گفتگو

nader870

در رسانه ای آمده بود که دختر ها زود بله نگویند و پسر ها هم عجله نکنند.

اگر قرار بود هدایت به این سمت باشد که آدم و حوا ساکن در بهشت می ماندن.

هدایت خدا به این سمت است که دختر ها زود بله گفته و راهی زمین شوند.

مخلوق های خدا دارای مکانیزم ساعت گونه ای درون خود هستند که در زمان های خاص فرمان به فعالیتی خاص

می دهد. وقتی چنین نسخه هائی پیچیده می شود فرمان به مرگ فعالیت داده می شود.

در بعضی از کشور ها فکر می کنند که رابطه دختر و پسر از هر نوع آن عملی زشت است و این فکر در بسیاری

از پزشکان آن دیار هم اثر گذاشته و عقل را کنار گذاشته اند و مطابق محیط اطراف خود فرمان می دهند.

در این موارد دیگر کسی به مراجع مسیحی و یهودی رجوع نمی کند.

خداوند هیچگاه این رابطه را منع نکرده است. در واقع او خلق نکرده تا آن را منع کند.

بنظر می آید که پزشکان واحدی را به نام ترس را هم می گذرانند که چنین نسخه هائی می پیچند.

البته هستند مسولین دانشگاهی که بطرقی این بله ها را از دختران می گیرند.

دختر ها باید بدانند که باید از شیطان فریب بخورند و آدم را فریب دهند در واقع در برقرار شدن رابطه دختر ها

باید بیشترین بهره را ببرند. در واقع آدم موجودی کم عقل است به همین دلیل از خدا فرمان نبرده و بدنبال حوا

میرود.

اگر می بینید بعضی از رابطه ها منجر به شکست می شود علت در این است یکی ظاهری آدم گونه دارد و از

درون حوا است و یا یکی ظاهری حواگونه دارد و از درون حوا است و گاهی هر دو ظاهرشان با درونشان

متفاوت است. پس ابتدا باید دختر ها باید مواظب باشند که حوا- حوا باشند و بدنبال پسر هائی که آدم – آدم هستند

و اگر دختری ظاهر حوا- باطن آدم است باید بدنبال پسر ظاهر آدم- باطن حوا باشد. البته در دو حالت دوم دختر و

پسر بدنبال هم ظاهر خود هم می روند.

nader870

بسیاری اعتقاد دارند که خواندن کار خوب و پسندیده است.

اعتقاد به خواندن به عنوان کار خوب در بیشتر کشور ها وجود دارد.

در بسیاری از کشور وقتی وارد هتل و یا رستوران می شوید به هر نفر یک روزنامه و یا هفته نامه می دهند. تا

در مدت زمانیکه منتظر می مانند به مطالعه مشغول یلشند.

در بعضی از کشور ها با وجود چنین اعتقادی کمک نمی کنند تا مردم را تشویق به خواندن کنند. می گویند خواندن

خوب است به شرطی که نافع خودش هزینه کند.

چه خوب می شد اگر میوه فروش ها، سوپرها، گوشت فروش ها، فروشگاه های زنجیره ای ، و ....به کسانیکه

بالاتر از میزان خاصی خرید می کردند یک روزنامه هدیه می دادند.

بسیاری از مغازه داران از گرفتن رقم های زیر صد تومان چشم پوشی می کنند. یعنی رقم را به نفع خریدار راند

می کنند. هستند مغازه دارانی که اگر پول خرد نداشته باشند کلای بدرد نخوری را به مشتری می دهند.

اگر جائی برای خرید رفتید می توانید پیشنهاد فوق را به مغازه داران بدهید . یرای شروع می توانید این پیشنهاد را

به مغازه دارانی بدهید که روزنامه جز اقلامی است که می فروشند.

nader870

در رسانه صحبت از امانت داری مدیران است .

خداوند آگاه به تمام پنهان و آشکار می باشد.

