كنترل پنل             جستجو               پرسشهای متداول            .:: آخرین پست‌های انجمن ::.            لیست اعضا            مدیران سایت             درجات        ورود
فهرست انجمن‌ها -> مباحث متفرقه
پاسخ دادن به این موضوع رفتن به صفحه 1, 2, 3  بعدی
قصه جنگ (بحث درباره دفاع مقدس)
پست تاریخ: پنج‌شنبه 21 دی 1385 - 01:04    
animeditor
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 419
عضو شده در: 15 آذر 1385
محل سکونت: کرج
iran.gif


امتياز: 3845

عنوان: قصه جنگ (بحث درباره دفاع مقدس) خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

سلام جمیعاً

وقعاً حیفم اومد که توی یه همچین فضای سالمی، در این مورد بحثی نشه.

این، موضوعیه که واقعاً بهش معتقدم.
هیچی از جنگ ندیدم؛ چون سنم اجازه نمی داد.
درسته که این موضوع، یکی از بزرگ ترین اتفاقات تاریخ معاصر کشورمه؛ ولی به سه دلیل، باهاش انس گرفتم:
1- با اون بزرگ شدم.
2- ازش درس گرفتم.
3- کارم مونتاژه و زمینه ی کاریم، بیشتر توی همین موضوعه.
(به امضای من دقت کردین؟)

می دونم که خیلی ها، از این موضوع خوششون نمیاد؛
یکی از دلایلش، ضعف تبلیغاتی و عدم فرهنگ سازی مناسبه.
ولی مهمترین دلیلش رو شهید "حاج ابراهیم همت" پیش بینی کرده بود:
... بعد از جنگ، مردم سه گروه می شن:
یک گروه، غرق در دنیا می شوند و جنگ را فراموش می کنند؛
گروهی دیگر، به مخالفت با اصل جنگ می پردازند؛
و اما گروه سوم؛ گروهی که به پای جنگ می مانند و می سوزند و دَم نمی زنند...
...

خیلی صحبت ها هست و هر قدر هم که بگیم، کم گفتیم.

خلاصه این که
می خوام توی این تاپیک بنویسم؛
از نظر سیاسی (مناسب) و بررسی عملیات و روزشمار و خاطره و خلاصه هر چی که قشنگ باشه.

از بقیه دوستان هم دعوت می کنم که هر نظری که دارن، بگن.
اگه منطقی باشه، قول می دم که نه ناراحت بشم و نه بی جواب بذارم.

التماس دعا
یا علی

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 


این مطلب آخرین بار توسط animeditor در دوشنبه 7 اسفند 1385 - 19:55 ، و در مجموع 1 بار ویرایش شده است.
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: پنج‌شنبه 21 دی 1385 - 02:39    
mostafa728
خوب داره پيش مي‌ره
خوب داره پيش مي‌ره


پست: 62
عضو شده در: 15 مهر 1385
محل سکونت: گچساران
iran.gif


امتياز: 609

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی ارسال email

سلام
موضوع خوبی را انتخاب کردی
اون قدر که سن من اقتضا می کنه فقط تصاویر تلویزیون یادم می اد که عملیات ها را نشان می داد. یک بار هم دو تا هواپیما حمله کردن که هر دوتاش رو پدافندهای سپاه زدن. خیلی با حال بود(البته من که بچه بودم خیلی متوجه نبودم بنابراین خیلی هم نترسیدم)
فکر می کنم امروز کم کم داره اون روزها فراموش میشه. لااقل جوونها دیگه خیلی نمی تونن به اون روزها بپردازن چون یه جورایی حق دارن. خیلی هاشون اون موقع رو ندیدن
فکر می کنم بیشتر باید رو این موضوع کار بشه تا همچنان یاد و خاطرش باقی بمونه
.
.
.
.

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست: animeditor (پنج‌شنبه 21 دی 1385 - 02:48)

پست تاریخ: پنج‌شنبه 21 دی 1385 - 22:52    
animeditor
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 419
عضو شده در: 15 آذر 1385
محل سکونت: کرج
iran.gif


امتياز: 3845

عنوان: معنی دو تا عبارت خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

سلام جمیعاً

اول می خوایم معنی دو تا عبارت رو بفهمیم.
"جنگ تحمیلی" و "دفاع مقدس".

