانى و ابن منده و ابن مردويه به سند جيد حديثى به همين معنا نقل مىكند، 16 / 144؛ و صحيح بخارى، كتاب الشهادات، باب تعديل النساء بعضهن بعضاً به نقل از عايشه حادثه را نقل مىكند 4 / 347)

32. شما مى گوييد پيامبر فرمود: «أصحابى كالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم» اصحاب من مانند ستارگان اند، از هركدام پيروى كنيد هدايت مى شويد. و در صحيح بخارى نوشته وليد بن عقبه صحابى بود و شراب خورد، عثمان دستور داد او را هشتاد تازيانه زدند.(صحيح بخارى، كتاب فضائل أصحاب النبي ، باب مناقب عثمان بن عفان 5 / 75، عثمان در اين زمينه مى گفت: (اما ما ذكرت من شأن الوليد فسنأخذ فيه بالحق ان شاء الله ثم دعا علياً فأمره ان يجلده فجلده ثمانين)) از شما مى پرسيم: آيا به نظر شما اگر كسى از او پيروى كند و شراب بخورد هدايت شده است.

33. با توجه به سوال 32 ، خالد بن وليد صحابى مالك بن نويره را كشت و همان شب با زنش زنا كرد. آيا اگر كسى به او اقتدا كند و با زن مردم زنا كند به نظر شما هدايت شده است؟
- (الكامل في التاريخ، حوادث سنة 11، حديث السقيفة و خلافة ابى بكر 2 / 359)

34. با توجه به سوال 32 ، قرآن مجيد در سوره جمعه مىفرمايد: «جمعى از صحابه نماز جمعه را ترك كردند و سراغ تجارت و لهو و لعب رفتند و پيامبر را تنها گذاشتند. آيا اگر مسلمانان به آنها اقتداء كنند و به جاى نماز جمعه سراغ لهو و لعب (خوانندگى و نوازندگى) بروند، به راه هدايت رفته اند؟
- (قوله تعالى: (و اذا رأوا تجارة أو لهوا انفضوا اليها و تركوك قائما قل ما عند الله خير من اللهو و من التجارة و الله خير الرازقين) جمعه / 11).

. با توجه به سوال 32 ، قرآن مى گويد: «جمعى از صحابه از جنگ احد و حنين فرار كردند و هر چه پيامبر آنها را صدا زد توجه نكردند. آيا به نظر شما اگر كسى به آنها اقتدا كند و از جنگ و جهاد فرار كند هدايت يافته است؟
- (قوله تعالى: (اذ تصعدون و لا تلوون على أحد و الرسول يدعوكم فى اخريكم فأثابكم غما بغم لكيلا تحزنوا على ما فاتكم و لا ما أصابكم و الله خبير بما تعملون) آل عمران / 153).

36. با توجه به سوال 32 ، سعد بن عباده انصارى كه از صحابه بشمار مى آمد هرگز با ابوبكر بيعت نكرد، يعنى او را به خلافت قبول نداشت، چرا كسانى را كه خلافت ابوبكر را قبول ندارند و پيرو سعد بن عباده می باشند، هدايت يافته نمى دانيد؟
- (عسقلانى در كتاب الاصابة فى تمييز الصحابة در شرح حال سعد مى گويد: «قصته فى تخلفه عن بيعة ابى بكر مشهورة» جريان عدم بيعت سعد با ابوبكر مشهور و معروف است. 3 / 80 و الكامل في التاريخ، حوادث سنه 11 ، حديث السقيفة و خلافة أبى بكر 2 / 331)
37. با توجه به سوال 32 ، صحيح بخارى نقل مى كند: «عده اى از صحابه با هم دعوا و نزاع نمودند و با دست و چوب و لنگ كفش به جان هم افتادند. آيا اگر مسلمانان امروز نيز به جان هم بيفتند و چوب و لنگ كفش نثار يكديگر كنند نجات يافته و هدايت شده اند؟راستی اگر هر دو گروه هدایت شدهاند پس دعوا برسر چیست؟
- (صحيح بخارى، كتاب الصلح، باب ما جاء في الاصلاح بين الناس، حديث 1 و 2، 4 / 360).