این آن چیزی است که یک مدیر باید باشد. اگر تاخیری در کار است. اگر کمبودی مشاهده می شود. که منجر به

انجام بعضی از خلاف ها می شود. همه ناشی از نا آگاهی از پنهان و آشکار می باشد. کارشناسانی که زیر نظر

مدیران کار می کنند با ارائه کار کارشناسی به مدیران ، مدیران نا آگاه از پنهان و آشکار را دچار دردسر می کنند.

چرا مدیران نا آگاه از پنهان و آشکار هستند . چون بر حسب حادثه سوار قطار مدیران می شوند و چون یاد نگرفته

اند به کسی نه بگویند خود را به قضا و قدر می سپارند. ولی چرا سوارشان می کنند چون کسانی که کنترل هدایت

قطار را در اختیار دارند هم نا آگاه از پنهان و آشکار می باشند.

وقتی هدایت خدا به سمت موفقیت نباشد نشان از خدا نشناسی دارد. قرآن برای سعادتمند کردن مخلوق فرستاده

شده است پس اگر سعادتی در کار نباشد به این معنا است که قرآن به خوبی بکار گرفته نشده است.

به زیبائی خواندن قرآن به معنای فهمیدن و درک آن نمی باشد. اگر دیدید کسی در کارش تاخیر است بدانید که

خدانشناس است حتی اگر قرآن را به زیبائی بخواند. امانت را به عاقل و بالغ می سپارند . اگر دیدید که امانتی را

به آدم نا بالغ سپرده اند به این معنا است که امانت از دست ضغیر گرفته شده است.

ولی چگونه می توان به آگاه به پنهان آشکار شد.

از ازل همه چیز به اندازه خلق شده است. پس ما می توانیم از همان اندازه ها به پنهان و آشکار پی ببریم.

nader870

می گویند آنچه می گوئی بر این پایه استوار است که خدائی وجود دارد در حالی که هستند کسانی که به وجود خدا اعتقادی ندارند.

البته درست است یعنی هستند که اعتقادی به وجود خدا ندارند و هستند کسانی که فکر می کنند خدا وجود دارد ولی چون سعادتمند

نیستند نشان از آن دارد که برای آنها بود نبود فرقی نمی کند. این در حالی است که خداوند گفته است هر چه گفته ایم برای سعادت

شما است.

ولی وقتی می گوئیم خدا وجود ندارد به این معنا است که می تواند به تعداد آنچه در کائنات وجود دارد قاعده و قانون وجود داشته

باشد در حالی که می بینیم برای خلاقیت تنها یک قاعده و قانون وجود دارد یعنی همان از جمع آنچه وجود دارد به آنچه وجود دارد

رسیدن است.

و وقتی می گوئیم خدا وجود ندارد باید در کائنات چیزی وجود داشته باشد که بزرگیش وابسته به آنچه در کائنات یافت می شود نباشد.

و یا وقتی می گوئیم خدا وجود ندارد به این معنا هم می تواند باشد که نباید بین آنچه در کائنات وجود دارد ارتباطی بر قرار باشد. زیرا

اگر قرار باشد هر کسی خود مستقلی داشته باشد و وابسته به جائی مشترک مباشند مثل عناصر خنثی که با هیچ عنصری ارتباط بر

قرار نمی کنند ولی شاهد هستیم که بزرگیشان از آنچه در کائنات وجود دارد به دست آمده نباید شاهد ارتباطی باشیم.

پس می بینیم هرآنچه در کائنات یافت می شود در نقطه با هم وجه مشترک دارند و نمی توانند خود را از رها کنند. که بر حسب

تصادف نامش را خدا گذاشته اند.

nader870

دو حق استحفاظی و استکمالی را می توان برای مخلوق های خدا می توان متصور شد.

هر مخلوقی از نظر بقا بین دو متضاد فناپذیر و فنا ناپذیر قرار دارد و هر یک از مخلوق ها در نقطه خاصی بین این دو متضاد قرار

دارند که با رسیدن یا نرسیدن به حقوق استحفاظی خودا ، مخلوق فاصله خود را به یکی از دو متضاد تغیر می دهد.