چرا می گیم "جنگ تحمیلی"؟
یکی از سوالاتی که واسه خیلی ها پیش اومده اینه که چرا ما جنگیدیم و چرا جنگ رو شروع کردیم؟!
اول بگم که ما جنگ رو شروع نکردیم؛ و این موضوعی بود که بالاخره کشورهای خارجی به اون اعتراف کردن.
کشور ما تازه انقلاب کرده بود و همه می دونن که کشوری که تازه انقلاب کرده باشه، همین که بتونه اوضاع خودش رو سر و سامون بده، خیلی هنر کرده.
یه نظام سلطنتی به یه نظام جمهوری تبدیل شده بود و عملاً واسه برقراری هماهنگی بین قسمت های مختلف کشور، زمان زیادی لازم بود.
هنوز ساختار سپاه، نظامی نشده بود و به دلیل تغییر حکومت، پایه های ارتش هم انسجام خودش رو از دست داده بود.
ایران، تحریم شده بود و به دلیل وابستگی های اقتصادی در زمان پهلوی، اقتصاد کشور هم توی سطح پایینی بود.
حالا با همین توضیحات، باز هم می شه گفت که ما می خواستیم جنگیم؟!

پس مشخصه که ما جنگ رو نمی خواستیم شروع کنیم و شروع نکردیم؛ چون اصلاً شرایط جنگیدن برای ما فراهم نبود.
(( جنگ رو به ما تحمیل کردند.))

چرا می گیم "دفاع مقدس"؟
یکی به خاطر این که توی همه فرهنگ ها، دفاع از خاک میهن، مقدسه.
یکی دیگه هم این که دفاع رو خود مردم و داوطلبانه انجام می دادن و اصلاً مردم دفاع رو شروع کردن. واسه شرکت در جنگ، هیچ اجباری نبود و مردم به قدری برای اعزام به جبهه اقدام می کردن، که دیگه ظرفیت اعزام وجود نداشت. دین و مذهب هم برای کسی مهم نبود.
دلیل دیگه، عدم توازن قوای دو طرف بود.
صدام از اربابان غربی خودش کمک می خواست و از کشورهای عربی همسایه هم، باج می گرفت.
نمونه های واسه اثبات این قضیه اینه که تمام وسایل و ادوات نظامی و حتی لباس و خوراک سربازهای عراقی، از کشورهای دیگه وارد شده بود ... از طرفی، اسرای جنگی که ایران گرفته بود، غیر از عراق از 18 کشور خارجی هم بودند.
ایران در اون زمان چیزی نداشت.
توی پاسگاه های مرزی، فقط چند تا اسلحه سبک مثل کلاشینکوف بود. حتی سپاه خرمشهر، به جز چند تا کلاش و برنو و تفنگ شکاری، فقط یه دونه آرپی جی داشت.
حتی اگه چیزی هم بود، کسی بلد نبود که استفاده کنه.
اون درجه داران ارتش که وابسته به شاه بودن، فرار کرده بودن و اونایی هم که بودن، مگه چه قدر می تونستن کار کنن؟
تجهیزات به قدری کم بود که حتی سیم خاردار هم به اندازه کافی وجود نداشت.
این هم بگم که چند تا تریلر، سیم خاردار از اروپا خریداری شد که متاسفانه، دولت شوروی، اجازه اجازه ورود به ایران، به اونا نداد.
این هم یه نمونه از
همدستی کشورهای دنیا، برای جنگ با ایران.
حتی بعضی از کارشناسان نظامی دنیا، جنگ ایران و عراق رو به "جنگ جهانی سوم" نام گذاری کردن؛
درسته که یه طرف قضیه، یه کشور بود؛ ولی در اون طرف، قدرت های دنیا جمع شده بودند.

(( عظمت و سختی این جنگ، ارزش دفاع رو به حد قداست رسوند. ))

تا اینجا تعریف کلی این دو تا عبارت رو گفتیم.

راستی بگم که از هفته گذشته، وارد سالگرد عملیات "کربلای 5" شدیم که یکی از بزرگ ترین عملیات دوران جنگ بود. البته الان مطلبش رو آماده نکردم؛ ولی توی اولین فرصت حتماً می نویسم.