38. با توجه به سوال 32 ، عمر به صحابى اهل بدر (حاطب بن ابى بلتعه) ناسزا گفت و او را منافق ناميد. بنابراين سب و ناسزاگويى به صحابه، پيروى از عمر است كه او نيز صحابى بوده و پيروى از او موجب هدايت است!
- (اسد الغابه في معرفة الصحابة، لابن الاثير، ترجمه حاطب بن ابي بلتعة، 1 / 361

39. عايشه يكى از صحابيه بود و به عثمان صحابى و خليفه سوم اهانت مى كرد و او را «نعثل» مى ناميد.(نعثل به كفتار گفته مى شود و نيز نام يك فرد يهودى بود) هدفش هركدام كه باشد يك ناسزا محسوب مىشود، پس پيروى از عايشه ام المؤمنين و اهانت به عثمان، راه هدايت است!
- . (تاريخ الطبرى، حوادث سنة 36، قول عائشة ـ رضى الله عنها ـ و الله لأطلبن بدم عثمان، 3 / 476)

40. عايشه (صحابيه) پس از آنكه برادرش (محمد بن ابى بكر) به دستور معاويه كشته شد بعد از هر نماز معاويه را نفرين مى كرد، پس نفرين به معاويه، اقتداى به عايشه است و نيز موجب هدايت!
- (الكامل في التاريخ، حوادث سنة 38، ذكر ملك عمرو بن العاص، 3 / 357).

41. صحيح مسلم از قول عايشه نقل مى كند كه پيامبر اكرم دو تن از صحابه را نفرين كردند. آيا با وجود نفرين پيامبر براى صحابه، باز هم لعن هر يك از صحابه را كه نوعى نفرين است گناهى بزرگ و احيانا موجب كفر و مهدور الدم شدن مى دانيد؟
- (صحيح مسلم، كتاب البر و الصلة و الآداب، باب من لعنه النبي أو سبه أو دعا عليه، حديث اول 4 / 2007).

منابع : جمع آوری پراکنده از سایتهای :
http://ahmadlotfi.persianblog.ir/ فرقه ناجیه
http://www.al-shia.com/html/far/main/index.htm?shi&1 مركز جهانى اطلاع رسانى آل البيت
نقل شد از وبلاگ زیر با کمی تغییر:
http://afrad.persianblog.ir
منبع :
http://www.bestforum.ir/index.php

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: دوشنبه 23 دی 1387 - 13:33    
Hamid
مدیريت كل سایت
مدیريت كل سایت


پست: 5494
عضو شده در: 31 اردیبهشت 1384
محل سکونت: -::ساوه::-
iran.gif


امتياز: 47774

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

سلام و ممنون از ahmad-0x, عزیز Wink
خیلی جالب و به موقع بود.
اتفاقاً دهه اول محرم استاد عابدی (که احتمالاً شما با این محقق در تلویزیون آشنا شدید) آمده بودن ساوه و موضوع بحثشون «لعنت» بود.
نظرشون این بود که در سال‌های اخیر، عده‌ای از اهل تسنن و ... قد علم کردن و از افرادی مثل یزید دفاع می‌کنن و می‌خوان این ملعون رو از گناهان واضحی که انجام داده پاک کنن.
بحث می‌کردن که چرا ما افرادی رو لعن می‌کنیم و اصلاً لعن کردن یعنی چی و لعن شدن چه اثراتی در زندگی داره.

طی این ده جلسه، اشاراتی جالبی به عقاید اهل تسنن داشتن که به نظر من خیلی خنده‌دار بود.
کافیه همین عقاید توی یک دین باشه تا جواز غیر عقلی بودن اون رو بده.

مثلاً اهل تسنن اعتقاد دارن که اگر کسی مجتهد شد، حتی اگر گناهی مرتکب بشه، تقصیری نخواهد داشت و به بهشت خواهد رفت.
این مثال رو میارن که مثلاً دو مرجع تقلید بر سر موضوعی اختلاف نظر دارن و هر کدوم یک فتوا می‌دن. نزد خدا هر دو فتوا قبوله و اون مرجع تقلید به جهنم برده نمی‌شه.
که البته تا حدودی این مثالشون درسته و ما شیعیان هم معتقدیم.
اما نه اینکه این اجتهاد، به مرجع تقلید و مجتهد جواز انجام هر کاری رو بده Shocked (این یک چیز عقلی هست)
مثلاً وقتی به یک عربستانی بگید که:
مگه توی قرآن بارها شرابخواری و شرابخوار ملعون و جهنمی دانسته نشدن، می‌گه بله.
بعد، می‌گی خوب این پادشاه شما که شما اون رو امیرالمؤمنین خطاب می‌کنید، داره علناً جلو دوربین‌ها بد مستی می‌کنه!!
می‌گه: خوب اون یک مجتهده و به این نتیجه رسیده که شرابخواری ایرادی نداره Shocked Shocked Shocked Shocked

از همین اعتقادات استفاده می‌کنن برای بی‌تقصیر کردن یزید:
می‌گن یزید، مجتهد بود، امام حسین هم یک مجتهد بود. یکی به این نتیجه رسید که اون یکی باید کشته بشه Surprised
این، گناهی برای یزید به حساب نمیاد Shocked Shocked (نعوذ بالله!)