پس طول عمر یا میانگین طول عمر نشان از آن دارد که مخلوق تا چه میزان به حقوق استحفاظی خود دست یافته است.

زمانی که نسل مخلوقی از بین می رود نشان از آن دارد که حقوق استحفاظی آن مخلوق را دیگران خورده اند.

رسیدن به حقوق به دو صورت اجتماعی و فردی امکان پذیر می باشد.

هر مخلوقی در رابطه با حقوق استکمالی خود بین متضادهائی از قبیل نادان و دانا، ناتوان و توانا، و...قرار می گیرند.

مخلوق برای رسیدن به حقوق استکمالی خود هم از کانال اجتماع و فرد می باشد.

مطابق نمودار هیستوگرام در آمار، اجتماع آماری دارای حداقل، حداکثر و میانگین می باشد. هیستوگرام اشکال متفاوتی را به خود می

تواند بگیرد. در واقع هیستوگرام نمودار زنگوله شکلی است که میانگین به سمت حداقل و یا حداکثرچولگی دارد. اگر سن افراد را

هیستوگرام کنیم چولگی آنچنان خواهد بود که میانگین به حداقل نزدیکتر است. از چنین چولگی در هیستوگرام بر می آید که تعدادی

که عمر بیشتر یا طولانیتری می کنند بسیار کم هستند. آنچه در رابطه طول عمر باید انجام شود نزدیک کردن حداقل به حداکثر بوده و

چولگی به سمت حداکثر باشد.

در محافل این بحث وجود دارد که چنین کاری باید به عهده اجتماع گذاشته شود و یا اینکه منتظر شویم تا خیری پیدا شده و این کار را

به عهده بگیرد.

برای انجام چنین کاری نیاز به هوش و درایت می باشد در رابطه با هوش و درایت اجتماع ما میانگین هوش را داریم و در رابطه با

فرد هوش فردی است.

افراد خیر در این سطح هوششان بالا تر از میانگین هوش اجتماع می باشد. در مناطقی که ضریب هوش پائین است میانگین هوش

اجتماع کار ساز نمی باشد.

انتخاب غلط در رابطه با بکار گرفتن اجتماع یا فرد باعث پایین آمدن میانگین طول عمر می شود.

nader870

می پرسند آیا انسان همان حیوان است.

برای جواب به هر سوالی باید به سراغ خداوند برویم.

خدا تنها بزرگ واقعی است و تمام آنچه در کائنات می بینیم بزرگی ظاهری داشته و بزرگی خود را مدیون ریز مخلوق ها هستند.

ریز مخلوق های خدا به دیده نمی آیند و برای اینکه به دیده بیایند باید اجتماع تشکیل دهند. وقتی از دبده شدن صحبت است منظور

دیدن با حواس پنجگانه می باشد.

اگر به مخلوق های خداوند توجه کرده باشید در طول زمان تغییرات بسیاری کرده اند. علت آن ورود عناصر جدید به چرخه حیات

می باشد. چند مخلوق خدا جنگل، دریا، اقیانوس، صحرا، بیابان ، و.......می باشند. تمام مخلوق های خدا برای اینکه به دیده بیایند

باید شنیده بشوند، دیده بشوند باید لمس بشوند، باید بو داشته باشند ، باید طعم داشته باشند و باید شنیده بشوند.

صدای بسیاری از مخلوق های خداوند حیوانات هستند اگر صدا را مخلوق های خدا بگیرید مخلوق از بین خواهد رفت . صدای

حیوان ها برای مخلوق مثل صدای قلب عمل می کند اگر این صدا نباشد مخلوق مرده به حساب خواهد آمد.

انسان را هم از هر محیطی بگیرند مرده به حساب خواهد آمد . فعالیت های انسان موثرتر از دیگر حیوان ها می باشد.

وقتی عنصر جدیدی وارد چرخه حیات می شود واکنش مخلوق ها یکسان نمی باشد. بعضی از مخلوق ها می میرند ، بعضی

خودکشی می کنند، بعضی با آن سازگاری پیدا می کنند.

آنچه مسلم است عناصر جدید سنگین تر خواهند بود و به همین دلیل مخلوق هائی زنده می مانند که ریز تر هستند.

تمام مخلوق هائی که بزرگ هستند یا می خواهند بزرگ بمانند نباید عناصر سنگین را در چرخه حیات خود وارد کنند.

انسان تنها حیوانی است که با موسیقی و هنر های دیگر توانست وابستگی خود را به حیوان های دیگر کم کند و به کمک هنر ترس

خود را از نبود صدای حیوان ها کم کرد و کشتن حیوان برایش آسان تر شد.

ولی هنوز کسانی هستند که فکر می کنند صدای طبیعی موثرتر از مصنوع آن است.

nader870

سلام.
مغز پدیده عجیبی است که خداوند در جمجمه تمام حیوان ها قرار داده است. وقتی گفته است ما همه چیز را خلق کرده ایم قطعا" مغز

کارش خلق کردن نمی باشد. و گفته است ما تمام حقیقت را به شما گفته ایم پس مغز کارش گفتن حقایق هم نمی باشد. تنها کاری که

برای مغز باقی می ماند ارتباط برقرار کردن با خداوند است. که این کار را همه حیوان ها انجام می دهند.

آنچه در رابطه با عقل گفته می شود خود ستائی ای است که اشرف مخلوقات برای خود ساخته است.

آنچه مخلوق ها مجاز به انجام هستند موارد مورد نیاز برای بقا مثل تهیه خوراک، پس انداز خوراک، ساخت مسکن، و...است.

آنچه انسان بیشتر انجام می دهد تولید و پس انداز و مصرف و تنوع .بیش از نیاز شخصی و خانواده است. البته این خصلت در

بعضی از حیوان ها دیده شده است. همین باعث شده مشهور به غیر حیوان بشود. اگر یاد بگیرد تمام نیاز را در حد شخص و خانواده

برآورده کند می شود همان حیوان. یعنی اگر انسان بدنبال تنوع در پوشاک، مسکن، خوراک، و...نباشد می شود همان حیوان.

آنچه خداوند در اختیار مخلوق های خود قرار داده بسیار است. هیچ یک از مخلوق ها از استفاده آنها منع نشده است. مخلوقی که

استفاده کند می شود اشرف مخلوق ها و اگر استفاده نکند می شود حیوان ساده.

خداوند مخلوقی را بیشتر دوست دارد که خدا را بهتر شناخته باشد.

داریم حیوان انسان نمائی که زندگی بدتر از حیوان دارند.

nader870

بسیاری نگران حیوان ها هستند. می گویند کسی باید باشد که از این زبان بسته ها حمایت کند.

خداوند گفته است ما همه چیزی را خلق کرده ایم. هر چه خلق شده از اجتماع ریز مخلوق خلق شده است. در واقع

ظرفی است مملو از ریز مخلوق ها که بعضا" با یکدیگر اجتماع تشکیل داده و به هیبت چیزی در می آیند . تعدادی

به هیبت انسان در آمده و تعدادی هم به هیبت حیوان. پس هر چه تعداد نفوس زیاد شود طبیعی است که چیزی ته

ظرف باقی نماند تا حیوانی از آن ساخته شود. یعنی خانواده های پر جمعیت باعث انقراض بسیاری از حیوان ها

می شوند.

پس درک احساس همدردی بعضی که متعلق به خانواده های پر جمعیت هستند ساده نمی باشد.

درک احساس کسانی که از بعضی از جانداران مثل سوسک، موش، مارمولک، و ...بدشان می آید و آنها را در

جمع و صف حامیان حیوان ها می بینیم هم مشکل است.

این افراد مثل کسانی هستند که عاشق روی زیبا می شوند. نمی دانند که صف عاشقان روی زیبا بسیار طویل است.

به همین دلیل کسی باقی نمی ماند که عاشق آنهائی مثل تمساح ها،اژدها ها، و... بشوند که روی زیبائی ندارند.

وقتی جمعیت انسان زیاد می شوند سهم ریز مخلوقی که برای دیگر حیوان ها باقی می ماند آنچنان نیست که از آن

جانداران درشت هیکل ساخته شود.در نتیجه جانداران ریزتر بوجود خواهد آمد آنچه بسیاری آنها را دوست ندارند.

تمام جانداران از هیدرو کربون ساخته شده اند . زمانیکه کربون ها را از هیدروژن جدا کرده و آنها را تبدیل به دی

اکسید کربن یا منواکسید کربن می کنند باز هم کربنی باقی نمی ماند که از آن جانداری خلق شود. پس کسانی که این

دو گاز گلخانه ای را تولید می کنند باعث انقراض بسیاری از جانداران می شوند. زمانیکه زیاد می خوریم برای

اینکه برای هضم آنچه می خوریم ترشح معده داشته باشیم هیدروکربور های درون بدن را تبدیل به دی اکسید کربن

کرده و به دین ترتیب کسانی که زیاد می خورند هم سهمی در انقراض جانداران دارند.

برای حمایت از جانداران از خود گذشتگی بسیار می خواهد.

nader870

می گویند یک دست صدا ندارد. و می گویند چند فکر بهتر از یک فکر است.

اگر به خواهیم با رجوع به تنها مرجع یعنی همان خدا مطلب را مورد بررسی قرار دهیم باید قبول کنیم که چند خدا بهتر از یک خدا می

باشد. این تمام بنیان تحقیقات را به هم می ریزد. علت اینکه همه متوجه خدا می شوند به عدد یک ختم شدن همه چیزی می باشد. اگر

می شد به تعداد نفوس بر روی زمین راه حل می داشتیم دیگر خدا بی معنا می شد.

هر چه صدا است از همین عدد یک است.

یک خدا ، یک فکر ، یک راه، یک هدف، و هر چه خدا خلق کرده فقط یکی خلق کرده است.

پس چرا گفته می شود یک دست صدا ندارد و یا چند فکر بهتر از یک فکر است.

بعضی از مخلوق های خدا دست نیافتنی هستند و برای بهره بردن از آنها باید از طریق جمع چند مخلوق به آنها دست یافته شود. یعنی با

یک مخلوق نمی توان به آنها دست یافت. زمانیکه دور هم جمع می شویم برای جمع چند فکر و یا چند عمل است. هنر بعضی از اقوام

در همین جمع زدن می باشد.

اسرار مربوط به جمع شدن را هر که آموخته از حضرت علی(ع) آموخنه است. زمانی چند فکر به هم نزدیک می شوند که هدایت خدا را

به همراه داشته باشد. و این آن چیزی است که حضرت علی(ع) به بشر یاد داده است.

هر کسی به این اسرار دست یافته مفت چنگش .

تولد این بزرگوار به همه مبارک باشد مخصوصا" آنهائی که بهره ای ازآن بزرگوار برده اند. و کسانی هم که بهره ای نبرده اند بدانند که

چنین کسی وجود داشته و به گردن مخلوق های خدا حق دارد.

nader870

می گویند میزان مطالعه ایرانیان بسیار کم است.

اسرار هدایت خدا به سمت و سوئی که ما می خواهیم آن چیزی است که حضرت علی(ع) به بشر آموزش داده است . هرگاه می بیند

در بین بعضی از اقوام میزان مطالعه بسیار بالا است بدانید که آن حضرت را خوب شناخته و از دروس آن حضرت بسیار چیز ها

آموخته اند.اگر در بین ایرانیان مشاهده می شود که مطالعه کم است به این دلیل است که کسی در بینشان نیست که آن حضرت را به

خوبی شناخته باشد. البته ایرانیان ابتدا باید باور داشته باشند که خدائی وجود دارد و هدایت دست او است. پس از آن تعالیم آن حضرت

می تواند مفید واقع شود.

بیائیم آن حضرت را با آمار اعمالمان به آنها که هنوز پی به ارزش آن حضرت نبرده اند بشناسانیم.

تولد آن حضرت مبارک همه باشد.