التماس دعا
یا علی

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: جمعه 22 دی 1385 - 13:25    
animeditor
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 419
عضو شده در: 15 آذر 1385
محل سکونت: کرج
iran.gif


امتياز: 3845

عنوان: بهانه های آغاز جنگ خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

سلام جمیعاً

معلوم شد که چه کسی جنگ رو شروع کرد.
حالا می خوایم ببینیم که دلیل و بهونه هاش چی بود.

عراق کشوری بود که همیشه از نظر امنیت داخلی با مشکل روبرو بود و توی سیاست خارجی، خیلی به چشم نمی اومد.
صدام وقتی که روی کار اومد، سعی کرد با قدرت نظامی، هم کنترل داخل کشور رو به دست بگیره و هم نظر کشورهای عربی رو به خودش جلب کنه. دلش می خواست که به عنوان قدرت اول کشورهای عرب مطرح بشه.
به هر روش ممکن، ارتباطش رو با بقیه کشورهای عربی محکم تر کرد.

وقتی که توی ایران انقلاب شد، صدام دید که الان بهترین فرصت واسه خودنمایی و کشورگشاییه؛ شروع کرد به مخالفت با دولن جدید ایران.
اولین بهونه صدام واسه جنگ، این بود که "قرارداد الجزایر"، باید فسخ بشه.

قصه قرارداد الجزایر رو بگم که یکی معلمامون توی دوره راهنمایی واسمون تعریف کرد.
...
رودخونه اروند که مرز بین ایران و عراق رو تشکیل می ده، اون قدر بزرگه که حتی کشتی های نفتکش داخلش تردد می کنن؛ این قضیه واسه هر دو کشور خیلی مهمه.
قانون قدیم تقسیم مرز رودخونه ای کشورها، به این صورت بود که رودخونه، از عرض، به دو قسمت مساوی تقسیم بشه.
ساختار رودخونه اروند جوریه که قسمت عمیق رودخونه، سمت کشور عراقه و مشکل این جا بود که توی فصل گرما و کم آبی، عمق قسمتی از رودخونه که سمت ایران بود، اون قدر کم می شد که دیگه کشتی های بزرگ نمی تونستن رفت و آمد کنن.
با اصرار شاه و حمایت آمریکا، یه قرارداد به اسم "قرارداد الجزایر" بسته شد که طبق اون، تقسیم مرز دو کشور، از قسمت عمیق رودخونه انجام بشه که ایران هم توی فصل کم آبی، بتونه کشتیرانی کنه.

حالا بهونه صدام این بود: اون زمان که قرارداد بسته شد، ما از لحاظ قدرت، توی سطح پایین تری بودیم و مجبور شدیم که اون رو قبول کنیم. ولی الان به قدرت رسیدیم و می خوایم حق خودمون رو بگیریم.

بهونه دیگه صدام این بود که نظام جمهوری اسلامی، غیر قانونیه و ما برای اجرای قانون و براندازی حکومت جدید ایران، می خوایم دست به کار بشیم – بلایی که دو سه سال پیش سر خودش اومد -.

بعدش هم بهونه کرد که خرمشهر، متعلق به خاک عراقه و اسمش رو هم گذاشت "محمره" Moham'mareh.

خلاصه با هزار و یه بهونه، تصمیم گرفت که به ایران حمله کنه؛ کشورهای دیگه هم که از خدا خواسته...

صدام خیلی خوب می دونست که ایران، هنوز به اون استحکام لازم نرسیده که بتونه بعد از یه انقلاب، توی جنگ هم مقاومت کنه.
حساب همه چیز رو کرده بود و کلی هم دم و تشکبلات واسه خودش دست و پا کرد.
می گفت: ما دو هفته ای به تهران می رسیم و حکومت رو به دست می گیریم.
البته این حرف از نظر ظاهری – مقایسه قدرت نظامی ایران و عراق - بعید نبود و دیگران هم تایید می کردن...
...
ولی صدام، یه چیزی رو فراموش کرده بود...
...
"قدرت مردمی ایران"
...
حساب همه چیز رو کرده بود، به جز این یکی؛ که مهمترین مسئله بود و بعداً خودش به اون اعتراف کرد.

یه قضیه جالب همین امروز شنیدم.
یه بار صدام شایعه کرد که امام خمینی مُرده.
بعد از اون، امام توی صحبت هاش گفت: من که کاره ای نیستم، تو باید آرزو کنی که خدا بمیره.

بیشتر از این سرتون رو درد نمیارم.

التماس دعا
یا علی

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست:

پست تاریخ: جمعه 22 دی 1385 - 19:50    
animeditor
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 419
عضو شده در: 15 آذر 1385
محل سکونت: کرج
iran.gif


امتياز: 3845

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

سلام جمیعاً

راستی توضیح رو درباره ادعای صدام واسه اشغال خرمشهر، فراموش کردم.

عراق، یکی از کشورهای مهم تولید کننده های نفته.
ولی موقعیت جعرافیایی و کشوریش جوریه که به اندازه کافی، با آب های آزاد مرتبط نیست.

تنها راه ارتباطی عراق با دریا، از جنوب شرقی این کشور و از دو شهر "فاو" و "بصره" هست و این دو شهر هم توان جابجایی تمام صادرات نفتی عراق رو ندارن.
قسمت از صادرات نفتی عراق، از راه لوله، از کشور ترکیه منتقل می شه.

موقعیت خرمشهر، خیلی باب میل صدام بود؛ هم از لحاظ اقتصادی و هم منطقه ای.

صدام هم وقتی دید که اوضاع ایران اون جوریه، دید که می تونه با "خرمشهر" رو تسخیر کنه و با این کار، هم کاملاً اروند یا همون شط العرب رو تصاحبه کنه و هم ارتباطش با خلیج فارس، بیشتر بشه.

اون که به قول خودش می خواست دو هفته ای به تهران برسه، بیشتر از یک ماه طول کشید تا فقط بتونه خرمشهر رو بگیره.

خرمشهری که فقط مردم، با دست خالی داشتن ازش دفاع می کردن.

این هم ادامه بحث قبلی.

التماس دعا
یا علی

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست: maxpal97 (جمعه 22 دی 1385 - 20:59)

پست تاریخ: جمعه 22 دی 1385 - 20:59    
maxpal97
سَرور ماست!
سَرور ماست!


پست: 855
عضو شده در: 23 مرداد 1384
محل سکونت: شیراز
blank.gif


امتياز: 8010

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

ادامه بده بحث جالبی هست . داره اطلاعاتم زیاد میشه . واقعا تشکر داره

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست: animeditor (شنبه 23 دی 1385 - 13:34)

پست تاریخ: شنبه 23 دی 1385 - 13:34    
animeditor
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 419
عضو شده در: 15 آذر 1385
محل سکونت: کرج
iran.gif


امتياز: 3845

عنوان: اتفاقات قبل از شروع جنگ خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

سلام جمیعاً

حالا می خوایم ببینیم قبل از اون که جنگ شروع بشه، چه اتفاقاتی افتاد؟!

همه می دونن که تاریخ رسمی شروع جنگ، 31 شهریور 1359 ثبت شده ولی ارتش عراق، از سال قبل، کار خودش رو شروع کرده بود.
توی سرتاسر مرز خودش با ایران، نیرو و تشکیلات مستقر کرد.
از مرز خرمشهر به بالا؛ تا مرز شهر مهران هم نیرو چید.
این قضیه واسه همه مشخص بود.

صدام، کارهای غیرنظامی زیادی هم واسه شروع جنگ انجام داد؛ یکی از اون ها، سوء استفاده از " کرد "ها بود.
در زمان طاغوت، اصلاً به شهرهای کردنشین توجهی نمی شد و تقریباً کردها از همه چیز محروم بودن.
و این محرومیت و عدم توجه، اون ها رو از همه چیز شاکی کرده بود.
صدام هم از این مسئله استفاده کرد و با تحریک کردها – به روش های مختلف – منطقه کردستان رو به ناامنی کشوند.

یکی دیگه از کارهای صدام این بود که به وسیله گروهی از عرب های افراطی، توی استان "خوزستان" هرج و مرج به راه انداخت. گروهی به اسم "خلق عرب" با بمب گذاری و تهدید مردم، حسابی اوضاع رو به هم ریخته بود.

نیروهای عراقی، حتی نفوذ خودشون رو هم شروع کرده بودن. اولین نفوذ رو شخصی به نام "دریا قلی" خبر داد. بهتره قصه "دریا قلی" رو هم تعریف کنم...
"دریا قلی" یه ماهیگیر عادی بود - که ظاهراً هنوز هم عمرش به جاست -.
نیمه های یه شب "دریا قلی" داشت با دوچرخه توی نخستان می رفت سراغ زندگیش.
توی همون تاریکی دید که بین نخل ها یه خبراییه.
خودش می گه نمی دونم چرا، ولی بهم الهام شد که اینا عراقی هستن که از مرز رد شدن.
...
همون لحظه با عجله راه افتاد چندین کیلومتر با دوچرخه رکاب زد و خودش رو از خرمشهر رسوند به سپاه آبادان.
... عجله کند ... عجله کنید ... عراقیا اومدن ...
خلاصه خبر دادن همانا و آماده شدن مردم همانا...
واقعاً اگه این خبر به موقع نمی رسید، شاید یه شبه خرمشهر رو گرفته بودن.
همین خبر، باعث شد که اشغال خرمشهر، 36 روز طول بکشه و عراق رو همون جا زمین گیر کنه.

بگذریم...

اولین درگیری نظامی بین ایران و عراق، توی خرداد ماه 1359 توی مرز مهران بود؛ یعنی قبل از شروع جنگ.

فرمانده سپاه مهران تعریف می کرد:
اون زمان، با اون که ما آموزش نظامی ندیده بودیم، باز هم متوجه شدیم که ارتش عراق، آرایش نظامی به خودش گرفته و آماده حمله کردنه. هر چی به تهران پیغام می دادیم که یکی یه کاری کنه! فقط به ما می گفتن که "تا وقتی که توی مرز خودشون هستن، به ما مربوط نمی شه. وقتی که از مرز رد شدن به ما خبر بدین."

وقتی هم که درگیری ها شروع شد، خبری از کمک رسانی به مرز نبود...
قضیه چی بود؟؟؟ ... خیانت "بنی صدر"...

واسه این که خسته کننده نشه، " قضیه بنی صدر " رو توی پست بعدی می گم.

فقط اضافه کنم که این چیزایی که دارم تعریف می کنم، واسشون فیلم مستند ساختیم که مونتاژ بعضی از اونا با خودم بوده.

التماس دعا
یا علی

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست: sistemprof (شنبه 23 دی 1385 - 14:10) Hamid (شنبه 23 دی 1385 - 18:04)

پست تاریخ: شنبه 5 اسفند 1385 - 21:55    
animeditor
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 419
عضو شده در: 15 آذر 1385
محل سکونت: کرج
iran.gif


امتياز: 3845

عنوان: خیانت بنی صدر خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

سلام جمیعاً

قرار شد که قصه بنی صدر رو بگیم. ببخشید که یه کم دیر شد!

بنی صدر، یه آدم با فکر و با سواد بود که توی اروپا تونسته بود "دکترای اقتصاد" بگیره. به قدری فکر اقتصادیش کار می کرد که می گن توی زمان خودش، "پنجمین اقتصاددان دنیا" بوده.
با همه این ها، دو تا چیز باعث سقوطش شد: یکی غرب زدگی و اون یکی، غرور و خودبینی.

اوایل انقلاب، خب مردم از سیاست سر در نمی آوردن و رجال سیاسی رو نمی شناختن.
قبل از انتخابات ریاست جمهوری، بنی صدر با سفر به شهرهای مختلف و سخنرانی و وعده وعید، تونست خودی نشون بده و نظر خیلی ها رو به خودش جلب کنه.
از اون جایی "سید" هم بود (جدش توی کمرش بزنه) بیشتر توی چشم مردم اومد.
توی انتخابات ریاست جمهوری هم رای مردم رو جمع کرد و شد رئیس جمهور ایران.
این آدم، با آمریکا در ارتباط بود و تا حدودی جاسوسی هم می کرد؛ حتی از حمله نظامی آمریکا به طبس باخبر بود – که البته بعداً رو شد -.

خلاصه شروع کرد به دادن طرح؛ ولی نمی شد که ...
طرح ها و دستورهایی که می داد، یا مخالف قانون کشور بود – خب توقع داری که مملکت اسلامی رو هم مثل اروپا بچرخونی؟! – و یا اصلاً عملی نبود – اون هم توی کشوری که تازه انقلاب کرده -.

بنی صدر، سه تا مخالف درجه یک توی دولت داشت: شهید بهشتی (که رئیس دیوان عالی کشور بود) و آقای هاشمی رفسنجانی (که رئیس مجلس بود) و شهید رجایی (که نخست وزیر وقت بود).
خلاصه کلی دعوا شده بود ... هر چی اون می گفت، اینا رد می کردن و هر چی اینا می گفتن، اون رد می کرد.
خیلی از مصوبات مجلس رو که شورای نگهبان تایید می کرد، این بابا ردش می کرد؛ در صورتی که مصوبه مجلس که به تایید شورای نگهبان برسه، رئیس جمهور نمی تونه تایید نکنه.

امام خمینی، خوب می دونست که با چه کسی طرفه؛ ولی چیزی نمی گفت. خب رئیس جمهور رو خود مردم انتخاب کرده بودن؛ امام هم می خواست که شخصیت واقعی بنی صدر، واسه همین مردم رو بشه.
امام، اوایل جنگ، "فرماندهی کل قوا" رو هم به بنی صدر سپرد؛ چرا؟ چون دستش زودتر رو بشه!
بنی صدر هم به خیال خودش فرصت خوبی گیرش اومده بود؛ کینه هاش بیشتر رو می شد.
سپاه پاسداران رو که اصلاً قبول نداشت و مخالفش بود. وقتی که قرار بود نقشه یه عملیات کشیده بشه، سپاه رو دخیل نمی کرد و همه کارها رو می سپرد به ارتش. ارتش هم که خیلی از مهره های اصلیش - که طاغوتی بودن – فرار کرده بودن و کار زیادی هم از دستش بر نمی اومد. سپاه هم امکاناتی نداشت (و بهش نمی دادن) که بتونه کار خاصی انجام بده. توی همین زمان بود که آقای "هاشمی رفسنجانی" شخصاً به کشور چین رفت و از بودجه دولت، واسه سپاه "اسلحه کلاشینکف" خرید و وارد کرد و در اختیار سپاه قرار داد (حالا باز هم واسه ایشون حرف در بیارید!!!). البته از لحاظ قانون، این کار خلافه؛ ولی چاره ای نبود!
و این جوری بود که توی زمان بنی صدر، هیچ عملیاتی با موفقیت انجام نشد. دشمن هم همین جوری داشت می اومد جلو ...
...
همه می گفتن: آقای بنی صدر! یه کاری بکن. اون هم میگفت که بذارید بیان داخل، اون وقت قیچی شون می کنیم...
آقا رو! ... دشمن با این قدرت و امکانات، اگه همون لب مرز نتونی جلوش رو بگیری، اگه وارد بشه چی کار می خوای بکنی؟!
خلاصه همین جور تهاجم دشمن ... کشته شدن مردم ... خسارت به کشور ... و خیانت پشت خیانت!
دو تا از بزرگ ترین خیانت (جنایت) های بنی صدر رو بگم:
توی یه عملیات، قرار شد که ارتش ایران از سمت شهر "سوسنگرد" پیشروی کنه و سپاه هم به عنوان پشتیبان (البته با دست خالی) توی شهر سوسنگرد مستقر بشه. ارتش، پیشروی کرد و دشمن هم با قدرت به مقابله اون اومد. یهو بنی صدر، دستور عقب نشینی به ارتش داد ... عراق هم اومد ...
فقط همین رو بگم که " همه " نفرات سپاه رو کشتن و سرهاشون رو بریدن...
...
یه خیانت دیگه هم توی منطقه "هویزه" بود. نیروهای بسیج و سپاه داشتن از شهر هویزه دفاع می کردن. بدون امکانات و پشتیبانی، چندین روز توی محاصره بودن و با دل و جون مقاومت کردن.
تا این که ... " شهید علم الهدی " و بیش از هفتاد نفر از یارانش، مظلومانه به شهادت رسیدن.

قبلاً عرض کردم که منطقه کردستان، خیلی ناامن بود. اگه کسی مثل "شهید چمران" نبود، خدا می دونه که چه بلایی سر اون منطقه و حتی کشور می اومد.

بالاخره، مجلس شورای اسلامی، رای به "عدم کفایت" بنی صدر داد و اون رو از ریاست جمهوری، عزل کردن.
این رو هم اضافه کنم که بعد از اون، بنی صدر به همراه "خلبان مخصوص شاه" از ایران فرار کرد و همزمان با اونا، منافقینی مثل "مسعود رجوی" هم که توی زمان بنی صدر حمایت می شدن، از کشور خارج شدن.

امام خمینی، مجدداً فرماندهی کل قوا رو به دست گرفت.
همون روزها بود که سپاه یه عملیات توی منطقه نفتی " دارخوین " (شمال غربی خرمشهر) انجام داد و اسمش رو هم گذاشتن، عملیات «فرمانده کل قوا، خمینی روح خدا». این عملیات، اولین عملیات نظامی موفق ایران توی جنگ تحمیلی بود.

این هم از قصه خیانت بنی صدر.
راستی!
این روزها توی ایام سالگرد عملیات "خیبر" هستیم.
اگه ریا نباشه، می خوام عرض کنم که روز پنج شنبه 3/12/85 ساعت 10:30 صبح، برنامه ای رو که درباره همین عملیات ساختیم – و مونتاژش رو بنده انجام دادم – از شبکه 1 پخش شد.
ان شاءالله راجع به این عملیات هم می نویسم.

التماس دعا
یا علی

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست: sistemprof (یکشنبه 6 اسفند 1385 - 17:36)

پست تاریخ: یکشنبه 6 اسفند 1385 - 22:07    
moha1592002
مدير انجمن و گالري آهنگ
مدير انجمن و گالري آهنگ


پست: 650
عضو شده در: 24 اردیبهشت 1385
محل سکونت: پاريس كوچولو
iran.gif


امتياز: 5993

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

میخواستم دکمه تشکر رو بزنم گفتم کمه.
به جرات میگم بهترین تاپیکیه که تا حالا با جون و دل خوندمش و میگفتم تموم نشه.

واقعا گل کاشتی آفرين آفرين
واقعا از اینکه می بینم اون موقع مردم اینقدر متحد بودن لذت میبرم . من شخصا خودم
دوست دارم این اتحاد کمرنگ شده پر رنگ بشه واسه همینم از خودم شروع میکنم و
از شما خواهش میکنم شما هم خودتون شروع کنید و عمل کنید.
نذارید به اعتقادات و مقدساتمون اهانت بشه و میدونید یکی از این اعتقاداتمون جانشینی بر حق
امام زمان(عج) و مسئله رهبریه پس هر جا اهانتی شد یا جواب بدین اگر هم نتونستین بهتره
مجلس رو ترک کنید.
خوشبختانه دیگه دوستان من فهمیدن من این جور موقع ها کوتاه نمیآم واسه همین تا
لااقل وقتی من هستم حرف اضافه نمیزنن.

بازم تشکر

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست: animeditor (دوشنبه 7 اسفند 1385 - 06:52)

پست تاریخ: دوشنبه 31 اردیبهشت 1386 - 11:14    
animeditor
داره كولاك مي‌كنه!
داره كولاك مي‌كنه!


پست: 419
عضو شده در: 15 آذر 1385
محل سکونت: کرج
iran.gif


امتياز: 3845

عنوان: خواندن مشخصات فردی ارسال پیام شخصی

سلام جمیعاً

خیلی وقته که به این تاپیک سر نزده بودم.
واقعاً لیاقت می خواد؛ یعنی خودشون باید اجازه بدن.
تا نتونی راضیشون کنی بهت اجازه نمی دن که در موردشون مطلب بنویسی.
(این احساسم رو هیچ شکلکی نمی تونه نشون بده.)

چند روز دیگه سالگرد آزادی خرمشهره.
این دفعه قسم می خورم که درباره عملیات بیت المقدس (عملیات آزادی خرمشهر) مطلب بنویسم.

خواستم که یه یادآوری به خودم و دوستان کرده باشم.

التماس دعا
یا علی

[ وضعيت كاربر: ]

تشکر کردن از پست  پاسخگویی به این موضوع بهمراه نقل قول 
تشکرها از این پست: Hamid (دوشنبه 31 اردیبهشت 1386 - 12:17)


نمایش پستها:                 مشاهده موضوع قبلی :: مشاهده موضوع بعدی  
پاسخ دادن به این موضوع
 
رفتن به صفحه 1, 2, 3  بعدی
صفحه 1 از 3

تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
 Related Topics 


 information 

 

پرش به:  
شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید


Copyright 2004-2024. All rights reserved.
© by Aftabgardan Cultural Center : Aftab.cc