دقیقاً مثل همین اعتقادشون که هر مسلمانی که پیامبر رو دیده باشه (صحابی) بدون چون و چرا، چراغ هدایت خواهد بود Shocked که در متن بالا در چندین شماره مچ اون‌ها گرفته شده.

در روز آخر یه نفر از استاد عابدی پرسید: خوب، با این دلایل واضح، چرا شما رهبران تشیع، به اون‌ها تذکر نمی‌دید و باهاشون بحث نمی‌کنید که به راه راست هدایت بشن و چرا اون‌ها قبول نمی‌کنن؟ Question
ایشون پاسخ دادن:
همیشه رهبران تشیع اعلام آمادگی برای مباحثه کردن و همیشه این اهل تشیع بودن که در موارد مختلف دعوت به وحدت و کوتاه آمدن در برابر اهل تسنن کردن. (مثلاً به گفته استاد عابدی، ما طبق نظر اکثر مراجع، حق نداریم اهل تسنن رو لعن کنیم. اما اون‌ها معتقدند اگر یک شیعه بکشید، بهشتی خواهید شد!!!!!!!!!!)
و ادامه دادن که: متأسفانه بزرگ‌ترین مشکل ما با اهل تسنن اینه که اون‌ها اهل بحث و گفتگو نیستند! و به نکات جالبی درباره دلیل این اهل بحث نبودن در تاریخ بعد از پیامبر اشاره کردن.
و البته شما هم به لینک‌های جالبی در تاپیک دیگه اشاره کردید:

آيت‌الله مكارم شيرازي آماده مناظره با مفتي اعظم سعودي است:
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8709100624

عدم پذيرش دعوت آيت الله مکارم براي مناظره از سوي علماي تراز اول اهل سنت:
http://www.shia-news.com/fa/pages/?cid=11087

آيت الله مکارم: فحاشي وهابيون بجای مناظره:
http://www.fardanews.com/fa/pages/?cid=67934

پاسخ به شبهات غدیر(1) :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=sokhan&id=86

پاسخ به شبهات غدیر(۲) :
http://www.missagh.org/answer_to_q/archive.htm

خلاصه، از این نوع مباحث و تناقضات در اهل تسنن زیاده که متأسفانه به خاطر لجاجت نمی‌خوان قبول کن.
یه چیزی هم در پایان از قول استاد عابدی بگم که بخندید و در سؤالات بالا هم تا حدودی اشاره شده بود:
ایشون می‌گفتن بسیاری از پایان‌نامه‌های دکترای دانشگاه‌‌های عربستان شبیه به این موضوعه:
تحقیق درباره‌ی این که خداوند چهار انگشت داره یا پنج تا!!!!
یعنی چند سال وقت گذاشتن بفهمن خداوندی که خودش در قرآن گفته چشم‌ها او را نمی‌بینند (یعنی مادی نیست) چند تا انگشت داره!!
یا مثلا:
راه رفتن خداوند به چه صورته؟ خدا می‌دود یا آهسته راه می‌رود؟ Surprised
که البته بعد از چند سال تحقیق، به این نتیجه رسیدن که خدا نه می‌دود و نه راه می‌رود، حالتی بین دویدن و راه رفتن دارد خنده به تمام معنا خنده به تمام معنا (نعوذ بالله)

در این راستا، دو فیلم پیشنهاد می‌کنم ببینید:
یکی همون فارنهایت 911 که مشخص می‌کنه عربستان یعنی چی، آمریکا یعنی چی و عربستان آمریکایی و آمریکای عربستانی یعنی چی!
یکی هم سی‌دی‌ای که در قم خیلی منتشر شده و درباره‌ی شیعه شدن «عصام العماد» استاد وهابی دانشگاه عربستان هست.
در این مصاحبه که از شبکه سه پخش شده، مشخص می‌کنه که این عقاید چطور به خورد مسلمانان عربستان داده شده. Embarassed (سعی می‌کنم این فیلم رو آپلود کنم)

موفق باشید؛ Wink

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:


نمایش پستها:                 مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی  
پاسخ دادن به این موضوع
 

صفحه 1 از 1

تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
 Related Topics 


 information 

 

پرش به:  
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید


Copyright 2004-2024. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc