كنترل پنل             جستجو               پرسشهای متداول            .:: آخرین پست‌های انجمن ::.            لیست اعضا            مدیران سایت             درجات        ورود
فهرست انجمن‌ها -> فروم‌بلاگ‌هاي اعضا -> فروم‌بلاگ Hamid
پاسخ دادن به این موضوع رفتن به صفحه قبلی  1, 2, 3  بعدی
توئيتر بلاگِ من
پست تاریخ: چهار‌شنبه 11 اردیبهشت 1387 - 13:16    
Hamid
مدیريت كل سایت
مدیريت كل سایت


پست: 5494
عضو شده در: 31 اردیبهشت 1384
محل سکونت: -::ساوه::-
iran.gif


امتياز: 47774

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

خدايا! مي​شه خواهش کنم صبر پدرها و مادرها رو يه کم بيشتر کني؟ Crying or Very sad
قضيه از اين قراره که خواهرزاده گرام که مثل اکثر روزهاي هفته خونه ما يعني مادربزرگش هست.
مادر و پدر هم چون دبير هستند، طبيعتاً نيستند و بچه رو سپردن به مادرجونش! Embarassed
مهدي سه چرخه رو همراه خودش آورده بود و داشت توي حياط بازي مي​کرد و مادرجونش توي آشپزخونه، اون سر ساختمون غذا مي​پخت.
نگو مهدي هم در حياط باز بوده، رفته توي کوچه Embarassed
يه وقت ديديم بچه همسايه داد و بيداد مي​کنه که بدويد!! Shocked Crying or Very sad
اول مامانم رفت، بعد که من ديدم صداي گريه مي​ياد، منم رفتم، اما با صورت و لباسي پر از خون مواجه شدم
داشت قلبم وامي​ايستاد!
مهدي با سه چرخه، عقب عقب رفته بوده و نتونسته خودش رو نگه داره، افتاده توي جوب کوچيک جلو خونه و با سر خورده زمين Crying or Very sad
پشت سرش سوراخ شده بود و خوني که جاري شده بود.
دستش رو کشيده بود به خون​ها و ماليده بود به سر و صورتش! من فکر کردم ديگه ازش صورتي باقي نمونده!!
من و حاج خانم، تمام بدنمون مي​لرزيد! Neutral
باور کنيد نمي​تونم باور کنم يک مادر چه وضعيتي در اين موقعيت خواهد داشت Crying or Very sad
البته هنوز خواهرم نيومده که ببينم، اما حدس مي​زنم کلي وحشت کنه اگر بفهمه.
نمي​دونم چرا مدام به مادرها و پدرهاي مناطق جنگ​آلود جهان فکر مي​کنم! Crying or Very sad
اين مادر چطور مي​تونه گريه فرزندش به خاطر گلوله خوردن رو تحمل کنه؟!

خلاصه، امروز با اينکه کلي شانس آورديم که خطر خيلي جدي نبود، اما واقعاً از خدا خواستم که به پدران و مادران دنيا اولاً بد فرزندانشون رو نده، اگر هم داد، صبر عنايت کنه. Crying or Very sad

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: یکشنبه 5 خرداد 1387 - 17:12    
Hamid
مدیريت كل سایت
مدیريت كل سایت


پست: 5494
عضو شده در: 31 اردیبهشت 1384
محل سکونت: -::ساوه::-
iran.gif


امتياز: 47774

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

سلام؛
يه رفيق داشتم، از بس بچه​ها مي​گفتن "چاق شدي، چاق شدي" خيلي بهش برخورده بود! از اون بچه​هاي حساس روزگار بود.
يه شب بچه​ها بهش پيشنهاد دادن که: فلاني! خوب روزا برو يه کم بدو، آب کن!
اعصابش از دست خودش ريخت به هم و گفت:
برو بابا! امروز ساعت کوک کردم ساعت شش بلند شم، برم دور حياط بدوم... بلند شدم، آمدم بيرون، يه نگاه به حياط کردم، يه نگاه به خودم، دوباره رفتم افتادم خوابيدم!! Mr. Green
حالا شده جريان ما!
از بس اين مادر گرام غذاي ديشب و پس​پري​شب و غذاي سردخانه​اي به ما داده، اعصابم خرد شد! در اوج عصبانيت تصميم گرفتم از اين به بعد خودم آشپزي کنم!
آمدم اينترنت، يه سرچ کردم دنبال سايت آشپزي.
يه سايت توپ پيدا کردم، رفتم چند تا غذاي ساده​ش رو باز کردم، يه نگاه به ليست «مواد لازم» کردم، يه نگاه به خودم، رفتم همون غذاي ديشب رو خوردم!! Crying or Very sad خنده به تمام معنا

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: چهار‌شنبه 30 مرداد 1387 - 10:49    
Hamid
مدیريت كل سایت
مدیريت كل سایت


پست: 5494
عضو شده در: 31 اردیبهشت 1384
محل سکونت: -::ساوه::-
iran.gif


امتياز: 47774

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

سلام؛
از قبل از تابستون به اين فکر بودم که چطور زياد نشستن‌هاي پشت کامپيوتر رو با يک ورزش که به تريپ ما بخوره، جبران کنم. Embarassed
بعد از بررسي علاق و شرايط و امکانات، به اين نتيجه رسيدم که بهترين گزينه، پينگ-پنگ هست! (بهتره بگيم تنيس روي ميز، خارجي‌ها از کلمه پينگ-پنگ تا حدودي بدشون مي‌ياد Shocked اين کلمه يک کلمه Informal هست و تأکيد مي‌کنند که بگيد Table Tennis)
خلاصه، يک ميز استاندارد چرخ‌دار خريديم که باز و بسته مي‌شه و زماني که بسته هست کنار حياط، زير يک سايه‌بون جا مي‌شه. Razz (قيمت براي علاقه‌مندان: 160 هزار تومان)
عصرها که هوا خنک‌تر مي‌شه، با برادرها و خواهر و داماد و فک و فاميلي که اينجا هستن، يه دلي از عزا در مياريم Wink

ورزش جالبيه. درسته که بهش نمياد که ورزش باشه، اما از بس ورج و وورجه مي‌کني و دنبال توپ مي‌افتي، چيزي کمتر از يک فوتباليست انجام نمي‌دي. به هر حال، اين هم ورزشه ديگه! خيلي بدم مي‌ياد بعضي‌ها ورزش رو در مثلاً حرکات نرمش صبحگاهي و ... خلاصه مي‌کنند! Confused

خلاصه، اين هم ورزش کردن ما...

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: پنج‌شنبه 31 مرداد 1387 - 15:00    
Hamid
مدیريت كل سایت
مدیريت كل سایت


پست: 5494
عضو شده در: 31 اردیبهشت 1384
محل سکونت: -::ساوه::-
iran.gif


امتياز: 47774

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

سلام؛
حدوداً 20 مرداد بود که دقيقاً بعد از يک ماه دوندگي، تونستم ADSLم که به خاطر تغيير خطوط تلفن قطع شده بود رو پس بگيرم Razz
هيچ کس باورش نمي‌شد مخابرات خطي که PCM هست رو از حالت PCM خارج کنه و به کاربر ADSL بده! وقتي رفتم دفتر مهرانا (ISP) مديرش مي‌گفت: فلاني! بايد شيريني بدي! Shocked
تا به حال سابقه نداشته مخابرات اين کار رو واسه کسي انجام بده Mr. Green
قبلاً گفته بودم که ما زرنگ‌تر از اين حرف‌ها هستيم Wink

خلاصه، ADSL رو به 128K ارتقا دادم و چند روزي هست که تازه دارم کمي مفهوم اينترنت رو متوجه مي‌شم Very Happy
در اولين قدم، يک بک.آپ کلي از سايت گرفتم. Wink
جالبه که کل بک.آپ من شده 500 مگابايت، اما کنترل پنل سايت مي‌گه 1150 مگابايت از هاست شما پر شده Shocked
وقتي تماس گرفتم، مي‌گن به خاطر يه سري فايل Server Side و کش کردن ايميل‌هاست. Embarassed
آخه 600 مگابايت اضافه‌تر به خاطر اين‌ها؟ خلاصه، چيزي بهشون نگفتم، فعلا فضا داريم، اما هر وقت احساس کنم داريم کم مياريم،​ بهشون گير مي‌دم.

إن شاء الله دارم استارت سايت جديد رو از فردا مي‌زنم Wink مطمئنم خيلي‌ها به کارشون مياد Razz

فعلا با اجازه.

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: سه‌شنبه 5 شهریور 1387 - 23:32    
Hamid
مدیريت كل سایت
مدیريت كل سایت


پست: 5494
عضو شده در: 31 اردیبهشت 1384
محل سکونت: -::ساوه::-
iran.gif


امتياز: 47774

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

هيچي مثل اين نيست که آدم دوستي رو که يک ساله نديده، دوباره ببينه، مگه نه! Razz
امروز ايميلي از طرف يکي از دوستان که سال 85 با هم روي يک پروژه کار مي‌کرديم دريافت کردم که کلي ذوق کردم Very Happy
جالبه، فقط ايميل دريافت کردم، هنوز خودش رو نديدم Very Happy

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: دوشنبه 25 شهریور 1387 - 12:13    
Hamid
مدیريت كل سایت
مدیريت كل سایت


پست: 5494
عضو شده در: 31 اردیبهشت 1384
محل سکونت: -::ساوه::-
iran.gif


امتياز: 47774

عنوان: دردسرهای بازدیدکننده زیاد! خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

سلام؛
این دو سه روز، خواسته یا ناخواسته درگیر یه سری مسائل شدیم.
مهم‌ترین مسأله، این بود که دو تا از مطالب سایت، یعنی
لیست ایرانیان مطرح و برجسته مقیم آمریکا
و
نظریه «همه چیز به تفکرات شما وابسته است» و قرآن

به لینکدونی سایت p30download اضافه شد و مورد توجه هزاران نفر قرار گرفت:


این شد که موج کاربران به بخش‌های مختلف سایت روانه شدند به طوریکی گاهی اوقات که من دیدم، تعداد افراد آنلاین به 190 نفر رسید!
و حالا تازه، مشکلات سایت به چشم اومد Very Happy
پهنای باند خیلی سریع 75درصد ش اشغال شد و این در حالی هست که هنوز 15 روز از ماه مونده Embarassed
اگر مجبور بشیم پهنای باند رو افزایش بدیم، هزینه‌ها واقعا سرسام‌آور می‌شه.
این افزایش ناگهانی اشغال پهنای باند به خاطر سنگین بودن صفحات سایته! مشکل عمده‌ای که PHP-Nuke داره و ما هم بهش افزودیم! تعداد عکس‌ها و Tableهای سایت زیاده و باید سر فرصت همه‌ش تبدیل بشه.

از طرفی، مشکلات فنی بخش نظرات، به خصوص در مطلب "لیست ایرانیان" کاملاً به چشم میاد! ادیتور بخش نظرات یک نقص بزرگ داره و اون، اینکه بریک نداره! یعنی همه خطوط رو می‌چسبونه پشت سر هم!! Embarassed
اگر کسی، مثل این آقا نظراتش طولانی باشه، دیگه اصلاً قابل خوندن نیست!

مشکل دیگه، نبودن یک سیستم برای چک کردن نظرات هست!
من باید مدام حواسم باشه که یکی مثل اون آقای خنده‌دار، نیاد و فکر نکنه اینجا کافی‌شاپه و می‌تونه هر فحشی که اونجا‌ها از دهانش بیرون می‌یاد رو اینجا هم بنویسه و جالب اینکه به اسلام هم فحش بده Very Happy

مشکل دیگه‌ای که البته حلش کردم، این بود که اگر یک کاربر ایمیلش رو در بخش نظرات، وارد می‌کرد، این ایمیل در بالای نظراتش نمایش داده می‌شد!! در حالی که نباید این اتفاق می‌افتاد، خودم رو مسؤول می‌دونستم در قبال اینکه ایمیل کاربران توسط موتورهایی که خبرنامه و اسپم می‌فرستند دزدیده بشه Embarassed
اون رو خیلی سریع حلش کردم...

حالا کاربران انتظاراتی از نظر آپدیت شدن سایت خواهند داشت که من فرصت این کار رو پیدا نکردم که یک مطلب هم بنویسم Embarassed

بیشتر وقتم رو بخش ویدئوی سایت گرفت:
http://video.aftab.cc
سیستم وردپرس رو نصب کردم و کلی افزونه که کار با اون رو تسهیل کنه. Wink
عجب سیستمیه این WordPress

برعکس، کلاس‌های ICDL و Flash و فتوشاپ و ... و کارگاه‌های کامپیوتر علمی‌کاربردی جهاد دانشگاهی هم همزمان شده با این کارها و نمی‌دونم به کدوم برسم. Crying or Very sad

به همین خاطر بوده که هیچ وقت از هیچ سایتی نخواستم لینک سایتمون رو داخل سایت یا وبلاگش بذاره و یا تبلیغ ما رو بکنه.
هیچ وقت از اینکه سایت آهسته و پیوسته رفته ناراحت نبودم و دلم نخواسته یک دفعه بشیم از پربازدیدکننده‌ترین سایت‌ها و یک دفعه هم به خاطر مسائل مالی یا مسائلی که گفتم،‌ سایت دیگه بالا نیاد! Shocked
همیشه یک روند آهسته و بدون دردسر رو می‌پسندیده و می‌پسندم Razz
امیدوارم بتونم زودتر دست به کار بشم و بخش‌های مختلف سایت رو آپدیت کنم.
ممنون

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: شنبه 13 مهر 1387 - 01:58    
Hamid
مدیريت كل سایت
مدیريت كل سایت


پست: 5494
عضو شده در: 31 اردیبهشت 1384
محل سکونت: -::ساوه::-
iran.gif


امتياز: 47774

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

سلام؛
بالاخره از امام رضا دل کندیم و برگشتیمRazz
برای بار دوم بود که با خانواده راهی مشهد می‌شدیم. با اینکه نزدیک به ده بار مشهد رفتم اما واقعاً با خانواده یه حال و هوای دیگه‌ای داره Wink
امام رضا حالش خوب بود Wink سرش هم بی‌نهایت شلوغ بود Shocked
به زور خودم رو رسوندم جلو و دست به دامنش شدم و چند بار این دعا رو که مشتق شده از دعای قنوت نماز عید فطر هست خوندم:
اللهم إنی اسئلک خیرَ ما سئَلک منهُ عبادکَ الصالحون و أعوذ بک من ما استعاذ منه عبادک المخلصون
(خداوندا بهترین چیزهایی را که بندگان صالح تو از تو درخواست می‌کنند، از تو طلب می‌کنم و به آنچه بندگان مخلص تو پناه می‌برند، پناه می‌برم...)

معتقدم خودم چون صلاح خودم رو نمی‌دونم، نمی‌تونم دعای خوبی داشته باشم.
مثلاً از کجا معلوم که اگر من بخوام که خدا بهم یک ماکزیما(!) بده و خدا هم بده، این به صلاح من خواهد بود؟

برای همه کسانی که به نوعی التماس دعا گفته بودند، دعای کلی کردم و به نیابت، نماز زیارت خوندم. امیدوارم قبول حق واقع بشه. Wink

برای دو سه تا از دوستان که خیلی به گردنم حق دارند، علاوه بر سی‌دی‌های جالب که مناسب با شرایطشون هست، کمی زعفران و نبات و ... سوغاتی آوردم.
به دوستان مجازی، سعی می‌کنم معرفی چند مجموعه سی‌دی جالب رو به عنوان سوغاتی هدیه کنم. Wink

برم بخوام که واقعاً دیگه جونی واسم باقی نمونده Embarassed
12 ساعت نشستن روی یک صندلی کوچیک پراید، واقعاً زجرآوره!!! اون هم با این اضطراب که نکنه علی (داداش بزرگ‌تر) از خستگی خوابش ببره و خدای ناکرده همه‌مون از زندگی ناقص بشیم!!

البته موقع حرکت، توی تهران یک تصادف کوچیک داشتیم و گلگیر سمت راست ماشین داغون شد! Very Happy یه موتوری مثل بز اومد زد بهمون!!!
رانندگی توی تهران واقعاً کار سختیه! اونقدر ترافیک زیاده که هر لحظه ممکنه از چپ یا راست ماشینت گیر کنه به یکی دیگه!
اما خلاصه، به خیر گذشت، خسارت اون گلگیر رو هم بیمه پرداخت خواهد کرد Wink

قربان شما؛
با اجازه.

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: چهار‌شنبه 1 آبان 1387 - 17:27    
Hamid
مدیريت كل سایت
مدیريت كل سایت


پست: 5494
عضو شده در: 31 اردیبهشت 1384
محل سکونت: -::ساوه::-
iran.gif


امتياز: 47774

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

سلام؛
در تاریخ ثبت می‌کنیم: Very Happy
امروز 1 آبان 87 دو آمپول (مننژیت و کزاز دیفتریت) نوش جان کردیم!! Crying or Very sad
الان به زور دست‌هام رو که چلاق شده بالا آوردم و دارم تایپ می‌کنم...
کم‌کم آماده می‌شویم برای آغاز فاز بعدی زندگی: سربازی
فردا إن شاء الله دفترچه رو پست خواهم کرد تا چند روز دیگه نامه‌ای بیاد و اعلام کنه که زمان اعزام بنده کی خواهد بود! Razz
البته به این زودی‌ها نیست، احتمالاً اردیبهشت 88
دی‌ ماه، باید پیگیر بشم که بتونم سرباز-معلم بشم، إن شاء الله.

اگر هم ارشد قبول بشم، بین سربازی، مرخصی خواهم گرفت برای طی کردن ارشد و دوباره به خاطر اینکه زیاد درس خوندیم، آمپولمون می‌زنن Very Happy و دوباره بر می‌گردیم زیر پرچم Very Happy

امیدوارم خدا این دوره را هم ختم به خیر کنه. Razz Wink

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 


این مطلب آخرین بار توسط Hamid در پنج‌شنبه 2 آبان 1387 - 12:42 ، و در مجموع 1 بار ویرایش شده است.
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: پنج‌شنبه 2 آبان 1387 - 10:44    
chaser
مدیر انجمن زبان - مترجم سايت
مدیر انجمن زبان - مترجم سايت


پست: 769
عضو شده در: 29 فروردین 1386
محل سکونت: تهران
iran.gif


امتياز: 7132

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

این فلسفه سربازی برای من خیلی جالبه.
داداشه من مدرکش رو که گرفت رفت سربازی خیلی بچه بود. البته داداشم از شما یک سال بزرگنر ولی رفتارها تون رو که با هم مقایسه میکنم شما خیلی پخته تر و بزرگتر از سنتون هستید تا برادر من !
قابل ذکر است که بگویم! بیچاره دوره آموزشی داداش من تو پرندک تهران بود! اونهایی که میشناسن میدونن کجا رو دارم میگم!!!!!!!!!!!!!!

داداش بنده که اسمش مهدی هست از وقتی سربازیش تموم شده یه جورایی عوض شده .
البته هنوز جوراباش وسط اتاق ولو هست لباس هاش رو تخت ریخته و کفشش وسط حاله و
پیچ گشتی و آچارو در کیس کامپیوتر و ... همه جا دیده میشه ! اما خیلی پسر محکم و قابل اعتمادی شده.
دیگه مسئولیت پذیر شده. وقتی براش مغازه اجاره کردیم فکر نمیکردیم بتونه اجاره مغازش رو در بیاره . اما واقعا مردونه مثل یک کاسب درست و حسابی کار کرد !!!
همه تعجب کرده بودیم مهدی وقتی از سربازی مرخصی میگرفت و می اومد خونه دیگه اون پسر یکی یکدونه مامانش نبود .

نمیدونم تو خدمت سربازی چی کار میکنن اما هر چی هست خیلی عجیبه!!!
پسری مثل داداش من حالا خودش دور از خانواده تو یک شهر دیگه هم داره درسش رو ادامه میده. هم کار میکنه و هم درس میده!!!!!!!! :oops
شما هم اگه مثل من مهدی رو میشناختید الان اینطوری بودید Shocked :

البته با شناختی که من از شما پیدا کردم شما آدم مسئولیت پذیری هستی .
به هر حال این شتریه که در خونه همه پسرها میخوابه!!!!!!!!!
انشالله فوق قبول بشی ولی اگرم قسمت شد بری سربازی
انشالله یه جای خوب بیاوفتی و به عنوان سرباز معلم خدمت کنی . Razz

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: پنج‌شنبه 2 آبان 1387 - 12:58    
Hamid
مدیريت كل سایت
مدیريت كل سایت


پست: 5494
عضو شده در: 31 اردیبهشت 1384
محل سکونت: -::ساوه::-
iran.gif


امتياز: 47774

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

اتفاقاً من سربازی رو به خاطر همین چیزاش دوست دارم Wink
تمام امیدم به این دوره هست!
من الان اونقدر آدم خاصی هستم که فقط به یک سربازی نیاز دارم تا بیام رو فرم! Very Happy
قبل از سربازی، پسرها (به خصوص، من) یه غرور خاصی دارن که این غرور بهشون اجازه نمی‌ده به هر کاری دست بزنن!
اما توی سربازی، این "غرور بی‌جا"، شکسته می‌شه، اونجا شما مجبورید تحت فرمان باشید و از این "تحت فرمان بودن" لذت می‌برید، چون زندگی‌تون منظم و با قاعده می‌شه.
اما الان من اونقدر "تکبر" دارم که مدام دارم فکر می‌کنم، آیا اگر جناب سرهنگی به من بگه "پاشو"، "بشین"، آیا بلند خواهم شد و خواهم نشست؟ Embarassed

از طرفی، من هنوز باور نکردم که بزرگ شدم!! و مطمئنم که سربازی به من و آقا مهدی و همه پسرها درس "مرد بودن" می‌ده Wink
اونجا جای شوخی‌های بچه‌گانه نیست، باید بندهای پوتین‌ها رو محکم کنی، قرص و محکم بایستی، پاهات رو محکم به زمین بزنی و آماده بشی برای پذیرفتن سخت‌ترین مسؤولین دنیا، یعنی تشکیل و اداره زندگی.

با توجه به سابقه‌م، می‌تونستم خیلی راحت از طریق بسیج، برای آموزشی معافی بگیرم، اما فکر کردم اگر سرباز-معلم بشم و آموزشی هم حذف بشه، دیگه چیزی از سربازی رو درک نمی‌کنم Very Happy
به هر حال، مطمئنم هر چی صلاح خدا باشه، پیش میاد Wink

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:


نمایش پستها:                 مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی  
پاسخ دادن به این موضوع
 
رفتن به صفحه قبلی  1, 2, 3  بعدی
صفحه 2 از 3

تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
 Related Topics 


 information 

 

پرش به:  
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید


Copyright 2004-2024. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc